بنی آدم اعضای یکدیگرند ...
نقدی بر نوشته مرتضی اسدی


آزاده سپهری


• ناسیونالیسم یک ایده عقب مانده است که مردم را بر اساس مرزهای جغرافیایی یا زبان و فرهنگ از یکدیگر جدا میکند. هر چه زمان میگذرد می بینیم که در دنیای متمدن مردمان بیشتری به این نتیجه می رسند که هویت قومی یا ملی معنایی ندارد و مرزهای جغرافیایی در دنیای متمدن هر روز کمرنگتر میشوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۰ می ۲۰۰۶


مطلبی تحت عنوان «ملتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به فناست» به قلم آقای مرتضی اسدی در سایت اخبار روز منتشر شده که نگارنده در آن به دفاع از ناسیونالیسم پرداخته است. ایشان ادعا کرده اند که ناسیونالیسم تنها جریانی ست که در کارنامه اش لکه سیاهی وجود ندارد و نوشته اند: «پدیده ناسیونالیسم، در طول حیات خود نه تنها باعث گمراهی ملتهای ضعیف نشده، بلکه در طول یک قرن گذشته عمده جنبشهای ضداستعماری و رهایی بخش که در کشورهای جهان سوم به راه افتاد یا بطور مستقیم برآمده از اندیشه های ملی گرایانه بود و یا وجه زیادی از حرکتشان با توجه به آزادسازی منافع ملی شان از چنگ استعمار و استبداد بوده است .»
بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ناسیونالیسم در بین جریانات سیاسی اجتماعی یکصد ساله اخیر سیاهترین کارنامه را دارد، که فجیع ترین شکل آن در قالب رژیم ناسیونال سوسیالیستی هیتلری در آلمان بروز کرد و میلیونها کشته بر جای گذاشت. در همین دهه های اخیر شاهد دهها جنگ خونین و فجیع قومی در کشورهای مختلف دنیا بوده ایم که علت اصلی آن گرایشات ناسیونالیستی طرفین بوده است. آن جنبشهای ضداستعماری که ایشان به آن اشاره کرده اند در واقع بخاطر ملی گرایی شان موجب تغییرات مثبت و مترقی نشده اند، بلکه بخاطر اینکه حمله اصلی شان به استثمار و سرکوب بوده است. و گرنه چه فرقی دارد که مردم یک کشور توسط خودیها استثمار و سرکوب شوند یا توسط خارجیها. ناسیونالیسم چه وجه مثبتی میتواند داشته باشد و چه معنایی دارد بجز تقابل با ملل دیگر؟
 
ایشان در نوشته خود ایده «جهان وطنی» را به «کشورهای سلطه گر» نسبت داده اند و همچنین گفته اند که این ایده فقط یک آرمان است و دست یافتنی نیست. اولا با نگاهی به چند دهه اخیر می بینیم که اتفاقا برخلاف نظر ایشان کشورهای "سلطه گر" برای درهم شکستن قدرت کشورهای بلوک شرق از جریانات ناسیونالیستی آن کشورها حمایت میکردند که منجر به فروپاشی بسیاری از آن کشورها شد. دوما ایده «جهان وطنی» از دیرباز یکی از ایده های مترقی بشریت بوده که برای نمونه در آثار سعدی نیز به آن اشاره شده، آنجا که میگوید "بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آید ز روزگار،   دگر عضوها را نماند قرار". و این ایده ای ست که هر روز بیشتر به تحقق می پیوندد که مردم کشورهای مختلف نسبت به سرنوشت یکدیگر بی تفاوت نیستند. این ثمره تلاشهای آزادیخواهانه بشریت برای رسیدن به صلح و آرامش در سراسر دنیا بوده که امروزه رسیدن به "دهکده کوچک جهانی" را ممکن کرده است. ایجاد سازمان ملل برای جلوگیری از جنگ و رعایت حقوق بشر در دنیا یکی از قدمهای مهم برای تحقق ایده "جهان وطنی" بوده است .
ناسیونالیسم یک ایده عقب مانده است که مردم را بر اساس مرزهای جغرافیایی یا زبان و فرهنگ از یکدیگر جدا میکند. هر چه زمان میگذرد می بینیم که در دنیای متمدن مردمان بیشتری به این نتیجه می رسند که هویت قومی یا ملی معنایی ندارد و مرزهای جغرافیایی در دنیای متمدن هر روز کمرنگتر میشوند. برای نمونه میتوان به تشکیل اتحادیه اروپا اشاره کرد. اینگونه که دنیا پیش میرود نهادهای بین المللی چون سازمان ملل هر روز قوی تر میشوند و اتفاقا جایگزینی یک "دولت" جهانی و از بین رفتن دول ملی در آینده به هیچ وجه بعید به نظر نمیرسد .
 
به این انتقاد کرده اند که برخی میگویند «تخت جمشید شرم تاریخ است» و این را با اظهارنظرات و عملکردهای رژیم جمهوری اسلامی در قبال آثار تاریخی مقایسه کرده اند. در صورتی که این نکته از نظر ایشان پنهان مانده که اشاره آن افراد به این بوده که بناهای تاریخی چه در ایران باستان و چه در ممالک دیگر به قیمت خون هزاران نفر ساخته شده و نشان دهنده   ظلم و جوری هستند که بر مردم آن مملکت میرفته است. مسلما این دلیلی برای نابود کردن این آثار نیست و چنین چیزی تنها به فکر کوته فکرانی چون دست اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی و یا طالبان خطور میکند. ولی دلیلی هم برای افتخار نمی باشد.در کارنامه یک کشور یا منطقه چیزی قابل افتخار است که باعث بهبود شرایط بشر شده باشد. برای نمونه مردم اروپا امروزه به حقوق بشر و آزادیهای گوناگون در کشورهایشان افتخار میکنند. و یا برعکس روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران باعث سرافکندگی مردم ایران شده است. و همین سرافکندگی "ملی" باعث شده   که خیلی ها به ناسیونالیسم گرایش پیدا کنند و در گذشته های دور دنبال چیز قابل "افتخار"ی بگردند .
همین گرایشات ناسیونالیستی باعث میشود که عده ای در تقابل با دنیای غرب از رژیم جمهوری اسلامی دفاع کنند صرفا به این دلیل که "داخلی" ست. آقای مرتضی اسدی می نویسند: "در شرایطی که ندای جهان وطنی از سوی کشورهای سلطه گر بلند است این نهایت خام اندیشی است که خود و سرنوشت خود را به آنها بسپاریم."   یعنی ایشان انتقادات و فشار غرب را بر رژیم برای تغییر سیاستهای آن و پایبندی آن به حقوق بشر نوعی مداخله "بیگانگان" محسوب میکنند. این یکی از دستاوردهای مردم ایران بوده که چشم جهانیان را بر جنایات جمهوری اسلامی باز کرده اند و نشان داده اند که این نظام را نمی خواهند. اینکه امروزه کشورهای غربی، حتی اگر بخاطر منافع خودشان، سعی میکنند با ملت ایران همصدا شوند و رژیم را تحت فشار قرار بدهند، یکی از پیروزی های مخالفین رژیم محسوب میشود و نباید آن را به مداخله خارجیها نسبت داد. وظیفه ما در این شرایط خطیر این است که بدور از تعصبات ناسیونالیستی صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برسانیم و خواهان همگام شدن آنها با مردم ایران باشیم .
 
azadeh_sepehri@hotmail.com