از : حسن زارع
عنوان : نه بال و پر بال نظر بسته است . اخوان
با درود به نویسنده و دیکر نظریه پردازان که حق مطلب را ادا کردند.
بنظر من نباید این فاجعه روی میداد تا مردم و دانشمندان ایرانی به داوری در باره دین بپردازند.
دین اسلام و پیروان ان به گشور ما ایران به عنوان یک گشور اشغالی در تصرف مسلمین نگاه میکنند.اساسن اموزشهای دینی اسلام راه هرگونه عشق و علاقه
به دیگر پدیده ها را مانند هنر در درون ادمی از بین میبرد.شما اخوندی را ندیده اید که در روی منبر از حافط و یا سعدی و فردوسی حرف بزند.دروغ و چشم پوشی اساس زندگی رهبران دینی را رقم میزند. حتا فرزانه ای مانند مولانا از این زمره است .او که بخوبی به اساس و بیمایگی قران و عدم باور به معاد و عدل اعتقاد داشت این کستاخی رانداشت که یا اسلام را دگرگون کند و یا اینکه از اسلام خارج شود.اگر بیرون میرفت خود را نجات میداد واگر اسلام را دگر گون میکرد ما وضعی همانند پروتستانها داشتیم.
بنا بر این روشنفگران دینی بخاطر یا منافع ویا نداشتن تفکر مستقل نمیتوانند به اسلام و اساس نبوت و قدرت دینی نگاهی انتقادی بیندازند .مثلن بگویند جنگهای محمد جنایتکارانه بود و یا حمله عرب به ایران و گشتار مردم ایران یک جنایت تاریخی بود.
رهبران دینی اسلام در ایران فاقد روح ایران دوستی و نوع دوستی هستند.
شاید اگر ما به خدایان اعتقاد میداشتیم امکان انتقاد را دیگر خدایان از ما میپذیرفتند و ادامه ان شاید به تحمل مخالف میرسید.متاسفانه ایمان به تک خدائی
به ایمان به تک حزبی و جزم اندیشی از راست تا چپ رسیده است.
تاثیر وحشتناک اسلام روح و روان هر مسلمانی را دچار ترس تاریخی و لاجرم به انفعال فکری کشانده است و قیام فکری علیه ترس از دین و زدون ان تنها راه است. در ایران در برابر هر مدرسه دینی باید یک اکادمی اندیشه و د ربرایر یک اخوند یک متفکر میهنپرست و در برابر هر قانون شرعی یک قانون اجتماعی و در برابر هر قران یک خردنامه بوجود اید.
۲۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : مثال عددی
جناب جمالی،
دین با بشر زائیده شده و با بشر از بین میرود. تا آنجا که من میدانم هیچ جامعه ای در دنیا نیست که که صد در صد بدون دین باشد، و شما به درستی فرمودید کسی که در محیط دین (اسلام) بزرگ شد تا آخر عمرش دینی ( مسلمان) خواهد بود. بنا بر این فکر از بین بردن دین از جامعه و دنیا را باید از سر بدر کرد. تنها کار ممکن محدود کردن حوزه نفوذ دین و آخوند است و هیچ کس موفق تر از خمینی در این کار نبوده است. عملکرد"روشنفکران" در این باره اگر منفی نباشد صفربوده است. اگر کارها با نصیحت درست میشد دنیا بهشت بود.درست گفته اند که به عمل کار براید به سخن دانی نیست. کاری که خمینی کرد این بود که به مردم گفت اینهمه اسلام اسلام میکنید بفرمائید اینهم اسلام و هیچ فشار و زوری هم اعمال نکرد و تمام اینها هم در کتاب مسائل او نوشته شده بود و ۹/۹۹ درصد ما ، ببخشید ، گوسفندان ، هم لبیک گفتیم و اکنون مسئله را با مثال عددی و عملی آن درک کرده ایم و به ان بزرگ مردی که مسئله را به این واضحی به ما ثابت و حالی کرد بد و بی راه میگوئیم.
تبلیغ و تفسیر و و تفهیم و اشاعه منشور جهانی حقوق بشر شاید موثر ترین راه تحدید دین باشد.
۲۹۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : مبارزه با اسلام سده ها طول خواهد کشید
مخالفت با اسلام ، یا اعتراض به اسلام ، یا پشت کردن به آخوند و به اسلام ، هنوز ریشه کن شدن مفاهیم وارزشها واحساسات وعواطف اسلامی از روان وضمیر روشنفکران و عامه نیست . بسیاری از مارکسیستهای ایرانی یا توده ایها یا ..... سکولاریسم خواهان .... درضمیرشان، مسلمانند، با آنکه ازآن روبرگردانیده اند و یکریز ازآن هم انتقاد میکنند . وقتی ما از اسلام دست برمیداریم به معنای آن نیست که اسلامی که بیش ازهزارسال در روان واحساسات وناآگاهبود ما ریشه کرده ..دست ازس ما میکشد . روبرگزدانیدن مردم از آخوند، هنوز روبرگردانیدن از اسلام نیست . از این گذشته ، باید افکاری عرضه کرد که جانشین ارزشهای اسلامی در روان وعواطف گردد . انتقاد ازاسلام ، چنانکه آقای نجومی میکنند باید ادامه پیدا کند . من سی سال پیش مقالاتی نوشتم که در زیر مجموعه « آزادی، حق انتقاد ازاسلام است » همه کتابفروشیها در همین خارج حاضر به فروش آن نشدند و درلندن، این کتاب را زیرمیزی میفروختند . علت شکست جنبشهای چپ و لیبرال و دموکراسی خواهی درایران ، برای آنست که روان وضمیر این افراد، هنوز گرفتار اسلامست .
۲۹۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : آیت الله خامنه ای
پیروز محترم
کاملاً موافقم که خود خمینی و بعد ها غلیظتر و بی پرواتر و احمقانه تر شخص خامنه ای بیشترین ضربات را بر پیکر این انسان ستیز دون پرور زدند. آنان بدست خود گور اسلام و هر گونه نظام اسلامی را، که زیر سایه ناآگاهی و نادانی مردم تحت استبداد شیخ و شاه چهارده قرن دوام آورده بود، یکجا کندند و به زباله دان تاریخ سپردند. ببینید کدیور، مرید و بنده امام راحلش، و همینطور خانم ربیعه اوزدن نویسنده ترکیه ای در اینباره چه گفنه اند:
آقای کدیور:
« آقای کدیور نوشته است که آیت الله خامنه ای "با نقض مکرّر اصول متعدد قانون اساسی بویژه در حوزه تقنین و اجرا، بزرگترین قانون شکنی را دو دهه اخیر مرتکب گردیده، و با استحاله و فروپاشی قانون اساسی، بزرگترین برانداز جمهوری اسلامی بوده است."
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۰/۰۷/۱۰۰۷۱۸_l۳۹_kadivar_khamenei_khobregan.shtml
"
«
خانم ربیعه اوزدن مسلمان ترکیه!
« ربیعه اوزدن از زنان اسلامگرای ترکیه، پس از سفر به ایران مشاهدات خود را در چارچوب کتابی به رشته تحریر در آورده است. او در کتاب خود نوشته است که در ایران از اسلام خبری نیست، بلکه اصول و قواعدی حکومتی در جریان است که به نام اسلام اعمال می شود.
کتاب «ملکه های تهران»، حاصل سفر ماه رمضان سال ۲۰۰۶ ربیعه اوزدن کازان به ایران است. ربیعه اوزدن کازان نامزد سابق محمد علی آغجا است که در ۱۳ مهی ۱۹۸۱در جریان سوء قصد تروریستی نافرجام به جان پاپ ژان پل دوم، در رم دستگیر شد و به شهرتی جهانی دست یافت.
«الگوی سراب»
خانم اوزدن کازان که خود از اسلامگرایان ترک محسوب می شود، دلیل سفر به ایران را در مقدمه کتاب «ملکههای تهران» این گونه بیان می کند: «ایران در پی انقلاب ۱۹۷۹ برای اسلامگرایان جهان به الگویی تبدیل شده و اکنون بسیاری از زنان مسلمان خارج از ایران، در حسرت زندگی در ایران هستند. به همین دلیل تصمیم گرفتم به ایران بروم.»
شوق و علاقه وافر این زن مسلمان برای زندگی در کشوری که که اینک آن را «الگوی سراب» می خواند، تنها ۲۰ شبانه روز دوام آورد.
کتاب «ملکههای تهران» که به زبان های انگلیسی و ترکی نوشته شده، در ماه میلادی آینده، ماه ژوئیه، ابتدا در ایتالیا و سپس در آمریکا و ترکیه منتشر می شود.
ربیعه اوزدن کازان مشاهدات خود را که با گفت و گو با زنان صیغهای و مقایسه اوضاع زنان ایران با زنان مسلمان در ترکیه همراه است، چراغی می داند که می تواند افرادی مثل او را روشن سازد تا نسبت به تصویر ذهنی خود از ایران بیش از این دچار اشتباه نشوند.
خانم اوزدن کازان در بخشی از کتاب خود می نویسد: «جوانان ایرانی در پارتی ها و مناسبت های مختلف، مشروبات الکی را مثل آب مصرف می کنند». او می نویسد شخصا مشاهده کرده است که زنان و مردان ایرانی در این پارتی ها به شیوه هالیوودی، عشق بازی کردهاند.
پیشنهاد صیغه به تویسنده ترک
اوزدن کازان یک شب پس از افطار دیده است که مردی سالخورده دربرابر ۵۰۰ دلار خواستار صیغه کردن او شده، یا آن طور که او می نویسد «یک شب همبستری در برابر پول و خواندن جملاتی عربی که این عمل خرد کننده را به لحاظ قانونی توجیه می کند»، توسط پیرمردی به او پیشنهاد شده است.
ربیعه اوزدن کازان در بخش دیگری از کتاب ملکه های تهران می نویسد: «می خواهم ظلم و زورگویی های رژیم اسلامی ایران را افشاء کنم. اما دقت کنید زورگویی اسلام را نمی گویم. آنچه من از اسلام آموختهام، اسلام مولانا است، اسلامی که عشق، صداقت، دوستی با همه مردم جهان و آزادی را ارائه می دهد، نه اسلام رژیم ایران.»
او می نویسد: «در اسلام همبستری یک شبه زنان برای پول با مردان بیگانه، وجود ندارد.»
ربیعه اوزدن می افزاید: «اینجا (ایران) پر از تضاد و درام است.»
چرا زنان ایرانی برای نحوه زندگی خود تصمیم نمی گیرند و هیچ اختیاری ندارند؟ او می نویسد: «من اینجا در ترکیه هر جایی بخواهم زندگی می کنم، اما در ایران حتی به زنان می گویند چرا اینجا نشستهای.»
این نویسنده اسلامگرای ترک در پایان کتاب خود می نویسد: «در آنجا (ایران) اسلامی وجود ندارد، بلکه آنچه من دیدم اصول و قواعد سیاسی احمدی نژادها بود.»
به گزارش رسانههای ترکیه کتاب «ملکههای تهران» که به زبان های انگلیسی و ترکی نوشته شده، در ماه میلادی آینده، ماه ژوئیه، ابتدا در ایتالیا و سپس در آمریکا و ترکیه منتشر می شود. »
هموطنان همچون کدیور و رفسنجانی از روضه خوانی چون سیدعلی ظالم و مکار نترسید! راحت تر از آن است که فکر میکنید ! اورا راحت میشود از تختش پائین کشید و بدست عدالت اجتماعی سپرد!
۲۹۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : شغال بیشه مازندران
جناب پیمان ،
گفته اند که دوصد گفته چون نیم کردار نیست. من با شما شرط میکنم که نه دو صد گفته بلکه هزاران و شاید صد ها هزار نوشته و گفته و فیلم و غیره در سی و یک سال گذشته در خارج به وجود آمده و به اندازه یک میلیونیم کاری که خمینی کرد تاثیر نداشته است.
جناب پیمان ، دین در ایران ریشه اقلا چند هزار ساله دارد و ما یکبار به آتش موبدان و ساسانیان سپس بار دگر در ۳۱ سال پیش سوختیم. دین در جان و دل ما ریشه کرده و با این گفته ها بیرون نمیآمد. تنها کسی که قادر به این کار بود پیشوای مذهبی بود که خوشبختانه ۳۱ سال پیش آفت به جان این ریشه زد و خشکاندن چنین ریشه عمیقی سالها طول میکشد. مهم نیست که خمینی میدانست و یا نمیدانست که چه کار میکند. ولی خدمت او غیر قابل انکار است. مگر ما چه قدر از زندگی خصوصی و افکار مثلا شاه عباس با خبریم و او را کبیر مینامیم؟ چه کس دیگری قادر بود که این درخت دین را این چنین از جان ما ریشه کن کند که حتی راننده تاکسی هم ملا سوار نکند؟ روشن فکران لندنی ، پاریسی ، واشنگتنی ، دنوری یا لوس آنجلسی با نوشته های خود که حتی کسی در ایران آنها را نمیخواند ؟ شغال بیشه مازندران را - ندرد جز سگ مازندرانی. چرا ما به مردی که شایسته آنست کردیت این خدمت را نمیدهیم ؟ ایرانیان داخل ایران دیگر احتیاجی ندارند که خارج نشینان از زیان های دین و ملا برای آنها روضه بخوانند. آنها سالهاست که این روضه ها را عملا از حفظ اند و مدت هاست که از این مرحله روشنگری گذشته اند. بجای این کار باید آنها را به اصول منشور جهانی حقوق بشر آشنا کرد. سکولاریسم و این حرفها به تاریخ ماقبل حقوق بشر تعلق دارد.
۲۹۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨۹
|
از : بهروز ماهان
عنوان : بازی کلاغ پر جمهوری اسلامی
بازی کلاغ پر جمهوری اسلامی به کجا ختم خواهد شد ؟
در کودکی بازی ای بود به نام کلاغ پر ، که همه باید کتک میخوردند و از بازی خارج میشدند و تنها رهبر باقی میماند
در ابتدا در سال ۱۳۵۷ ، جمهوری اسلامی با پیام "" همه با هم "" آمد و به همه وعده داد که ایرانی را به مقام انسانی خواهد رسانید
در سال ۱۳۵۸ ، قبل از اینکه چهره خود را نشان دهد رای را از همه به صورت آرای یا نه گرفت و مردم هم به اعتماد اینکه به آنها مقام انسانی را قول داده بودند رای دادند .
جمهوری اسلامی بعد از رای گیری ، بازی کاغ پر خود را آغاز کرد ( جالب اینجاست که داستان آخوند ی که صاحب باغی بود و سه نفر را که در باغی رفته بودند و میوه میخوردند را به صورت تک تک شکست داد شرح دادند والی هیچ کس فکر نکرد که این داستان کلاغ پر به آنها هم سرایت خواهد کرد)
داستان کلاغ پر ابتدا رژیم شاهنشاهی شروع شده بود که مردم داغ مدام جواب رهبر را میدادند پر پر :
روزنامه آزادگان پر - همه ملت بگید پر پر
متین دفتری ها پر - پر
انجمن های دانشگاه ها پر- پر
شریعتمداری ها پر- پر
ملی گرا ها پر - پر
بازرگان پر- پر
ملی مذهبی ها پر - پر
مصدقی ها پر - پر
ملی مذهبی ها پر - پر
احزاب کردستان پر- پر
حزب دموکرات کرد پر - پر
حزب کومله پر - پر
حزب مجاهدین پر- پر
حزب های کمونیست، اقلیت و کارگری پر- پر
قطب زاده ها پر- پر
حزب توده اکثریت پر- پر
حزب های سراسر کشور پر- پر
ثروت کشور فدای ادامه جنگ پر- پر
هزارن نفر زندانی تغیر حکم به اعدام پر- پر
ملی مذهبی ها پر- پر
جمهوری خواه ها پر- پر
سندیکا های کارگری کارمندی پر - پر
حزب ملت ، پر- پر
افراد بیگناه با قتل های زنجیره ای پر - پر
نویسنده گان و روزنامه ها پر- پر
حالا نوبت خود مردم شده بود ...........................................
همه پر پر همه افراد ایرانی به صورت های زیر پر- پر
اکبر به نام مشرک پر- پر
اصغر به نام کافر پر- پر
رضا به نام محارب پر- پر
فاطمه به نام بد حجاب پر- پر
پیروز به نام مفسد پر - پر و خلاصه همه ایرانی ها با نامهای -مرتد ۶-ملحد:۷-منافق :۸-مدعی:۹- مستهزی:۱۰-: توهین و حرمت شکن:۱۱-:متمرد۱۲-متبری :۱۳-:یاغی:۱۴-:خوارج: پر پر
این افراد هم به نامهای زیر پر - پر
:۱- متمرد ۲-مفتری ۳-منحرف ۴-ملعون ۵-مکار ۶-مبتذل ۷-معاند ۸-متجاوز ۹- جاسوسی ۱۰- بهایی ۱۱- کمونیست ۱۲-ارتباط با بیگانه و امریکا ۱۳- اسلام حقوق بشری ۱۴- اخلال و ظاهرات
حالا نوبت به اسلامی ها میرسه
اسلام لیبرالی پر - پر
اسلام ضد انقلابی پر- پر
اسلام حقوق بشری پر- پر
متهم به اسلام آمریکایی روسی پر- پر
متهم به سکولار، یا sehivionist پر- پر
متهم به جاسوسی ، خرابکاری پر- پر
متهم به ضد ولایت فقیه پر پر
حالا نوبت طیف خودی ها :
متهم به روزنامه نگاری پر- پر
متهم به هر چی که دلت میخواد پر- پر
حزب مشارکت پر- پر
حزب انقلاب مجاهدین اسلامی پر- پر
خلاصه حزب سبز پر- پر
موسوی ها ، خاتمی ها پر- پر
حتا خیلی از رحانیون شیعه پر- پر
اکبر مانده به خیال این که مصلحت میدونه ولی اون هم نوبتش میرسه
اکبر پر- پر
خوب حالا کی میمونه ؟ علی با حوضش یعنی کی علی رهبره و احمدی رییس جمهوره !!! اما نه، حالا نوبت خود رهبره همه بگید پر- پر
کی میمونه ؟ سپاه ؟؟؟ نظام نظامی !!!!!!!
اما اینجا را دیگه کورخوانده : ملت با تیپا ، آنها را درو میکنه
سپاه کی پر پر میشه ، احمدی پر پر را کی خواهیم دید؟ اگر همه آنها که قبلا پر پر شدند متحد بش
۲۹۴۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|
از : رضا خالقی
عنوان : ضرورت انحلال حوزه های علمیه!
دین افیون توده هاست و مبارزه با افیون ِ دین و نیز قاچاقچیان ِ افیون، جزئی از مبارزات هر انسان مدعی ِ ترقی خواهی و پیشرفت است. چگونه می توان با افیون مخالف بود و در عین حال از کنار کارخانجات تولید و ترویج افیون یعنی "حوزه های علمیه" بی تفاوت گذشت؟
نمی توان برنامهء هیچ گروه و سازمان سیاسی ترقیخواهی را جدی گرفت اگر در شرایط کنونی ایران از پرداختن به معضل "حوزه های علمیه" طفره رود.
در "حوزه های علمیه" است که قاچاقچی های افیون پرورش می یابند.
۲۹۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : نوشتاری سخت گزنده ولی بیان یک واقعیت
جناب دکتر فیروز نجومی
نوشتارت برای ایرانیان مسلمان و ایرانیان دمکرات که هنوز فرهنگ اسلامی در خونشان جریان دارد بسیار بسیار گزنده و در نگاه اول و سطحی بسیلر تند است. ولی بیان یک واقعیت است.
من اعتقاد داشته و دارم که در زمینه نقد دین و بویژه نقد احکام اسلامی در ایران می بایستی سال ها پیش رنسانسی امجام می گرفت . هرچند جسته و گریخته از سوی برخی روشنفکران به این احکام نقد هائی نوشته شد ولی جو سنگین برعلیه بی دینان چنان سنگین بود که این صدا های پراکنده در نطفه خفه می شد و فریاد های آزادیخواهانه آنان کمتر شنیده می شد و در نتیجه کمتر به آن توجه می شد. سایه شوم سی و یک ساله حکومت اسلامی و تقابل نسل جوان امروز با احکام ارتجاعی اسلام هر چند سطحی نشان داد که زمان حکومت این احکام کهنه به سر آمده و می بایستی بطور عمیق واپسگرائی توام با قهر و خشونت احکام اسلامی برای نسل جوان یاز شده و شهامت مقابله با احکام غیر دمکراتیک الهی گسترش یابد.
شما یکی از پیشروان رنسانس کنونی هستید که با شهامت و جسارت بی مانندی به جنگ خرافات و قهر و خشونت اسلامی گام بر داشته اید. بدیهی است که در ابتدا برای بسیاری از روشنفکران شنیدن و خواندن چنین نوشتاری بسیار سنگین است و با یهانه اینکه مردم متدین هستند و نباید کاری کرد که آنها رنجیده خاطر شوند و و و ... تلاش خواهند کرد در این زمینه سکوت کرده و یا برعلیه کسانیکه خواستار نقد همه جانبه دین اسلام و عملکرد ۱۴۰۰ ساله امیر مومنان و خلفا و شیوخ بایستند. اما این ایستادگی به زودی به پایان خواهد رسید و محققین و اندیشمندان زیادی در کنار شما قرار خواهند گرفت.
بسیاری از روشنفکران هنوز در نیافته اند دینی که آنها به آن اعتقاد داشتند ارثی بوده و نه از روی تعقل و اندیشه. تعقل و اندیشه کاملا" در تقابل با احکام اسلامی است.
زمان کنونی زمانی است که نقد دین باید رایج شود و در خواستهای احزاب و سازمان های سیاسی نقد آزادانه دین نیز یکی از موارد مهم بشمار آید.
نقد دین جو ترس را شکسته و هاله تقدسی را که حامیان دین به دور آن کشیده بودند پاره کرده و همگان خواهند دید که در ۱۴۰۰ سال گذشته با این احکام چه بلائی بر سر مردم ایران آورده اند.
انسان های آزاده نه تنها از نقد دین هراسی ندارند که از ضروریات جهان امروز می دانند.
پیروز باشید
دکتر پ. پیمان
۲۹۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : مشکل ما و مردم تنها دین نیست، سیاه و سفید و محدود دیدن هم هست
مشکل ما و مردم ایران ما تنها دین نیست، مشکلات دیگری هم وجود دارند.
۱. چرا ایرانیان، با یک فرهنگ و تاریخ بیست و پنج قرنی امپراتوری، نتوانستند در مقابل اسکندر مقدونی، اعراب چادر و بادیه نشین تازی و واپسگرا، ترکان چادرنشین متعصب شمال شرقی واپسگرا، مغولان چادرنشین بدوی و آخوندهای ارتجاعی معاصر بایستند و شجاعانه مقاومت کنند؟ چه چیز مانع رشد شجاعت و تهور اجتماعی ایرانیان بوده و هست؟
۲. چرا ایرانیان نسبت به سایر ملل مترقی، تغییر محسوس نکرده اند؟ چه چیز مانع تغییر و رشد ایرانیان است؟
۳. به غیر از دین اسلام، چه عوامل دیگری باعث رکود و عقب افتادگی این اقوام نسبت به سایر مردم مترقی دنیاست؟ آیا تنها مقصر الله مدینه و دین اسلام است؟
ایرانیان خدای واحد خود را قرنها قبل از مسیحیت و اسلام آفریده بودند. اعتقاد تک خدایی واحد، اهورومزدا، خدای خیر را داشتند. اعتقاد تک خدایی با رشد امپراتوری توسعه و نشر و قدرت میگیرید. هرچه تعداد خدایان بیشتر باشد استبداد کمتری را در ذهن و رفتار مردم نهادینه میکند. باور چند خدایی بمراتب بازتر، طیفی تر و دموکرات تر از باور تک خدایی است. تک خدایی، بندگی و اطاعت و ذبونی بی چون و چرا نسبت به کاهن و رئیس و ارباب و امیر و وزیر و شاه را موجب میگردد و در نتیجه بازار بنده داری و برده داری و نوکرپروری را رواج و رونق میدهد. انسانها، و کارها و رفتارشان، و یا کلیه وقایع و حوادث و امور جهان، دو حالت بیشتر نداشتند: یا سفید بودند یا سیاه. یا شر بودند یا خیر. یا خدایی بودند و یا شیطانی. چیزی بینابین وجود نداشت!
بطور سنتی در کل طول تاریخ گذشته، توده مردم ایران از منظر تاریخی همواره از یک طرف بندگان و وابستگان ذهنی اهورومزدا و یا الله، و از طرف دیگر رعایا، موالی، بردگان و فرمانبرداران بی اختیار کاهنان، دهقانان، قدرتمندان، اربابان، شاهان، خلفا. سلطانان، حاکمان، فرمانروایان و یا دولتمردان ده و شهر و کشور خود بوده اند.
سلسله مراتب بندگی از همسر و فرزندان به پدر و پدربزرگ و جد شروع میشد و به اربابان و دهقانان، موبدان، دیوان سالاران، امراء ارتش و شاه یا سلطان و یا خلیفه یا امام، که بنوعی خود را نماینده و یا برگزیده خدا می پنداشتند، و نهایتاً تا بندگی خود خدا ختم می شد.
دراویل رشد قوم آرایایی تا دوران امپراتوری شاید اجرای این اطاعت بی چون چرا و بندگی بسیار سودمند هم بوده و ای بسا موجب کشور گشائی، پیشرفت اقتصادی، اتحاد های بزرگ و نیرومند و ازدیاد بیش از حد تمرکز قدرت، که مورد لزوم یک امپراتوری جوان است، گشته است. اما بمرور زمان این تجربه اولیه تمرکز دولت، خلقیات و فرهنگ بی اختیار کردن و انباشت توده ای از اطاعت و بندگی محض و بی چون و چرا از جانب رعایا و یا مردم را، افزایش داده و بر خلاف اولین شعارهای مترقی انسانی و حقوق بشری از زبان اولین امپراتورشان، کم کم این فرهنگ مضر و ضد بشری در این سرزمین امپراتوری ویروس وار نهادینه شده. بطوری که حوادث تاریخی بسیار ناگوار و ناخوشایندی از پس نتایج، عواقب و پیآمدهای این رشد بی رویه و نهادینه شدن فرهنگ و خلقیات و صفات خانمان برانداز بندگی و بردگی و بی اختیاری، جز وابستگی بیشتر به قدرت متمرکز بهمراه بندگی، بی تفکری، بی مسئولیتی، بی دفاعی، بیچارگی، ذبونی، تحقیر، زرنگی، دروغ و تقلب و قبول ننگ و سرکوب، پس از هزار سال امپراتوری، چیز دیگری برای مردم ایران به ارمغان نیآورده.
تنها یکی از این ارمغان های مضر، فرهنگ بی اعتنایی و بی مسئولی ((دیگران مسئول و مقصرند )) میباشد. بنابراین جای تعجب نیست که ما با یک غرور تاریخی عادت کرده باشیم که همواره نامسئول تاریخی باشیم و از مافوق و قدرت بالاتر بترسیم.
ما علت تسلیم و شکست نافرجام و تاریخی ایران در مقابل حمله و یورش اعراب را، عمدتاً به پیروزی اراده اهرمنی بر اراده و خواست اهورومزدا ربط داده ایم. گناه و تقصیر شکست های پیاپی تا پایان کار را هم بر دوش و گردن آخرین بازمانده ((بی عرضه و پی تجربه حکومت ساسانی، یعنی یزدگرد سوم بهمراه تمامی نجبا و موبدان دربارش))، وا نهاده ایم و ذره ای بار مسئولیت را به خود اختصاص نداده ایم.
به همین روال حمله تاریخی مغول و بی عرضگی خوارزمشاهیان، حمله روسها و بی عرضگی قاجار، انقلاب ۵۷ و بی عرضگی پهلوی، از دست دادن حقوق دفاعی در جنگ عراق و حقوق منابع نفتی و گازی دریای خزر و بی عرضگی جمهوری اسلامی و مشکلات و انتقادهای دینی ربط داده ایم. آیا مشکلات ما با رفتن دین و حکومت دینی از بین میرود؟
آیا شعارهای مرگ بر شاه، مرگ بر مصدق، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر چین، مرگ بر روسیه، و مرگ بر دیکتاتور، چیزی غیر از همان انعکاس فرهنگ توسعه یافته و نهادینه شده ترس از آینده، بی فکری، بی اختیاری و بی مسئولیتی است که راه حلش هم مرگ مقصر است؟
آیا تنها مسلمان شدن ایرانیان و اعتقاد به الله موجب این پریشانی نامعقول ذهنی و فکری و سلب مسئولیت تاریخی مردم ایران از رفتار خود شده است؟. مسلماً مسئله بسیار عمیق و پیچیده میباشد و پژوهش و تحقیق بیشتری را می طلبد.
از طرف دیگر بعضی بکل دین را بی تقصیر و بی تأثیر میبینند! مثلاً بعضی نوسندگان این سایت پافشاری میکنند که ُ ُمشکل امروز ما نقد دین و دین و امام زمان و قرآن نیست ُ ُ. عجب! پس مشکل ما بفرمایند چیست؟ مشکل ما بجای کار خلاق کردن و مملکت را مانند ممالک مقتدردنیا آباد و مقتدر کردن، تا از گزند و طمع بیگانگان درامان باشد و مردمش آسوده زندگی کنند، غیر ازاین شستشوهای مغزی و تزریقات برنامه ریزی شده دولت و رژیم ولایی چه چیز دیگری است؟ چه چیز دیگری است که بیش از سی سال است مرتب و هر روزه و هر لحظه بر مغز و پندار و اخلاق و گفتار و رفتار مردم بیچاره ما با خرواری از خرافات فقهی فربه و چاق، انباشته شده از قران و کوهی از احادیث رسول و ائمه، نازل می شوند و فرو میریزند و سنگینی میکنند؟ چه چیز دیگری است که با خراش و شکاف در فکر و ایجاد مداوم ترس از عقوبت و حس گناه و توبه دائم در روح و روان مردم عاجز که منجر به مصادره کامل عقل و فکر آنان و حتی در اختیارگرفتن نونهالان و کودکان و رشد اندیشه های پاکشان و تزریق مفاهیم مجازی و غیر واقعی زندگی توام با ترس و خشیت از خدا و دین و ولی ساخته و پرداخته آنان، و تحمیل و ترویج و آموزش اعمال بیهوده عبادی، بندگی، خواری، ذلیلی و بازگشت به تفکرحتی بمراتب پائین تر از قرون وسطایی، و زورچپانی اعمال دین از بامداد تا شامگاه چه در طول روزبعوض کار و تلاش و سازندگی حداقل با پنج وعده نماز، و چه در هنگام خواب بعوض استراحت با نماز شب و چه درروز های تعطیل با نمازهای وقت گیر جمعه و هدر دادن چهار ماه از سال با روزه داری و عزاداری و شرکت در تکیه ها و نوحه خوانی ها که سردمداران و گردانندگان آنها مداحان چاقوکش و لات و فربه قلدر و زورگو و شکنجه گران زندانهای مردم روشنفکر میباشند، بطوری که حامیان و خطبه خوانان آنها در این مجالس همان فقیهان و آخوندهای جیره خوار و بی علم درباری اند، و باز هم بیشتر، خواستن شرکت اجباری مردم فقیرو عاجز درهرگونه تجمعات مذهبی و تبلیغی دولتی و زیارت های بیهوده و وقت تلف کن نظیرجمکران، قم، مشهد، نجف، کربلا، مکه مدینه که در نهایت همه جهت کنترل و تحت اختیار گرفتن کلیه شئون زندگی آنان است انجام میگیرنند؟ پس غیر از اینها چه مشکل دیگری است؟ محافظه کاران لائیک ولی ترسو و دورو، با قبول کامل دین و مواضع مذهبی نامعقول و ناهنجارش، همان لائیک های ترسو و محافظه کار با تقیه و سکوت خود به احتمال خیلی زیاد به رشد بیشتر بخش مذهبی جنبش سبز کمک میکنید که نهایتاً احتمالاً اصلاح طلبی دیگر ازدرون صندوق برادران نظام و مورد تایید نظام ولایی و قانون اساسی قرون وسطایی فعلیش بیرون می کشند و دوباره هشت سال دیگر مردم را با شعارهای مذهبی و فلسفی سر کار میگذارند و دلشان خوش است که بعضی مطبوعات اصلاح طلب دوباره قدری آزادی در چهارچوب نظام بدست آورده اند. ولی آیا آزادی بیان خود لائیک ها هیچوقت بدین نحو تأمین خواهد شد؟
آقای نجومی محترم، بنویس، با قلم توانای خود بر تمام سایت ها بنویس، بنویس این علتها و عوامل کهنه رشد استبداد را، بنویس این شعارهای برخاسته از دل و جان و روح ما را
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه −− چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
هموطن عزیز، شاید فراموش کردیم که ما هنوز در حسرت و حیران آزادی و رهایی از همان استبداد قدیمی و باستانی هستیم، و هنوز هم در اعتراض های اجتماعی مان باید از همان ابتدائی ترین شعار اصلی آزادی شروع کنیم، یعنی همان شعار آزادی از استبدادی که پدرانمان و مادرانمان و امروز فرزندانمان از زمان انقلاب مشروطیت تا به حال فریاد کرده اند. ولی، متأسفانه در تمام انقلابات، جنبش ها و خیزش ها، شعار آزادی فراگیر ما رفته رفته با شعار های اقلیت گرا و متعصب گونه و تفرقه انگیز قدرت مداران چپ و راست مخلوط و مغلطه شده و مارا از مسیر اصلی آزادی خارج کرده و به بیراهه کشانده است. نمیدانم چرا اکثر روشنفکران، فیلسوفان، شاعران و نویسندگان ما معمولاً بندرت به جزئیات تحولات کارهای مهم اجتماعی می پردازند و خیلی کم روی راه حل های عملی و پراتیک تحولات اجتماعی کار میکنند. مثلاً هنوز من جائئ ندیده ویا نشنیده ام که نمایندگان یک گروه و یا گرایش خاص فکری و سیاسی یک کار عملی و مهم برای پیوست همه گروهای اپوزیسیون انجام داده باشد. چرا هرکسی فقط ساز خودش را میزند؟ مثلاً شعاری طرح کند که نه فقط گرایش خودش که همه نظریات و گرایشهای مخالفین رژیم را در برگیرد؟ باید روی متن شعار ها خوب کار شود تا نه تنها باعث پیوست و پیروزی همه مخالفان رژیم شود، بلکه با ارزش، پایدار و ماندنی باشد تا حتی پس از پیروزی هم افتخار افرین و تاریخی برای همه باشد. شعار های ما باید فراگیر و مورد تأیید و موافقت تمام جناحها و جریانات اپوزیسیون قرارگیرند. باید از جائی شروع کرد، بویژه اگر بخواهیم اپوزیسیونی منظم تشکیل دهیم واگر نخواهیم دیگر منبع و مولد شعارهایمان در خیابانها بطور خودجوش و پراکنده، وای بسا برخی اوقات ناهماهنگ و نا فراگیر و حتی مخرب باشند.
این است قانون ما:
آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، رهایی از استبداد، رهایی اسرا
این است عدالت ما:
دموکراسی، مردم سالاری، تفکیک قوا
این است تضمین آزادی ما:
هیچکس نیست بالا تر از قانون ما
این است دین و آئین ما:
احترام به همهِ دین ها
آزاد است نقد دین و باورها
قدرت ندارد دین در دنیا
این است سیاست ما:
همیشه جدا است سیاست از دیانت
این است شکل دولت ما:
سکولار، مردمی، ولی فقط، به انتخاب ما
این است افتخار فرهنگ آریایی ما:
پوشش آزاد، آزادی زنان، برابری کامل زنان با مردان ما
این است جهان بینی ما:
رابطه برابر با همه کشورها
این است نشان تمدن ما:
حقوق بشر، یادگار تاریخی ایران خیلی قدیم ما.
۲۹۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : تحصیل ما حصل
جناب نجومی،
فکر میکنم که به قول آخوندها شما سعی در تحصیل ما حصل میکنید. نه تنها شما بلکه تمام " سکولارها " و " نئوسکولارها " همین میکنند. ۳۱ سال پیش " امام خمینی " به تنهایی ۹/۹۹ در صد مردم را همراه کرد که بساط سلطنت و حوزه " علما " را برچینند و دین را به اعتقاد فردی محدود کننند. حکایت دزدی که در زیر دیوار نقب میزد و در جواب صاحب خانه گفت که طبل میزند . رفتن سلطنت زدن کلنگ بود و فغان طبل " حوزه " فردا بر میخیزد. و این " سکولار ها و نئو سکولارها " بدون آنکه کمترین اطلاعی از اوضاع ایران داشته باشند و آنچه را که مردم با گوشت و پوست خود احساس میکنند بدانند هر روز روزنامه و شب نامه منتشر میکنند و از شهری به شهری میروند که " سکولار سبز " ایجاد کنند و فراموش کنند که نه تنها رای ندادند بلکه خود اینها به درستی هوادار این بزرگ مرد تاریخ ایران یعنی خمینی بودند.
جناب نجومی ، این کار هارا خمینی ۳۱ سال پیش انجام داد. باش تا صبح دولتت بدمد.
۲۹۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|
از : بهروز ماهان
عنوان : عامل اصلی رهایی را تشخیص بدهیم
اگربه معنای کلمه اسلام نظری بیافکنیم خواهیم دید که دین اسلام میخواهد اگربه معنای کلمه اسلام نظری بیافکنیم خواهیم دید که دین اسلام میخواهد بدون چون و چرا ، همگان را به تسلیم واطاعت وادار کند همانطور که اعراب اسلامی و خلفا در طول تاریخ ، مردم ایران را به تسلیم کشاندند اما سوال اینجاست اکنون که دیگر خلفا و اعراب بر ایران حاکم نیستند چرا اسلام دست از سر ایران بر نمیدارد ؟کیست که نمیگذرد ایران رها شود ؟ دلیل آن چیست ؟
اسلام یعنی دین تسلیم است و شیعه یعنی پیرو ، پس فرد شیعه دوبرابر افراد دیگر اسلامی تسلیم اسلام و ولایت فقیه میشود که دستورات آنها را بدون چون و چرا اجرا کنند .
سوال این است که این همه ظلم و جنایات و نابرابری را کی انجام میدهد ؟ دستورات و شریعت اسلام در ذات خود این توانایی به ظلم را دارد یا افراد معتقد به شعریت اسلام ؟ و چه رابطه ای بین آنها وجود دارد ؟ یعنی بین فرد مسلمان و دین اسلام و مذهب شیعه چه ارتباطی وجود دارد کدام عامل اصلی است ؟ سرمایه داری چه نقشی را در این موضوع ، بازی میکند؟
در کل ، افراد مسلمان عامل آن هستند یا چون افراد حامل و فاعل افکار و شریعت اسلامی هستند لذا اسلام عامل میشود ؟
۲۹۴۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۹
|