عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟ (۸)
فرید راستگو
•
بدون پرداختن به بحث خشونت های سال های اول انقلاب راه برای گذار به دمکراسی باز نمی شود. چون یکی از خطوط اصلی مبحث مربوط به استقرار دمکراسی در ایران روشن شدن مسئولیت افراد و نیروهای سیاسی آن دوران در ایجاد خشونت و استبداد بعد از انقلاب ۵۷ است. بر خلاف تصور برخی از فعالان سیاسی اوائل انقلاب بویژه پیروان خط امام آنچه درآن زمان رخ داده است، ربط مستقیم به جنبش آزادیخواهانه کنونی مردم ایران و آینده آن دارد، زیرا هیچ آینده ای بدون برخورد به گذشته متصورنیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ مرداد ۱٣٨۹ -
۲٣ ژوئيه ۲۰۱۰
همانطوریکه در شماره پیشین قول داده بودم قصدم براین است تا برخورد گروه های مختلف را نسبت به سپاه پاسداران توضیح دهم؛ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. در نوشته های قبلی چگونگی روند تشکیل دو ستون پایه استبداد (دادگاه ها و دادسراهای انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) را بعد از انقلاب بهمن ۱٣۵۷ با پیشنهاد آقای دکتر ابراهیم یزدی رهبر فعلی نهضت آزادی ایران را مستنداً توضیح دادم و گفته شد نظامهای استبدادی بدون ایجاد و یا احیاء ستون پایه های استبدادی قادر به ادامه بقا نیستند.
خمینی و یارانش با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دادگاههای انقلاب هم به سرکوب مخالفین و مردم پرداختند و هم با براه اندازی خشونت و خونریزی قدرت بلامنازع خود را بر ایران حاکم نمودند.
بدون پرداختن به بحث خشونتهای سال های اول انقلاب راه برای گذار به دمکراسی باز نمی شود. چون یکی از خطوط اصلی مبحث مربوط به استقرار دمکراسی در ایران روشن شدن مسئولیت افراد و نیروهای سیاسی آن دوران در ایجاد خشونت و استبداد بعد از انقلاب ۵۷ است. بر خلاف تصور برخی از فعالان سیاسی اوائل انقلاب بویژه پیروان خط امام آنچه درآن زمان رخ داده است، ربط مستقیم به جنبش آزادیخواهانه کنونی مردم ایران و آینده آن دارد، زیرا هیچ آینده ای بدون برخورد به گذشته متصورنیست، مردمی که گذشته خود را فراموش کنند الزاماً آنرا تکرار خواهند کرد. ممکن است برخی مدعی شوند گذشته متعلق به گذشته است؛ این حلاف تمام داده های تاریخی و سیر تکامل بشریت است گذشته هیچگاه نمی گذرد. آیا ما حمله اسکند مقدونی، اعراب عربستانی و چنگیزخان مغول و تقسیم ایران توسط روسیه و انگلیس را در دوران قاچار فراموش کرده ایم؟ مسلماً جواب منفی است. اگر ما از حمله اسکندر مقدونی به ایران بعد از گذشت بیش از دو هزار سال یا حمله اعراب به ایران بعد از هزارو چهارصد سال و کودتای انگلیس- آمریکائی ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ بر علیه دولت ملی مصدق نفرت داریم چرا نباید از غصب کشورمان توسط چند ملای روضه خوان و ایادیشان متنفر نباشیم و جنایات و خیانت های آنان را فراموش کنیم. و خود را بفریبانیم و بگوئیم گذشته گذشته است. خود و دیگران را فریب ندهیم گذشته زمانی می گذرد ولی اثرات آن بر زندگی انسان ها نمی گذرد، چون تا زمانی که انسان زنده است گذشته اش هم از نظر روحی و هم از نظر احتماعی با او همراه خواهد بود. پس بر ما چه می گذرد که نمی خواهیم از آن بیآموزیم ؟!!. آیا میشود گذشته را پاک کرد؟ خیر. نه گذشته استبداد شاهی و نه گذشته استبداد مذهبی پاک شدنی نیستند. تحریف گذشته و عدم تجربه اندوزی از آن زمینه ساز تکرار تجربه و فاجعه است. باز خوانی تاریخ برای به صلابه کشیدن دیگران و یا نمک پاشیدن بر زخم ها نیست. نگارنده بر این باور است که خوشبختانه هم اکنون بخشی از اصلاح طلبان حکومتی و افرادی که در اوائل انقلاب عصای دست خمینی بودند هنوز نه آنگونه که باید، ولی به گذشته خود انتقاد دارند و تلاش دارند خود را در صف مردم قرار دهند. عمل تاج زاده در برخورد به گذشته نمونه ای از این تلاشها می باشد. پس برخورد به گذشته فقط و فقط باید به جهت شناخت حقیقت و درس آموزی از تجربه باشد تا از تکرار فاجعه ممانعت بعمل آوریم و لاغیر.
صداقت اصلاح طلبان و پای بندی آنان به حقوق مردم و آزادیهای ذاتی آنان، تنها زمانی حاصل خواهد شد که آنان وقوع جنایات دهه اول انقلاب و مسئولیت شان را در آن جنایات به رسمیت به شناشند و اطلاعات خود را از آن سالهای وحشت و ترور صادقانه و شفاف ونه از راه مصلحت اندیشی، در اختیار عموم قرار دهند.
اما دریغا که اصلاح طلبان چنان از دادگاه های انقلاب و به گیرو بندهای مخالفین توسط سپاه پاسداران و اعدام گسترده آنان سخن می گویند که گوئی عامل اصلی خشونت های دهه حزب فقط خزب الله/ رهبر فقط روح الله، دیگران بوده اند و یا بقول آقای گنجی دوران انقلابی بوده است و انقلاب یعنی خشونت و در جو خشونت همه شرکت داشته اند و باید فراموش کرد و بخشید. به معنای دیگر، سرکوبگر و سرکوب شده در یک ردیف قرار می گیرند و چه بسا به راحتی جایشان می تواند عوض شود.
علوی تبار که یکی از امنیتی و اطلاعاتی های خشن اوائل انقلاب در شیراز و یکی ازعاملین سرکوب دانشجویان در انقلاب فرهنگی شیراز است در زمینه خشونت اول انقلاب می گوید «گفتمان غالب در دهه ۶۰ مبتنی بر خشونت و اقتدارگرایی بود، این نوع ضعفها در رفتار همه کسانی که در عرصه سیاست در آن دوران فعال بودند دیده میشد و لذا به نظرم باید نسبت به خشونت اعمال شده در آن زمان یک توبه ملی صورت گیرد. ... در اول انقلاب نه تنها حکومت اقتدارگرا بود بلکه اپوزیسیون موجود نیز اقتدارگرا و خشونتطلب بود و جنگ اول انقلاب را باید جنگ اقتدارگرایان و خشونت طلبان دانست» (۱).
این یعنی گرد و خاک کردن برای پوشاندن حقایق. بنا براین استدلال طبلکارانه، من دانشجو و یا دوستان دانشجویم که از دانشگاه بدون دلیل اخراج شده ایم و از رفتن به دانشگاه محروم شده ایم و آقایان موسوی تبریزی و علی مشکینی که فرمایشات زیرا را فرموده اند در یک ردیف قرار می گیریم.
"یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هر کس در برابر این نظام امام عادل ( منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. و زخمیاش را باید زخمیتر کرد که کشته شود... این حکم اسلام است. چیزی نیست که تازه آورده باشیم. (۲)
آیا فراموش کردهایم که میگفتند:
هر کس در خیابان و در هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد در همان جا باید حکم اعدامش صادر شود. (٣)
حجاریان هم که از پایهگذاران دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در دههی ۶۰ است، امروز صادقانه میگوید:
...اما نکن، نکن فایده نداشت، دولت هم قدرت مهار نداشت، یک مرتبه اسلحه کشید و همه را کشت. حتا گفت زخمیها را تیر خلاص بزنید!. ظهر سیخرداد بود، این را رادیو گفت، اسمشان را هم نپرسید که چه کسانی هستند. توجیه شرعیاش را هم پیدا کردند. (۴)
آقای مصطفی تاج زاده در مصاحبه خود با نادر فتوره چی می گوید " ببینید! انقلاب که شد چه اتفاقی افتاد؟ آیا امام اعلام کرد که هیچ نیرویی حق داشتن روزنامه و حزب ندارد؟ یا اینکه تمام گروه ها آزاد بودند؟. اگر ما از روز اول آمده بودیم جلوی آنها را گرفته بودیم می توانستید بگوئید که ما قصاص قبل از جنایت کردیم. اما واقعیت آن است که تا ما چشم باز کردیم، دیدیم که پادگان ها در مهاباد غارت شده است. داعیه تجزیه طلبی در خوزستان و ترکمن صحرا به راه افتاده است و... تازه ۲ سال و نیم که گذشت در سال شصت اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی کل کشور صادر شد. محتوای آن چه بود؟ این بود که «هر گروهی که می خواهد فعالیت سیاسی کند حق داشتن اسلحه ندارد» و اگر می خواهد اسلحه را انتخاب کند، اسلحه، منطق اسلحه دارد. اما اگر منطق سیاسی است باید بیاید کار سیاسی کند. سال ۵٨ در مجلس چه کسانی رد شدند؟ جز اعضای حزب توده که نمی توانست به کتاب آسمانی قسم بخورد کس دیگری رد شد؟ حتی صلاحیت مسعود رجوی تایید شد اما رای نیاورد. بعد از اشغال سفارت آمریکا هم باز صلاحیت آنها تایید شد و حتی برخی از اعضای نهضت آزادی به مجلس رفتند و تا سال ۶٣ نیز در مجلس بودند.( این جملات همان شیر و شیردان را با هم یکی کردن است.لطفا جمله بالا را با دقت دوباره بخوانید تا متوجه شوید که چگونه راست ودروغ را به هم می بافد تا توجیهی برای جنایتکاری ساخته باشد). حتی می توان به نطق بازرگان درباره دور دوم انتخابات استناد کرد. او گفت که اعتراض ما آن است که نمی گذارند ما میتینگ برگزار کنیم یا پوسترهای ما را پاره می کنند نه آنکه ما را رد صلاحیت می کنند.(....)یعنی ما یک فراز و نشیب طولانی داشته ایم که بخش زیادی از عملکرد نیروهای انقلاب تحت تاثیر اپوزیسیون بوده است. اپوزیسیونی که خشونت را به انقلاب تحمیل کرد. بنابراین من این ادعا را می کنم که ما در همان سال های ۵۷ تا ۶۰ هم – که اوج درگیری ها بود – به نسبت تمام نیروهای سیاسی که در کشور بودند، دموکرات تر بودیم (و دروغی دیگر!)، نه اینکه کار خطایی نکرده ایم یا در جاهایی خشونت نشان نداده ایم. با این حال منطق ما آن زمان هم منطق گفت وگو بود و شما می توانید به مناظره های تلویزیونی آن سال ها رجوع کنید. البته همان زمان هم مجاهدین خلق می گفتند که در مناظره شرکت نخواهند کرد. یعنی از همان زمان به جای مناظره تلویزیونی و صندوق رای می خواستند در خیابان عرض اندام کنند، که جامعه به سمت خشونت برود و چون فکر می کردند که در فضای خشن متشکل هستند، می توانند پیروز شوند ولی در پای صندق رای می دانستند که شکست می خورند. چون اکثریت مردم آنان را قبول نداشتند." (۵)
آقای تاج زاده جوری از آن دوران هولناک و وحشتناک اوائل انقلاب و دهه ۶۰ حرف می زند که بنظر می رسد اتفاقی نیآفتاده است و کسی نه کشته و نه دستگیر شده است و ایران بسوی دمکراسی حرکت می کرده است و خمینی و یارانش دمکرات ترین نیروی سیاسی آن دوران بوده اند. پس با این حساب صدور اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی برای اعدام و کشتار مردم و مخالفین دیگر چه صیغه ای بود؟. او درمورد اطلاعیه ۱۰ ماده ای جوری حرف میزند که انگار این اطلاعیه هدیه ای برای بازکردن فضای سیاسی بود و نه مبنای قانونی برای اعمال وحشیانهترین کشتارها و بستن فضای سیاسی و تعرض همه جانبه حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دیگر نیروها جهت تشدید سرکوب و خفقان اما در پوشش مناسب عوامفریبانه ای برای کسب تام و تمام قدرت سیاسی. اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی را اصلاح طلبان امروزی و احمدی نژادهای صدر انقلاب طراحی کرده بودند. " درعین این که جناح موسوم به خط امام ( اصلاح طلبان) طراح اعلامیه۱۰ ماده ای دادستانی انقلاب در زمان شهید قدوسی در بهار ۱٣۶۰ بود" (۶). برای آشنائی با اطلاعیه ده ماده ای دادستانی به این سایت رجوع کنید (۷)
البته اخیراً آقای تاجزاده یک قدم امیدوارکننده انتقادی برداشته و در یادداشت تحلیلی خود
« پدر، مادر، ما باز هم متهمیم» می نویسد " به عنوان مثال بعضی بازجو ها می کوشیدند با یادآوری مواردی از افراط کاری های دهه نخستین انقلاب، مرا و خط امامی های آن دوره و اصلاح طلبان کنونی را فاشسیت معرفی کنند» (٨). و در جای دیگر می افزاید " توضیح دادم که همه ما در آن دوران خطاهای جدی داشتیم" (۹) آقای تاج زاده اعمال بکار گرفته شده و مجازات های بکار برده شده برعلیه دگراندیشان در دوران طلائی امام راحل، که حکم جنایت برعلیه بشریت را دارد و بازجوی شما بدرستی گفته است فاشیستی بوده اند قبول ندارید؟ شما و دیگر یاران خمینی را به سخنان هادی غفاری اصلاح طلب دو آتشه امروزین رجوع می دهم که در تاریخ ٣۰ تیر ۱٣۵۹ در میان چماقداران گفت " ما تا کنون فاشیست بازی در نیاوردیم ولی از این به بعد فاشیست بازی در می آوریم .... تصمیم ما براین است تمام دفاتروسازمانهای غیر خط امام را بگیریم " (۱۰)
کلیه اصلاح طلبان و هوادارانشان باید بدانند اقداماتی که پیروان خط امام در دهه اول انقلاب انجام داده اند خطا محسوب نمی شوند آنان اعمالی فاشیستی بودند که بر علیه جوانان و نوجوانان ایرانی بکار برده می شده اند. آیا از نظر شما اصلاح طلبان و رویزونیستهای اصلاح طلب، شکنجه کردن مخالفین تا نقص عضو کردن آنها و گذاشتن زنان در تابوتی در روزهای متوالی تا شخصیت آنان شکسته شود وبرخاً روانی شوند و اعدام کردن آنان و تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام توسط زندانبانان، جزء همان برخی از خطاهائی محسوب میشود که آقای تاج زاده از آنان نام می برند یا این اعمال جنایت علیه بشریت اند؟. بزرگترین خیانت به حقوق انسانها و شرافت بشری و کرامت انسانی این است که جنایات جنایتکاران را بر علیه دیگر انسانها، به سطح خطا و یا مقابله به مثل و یا دفاع از خود نزول دهیم.
بدنبال اطلاعیه ده ماده ای دادستانی، وزارت کشور در زمان مهدوی کنی، برای محدود کردن فعالیت گروهها، طرحی ریخت تا خفقان را کاملا در جامعه مُستولی سازد، این طرح از این قرار بود:
۱- طی اطلاعیهای که از سوی دادستان انقلاب صادر میگردد به کلیه گروههای مسلح که علیه نظام جمهوری اسلامی اسلحه کشیدهاند مهلت داده میشود که اسلحههای خود را به مراکز سپاه و کمیته تحویل دهند و متعهد گردند تا پس از این در چهارچوب قانون اساسی و قوانین جاری مملکت به فعالیت خود ادامه دهند،
۲- در صورت عدم تحویل سلاح، گروههای مسلح، غیرقانونی اعلام و با آنان بشدت مقابله خواهد شد،
۳- قبل از اعلام پانزده روزه سپاه و کمیته تحت سرپرستی برادر تهرانی، معاون اطلاعاتی نخستوزیر، کلیه سران گروههای متخاصم مسلح بالفعل شناسایی و دستگیر شوند و مهلت در زندان خواهند داشت تا رسماً اعلام نمایند که دیگر دست به اسلحه نخواهند برد،
۴- قبل و بعد از اعلام دادستانی فعالیت تبلیغاتی وسیع تحت مسئولیت برادر زنگنه، معاون وزیر ارشاد جهت سه منظور به شرح ذیل انجام خواهد شد:
الف- فراهم شدن زمینه اجتماعی جهت برخورد با این سازمانها و گروهها،
ب- مشخص کردن گروههای متخاصم مسلح بالفعل،
ج- ممانعت از هر گونه برخورد گروههای مردمی با این سازمانها و گروهها در مدت ۱۵ روزه مهلت(جلوگیری از برخورد حزبالله با گروههای مسلح و واگذاری آن به مسئولان)،
۵- بلافاصله پس از اعلام دادستانی، موج وسیع حمایت دولت و کلیه نهادها و گروههای خط امامی از این حرکت (طی مصاحبه و اعلامیه و نماز جمعه و.... ) تحت مسئولیت آقای زنگنه معاون وزیر ارشاد،
۶- پس از سر آمدن مدت مهلت، با شدت تمام کلیه سران و کادرهای سازمان دستگیر و محاکمه و به اشد مجازات برسند و حتا کلیه سمپاتها که در حین فروش روزنامه، پخش اعلامیه و پلاکارت و یا هرگونه فعالیت به نفع این گروهها، دستگیر و درجهت ارشاد مجازات شوند،
۷- محاکمات اینها باید علنی باشد،
۸- طی اطلاعیه، وزارت کشور اعلام نماید به علت شرایط فعلی جامعه (مساله جنگ) هیچ حزب و گروهی اجازه تظاهراًت و متینگ ندارند... (۱۱)
بخاطر اینکه مجازات انجام شده علیه مردم و معترضین را در دوران طلائی امام بشناسیم نقل قولی از محمد محمدی گیلانی می آوریم تا روشن شود معنی طبق موازین، محاکمه و مجازات شوند یعنی چه؟ محمد محمدی گیلانی در اظهار نظری رسمی و علنی که در جراید هم انتشار یافته بود گفت:
"تعزیر باید پوست را بدرد و از گوشت عبور کند و استخوان را درهم بشکند" (۱۲)
و اشد مجازات در جمهوری اسلامی معنائی جز کشتن به بدترین وجهی ندارد. نمونه اش زندان کهریزک می باشد.
افرادی که در آن زمان این طرح را پایه ریزی کرده بودند و در جلسه اول حضور داشتند عبارتند است: آیتالله محمدرضا مهدویکنی (وزیر کشور و سرپرست کمیتههای انقلاب اسلامی)، باقری کنی (مسئول کمیته انقلاب اسلامی مرکز)، مرتضی رضایی (فرمانده سپاه پاسداران انقلاباسلامی وقت)، عبدالکریم موسویاردبیلی (دادستانکل کشور وقت و مرجع تقلید کنونی)، علی قدوسی (دادستانکل انقلاب اسلامی)، مصطفی میرسلیم (سرپرست شهربانی کل کشور)، بهزاد نبوی (وزیر مشاور رجائی در امور اجرایی)، محسن سازگارا (معاون سیاسی وزیر مشاور)، علی قوچ کانلو (مسئول واحد احزاب و گروههای معاونت سیاسی) و نصرالله جهانگرد (مسئول بخش تحقیقات واحد احزاب و گروههای معاونت سیاسی). در جلسه دوم، افراد جدیدی از جمله اسدالله لاجوردی (دادستان انقلاب مرکز)، محمد کچویی (مسئول زندان اوین )، خسرو تهرانی (معاون اطلاعات و امنیت نخست وزیری)، صباح زنگنه (معاون وزیر ارشاد)، حسین غفاری (عضو شورای سرپرستی صدا و سیما) و صفر صالحی (فرمانده ستاد سپاه پاسداران) به جمع فوق اضافه میشوند.(۱٣)
خمینی و عوامل بازسازی استبداد، خود عامل اصلی دامن زدن به خشونت بوده اند. آنان دادگاههای انقلاب و سپاه پاسداران را تاسیس کردند تا خشونت را بر کشور حاکم کنند و اکنون بخاطر انحراف افکار عمومی و حق به جانب گرفتن و تبری جستن از اعمال جنایتکارانه و خائنانه خود با بهتان زدن و دروغ پراکنی، اعمال خود را چنین توجیه می کنند که گروههای مخالف، دست به مبارزه مسلحانه زدند و چون می خواستند حکومت جوان را سرنگون کنند، حکومت هم برای دفاع از خود مقابله به مثل کرد.
این افراد شاید اطلاع ندارند که هر حکومتی ضامن حقوق شهروندان خود است، مسئولیت و وظائف دولت مقابله به مثل با مخالفان خود نیست و دولت مجاز نیست حتی اگر مخالفینش تروریست باشند خود به اعمال تروریستی دست بزند. مردم انقلاب نکرده بودند تا فرزندانشان توسط خمینی و سر سپردگانش شکنجه و اعدام شوند. از نظر حقوقی، حکومتگران حافظ آزادی های شهروندان و مال و جان آنان می باشند حتی اگر آنان مخالف نظام حاکم باشند. مهم این نیست که خشونت را چه کسی شروع کرده است، مهم این است که حکومتگران نباید خود خشونت طلب و آتش افروز باشند و دست به اعمال تروریستی بزنند.
در باره خشونت های دهه وحشت و ترور خمینی، آقای علی مزروعی عضو هیات رهبری جبهه مشارکت در وبلاگ خود می نویسد:
" ولی اگر قرار بر پاسخگویی دقیق باشد و واقعا بخواهیم موضوع را از همه ابعاد و جوانب مورد ارزیابی و داوری قرار دهیم، باید دسترسی کامل به اطلاعات و مسائل مربوط به این مسئله داشته باشیم که بنده علیرغم تلاش و مطالعه در این باره هنوز نمی توانم پاسخگوی سئوال شما باشم چون همه اطلاعاتی که تاکنون در این زمینه منتشر شده، ناقص و جهت دار است. فراموش نکنیم که وقتی ما خشنونت را محکوم می کنیم این محکومیت شامل حال همه خشنونت گرایان می شود که از جمله بارز ترین آنها سازمان مجاهدین خلق است و همکاری آنها با دشمن تجاوزگر بعثی و حمله نظامی به ایران با حمایت صدام در سال ۶۷، وضعیت خاصی را بوجود آورد که در درون آن وضعیت این واقعه اسف بار رخ داد." (۱۴)
این حرفها عوام فریبانه اند. بر فرض اینکه گروههای سیاسی همگی خشونت گرا بوده اند وظیفه دولت و حاکمیت آن نیست که به خشونت دامن بزند و خشونت ورزی را گسترش دهد. وظیفه دولتمردان گسترش آزادی ها و آگاهی رسانی به منظور خشونت زدائی است تا آرام آرام همبستگی ملی در جامعه فزونی یابد و بدنبال آن خشونت گران در جامعه منزوی شوند و دست از خشونت بردارند؛ مگر می شود تفکر را با تفنگ از بین برد. دولت باید از حقوق ذاتی و آزادی شهروندان خود حمایت کند در صورتیکه با استدلال اصلاح طلبان چون حکومتگران صاحبان قدرت هستند آنان برای حفظ قدرت خود وظیفه دارند زور بکار برند و مخالفین خود را با اعمال خشونت آمیزی چون اعدام سر به نیست کنند و یا آنان را به بند کشیده و با شکنجه کردن مطیع امیال خود سازند. کاری که خمینی کرد و امروزخامنه ای در پیروی از روش و مکتب او انجام می دهد. به معنای دیگر همه دیکتاتورها حق دارند دیکتاتوری کنند و همه مستبدین باید مستبد باشند و تا ابد خونخواهی و خونریزی در دستور کار تمامی دولتمردان عالم باشد. واقعاً شرم آور است که جای قاتل با مقتول عوض شود و یا سرکوبگر و سرکوب شده همردیف هم قرار گیرند. در اینصورت نه صدام، نه پینوشه، نه محمد رضا پهلوی، نه هیتلر، نه استالین، نه خمینی، نه شارون، نه اسحاق شامیر، نه موسولینی، نه فرانکو و نه صدها جنایتکاری که در طول تاریخ بشریت تا به امروز شهروندان خود را بعنوان توطئه و خیانت و خشونت به دارآویخته اند و یا آنان را در حد مرگ سرکوب و شکنجه کرده اند گناهی و جرمی ندارند!.
اینها که مدعین خشونت انجام شده در اوائل انقلاب از طرف مجاهدین خلق شروع شده است باید سند بیآورند که سازمان مجاهدین خلق کجا قبل از ٣۰ خرداد ۱٣۶۰ یک گلوله شلیک کرده است. اعضای این سازمان تا قبل از ٣۰ خرداد۱٣۶۰ همچون دیگر سازمان های سیاسی همواره تحت پیگرد قانونی قرار گرفته بودند وبسیاری از هوادارانشان در اوائل انقلاب در زندان بسر می بردند و شکنجه می شده اند. و علیرغم تمام سرکوبگریهای پیروان خط امام و خود امام، اکثر سازمانهای سیاسی از اعمال خمینی حمایت می کردند. اگر رجوع شود به همین سری از مقالات شماره ٣، ما شاهد حمایت همه جانبه نیروهای سیاسی از اقدامات خمینی و یارانشان از دادگاه های عیر انسانی و در بسته انقلاب خواهیم بود. و اکثر این گروهها علیرغم دارا بودن تفکرات قدرت پرستانه، تلاش می کردند آرامش جامعه را حفظ کنند. سازمان پیکار به هواداران خود و دیگر نیروهای سیاسی توصیه می کند " طبیعی است که در این مبارزه باید آنچنان اشکالی از مبارزه را در پیش گرفت که توده ها را از کشاندن به عرصه نبرد قطعی و وارد شدن به درگیریهای احتمالی ... برحذر دارد (۱۵) و یا " کشاندن توده ها به یک حرکت کور و درگیری زودرس و قهرآمیز با ارتجاع، ..... با در نظر داشت تناسب قوای طبقاتی در این شرایط، مسلماً دست ارتجاع را در سرکوب انقلاب و در هم شکستن نیروهای انقلابی بازتر خواهد کرد" (۱۶). این نظر یکی از افراطی ترین نیروهای سیاسی ایرانی در آن دوران بوده است. حال برای آگاه شدن از دروغ پراکنی و بهتان زدن عوامل نظام ولایت فقیه به مخالفین خود، به نشریات دیگر گروهها رجوع می کنیم تا با نظرات آنان در آن دوران نسبت به خمینی و سپاه پاسداران آشنا شویم. برخی از آنان به خمینی پیشنهاد همکاری با سپاه پاسداران را اعلام می دارند و برخی دیگر مثل فدائیان اکثریت و حزب توده از دستگاه تا بن دندان مسلح خمینی حمایت می نمایند و از هیچگونه همکاری با کمیته ها و سپاه پاسداران روی گردانی نمی کنند. برای نمونه:
شرکت در انتخابات قانون اساسی: در تاریخ ۱۷ مرداد ۵٨ جنبش برای آزادی – جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما ) -جنبش مسلمان مبارز –سازمان اسلامی شورا ( ساش ) و سازمان مجاهدین خلق ایران، نامه سرگشاده ای انتشار می دهند. در قسمتی از این اطلاعیه می خوانیم : "حضرت آیت الله امام خمینی، گروههای امضاء کننده نامه حاضر در پاسخ به دعوت شما مبنی بر شرکت در انتخابات مجلس برای قانون اساسی، فعالانه در انتخابات مزبورشرکت کرده و به معرفی کاندیدا نیز اقدام نمودند ...
حضرت امام: استدعا داریم گمان نفرمائید که امضاء کنندگان نامه حاضر که به غایت درجه به سرنوشت و حیثیت انقلاب و مکتب و شخص خود شما عشق می ورزند از این مطالب خدای ناکرده قصد کار شکنی و تلافی جویی در برابر عدم انتخاب خود دارند. خیر ..." (۱۷)
مجاهدین در صفحه ۱۴۱ مجموعه مواضع _ جلد دوم اطلاعیه دیگری در خصوص کسب آمادگی لازم در مسیر پیکار مشترک ضد امپریالیستی درج شده که در قسمتی از آن می خوانیم:
" به این ترتیب، ما امیدواریم تا به عنوان یک سازمان کوچک انقلابی تحت فرماندهی عالی امام خمینی در خطوط ضد استعماری از هرگونه مساعدت و همکاری برادران رزمنده ارتشی و پاسداران نیز، برخوردار باشیم. "
" همچنین، به منظور وحدت عمل و تمرکز فرماندهی، کلیه افراد خود را هر کجا که باشند موظف ساخته ایم، تا در مسیر پیکار مشترک ضد امپریالیستی برحسب وظایف مکتبی خود که هرگونه خودبینی و تنگ نظری گروهی را محکوم کرده است، بی چون و چرا از برادران پاسدارشان بر علیه امپریالیزم حمایت نموده و حرف شنوی داشته باشند. " (۱٨)
فدائیان خلق ( اکثریت) به رهبری فرخ نگهدار و جمشید طاهری پور در کار می نویسند " فدائیان خلق ( اکثریت) استوارتر از همیشه تحت رهبری امام خمینی علیه آمریکای جنایت کار قاطعانه می رزمند، این مشت محکم ماست بر دهان مزدوران امپریالیسم. هواداران سازمان هم دوش و همراه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران، باید تمام هوشیاری خود را به کار گیرند. حرکات شبکه مزدوران امپریالیسم آمریکا را دقیقاٌ زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرحها و نقشه های جنایت کارانه جریانات به دست آوردند فوراً سپاه و سازمان را مطلع سازند. (۱۹)
ما ابتدا طی تماس تلفنی با مقامات شهر اعلام کردیم و گفتیم رفقای به خدمت رفته و از جبهه برگشته، آماده گرفتن اسلحه هستن. بگذارید در کنار برادران سپاه و بسیج مسلحانه عمل کنیم. از ما تشکر کردند. ما فعالانه در سطوح گسترده حرکت داشتیم. در تمامی محلات و نقاط در گیری، رفقای ما و حزب، در سازماندهی کارها نقش مهمی داشتند. (۲۰)
آنسوتر، احزاب و سازمان های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ و در اوج سرکوب های حکومتی خطاب به افکار عمومی اعلام می دارند که اعضاء و فعالین آن ها پس از دستگیری از سوی دستگاههای اطلاعاتی نهاد های امنیتی، مورد شکنجه های وحشیانه قرار می گیرند. احزاب اپوزیسیون، اخبار و گزارشاتی مبنی بر اعمال شکنجه و اعدام اعضاء و هواداران خود را در زندان های جمهوری اسلامی منتشر می سازند، فشار افکار عمومی و پی گیری تنی چند از شخصیت های درون حکومتی و در راس آنها بنی صدر رئیس جمهوری، خمینی را بر آن می دارد که هیاتی را از سوی دادستانی و مجلس، مامور رسیدگی به وضع زندان ها سازند. از آن جایی که هیچ نهاد مدنی مستقل و هیچ رسانه ای ناظر بر پیگیری موضوع نبود، دادستانی انقلاب با صدور اطلاعیه ای اساسا منکر اعمال هرگونه شکنجه ای در زندان های جمهوری اسلامی می شود.
سازمان فداییان اکثریت نیز با صدور اطلاعیه ای با استناد به گزارش هیئت اعزامی، خطاب به افکار عمومی ملت ایران اعلام داشت که “زندان های جمهوری اسلامی مبتنی بر شکنجه نیست” در بحبوحه این رویداد ها و در اوج سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی، رهبری سازمان به باور حفظ و تثبیت دست آورد های انقلاب، خواستار تسلیح سپاه پاسداران به سلاح سنگین می شود. (۲۱)
حزب توده در نامه مردم شماره ۱۱ صفحه ۶ بتاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱٣۵٨ در دفاع خود از سپاه پاسداران و دادگاههای انقلاب می نویسد " دادگاه های انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب از مهم ترین وسیله های سرکوب ضد انقلاب اند". این حزب در دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری خمینی در نامه مردم شماره ۵۰۱ مورخ ۱۲ اردیبهشت ۱٣۶۰ در صفحه ٨ می نویسد " حزب توده نیازی به تکرار و اثبات طرفداری همواره و بی تزلزل و حمایت صمیمانه خود از انقلاب ضد امپریالیستی و مردمی ایران به رهبری امام خمینی نمی یابد و ما این اعتقاد را نه در حرف بلکه با خون و ایثارجان..... نشان داده ایم." البته حزب توده فراموش کرده است لو دادن مخالفین و معترضین به دستگاه های امنیتی و سپاه پاسداران و همچنین همکاری خود را با سرکوبگران مردم ایران ذکر کند ولی آقای رفسنجانی در کتاب عبور از بحران می نویسد: آقایان کیانوری و عموئی از رهبران حزب توده آمدند و اطلاعاتی آوردند، معمولاً با دادن اطلاعات با مسئولان رابطه برقرار می کنند (۲۲). و یا در روزی دیگر می نویسد: کیانوری و عموئی از حزب توده آمدند. گزارشی از فعالیت ضد انقلابی یک گروهگ کمونیستی به نام اتحادیه کمونیست ها دادند. (۲٣)
حال علیرغم دفاع بزرگترین سازمانها ونیروهای سیاسی آن دوران از دو ستون پایه استبدادی یعنی دادگاههای انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خمینی و یارانش جهت استحکام قدرت سیاسی خود چنان وحشتی بر جامعه حاکم کردند که حتی سازمان فدائیان اکثریت به رهبری فرخ نگهدار و حزب توده به رهبری کیانوری علیرغم اینکه صدها بار سرسپردگی خود را به رژیم جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه به رهبری خمینی اعلام کرده بودند از سرکوب و شکنجه و کشته شدن در امان نماندند. بطوری که:
علی خاوری و بخش خارج از کشور حزب توده در تاریخ ۲۷ بهمن ۶۱ با صدور اطلاعیهای روی این نکته تکیه کردند که: «بنا به اصرار و تأکید مقامات رسمی وزارت کشور، فهرست کامل اعضای رهبری، مشخصات و آدرس کامل آنان را به وزارتخانه دادیم و بسیار متأسفیم که این مشخصات در بازداشت رهبران ما مورد استفاده قرار گرفته».
چنین بود تشکیل دو ستون پایه از ستون پایه های استبداد و بازسازی استبداد و حمایت بخش وسیعی از تحصیل کرده ها و نیروهای سیاسی از آنان و چنین است قصه پر غصه تکرار تاریخ در ایران من.
تا وقتی دیگر به سومین ستون پایه استبداد یعنی شورای انقلاب فرهنگی خواهم پرداخت.
سرافراز و پیروز باشید
Fa_rastgou@ yahoo.com
۱= سایت امروز یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۲ علیرضا علوی تبار
۲= سید حسین موسوی تبریزی کیهان ۲۹ شهریور ۱٣۶۰
٣= علی مشکینی، رئیس مجلس خبرگان رهبری کیهان ۷ بهمن ۱٣۶۰
۴= مقاله مسئولیت شما چه می شود آقای سازگارا؟ ایرج مصداقی، برگرفته ازمصاحبه حجاریان با نشریه چشم انداز شماره ٣۱ اردیبهشت ۱٣٨۴،
۵= روشنفکران دینی و سالهای کشتار اول انقلاب، رضا معینی
norooznews.info ۶= www.vatanemrooz.ir ۷=
norooznews.info ٨=
۹= همانجا
۱۰= روزنامه جمهوری اسلامی اول مرداد ۱٣۵۹
۱۱= نشریه پیکار ۱۰۷ به نقل از نشریه کار سازمان چریک های فدائی اقلیت، صورت جلسه کلی جلسه هماهنگی مقابله با احزاب و گروههای ضد انقلاب
۱۲= مقاله مسئولیت شما چه میشود آقای سازگارا؟ ایرج مصداقی برگرفته از کیهان ۲٨ شهریور ۱٣۶۰
۱٣= همانجا
۱۴ = وبلاگ متولد مهر یادداشت های علی مزروعی
۱۵= نشریه پیکار ارگان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر شماره ۱۱۰ صفحه ۲۶
۱۶= همانجا
۱۷= سایت ذره بین بررسی مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران
۱٨= همانجا
۱۹= کار اکثریت شماره ۱۱۶ دهم تیر ۱٣۶۰
۲۰= کار اکثریت شماره ۱۴۷ بهمن ۱٣۶۰
۲۱= سایت عصر جدید، در خانه شیشه ای بنشینیم و مسئولانه سخن به کشف حقیقت بگوئیم، دانش باقر پور
۲۲= عبور از بحران، خاطرات رفسنجانی چاپ نهم ص ۷٣
۲٣= همانجا صفحه ۱۹۰
|