گسست


نادر عصاره


• برای من نویسنده این چند خط که به این تجربه دارم گوش می دهم این سئوال مطرح است که چه راهی برای زدودن گسست و یا حداقل کاهش آن و جایگزینی آن با پیوند میان نسل کنونی و «ما» از نسل آن گاه، وجود دارد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ مرداد ۱٣٨۹ -  ٣ اوت ۲۰۱۰


 - دائی تو هنوز کمونیست هستی؟
- من از چپ ها طرفداری می کنم.

دائی، چند دهه است که در خارج پناه گرفته است. جوان پانزده ساله ای که با دائی گفتگو می کند و با خانواده اش به مهمانی نزد دائی آمده است، داستان دائی اش را از اطرافیانش شنیده است. این جوان جنبش اعتراضی اخیر ایران را در یکی از شهرهای بزرگ کشور، دنبال کرده است. او خود در جنبش اعتراضی پیامد تقلب در «انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی» شرکت داشته است. فیلم هایی را روی تویتر و فیس بوک گذاشته است. برای او آزادی و دموکراسی واژگانی آشنا هستند که مرتب تکرار می کند. دائی مشاهده می کند که مراجع فکری او، افراد و اشخاص مقیم ایران هستند. تقریبا او هیچ شناختی از افراد و اشخاص فعال و گروه ها و سازمان های سال های ۶۰ و قبل از ان را ندارد. دائی گسست کامل را میان «ما» از نسل آن گاه یعنی نسل خود او و نسل های این زمان ملاحظه می کند.

دائی در مورد آزادی و دموکراسی از جوان می پرسد. او به دائی اش نشان می دهد که از مضمون آن ها اطلاع زیادی ندارد ولی می داند که آن ها لازم هستند. دائی گوش می دهد و کمتر صحبت می کند.

در باره مدل امریکائی و اهمیت آن که آزادی و امنیت را به ارمغان اورده است یکی از همسفران میهمانان دائی صحبت می کند. این همسفر، در دوران تحصیلات دانشجوئی در کشورهای انگلیس و امریکا زندگی کرده است. دائی، در باره مدل دولت رفاه صحبت می کند که با تامین حداقل های زندگی محرومان در اروپا، از محرومیت های اجتماعی می کاهد. دائی برای آن ها توضیح می دهد که در این شهر اروپائی هر ساعتی که در شب بخواهی می توانی به جا به جائی مبادرت کنی و احساس خطر نکنی و امنیت لازم را داشته باشی. این امنیت در شهرهای دیگر کشور های اروپائی در فرانسه و آلمان و... نیز وجود دارد. ولی برخی از شهرها و مناطق در آمریکا بدلیل نبود حداقل های تامین اجتماعی، از امنیت کمتری برخوردارند و جا به جائی در آن مناطق در ساعاتی از شب خطرناک است. جوان می گوید من مدل دولت رفاه را قبول دارم.

برای من نویسنده این چند خط که به این تجربه دارم گوش می دهم این سئوال مطرح است که چه راهی برای زدودن این گسست و یا حداقل کاهش آن و جایگزینی آن با پیوند میان نسل کنونی و «ما» از نسل آن گاه، وجود دارد؟ گویی دائی فکر مرا خوانده و در صدد است که به پرسش جواب بدهد. او بر ضرورت گفتگو با نسل جدید و یا نسل های جدید صحبت می کند. او درک و فهم مسائل این نسل ها را اولین مسئله «ما» از نسل آن گاه می داند. دائی در ادامه می گوید که «ما» تنها با دادن سیمایی انسانی به مباحث مان می توانیم خود را به نسل کنونی بشناسانیم. برخی از مسائل و مباحث و گویش های «ما» برای این نسل نه قابل فهم اند و نه مسئله آن ها. «ما» بایست در باره مسائل واقعی زندگی امروز مردم ایران بیشتر مطالعه کنیم، و بعد اگر بتوانیم پیشنهادات و یا تجارب خود را در باره آن ها با مفاهیمی ملموس و فهمیدنی برای انسان های خارج از «ما» مطرح کنیم. آیا به پرسش مربوط به چگونگی برخورد با گسست، چنین پاسخی و آن هم بصورت عملی، از سوی «ما» امکان پذیر است؟

نادر عصاره
۲ اوت ۲۰۱۰