شهرام امیری، محصول دوران مماشات
حسن داعی
•
بازگشت "شهرام امیری" به ایران باعث قوت گرفتن شایعات مختلف و گاها متضاد در باره وی گردیده است. اما به دو دلیل میتوان وی را جاسوس دوجانبه رژیم ایران تلقی کرد که برای فریب سرویس های اطلاعاتی آمریکا بکارگرفته شده بود. یکی اصرار سازمان سیا به سوزاندن و بی اعتبار کردن امیری است و دوم اطلاعاتی که امیری به آمریکا منتقل کرده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ مرداد ۱٣٨۹ -
۲۴ ژوئيه ۲۰۱۰
بازگشت "شهرام امیری" به ایران باعث قوت گرفتن شایعات مختلف و گاها متضاد در باره وی گردیده است. اما به دو دلیل میتوان وی را جاسوس دوجانبه رژیم ایران تلقی کرد که برای فریب سرویس های اطلاعاتی آمریکا بکارگرفته شده بود. یکی اصرار سازمان سیا به سوزاندن و بی اعتبار کردن امیری است. اگر سازمان اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه نرسیده بود که نامبرده برای رژیم کار میکرده و به آمریکا رو دست زده است، هرگز حاضر نمیشد با افشای همکاری های امیری برایش در ایران خطر ایجاد کند. حملات سازمان سیا به "امیری" بیشتر به انتقام گیری از وی شبیه است و این نکته از دید کارشناسان سیاسی در آمریکا دور نمانده است.
اما مهمترین دلیلی که تایید کننده این نظریه است، اطلاعاتی است که امیری به آمریکا منتقل کرده است. اگرچه ما از بسیاری از این اطلاعات بی خبریم اما بنا به اخبار منتشر شده، مهمترین آنها همان دروغ و فریبی است که در سال 2007 به آمریکا فروخته شد و در نتیجه برای رژیم ایران سه سال وقت فراهم نمود تا برنامه اتمی اش را بدون واهمه از فشار و تحریم بیشتر، با خیال راحت تر دنبال نماید.
به اعتراف سازمان سیا (1) "شهرام امیری" به آمریکا گفته بود که ایران برنامه نظامی اتمی اش را در سال 2003 متوقف کرده است و بنابراین تنها اهداف صلح آمیز را دنبال میکند. سازمان های اطلاعاتی آمریکا نیز این خبر را پایه گزارش معروف سال 2007 خود قرار دادند که در نتیجه، به اعتراف اکثر سیاستمداران آمریکا (2) از هر دو حزب، توانائی آمریکا و متحدان اروپائی اش برای افزایش تحریم عیله ایران را بطور بنیادین ضعیف نمود. در نتیجه، از سال 2007 تاهمین یک ماه پیش، هیچ تحریم جدیدی علیه ایران وضع نشد زیرا قانع کردن افکار عمومی به خطرناک بودن برنامه هسته ای ایران بسیار دشوار گشته بود.
در حال حاضر سرویس های اطلاعاتی آمریکا میگویند (3) که گزارش سال 2007 غیر واقعی بود و "اوباما" نیز اخیرا به صراحت گفت (4) که تمام شواهد نشان میدهد که برنامه اتمی جمهوری اسلامی برای ساخت بمب اتم میباشد. بنابراین، سوالی که باید به آن پاسخ گفت این است که چرا سازمان های آمریکائی در سال 2007 به آسانی چنین خبر بی پایه ای را پذیرفتند؟ در آنرمان و پس از انتشار گزارش مزبور، متحدان آمریکا در اروپا، اسرائیل، روسیه و حتی آژانس اتمی با دید تمسخر به این گزارش نگاه کرده و آنرا غیرواقعی دانستند. پس چرا آمریکا خریدار خبر دروغی بود که رژیم ایران از طریق "شهرام امیری" ساخته و پرداخته بود؟
دلیل آن بسیار ساده است. آمریکا بدنبال مماشات و دوستی با حکومت ایران بود و سرویس های اطلاعاتی نیز در همین جهت فعالیت میکردند. یعنی به همان دلیلی که بزرگترین و با نفوذ ترین موسسات تحقیقی در آمریکا ضمن توهم پراکنی در باره پراگماتیست بودن خامنه ای و احمدی نژاد، زمینه را برای معامله خیالی با ملایان فراهم میکردند، بهمان شیوه نیز سازمان های اطلاعاتی، خبر نادرست "شهرام امیری" در جهت صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران را مورد استفاده قرار دادند. نمی توان انتظار داشت که کارشناسان سیاسی آمریکا بدنبال کشف شخصیت های اصلاح طلب و میانه رو درون رژیم ایران باشند و در همان زمان، سازمانهای اطلاعاتی این کشور بدنبال پیدا کردن برنامه ساخت بمب اتم در ایران باشند.
سرویس های اطلاعاتی معمولا تحت تاثیر خطوط سیاسی یک کشورند به این معنا که وقتی تعداد زیادی خبر متقاوت دریافت می کنند، آن خبری را بیشتر می پذیرند که با نظرات و برداشت های سیاسی آنان همخوانی داشته باشد. از اینرو، اشتباهات اطلاعاتی معمولا ناشی از تحلیل های غلط سیاسی هستند. در مورد سیاست های دهه اخیر آمریکا در خاورمیانه، باید دروغبپردازی و عدم صداقت را نیز اضافه نمود. یعنی سرویس های اطلاعاتی در صورت نیاز، به جعل خبر هم می پردازند یا یک خبر کوچک را بصورت اغراق آمیز و در جهت خطوط سیاسی خود مورد استفاده قرار میدهند. مثلا در سال 2002 که خط سیاسی مسلط در آمریکا خواهان حمله به عراق بود، یک اتوبوس مخصوص سمپاشی در مزارع عراق را بعنوان یک لابراتور جنگ میکروبی به افکار عمومی معرفی کردند. در همان زمان نیز رژیم ایران خوب یاد گرفت که چگونه میتواند با استفاده از کسانی مثل "احمد چلبی" که دست پرورده خودشان در تهران بود، با واشنگتن بازی کند و در عمل تجربه کرد که همیشه در آمریکا یک جناحی هست که اجناس بنجلی ساخت تهران را به بالاترین قیمت میخرد.
در سال 2007 و 2008 محافل بسیار قدرتمندی در آمریکا اعتقاد داشتند که رئیس جمهور بعدی (اوباما یا هیلاری کلینتون) میتواند وارد گفتگو با ایران گردد و با چرب کردن پیشنهادات سخاوتمندانه آمریکا، به یک "معامله بزرگ" با آن دست یاید. از اینرو، تصمیم گرفتند تا از اقداماتی که میتواند مانعی در این مسیر باشد جلوگیری کرده، فضای تشنج بین دو کشور را کاهش داده و فشارهای بیش از اندازه دولت وقت آمریکا (جرج بوش) علیه رژیم ایران را خنثی کنند. بهمین جهت، سرویس های اطلاعاتی به اخباری از قیبل آنچه "شهرام امیری" در اختیارشان میگذاشت احتیاج داشتند تا با تکیه بر آن، فشار بیش از اندازه به رژیم ایران را غیر قابل توجیه نمایند. همانطور که در سال 2002 به "احمد چلبی" احتیاج داشتند تا حمله به عراق را توجیه کنند، در سال 2007 نیز به "شهرام امیری" نیاز داشتند تا خطر برنامه هسته ای رژیم ایران را کمرنگ کرده و زمینه های "همزیستی" با ملایان را فراهم نمایند.
بسیاری از هموطنان با عملکرد سازمان سیا قبل از حمله با عراق آشنا هستند و با کارزار خبری آنان برای فریب افکار عمومی آشنا میباشند. بهمان ترتیب نیز یک کارزار وسیع تبلیغاتی در مورد معتدل، پراگماتیست و اهل معامله بودن حکومت ایران طی سالهای گذشته در آمریکا جریان داشته است. یکی از تعجب آورترین نمونه های این کارزار دروغ، به سال 2004 بر میگردد که جناح خاتمی از گردونه حکومت بیرون میرفت و سپاه پاسداران در حال ورود به صحنه سیاسی و تصرف کامل قدرت بود. در آنرمان "شورای روابط خارجی" آمریکا، یعنی مهمترین مرکز تحقیقاتی این کشور، نزدیک به 30 نفر کارشناس مهم را دور هم جمع کرد تا به دولت آمریکا برای راهبرد جدید در رابطه با ایران مشورت دهند. مسئول تهیه این گزارش سوزان مالونی از مشاوران کمپانی نفتی اگزون موبیل در آمریکا بود که همسرش "ری تکیه" وی را همراهی میکرد.
در حالیکه اکثر کارشناسان ایرانی داخل کشور در مورد ظهور و رشد جناح های افراطی وابسته به سپاه پاسداران اعلام خطر میکردند، کارشناسان عالیرتبه آمریکا که به دور برژینسکی و رابرت گیتس جمع شده بودند ظاهرا به کشف مهمی نائل گردیدند و آن ظهور پراگماتیست هایی در هیئت حاکمه ایران بود که خواهان احترام به حقوق شهروندان و ایجاد رابطه درست با دنیای خارج بودند. در گزارش "شورای روابط خارجی" (5) چنین میخوانیم:
«ایران در حال تجربه یک پروسه تغییرات درونی است که بطور آهسته ولی مطمئن، به سوی رژیمی میرود که هم در مقابل آرزوهای شهروندان خود احساس مسئولیت بیشتری خواهد کرد و هم با جامعه بین المللی بطور مسئول تری برخورد خواهد نمود. برخلاف همسایگان خود، ایران اجازه رقابت سیاسی جدی (هرچند محدود) را میدهد... حتی با شکست اصلاح طلبان، رژیم ایران سیستمی است که جناحهای سیاسی در یک سیستم منظم به رقابت با یکدیگر می پردازند و محدودیت هایی که در مورد حقوق مدنی و زندگی اجتماعی اعمال میشوند نیز بطور فعال به چالش گرفته میشوند.
.... بخشی از جناح محافظه کار در ایران مثل اکبر رفسنجانی، قادرند که چه در سیاست خارجی و چه در روابط بین المللی، روشهای اصلاح طلبانه را بطور محدودی در برنامه های خود جای دهند.... تمایل شدید محافظه کاران به حفظ قدرت، به این مفهوم است که آنان بطور روزافزونی به این مسئله نیاز دارند که از افزایش تشنج با دنیای خارج پرهیز کنند تا بتوانند فرصت های اقتصادی موجودی را که اکنون چه برای عموم مردم و بطور خاص برای خود حاکمان فراهم است را افزایش دهند.
برخی از محافظه کاران ایران، بدنبال مدل "چینی" اصلاحات هستند که معنای آن حفظ قدرت سیاسی، رشد اقتصاد بازار و توسعه آزادیهای اجتماعی است. تغییرات اخیری که در ساختار درونی رژیم ایران به وقوع پیوسته است چه بسا باعث انعطاف و انسجام سیاست خارجی ایران شود.
شکست اصلاح طلبان، تمام قدرت را در اختیار یک جناح واحد قرار داده است. اگرچه محافظه کاران ایران بطور تاریخی به دادن شعارهای ضد آمریکائی پرداخته اند ولی سابقه موفقیت آمیزی نیز در مصالحه و پیشبرد آن داشته اند. "پراگماتیست"ها که بنظر میرسد در حال گرفتن دست بالا هستند، دیالوگ با ایالات متحده را نفی نکرده اند.» (صفحات 13و 19 گزارش)
جای این سوال باقی است که کدام دروغ بزرگتر بود: وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق یا پراگماتیست بودن باندهای وابسته به سپاه پاسداران که خواهان پیاده کردن مدل چینی در ایران و احترام به حقوق شهروندان هستند؟ من گزارش مفصلی در مورد این کارزار تبلیغاتی که توسط مماشات گران در آمریکا انجام میشد نوشته ام که با مراجعه به این آدرس (6) میتوانید آنرا مطالعه فرمائید.
بهر روی،تحلیل های بی پایه محافل طرفدار مماشات در آمریکا دوباره در سال 2008 توسط همین محافل به روز شد و همین کارشناسان به اوباما نصحیت کردند (7) که با ایران وارد معامله گردد. البته همه ما نتیجه آنرا میدانیم. اوباما نزدیک به یکسال و نیم و در بحبوجه مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، دست دوستی خودش را به سوی خامنه ای دراز کرد و بهمین خاطر نیز به حمایت جدی از جنبش مردم برنخاست. اما نتیجه همه تلاش های مماشات گرایانه اوباما ارمغانی بجز سرافکندگی برای وی بهمراه نداشت. با شکست این سیاست، سرانجام آمریکا، شورای امنیت و اروپا به تحریم های جدی تر روی آورده اند. باید امیدوار بود که این بار محافل طرفدار دوستی با حکومت ایران برای همیشه منزوی شده و از صدمه زدن به منافع آمریکا و تضعیف جنبش مردمی در کشورمان ناتوان گردند.
حسن داعی www.iranianlobby.com
یادداشت ها:
1. مقاله نیویورک تایمز 15 جولای 2010 www.nytimes.com
2. مقاله 7 دسامبر 2007 لس آنجلس تایمز articles.latimes.com
3. نیویورک تایمز 15 جولای 2010 www.nytimes.com
4. مصاحبه تلویزیونی 7 جولای 2010 اوباما projects.washingtonpost.com
5. گزارش ماه جولای 2004 شورای روابط خارجی www.cfr.org
6. گزارش من در مورد شورای روابط خارجی www.iranianlobby.com
7. گزارش اکتبر 2008 دو موسسه تحقیقی شورای روابط خارجی و موسسه بروکینگز www.brookings.edu
|