از : خشایار
عنوان : اول بخود آئیم و بعد....
آقای رضا هیوای عزیز با سلام
پذیرش سیاست « همراهی و نقد» و « اتحاد در اشتراکات و آزاد در بیان تفاوت ها»، از مهمترین دستآوردهای این دوره است. پیش از این، سی سال پیش، کسی را یارای نقد همراهان نبود و اتحاد روی اشتراکات، تفاوت ها را لاپوشانی می کرد. امروز به یمن تجربه های از سرگزارنده شده، این امر- اگرچه نه نزد همگان- پذیرفتنی است و این میمون است و مبارک. خوف این نداشته باشید که با نقد برنامه آقای موسوی، کسانی می پندارند شما می خواهید او را تضعیف کنید. کم نیستند کسانی که این روش دمکراتیک را پشتیبانی می کنند.
مقاله – نوشته تان بنظرم منطقی و بدون تعصب به کالبد شکافی وضعیت کنونی صف آرایی نیروهای جنبش پرداخته است و بدرستی جبهه آزادیخواهی را شامل مخالفین مذهبی و مخالفین سکولار- لائیک می دانید. همینجا اگر مکث نکینم و وضعیت این نیروها را درست تشخیص ندهیم، چه بسا قبل از تغییر قانون اساسی- فارغ از اینکه شدنی است یا نه- جبهه آزادیخواهی یا دچار انشقاق شود و یا نحله ای بر نحله دیگر اعمال اتوریته کند.
کاش در نوشته تان به دارا بودن سازوکارهای سازماندهی بخش مذهبی مخالفین استبداد نیز اشاره می کردید و اینکه بخش لائیک و سکولار این جبهه، برغم حضور پررنگ شان، هنوز تصمیمی برای تحقق آن نگرفته است. آقای موسوی و یارانش زمانی « مجبور» به تغییر قانونی اساسی و تدوین قانون اساسی نوین خارج از ساختار نظام کنونی می شوند که « سمبه» همراهان سکولار و لائیکش « پرزور» باشد. یک دست صدا ندارد. خواستاران حاکمیت غیرمذهبی باید دست های همدیگر را بگیرند و متشکل شوند. راه توانمندی غیر از این نیست. شاید قبل از طرح شعار تغییر قانون اساسی، وظیفه عاجل این بخش از جنبش، « بخود آمدن» باشد برای اینکه حرفش شنیده شود و بحساب آید
شاد و سرافراز باشید
۲۹۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۹
|