در نقد طرح انتخابات آزاد


عباس خرسندی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ مرداد ۱٣٨۹ -  ۲٨ ژوئيه ۲۰۱۰


بخش اول نقد طرح رضا سیاوشی

از آنجاییکه آقای سیاوشی بدلیل صفات ویژه دموکرات منشانه خود خواستار تکمیل، نقد و یا رد طرح انتخابات آزاد در ایران شده اند، در صدد بر آمده ام تا هم نقدی بر طرح داشته باشم و هم الزاما طرح معادل را مطرح نمایم، باشد که همه با همدلی و دلسوزی در سرنوشت سیاسی مردم و کشورمان که همواره توسط دیگران رقم زده شد، مشارکت مستقل تری داشته باشیم.
انتخابات آزاد یکی از عوامل مهم در تعیین سرنوشت جامعه و از عوامل با اهمیت در تحولات پیش رواست که با مشارکت و حضور مردم اما با تکیه بر اهداف مشخص جنبش سیاسی_ اجتماعی کنونی میسر خواهد بود. مبارزات مدنی،روش و نیروی مقاومت جامعه در برابر بی عدالتی و نابرابری است که هم در فرآیند مبارزات سیاسی- اجتماعی و هم در مقاومتهای اجتماعی- مدنی بروز میکند. اهمیت موضوع نیز در این است که این دو فاکتور در پروسه دموکراتیزاسیون هر جامعه ای جزء و بخشی از تعیینات تفکیک ناپذیر در تغییر شرایط سیاسی آتی کشور هستند اما نه تمام آنها. بنا بر این انتخابات آزاد در شرایط خاص ایران یکی از عواملی است که میتواند در شرایط سیاسی معینی اعمال شود و نه در همه شرایط و همه زمانها.به عبارت دیگر مادیت یافتن و واقع شدن فعل انتخابات آزاد در همه شرایط سیاسی یکسان نیست.
بدیهی است هر پروژه ای از چمله انتخابات آزاد به تحلیل ویژه یا خاصی از شرایط سیاسی - اجتماعی ایران در رویکرد به تحولات گام بگام بسوی دموکراسی در موج سوم دموکراتیزاسیون نیاز دارد. بنا براین بررسی دو فضای درونی جامعه ایران و فضای بیرونی پایه تفکر و اندیشه هر طرح یا پروژه از جمله انتخابات آزاد را معین میکند.
در ابتدا ضمن اشاره به موارد استدلالی طرح دیر هنگام انتخابات آزاد به توضیحات مختصر بسنده میکنیم تا سطح قابل پذیرش بودن آن مشخص شود .در اهمیت طرح انتخابات آزاد در چارچوب حکومت اسلامی اقای سیاوشی در صدد توضیح این مسئله بر آمده است که بین فروپاشی نظام و انتخابات آزاد تفاوت ماهوی قائل شود و فروپاشی را یک انفجار کور میداند. استدلال ایشان درصورت نبود انتخابات آزاد، حل نشدن بن بست سیاسی کشورو تداوم اقدامات رزیم در ایجاد تنش و تشنج در خارج و در نتیجه کاهش مشروعیت رژیم،و واگرایی میان اجزای مختلف جامعه ایران است که بسمت انفجار کور(یعنی فروپاشی) میرود. از آنجاییکه ایشان به انطباق طرح در مورد جمهوری اسلامی و اجرای انتخابات آزاد در چارچوب نظام چندان مطمئن نیستند، در صورت فروپاشی نظام طرح آشتی ملی و تداوم انتخابات آزاد را مطرح میکنند.سوال این است که اگر انفجار کور باشد آشتی ملی چگونه صورت میگیرد و انتخابات در آن شرایط آنارشی و هرج و مرج بر چه پایه ای شکل میگیرد. آیا این توصیه نوشدارو نیست.؟!!
نویسنده محترم با تاکید بر فضای پیشا انتخاباتی توسعه این فضا را در سه جهت لازم میداند.الف- توسعه کمی، یعنی امتداد زمان این فضا ها تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری. ب- توسعه کیفی، یعنی تلاش برای بالا بردن ظرفیت فضا ی پیشا انتخاباتی، ج- تثبیت این فضا از طریق ریشه دار شدن انتخابات در صحنه سیاست ایران، درونی شدن در خرد جمعی سیاسیون و تبدیل شدن به ترم سیاسی و در نهایت قانونی شدن و رسمیت یافتن.!!... بدلیل اهمیت فضاها توضیحات در مورد فضای پیشا انتخاباتی و محصول پسا انتخاباتی آن در ادامه خواهد آمد
مطالبات طرح کمپین انتخابات آزاد دیر هنگام بر حذف نظارت استصوابی و ایجاد نهادهای نظارت بر انتخابات و صیانت از آرای مردم، لغو تحریم در برابر برگزاری انتخابات آزاد، و تلاش برای آزادی بیان و مطبوعات،آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و اجتماعات تاکید دارد،.... البته موضوع مطالبه محور کردن هر طرحی از اولین و مهمترین شاخصه های آن است اما امکان اجرایی شدن مطالبات در این سطح بر پایه انتخابات آزاد، عدم تامل در واقعیت ناسازه بودن ماهیت سرکوبگرانه نظام با مطالبات طرح شده است که به آن پرداخته میشود
موضوع مهمی دیگری که در تبیین طرح عنوان شده است،بهره برداری از شکاف هیئت حاکمه در فرآیند گذار است،....این نظر درست اما نتیجه گیری از آن ابهام بر انگیز است. .بدرستی حکومتهایی نظیر جمهوری اسلامی در طبیعت خود دارای ویژگی فرافکنی و رقابت بر سر قدرت بیشتر هستند. .تجربه دو دهه اخیر بویژه این موضوع مهم را نشان داده است که این نظام با وجود مراکز متعدد قدرت، در هر مرحله ای با خود زنی بخشی از خود را نفی کرده است، این نظام ممکن است در برهه های متفاوت در مقابل مبارزات مردم از خود مقاومت نشان دهد اما نمیتواند از خود ویرانی که در ماهیت کلیت نظام است جلوگیری نماید. ساختار سیاسی دینی تضعیف شده به نفع جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران است و نکته مهمی است. اما این واقعیت نیز وجود دارد که پروسه شکاف بسمت متمرکز شدن قدرت در دست رهبر، اقلیت اصئولگرایان تندرو و نظامیان سپاه حرکت کرده است که در روند خود همچنان شکافهای دیگری را نیزدر سطوح فوقانی و پایینی باید انتظار کشید.اما نهایت فرآیند شکافها به سمت نظامی شدن کامل سیستم حکومت پیش می رود نه بسمت انخابات آزاد.
.نمونه گزارش سردار جعفری نشان از این واقعیت کریه و زشت دارد.
گزارش سرلشگر عزیز جعفری به نوزدهمین کنگره سپاه در تهران
سپاه باید خود را نسبت به وضعیت امروز انقلاب اسلامی در جهان و احصای وظایف انقلابی در راستای پاسداری از اسلام عزیز و انقلاب اسلامی آماده کند. محور تغییر و تحول سازمانی سپاه توجه دقیق به تدابیر فرماندهی معظم کل قواست. سپاه باید خود را تابع رهنمودهای رهبر بداند و درسطوح بالاتر سران و فرماندهان و مسئولان، این مسئولیت سنگین تر است.
با رهبری هوشمندانه رهبر فرزانه انقلاب و هوشیاری ملت خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران چه در صحنه جهانی و چه در صحنه داخلی به مسیر اصلی حرکت خود بازگشته و دشمنان انقلاب در مسیر سقوط قرار گرفته اند.
انقلاب اسلامی با شتابی کم نظیر در حال رشد در جهان است و سپاه وضعیت خود را متناسب با این رشد کم نظیر باید متحول سازد. ماموریت سپاه باید به روز نگه داشته شود. براساس تدابیر فرماندهی معظم کل قوا عمل سپاه صرفاً عمل نظامی نبوده و این سازمان عظیم باید در همه زمینه های سیاسی، امنیتی و فرهنگی آمادگی حضور داشته باشد.
طرح در مورد احزاب، سازمانها و نیروهای سیاسی اینگونه توظیح میدهد: قرار نیست احزاب و نیروهای سیاسی مانند نیروهای جامعه مدنی مطالبه داشته باشند. برعکس آنها قرار است به عنوان رقیب دولت برای مطالبات جامعه مدنی راه حل آلترناتیو ارائه دهند، آنها فقط میتوانند مطالبه انتخابات آزاد نمایند….,البته این واقعیت به هنگامی که شرایط انتخابات آزاد در یک استبداد مسالمت جو فراهم باشد کاملا موضوع درستی است. همسو شدن تمام نیروهای سیاسی برای رسیدن به انتخابات آزاد باید نشان از اجماع در پذیرش آن و جلوگیری از انشقاق و چند دستگی داشته باشند، یکی از دلایل آنهم جلو گیری از بدست گیری قدرت سیاسی توسط هر جریان تندرو مخالف سیستم استبدادی موجود است و این یک نکته مثبت بحساب میآید. اما زمانی که شرایط برای انتخابات آزاد در یک استبداد مطلقه وجود ندارد، طرح این موضوع نگران کننده است، باید نگران شد که مطلق نگری مصرانه مانند همیشه در جامعه سیاسی و صاحبان اندیشه ایران بحران ساز بود، این موضوع بسیار مهم است که اگر اصل دموکراسی دچار ممنوعیت شود به استبداد باز گشت داده میشود همچنان که در بسیاری از کشورها رخ میدهد.، در این دیدگاه مهم نیست که قوانین در مورد آزادی چه میگویند مهم این است که به دموکراسی در ایران از دریچه ای نگاه شود که از آزادی، سخنی بمیان نمی آورد. در شرایط ایران جدا کردن دموکراسی از آزادی (لیبرالیسم ) و سکولاریسم بزرگترین نقطه ضعف تئوری است. اما اینکه غیر سیاسی کردن کل حرکت امکانپذیر است یا خیر یک ابهام است، چون بخش وسیعی از مطالبات بصورت تاریخی از طریق مجموعه ای از تلاشهای سیاسی پیگیری شده است و دوم اینکه آیا نظام میلیتاریزه شده به این پروسه مبارزات انتخاباتی صرفا مدنی، سیگنال مثبت خواهد داد یا خیر نیز ابهام دیگری است. بنا بر این دیگرنباید بنای کار را بر اساس ابهامات، احتمالات و روش های آزمون و خطا گذاشت
منبع تئوری انتخابات آزاد
نویسنده محترم بررسی خود را بر اساس نظریه سامئول هانتینگتون که روند دموکراتیزاسیون را در سه موج و در نهایت برفرآیند موج سوم قرار داده است تحریر کرده است، و بر این اساس با استدلالی مبتی بر دموکراتیزاسیون در فرآیند جهانی و با استناد به نمونه انتخاباتی که در کشورهای مورد نظر روی داده است نتیجه گرفته است که ایران هم میتواند همان پروسه (انتخاب) را طی نموده و به دموکراسی دست یابد. در واقع انتخابات هم بعنوان تاکتیک و هم استراتژی در خدمت جابجایی و تغییر شرایط حاکم و نه حذف سیستم سیاسی قرار میگیرد.
هانتینگتون به سیاستهای گام بگام در توازن قوا جهت عقب راندن استبداد در درون سیستمهای استبداد سیاسی بطور عام پرداخته است. وی سه راه برای دموکراتیزاسیون در درون هر سیستم استبدادی مطرح کرده است.اول نخبگانی ( داخل قدرت) که قدرت را در دست دارند خود رهبری استقرار دموکراسی را بر عهده گیرند در این وضعیت تغییر صورت میگیرد. دوم گروههای اپوزوسیون خود عهده دار روی کار آمدن دموکراسی شوند، در این حاالت رژیم از هم میپاشد و سرنگون میشود. سوم استقرار دموکراسی نتیجه تلاش مشترک نخبگان رژیم و اپوزوسیون است که در این حالت نیزتغییر صورت میگیرد.
هانتنگتون توضیح میدهد، اما این توازن قواست که تعیین میکند کدامیک از روشهای فوق به پیش برود. به این شکل که اگر اصلاح طلبان از تندروها و میانه روها از افراطیون قویتر باشند فرآیند تغییر پیش میرود، در صورتی که اپوزوسیون از حکومت قدرتمندتر و میانه روهای دموکرات از افراطیون قویتر باشند فرآیند فروپاشی پیش میرود. و در زمانی که بین حکومت و اپوزوسیون توازون قوای نسبی بر قرار باشد و اصلاح طلبان و میانه روها نسبتا از دو گروه دیگر قویتر باشند، فرآیند جابجایی می تواند پیش رود.
در قاعده مذکورهانتینگتون برخلاف نظر نویسنده که فرو پاشی را معادل نیستی میداند، حدف و یا فرو پاشی را هم در فرآیند دموکراتیزاسیون قرار داده است. البته برتری توازن قوا شرط پدید آمدن این فرآیند است، اینکه این شرایط وجود دارد یا خیر در بخش دوم مفصل توضیح داده خواهد شد.
اما دوستان طرح انتخابات آزاد از فرمول فوق این نتیجه را گرفته اند که با تقویت حضور گسترده میاته روها، اصلاح طلبان( احتمالا) و مردم در انتخابات، موازنه قدرت به نفع تغییر در مسیر دموکراسی بوجود می آید، تا آنجا که تاکتیک انتخابات که یک مشارکت مسالمت آمیزاست، به یک استراتژی اصلی برای تغییر دولت تبدیل می شود... چند سوال کوچک حاشیه ای را آهسته مطرح میکنم اگر دولت احمدی نژاد برداشته شود انتطارات شما بر آورده میشود، یعنی یک گام به جلوست؟ فعلا احمدی نژاد نقطه شکاف است و ممکن است با و یا بدون انتخابات آزاد هم حذف شود و در دور بعد نخواهد بود، فکر میکنید در انتخابات آزاد بعدی و احتمالا در رقابت با کاندیداتوری لاریجانی یا قالیباف و دموکراتها چه کسی برنده خواهد بود؟ نقش نظامیان در انتخابات را چگونه میبینید؟ آیا فکر میکنید با نظامیان سپاه هم رقابت انتخاباتی داشته باشید؟، اگرآنها بفرض تن به انتخبات بدهند، فکر میکنید برنده انتخابات چه کسی خواهد بود ؟! براستی آیا مطمئن هستید که در انتخابات دور بعدی یک دولت مردمی و دموکرات جایگزین شود و اگر نشود و مردم با شرایط سرکوب مشابه تمام این سالها روبرو شوند چه میکنید مسئولیت آنرا تا کجا می پدیرید؟!!!
دوستان طرح انتخابات آزاد باز هم به گفتارهانتینگتون توجه خاص مبذول نداشته اند که معتقد است برای استقرار دموکراسی فرو پاشی سهل است که میتوان از خشونت و حتی از نظامی گری نیز استفاده کرد چون به هر حال وی معتقد است باید مو.ضوع دموکراسی به هر شکل بر محور امریکا بچرخد!. در واقع با توجه به شرایط متفاوت، الگوها یی توسط هانتینگتون برای استقراردموکراسی ارائه شده است که در کشور های جهان با تفاوتهای شکلی و کیفی عملی میشود.به همین دلیل اگر کشورهایی بدرستی از طریق انتخابات به تغییر تدریجی و به مراحلی از دموکراسی نسبی دست یافته اند، در بسیاری از کشورها بدلیل شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی و حضور سخت استبداد با طرح عدم مشروعیت سیاسی حکومتها، مبارزات از طریق سیاسی- مدنی و با حضور قوی احزاب سیاسی(اپوزوسیون و نخبگان) و مردم در مبارزات مسالمت آمیز و اعتراضی به نتیجه حذف( فروپاشی) استبداد و دموکراسی نسبی دست یافتند.در برخی کشورها تنها با توسل به طغیانهای سیاسی- اجتماعی خشونت آمیز و در برخی از طریق کودتای نظامی حکومتهای زیادی بزیر کشیده شده اند.
ساختار سیاسی ایران متفاوت از سایر ساختارهاست.
فرید ذکریا در بررسی خود نقش دین اسلام در آسیا را هرگز مانند حاکمیت کلیسا نمیداند وی معتقد است در هیچ کشور اسلامی شرایطی همانند حاکمیت و سلطه کلیسا وجو ندارد که بصورت سلسله مراتب دینی باشد. در اسلام هیچ پاپی نبوده که مسلمانان بر علیه او شورش کنند. حاکمان هم میتوانستند روحانیونی پیدا کنند که به آنها مشروعیت بدهد پادشاه سعودی روحانیون خود را دارد و بن لادن هم روحانیون خود را.
اما فرید ذکریا هم مانند هانتیگتون ایران را یک استثنا میداند. وی میگوید در سنت شیعه که در ایران غالب است، روحانیت دارای یک سازمان است. سازمانی که پس از انقلاب خمینی گسترش یافت. حالا یک سلسله مراتب پیچیده و چهره ای معادل پاپ در راس آن قرار دارد.وی نتیجه گیری میکند شاید مسلمانانی که دچار یک بیماری مسیحی شده اند به یک درمان مسیحی هم روی بیاورند، یعنی جدایی دین و دولت. فرید زکریا معتقد است دموکراسی در ایران سخت محدود است، وی به اصلاحات خاتمی اشاره دارد و میگوید که این روند ناگزیربه یک دموکراسی سکولار ختم خواهد شد و دلیل نهایی خود را علاوه بر بی عدالتی های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بی اعتباری روحانیت در ایران اعلام میکند.( آینده آزادی ص ۱۷۴- ۱۷۵ فرید زکریا)

پروسه حذف اصلاح طلبان، کارکرد مکانیزم انتخابات و گذار نظام دینی - سیاسی به فاز دینی - نظامی
در پروسه اقدام برای اصلاحات نشان داده شد که نقش انتخابات در نظام جمهوری اسلامی در مراحلی بسیار موثر بوده است . اصلاحات اما بطور علنی و عملی از انتخاباتی که منجر به ریاست جمهوری خاتمی گردید، آغاز شد. در آن دوره بود که جنبشهای دانشجویی ، زنان، کارگران و معلمان بسرعت گسترش یافته و جریان ۱٨ تیر سال ۷٨ را در تداوم خود خلق کرد. ولی فقیه در مقابل جنبش دانشجویی زبان به گلایه گشود، این عقب نشینی در حالی صورت گرفت که جریان اصول گرای تند رو در حال برنامه ریزی برای حذف خاتمی از دایره قدرت سیاسی بود، حضور گستره مردم در انتخابات دور دوم نشان داد اگر جامعه فرصت حضور عملی مسالمت آمیزداشته باشد جناح تند رو هیچ شانسی ندارد. حضور مردم بار دیگر خاتمی را به صحنه آورد اما سایه سنگین ولی فقیه دستورات و فتواهای وی مصوبه های مجلس را خنثی کرد و خاتمی را از ادامه راه باز داشت.وزارت اطلاعات و نیروهای تهدید کننده سپاه و بسیج از سوی جناح تندرو بتدریج فضای نسبی را که توسط خاتمی و حضور مردم گشوده شده بود تنگتر کردند. رفسنجانی که در دوران ریاست خود با باز کردن نسبی فضای اقتصاد ی به امتیازات گسترده ای نیز دست یافته بود، کاتالیزوری برای خاتمی بود و به همین دلیل مورد غضب رهبر و جناح تند رو قرار گرفت. به این ترتیب دو فرد نظام یکی خاتمی متهم به فساد فرهنگی- سیاسی و دیگری رفسنجانی متهم به فساد اقتصادی - سیاسی شدند.این دلایل برای رهبر نظام و جناح اصولگرای تندرو کافی بود که تمام نیروی خود را بکار گیرد تا در انتخابات ریاست جمهوری بعدی از انتخاب رفسنجانی و کروبی به هر قیمتی جلوگیری نمایند و این برنامه ریزی با حضور نیروهای بسیج و سپاه در شمارش آرا عملی گردید.
کروبی و موسوی در انتخابات سال ٨٨ شرکت کردند. فضای پیشا انتخاباتی با آگاهی و برنامه ریزی جناح تندرو باز شد.تنور انتخابات (اصطلاحی که در میان سران رژیم رایج بود) گرمتر شد، شور و شوق گسترده جامعه فضای پیشا انتخاباتی همانند فضای سال ۷۶ را بوجود آورد. این فرآیند حکایت از دو واقعیت روشن داشت،۱- مردم مطالبات خود را از طریق مسالمت آمیز جستجو میکردند و ۲- اصلاح طلبان در جهت رقابت سیاسی مسالمت آمیز مطالبات حداقلی را طرح میکردند. جناح تندرو در همان فضای پیشا انتخاباتی به این نتیجه رسیده بود که انتخابات را باخته است، به همین دلیل در پی ایجاد فضای پسا انتخاباتی خود را آماده کرد. پذیرش باخت انتخابات و واگذاری ریاست جمهوری به اصلاح طلبان و حفظ حضور مردم در صحنه برای جناح تندرو اصولگرا غیرقابل تحمل بود. جناح تندرو با در دست داشتن تجربه دوران خاتمی ریسک واگذاری ریاست جمهوری به اصلاح طلبان را نپذیرفت چون آنرا به مثابه حذف تدریجی و یا ناگهانی کلیت نظام می دانست..
بطور کلی سه دوره در جمهوری اسلامی وجود دارد که در بوجود آمدن شرایط کنونی تاثیر مستقیم داشته است. اول باز شدن نسبی فضای اقتصادی در حوزه طرفداران رفسنجانی، دوم، دوره هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی و سوم فضای پیشا انتخاباتی ٨٨ که هزینه های سنگینی برای کلیت نظام ایجاد کردند، مشارکت و حضور مردم در عرصه فرهنگی اقتصادی و سیاسی، قدرت رهبر وجناح اصولگرا را بشدت به مخاطره انداخت. و همه اینها از طریق انتخابات صورت گرفت به همین دلیل انتخابات بعنوان ابزاری برای تبلیغ نظام به ابزاری برای تهدید نظام تبدیل شد. سه دوره فوق تجربه ای برای این جناح تند رو بود که دیگر هرگز اجازه ندهد پای اصلاح طلبان حتی به بخش کوچکی از قدرت دست پیدا کنند، برنامه حذف همیشگی اصلاح طلبان از صحنه سیاسی توسط جناح تند رو طراحی شد. درک واقعیت حذف سیاسی اصلاح طلبان از حکومت با مشاهده نتیجه انتخابات توسط رفسنجانی و کروبی و موسوی این واقعیت را برای همه روشن کرد که نه تنها اصلاح طلبان بلکه هیچ جریان دیگری قادر نخواهند بود از طریق انتخابات در ارکان نظام سهمی داشته باشند..
نتیجه
فضای پسا انتخاباتی و تراژدی قتل و عام جوانان و مردم کشور ما نشان از یک سلسله نتایج عملی داشت که خود جناح حاکم نیز نسبت به آن آگاهی دارد ۱- انتخابات آزاد دیگر نمیتواند بعنوان ابزاری برای فریب مردم در دست تندروها باشد،بنا براین در کاربرد ابزار انتخابات به شیوه گذشته عمل نخواهد کرد ۲- انتخابات به بدیل وخطری برای حذف جناح تندرو تبدیل شده است، با این نتیجه حکومت ممکن است انتخابات را به عقب بیندازد یا مدت ریاست جمهوری را طولانی کند و یا با نظارت استصوابی به روش سرسختانه تری دست بزند و یا حتی دیگر آنرا به اجرا در نیاورد ٣- فضای پیشا انتخاباتی در شرایط حاکم بودن تندروها سرانجام خونین پسا انتخاباتی را در پی دارد. ۴- در فضای پسا انتخاباتی مردم با طرح مطالبات در خیابانها نشان داده اند که تجربه انتخابات در شرایط حاکم بودن جناح تندرو پاسخگوی مطالبات آنها نیست و نمیتواند راه حلی برای طرح مطالبات آنها باشد. یعنی انتخابات در شرایط فعلی جامعه پذیر نیست.۵- نتایج و واقعیت این وقایع نشان میدهد که در صورت برگزاری انتخابات شرایط هرگزبه وضعیت پیشا انتخاباتی بر نمیگردد ۶- بدلیل عدم نتیجه گیری از انتخابات، پس از آن حرکت جامعه در بعد دیگری به جریان افتاده است، یعنی دارای ابعاد سیاسی شده است..
انتخابات آزاد، استبداد مسالمت جو و استبداد مطلقه
برای انتخابات آزاد شرایطی لازم است که درکشورهایی با استبداد مسالمت جو در قیاس با استبداد مطلقه حاکم بر کشور ما، امکان بیشتری برای رسیدن به آن وجود دارد. اولین شرط آن آن ایجاد شرایط اقتصادی مناسب در مناسبات بین المللی و بازار جهانی و همچنین در سطح ملی است که مردم بتوانند با احساس رفاه نسبی سیاستهای گام بگام انتخابات بسوی دموکراسی را تحمل نمایند، در کشور ما قدرت اقتصادی بصورت انحصاری در دست دولت و نظامیان قرار دارد و دلارهای نفتی باعث استحکام نسبی آنها شده است . در سطح بین المللی رژیم با اعمال تحریم از سوی سازمان ملل و کشورهای محوری روبرو شده است که مبین اتخاذ سیاستهایی است که عدم مشروعیت حاکمیت ایران در بازارهای جهانی را رقم زده است. بنا بر این شرط اقتصادی برای ایجاد فضای مناسب در اعمال انتخابات آزاد وجود ندارد.دوم ایجاد نهادهای مدنی، آزادی فعالیت احزاب و مطبوعات و ....برای ایجاد رقابت اجتماعی- سیاسی جامعه با حاکمیت، در این وضعیت نظامی شدن تمام ارکان سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بزرگترین مانع را در برابر ایجاد و مقاومت جامعه مدنی و انتخابات آزاد پدید آورده است. سوم اجرای حد اقلی قانون اساسی ( حاکمیت قانون)توسط حکومت، بدیهی است که نظامی شدن ساختار سیاسی از اجرای قانون اساسی بشدت جلوگیری کرده است. به عبارت دیگر نظامی شدن به معنای از کار افتادن قوانین کشوری در رعایت حقوق مردم و انتخابات آزاد است. اگر در کشورهای دیگر انتخابات آزاد شکل گرفت و به مراحلی از دموکراسی رسید معنای آن این است که استبداد موجود در این کشورها به شکل عقلانی برای بقای خود بصورت مسالمت جویانه تری دست به عقب نشینی زده اند تا سرنگون نشوند، عقب نشینی این نوع استبداد و پذیرش بخشهایی از خواسته های جامعه، پذیرش حذف گام بگام از سوی خود استبداد است و اگر این پروسه شکل نگیرد راهی بجز سرنگونی برای ملتها باقی نمی ماند.
در بعد جهانی باید به یک مسئله غامض دیگر هم توجه داشت اتخاذ سیاستهای جهانی بر علیه جمهوری اسلامی و فشارهای بین المللی به شکلی که امروز در جریان است به معنی اجرای قانون اساسی یا انتخابات توسط جمهوری اسلامی نیست، بلکه در مسیرمهار کردن رهبر، و نظامیان سپاه و در موضوع هسته ای است. موضوع هسته ای امکان بوجود آوردن خطرات وحوادث غیر متعارف برای کشور ما را افزایش داده است.حوادث بحران سازی که حکومت برای توجیح تمام خطا کاری های خود بدنبال آن است.رژیم جمهوری اسلامی حکومتی است که بر پایه بحران زیست میکند و برای حل آن چه در سیاست ملی و چه جهانی بجز به شرط بقای خود وارد مذاکره نخواهد شد.آیا میتوان در شرایط بحران سازی های مداوم حکومت، یک انتخابات آزاد را تحمیل نمود؟!!!
فرید ذکریا در توضیح دموکراسی سکولار در ایران میگوید: حکومت ایران اقتصاد را بد اداره کرده است، از نظر سیاسی سخت گیر است و مواجهه با میلیونها جوان از خود بیگانه است. از همه مهمتر اینکه تئوکراسی در ایران بی اعتبار شده است. اسلام گرایان برگ برنده خود را از دست داده اند، وی توضیح میدهد که واقعیت مصیبت بار در ایران خود بنیاد گرایی اسلامی است. بار دیگری که روحانیون به سراغ مردم ایران بیایند، مردم به آنها پشت خواهند کرد.

***
همچنانکه توضیح داده شد انتخابات از اهمیت محوری بر خوردار است، اما بدلیل شرایط متفاوت سیاسی کشور ما و در شرایط تسلط تندروهای اصولگرا و نظامیان بحث انتخابات آزاد ثانوی شده است. طرح انتخابات آزاد میتوانست در پروسه سه دهه گذشته کار آمدی بیشتری داشته باشد اما اکنون که مشروعیت نظام در همه زمینه از جمله انتخابات از بین رفته است طرحی دیر هنگام است . بنا بر این الزاما باید راهکار مناسبتری را برای ایجاد فرآیند دموکراتیزاسیون دنبال نمود.
با نقد طرح انتخابات آزاد چه طرح معادل عملی دیگری وجود دارد که بتواند زمینه ای را برای خروج از بن بست سیاسی فراهم نماید تا شرایط برای یک انتخابات آزاد مهیا شود.؟ پاسخ به این سوال بدلیل تراکم مطالب در بخش دوم ارائه میشود.

عباس خرسندی