آزادی واختیار


فرشید یاسائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ مرداد ۱٣٨۹ -  ۷ اوت ۲۰۱۰


مقدمه: مابین تسلط جوئی به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی، با تلاش هائی که به منظور تحقق آزادی صورت می گیرد، تنازع لاینقطع در جریان است. در این کشمکش و نزاع در کشورهائی که آزادیخواهی فرصت خودنمائی کمتر و یا اصلا وجود نداشته باشد؛این آزادی و اختیار است که می بازد و جای خود را به تسلط جوئی میدهد. ضرورت دارد که در شیوه بهره گیری از طرح و برنامه ریزی هائی که به منظور آزادی ، اختیار و آرامش خیال انسان ها تدوین میشود، از موضوعات مبهم و نامفهوم تبری جست. حوزه تعقل فرد نباید در عرصه جنون آمیز مراد و مریدی قرار گیرد. باید از اشاعه اندیشه تسلط جوئی و اقتدار ممانعت کرد و فرصت را در اختیار تفکرات آزاد اندیشی ، استقلال و اختیار انسان داد. در این رابطه باید به مفهوم آزادی روابط جنسی- که در واقع بینی انسان موثر است - بها داد با تاکید و توجه خاص بر این نکته مهم که سرکوب غرائز جنسی پیامدهای ناگواری دارد (می تواند ) که فرد را به خود ودگر آزاری سوق می دهد! باید بدانیم جامعه امروز بیش از گذشته با اصل لذت جوئی پیوند خورده است. تفکری که در جستجوی حل دشواری های جامعه، می کوشد آزادی روابط جنسی ، هنر و ادبیات ... را محدود سازد. ناچار است برای نمایشات تراژدیکی که روزانه در جامعه اجرا میشود. کارگردان های ماهری آموزش دهد تا نمایشات خودساخته را تهیه و تنظیم و به اجرا درآورند! زمانیکه از بلند پروازی ها ممانعت شود و دخالت در خیال پردازی آدمیان شود.آدمیان ترس از مرگ را به ترس از زندگی بدل خواهند کرد. هنرمندان پیامبران آرامش خیال آدمیان هستند. بدون وجود آنان جامعه به توحش کشیده میشود. اگر قرار باشد آزادی و هنر قلمرو تازه ای برای انسان ها پدید نیآورند؛ معجزه هنر و آزادی چه خواهد بود؟ باید بدانیم که ایدئولوژی خصوصا دینی، جامعه را به دوزخی تبدیل می کند که تنها مسخ شدگان دنیا ارواح قادرند در آن زندگی کنند.نباید فکر آن را بخود راه داد که میتوان با معیار های مسخ شده ایدئولوژی ارزش های زیباشناسی امروز را انکار کرد.
آغاز : آزادی و اختیار اساس زندگی بشر را تشکیل میدهند. فقدان هرکدام که مترادف با هم در انسان تاثیر میگذارد، روح و روان انسان ها وطبیعتا اجتماع بشری را متاثر می کنند. هر انسانی با مراجعه به خویش می خواهد در انتخاب راه و روش خاص زندگی سیاسی – اجتماعی خویش ، آزادی داشته باشد و آزادانه از قوه لایتناهی تخیل خویش بهره جوید. انسان می خواهد در مورد ارزش ها ، خود داوری کند و آزادانه آنچرا که می پسندد داوطلبانه در اختیار خویش ودیگران قرار دهد. انکار نقش اختیاردر فرد که تقریبا در تمام ایدئولوژی های سلطه جو مستتر است ، انسان را از مسئولیت برخویش رها ساخته و آنرا با سرنوشت رهبران ( احزاب . کمیته مرکزی و...) پیوند میزند.
جهت رسیدن به نیت خاص به افراد خام و مجذوب شده تلقین میشود : "... افعال و اعمال انسان( تو) منسوب به پرودگار است..." و با انکار اراده و اختیار، نقش و مسئولیت افراد تنها در اطاعت از رهبران ( آنانی که پل و یا دروازه رسیدن به خدا و... رسیدن به خوشبختی و آرامش و رفاه در جامعه بدون طبقه... میباشند) معنی می یابد. به زبان دیگر اعتقاد به جبر در ضمیر خودآگاه { حتی ناخودآگاه } انسان رشد می یابد. منشا این تفکرات شبهاتی است که رهبران معنوی سلطه جو برای طرفداران خویش تدارک و دائما موعظه می کنند...عکس تصور آنانی که اختیار را تا ضریب مشخصی درست تشخیص می دهند که لازمه آن خارج نشدن از حدود و ثغور که از قبل مشخص و تعیین شده است. انسان مصلوب الاختیار است. انسان بدون اختیار هیچ کاری را انجام نمی دهد. گرچه اختیار را میتوان با تلقین و نیرنگ خرید و از آن استفاده ابزاری کرد وانسان ها را تبدیل یه مسلوب الاختیار نمود!
قبل از اینکه در مفاهیم آزادی و اختیار صحبت کنیم. لازم است شیوه توصیف مفاهیم و محدودیت های آنان را مشخص کرد. به زبان دیگر از دوپهلو بودن معانی و غرابت آنان باید پرهیز کرد و مطالبات را درحد توان از عرصه انتزاع خارج کرد تا فرصتی یابند در حوزه واقعیت جامعه مجال پرواز کنند.مفاهیم سیاسی و حقوقی اگر درخور اهمیت است و می توان با تفکر انتقادی سنجش شود، شایستگی آنرا دارند که با شفافیت خارق العاده ای تعریف شوند تا بر اساس قضاوت عمومی به فعال بودن ذهن و اندیشه یاری رسانند.مفاهیم آزادی و اختیار و تعریف واضح و روشن از آن به بلندپروازی ما فرصت می دهند که ابهام معانی و مفاهیم ذهنی را بهتر بشناسیم. یک انسان اگر نتواند با یاری از مفاهیم اختیار و آزادی ، خود را ترسیم کند ، دریافت وی از واقعیت موجود می تواند وحشتناک باشد... باید مشخص کرد که درک و توقع ما از جامعه آینده چیست؟ چه طرح و برنامه ای ما را به سراشیب توسعه و تکامل سیاسی – اجتماعی رهنمود خواهد کرد؟ طبیعتا باید تحقیق و بررسی کرد که آیا جامعه معاصر ما ، شایستگی و آمادگی تغییرکیفی آینده را خواهد داشت. با توجه به این مورد که در درون جامعه فعلی ما نیروها و گرایش هائی بوجود آمده است که قادرند جامعه را از درون به خون وآتش کشند. بخشی از آنان حکومت و نیروهای امنیتی را در دست دارند. بخش عمده دیگرحواریون آنان هستند که تفکرا با بانیان فکری حکومت عجین شده و از تغییرات کلی خشنود نخواهند بود...!
با توجه به این موضوع که اندیشه ترقی و ارتجاع هردو در جامعه وجود دارند و به موازات همدیگر پیش میروند. اندیشه ترقی در مرحله آزمایش است اما اندیشه ارتجاع با رشد و توسعه و امکانات شهرهای بزرگ متاثر از پیشرفت صنعت و تکنولوژی برای بقای خود در جامعه ؛ از مرحله بومی سازی مفاهیم غربی جلوتر نخواهد آمد. البته وقوع حادثه و رویدادی می تواند اوضاع را به سود اندیشه ترقی تغییر داد(۱). باید یادمان باشد اندیشه ارتجاع همیشه در پشت پرده های تصور باقی میماند و هرآن آماده بازگشت به اذهان خواهد بود .اما تا زمان این مهم و تا هنگامی که دریافت ذهنی افراد در جامعه ، حقیقت اوضاع را درک نکرده اند؛ کمک آنچنانی برای ظهور تغییرات در کیفیت جامعه پدید نخواهد آمد.
چنانکه میدانیم تقریبا بعد از دومین جنگ جهانی ، تکنولوژی در برقراری اشکال نوینی از روابط اجتماعی ، تاثیرات مهمی گذاشت. این تاثیرات تنها در جوامع صنعتی بلکه در کشورهای نیمه و حتی غیرصنعتی نیر محسوس است. دیگر نمیشود مفهوم تکنولوژی را محدود به جوامع صنعتی کرد. امروز نیروهای واپس گرا برخلاف امکانات و درک فرهنگی و سنتی خویش از توانائی های تکنولوژی خصوصا جهت تسلیحاتی و کنترل و قدرت نمائی خویش بهره میبرند( نمونه کشورخودمان ایران و نقش حکومت اسلامی در روند تاریخ سی ساله خویش...). این کشور ها نیز دریافتند که تکنولوژی صرفنظر از توانائی های به زیستی و رفاه ، گزینشی است جهت اعمال نفوذ و سرکوب و خفقان... آنان از ممزوج کردن تکنولوژی در سیاست و اقتصاد سیستمی بوجود آوردند که در تمام شئونات اجتماعی افراد ( نمونه : ایران . لیبی . سوریه. کره شمالی . چین . کوبا و...) دخالت می کنند و نفوذ سیاسی خود را در جامعه با خشونت و بیرحمی اعمال می کنند. توضیح این مورد از این جهت است که توسعه و پیشرفت و تکامل تکنولوژی به تنهائی قادر نخواهد بود در راستای آزادی و اختیار نیروها و افرادی که به تغییر معتقدند یاری رساند. چون نیروهای واپس گرا نیز از آن برای اعمال نفوذ نیز استفاده می کنند. موضوع مناقشه در استفاده از تکنولوژی نیست. بلکه دو تفکر متضاد از هم است. آزادی و اختیار در برابر تعبد وبردگی . انتخاب آن با افرادی است که جامعه فردا را میسازند.
در مورد انسان توده ای و بی هویت در مقالات گذشته مکررا صحبت شده است. از آنجا که در این نوشتار به مورد آزادی و اختیار برخورد شده است به این موضوع نیز اشاره میشود که چرا انسان به خاطر ایدوئولوژی فردیت و منیت خود را نابود میسازد و خود را درجایگاهی می بیند و بخود اجازت میدهد که حقوق دیگران را سلب کند .آنان نمی خواهند بدانند که : آزادی گفتار و پندار و شناخت، نخستین سنگ بنای جامعه آزاد محسوب میشود و بدون آن ؛ جامعه اعتبار و ارزشی نخواهد داشت وشباهت به گورستان دارد.
ایدوئولوژی که امروز هیئت حاکمه و خصوصا رهبری اشاعه میدهد(۲) و بوسیله آن جامعه را بدون رجوع به افکار عمومی ، آنطور که خود می پسندد؛ اداره می کند. در حقیقت نوعی از بردگی و استهلاک حقوق و آزادی های فردی در جامعه است. هیئت حاکمه با تشکیل نهادهای غیردموکراتیک و خطرناک شریک سرنوشت جامعه شده اند که عملا به حقوق دگراندیشان تعرض و تجاوز کنند. تا این تفکرات حاکم بر ذهنیت هیئت حاکمه ( دیروز و امروز ) است. تغییرات در جامعه اگر هم صورت پذیرد ( توجه شود به روند صد ساله تاریخ کشور...) عمدتا در سیاست و نوع حکومت است و مردم در جامعه توان و فرصت کافی نخواهند داشت تا در افکار خویش تغییرات عمده بوجود آورند و فرصت ها همیشه قربانی آزمندان قدرت میشود ( شده است).
در کشور ما حاکمیت با ایدئولوژی مذهبی و تبدیل شدن به حاکمیت پلیسی – سیاسی با سرکوب آزادی و اختیار ؛ ویژه گی هائی در جامعه بوجود آورده که در راستای رشد " بی تفاوتی " است. بدون شک از آنجاکه از آزادی و اختیار انسان ها جلوگیری شود. استقلال فکری ، حق مخالفت و انتقاد، حق پرسش و پاسخ ... صدمه پذیر شده و انسان ها از استیفای حقوقی و مدنی خویش صرفنظر می کنند و به زندگی غریزی تمایل پیدا خواهند کرد...امروز در جامعه ما ضمن اینکه قدرت سیاسی تنها در انحصار هیئت حاکمه است که تقسیم ناپذیر نیز می باشد. قدرت اقتصادی نیز تحت کنترل هیئت حاکمه است و به طور خودآگاه حقوق و منافع اقتصادی افراد و گروه ها( صرفنظر از نور چشمی ها...) زیر پا قرار میگیرد.
ساخت جامعه و نهادهای سیاسی – اقتصادی در ایران، اصولا با کشورهائی ( اروپا و آمریکا ) که صنعت و تکنولوژی روال پیشرفت خود را دارد؛ فرق دارد. از نظر تاریخی کشور ما خصوصا از جنبه تفکر و راه و رسم زندگی به مرحله صنتعی{ کامل} نرسیده و هنوز ( درقرن بیست ویک ) هستند مردمانی که شیوه تفکر و روابط اقتصادی آنان به قبل از تکنولوژی و صنعت تعلق دارد. حتی در میان مردم و خصوصا مردان و زنان هیئت حاکمه افرادی هستند که ضمن عقب افتادگی فکری، روانشناسی آنان نیز به دوران قبل از فروید است و با روانشناسی جدید نمیشود اذهان آنان را ارزیابی کرد. به علت واپس ماندگی ( خصوصا در بخش حکومت و حواریون آنان...) ذهنی و مخالفت با آنچه که به فرهنگ غرب نسبت می دهند. سرکوب و اعمال خشونت را توجیهی برای نجات داده های و انگاره های خویش می پندارند. تلویحا در کشور ما این عقیده توسط مهندسین سیاسی رژیم تبلیغ میشود که آزادی و اختیار در بلاهت تحقق می یابد! نتیجه این بی خردی را می توان در چند سطر خلاصه کرد:
نظام موجود گرفتار تراوشات مغزی معیوب است که در فعالیت هایش اثر میگذارد.
از تامین نیازهای حیاتی افراد در جامعه عاجز است.
هیئت حاکمه و خصوصا رهبری گرایش شدید به خودکامگی تا مرز جنون خودبزرگ بینی پیدا کرده و از واقعیت چشم پوشی می کنند.
هیئت حاکمه مسئول اسارت فرد به بهانه ماندن در قدرت است.
جامعه امروزما تحت سیطره اخلاق و روش خودکامگی بیمارگونه با سرکوب نیروها و اشخاص معترض و منتقد به اوضاع اسفبار داخلی، به پیش میرود. با جلوگیری از تکامل و توانائی های جامعه به بهانه مبارزه با فرهنگ غرب. با دخالت در هدف و آرزوهای انسان ها، خط مشی آینده خود را ابلهانه روشن و با تغییر کتب آموزشی و حذف علوم انسانی و حذف اساتید (٣) در دانشگا ها... ابلهانه می کوشند تفکری در محدوه و عرصه تنگ ایدئولوژی خویش بوجود آورند. با نادیده گرفتن شکست های مکرر فرهنگی در سال های گذشته به تکرار مکررات و سرگرم کردن خویش ، وقت جامعه را گرفته و فرصت ها را تلف می کنند به امید اینکه چند صباحی به عمر خویش بیفزاید...
در نیجه پیکاری که می توند ما را به پیروزی برجهل و عقب افتادگی قکری نزدیک کند. نمی تواند بر مبنا و راه و روش سنتی به وقوع پیوند. زمانی توده با شرکت مستقیم خود ( مبارزات خیابانی ) عامل دگرگونی محسوب میشد. با تجربه یکسال گذشته نشان داد که این عامل حتما موفقیت آمیز نخواهد بود(۴). شاید صلاح در این باشد که فعالین ناراضی و ناخشنود و معترض ، زندگی و فعالیت سیاسی خود را در جای امنی مانند خارج از مرز جغرافیائی کشور ادامه دهند . اما تا تغییر وضع موجود راه طولانی در پیش است که ما را به دموکراسی رهنمود باشد. باید انسان های معترض فرصت کافی داشته باشند تا دوباره جنبش نوین را ارزیابی و نکات مختلف آنرا بررسی کنند تا بدیل دیکتاتوری ، دیکتاتوری جدید امکان تولد و رشد نیابد. تجربیات جنبش ضد دیکتاتوری نشان داد که حداقل های کم هزینه و قابل دسترسی ، اثربخش و تشعشع آن بیشتر خواهد بود. برای نمونه (۵) اتخاذ سیاست تحریم جهت خنثی کردن تبلبغات اسلامی...
پایان سخن در مورد آزادی :
عقیده ای وجود دارد که آزادی را در توانگری و قدرت خرید متصوراست. در پاسخ به این نظریه باید اذعان داشت که نخست باید شرایطی در جامعه پدید آورد تا " مفهوم توانگری " عمومیت یابد. در جامعه ای که حقوق اولیه انسان ( مانند ایران ...) به شدت مورد تعرض است و در قرن بیست و یکم با وقاحت کامل دست و پا قطع می کنند . در اذهان سنگسار و اعدام و خشونت و حذف را مقدس و پرستش می کنند. توانگران (حتی حلقه توانگران خودی نیز...! ) تنها می توانند خارج از مرز جغرافیائی کشور از یک زندگی آرام بهره جویند. توانگری به مناسباتی بستگی دارد که امکان آن باید مهیا باشد.
آزادی و وجود آن در این است که دگراندیشان شایستگی آن را خواهند داشت تا بیآموزند و سئوال و انتقاد کنند و در نظام تصمیم گیری حق مشارکت داشته باشند و راه صحیح زندگی خود را در جامعه ای که کار و زندگی می کنند ؛ تعیین کنند! برای پیمودن به چنین جامعه ای راهی طولانی و پرخطر در مقابل ما است. باید اعتراف کرد در جامعه ای که سنت و دین به قاعده ای تبدیل شده که اصلاح و تجدید نظر، انحراف پنداشته میشود . رسیدن به آزادی در روزگار ما دشوار و هزینه آن بالا است. اما شدنی است.
موانع دیگری که کشور ما از نظر بافت سیاسی لااقل از صدر مشروطیت با آن روبروست. وجود ارگانی به نام حکومت است ( افراد بخصوصی در راس آن: مانند شاه و سلطنت. رهبری و ولایت فقیه) که فرای قدرت دولت و کابینه ( قوه اجرائی ) بوده و قدرت سه گانه کشور زیر نفوذ سیاست ونظرات آنان ... است. در واقع وجود این دو ارکان قدرت در جامعه ، جهت گیری و فعالیت سیاسی احزاب و... ( حتی اگر اجازت یابند..!) در برخورد با این دو نهاد قدرت ؛ مشکل است. این عدم توان جهت گیری موثر از ممنوعیت های مختلف، به سردرگمی نهادهای اجتماعی – سیاسی منجر شده که باعث اشتباهات فاحش نیز شده است. لذا باید برای بهبود روند سیاسی در آینده کشور به تقویت نهاد ها و کاردستجمعی و تشکیل انواع و اقسام تشکل های مختلف سیاسی – اجتماعی مبادرت ورزید و این مهم باید در قانون اساسی آینده لحاظ شود و این مهم در صورتی امکان دارد که مردم کشور فقط با دولت و مجلس پاسخگو و وظیفه شناس روبرو باشند!
دولت و مجلسی می توانند از آزادی مردم صیانت کنند که خود مستقیما با آرای مردم انتخاب شده اند. تنها این برگزیندگان قادرند در برابر نیروهای مخالف آزادی استقامت کنند. در جائی که حکومت ( فرد یا افرادی ) فرای مردم و دولت و مجلس در مملکت وجود داشته باشد و وجود این نیرو ( مانند ولایت فقیه و با داشتن اختیارات و قدرت فوق العاده ) در قانون اساسی تعبیه شده باشد ( در قانون اساسی فعلی ). این فرد و یا افراد دارای مجوزی هستند که بر فراز مجلس و ریاست جمهوری و کابینه هر اقدامی که خود صلاح می داند؛ بدون پاسخگوئی انجام دهند! لذا برای حصول به این امر مهم ، تغییر کیفی در سیستم سیاسی ایران فردا ضروری است. غیر از آن استمرار حاکمیت حکومت های استبداد است که بقدر کافی ملت ایران آن را تجربه کرده اند. متاسفانه با گذشت یکصد سال ملت ایران قادر نبود حکم های حکومتی را ملغی سازد . چه در دوران سلطنت و چه در حکومت فعلی و دولت دست نشانده آنان.
در پایان باید باید دانست که استعلای اختیار و آزادی به بلند پروازی و استقلال فکری انسان کمک شایانی می کند. تمام اکتشافات ، اختراعات ... خلق آثار هنری و ادبی... با اختیار انسان آغاز ودر آزادی به کمال و اتمام رسیده است. سایه آن بر کل مباحث علمی ، فلسفی ... سایه افکنده است. فلسفه ایرانی برای حصول به آزادی و یاری گرفتن از اختیار و اندیشه آزاد موظف است ، موانعی که باعث عدم رشد و استقلال فکری( توسط ایدئولوژی های سلطه جو) است از سرراه خود بردارد. اوائل آگوست ۲۰۱۰

(۱) . برای مثال میشود به جنبش اعتراضی سال گذشته در ایران رجوع کرد.
(۲). توجه کنید به فتوای اخیر آقای خامنه ای در رابطه به " التزام به ولایت فقیه "... وی در پیامی خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرده بودند: " خدشه‌ در التزام‌ به‌ ولایت‌ فقیه‌ و تبعیت‌ از رهبری‌، خدشه‌ در کلیه‌ نظام‌ اسلامی‌ است‌ و این‌جانب‌ این‌ را از هیچ‌ کس‌ و هیچ‌ دسته‌ و گروهی‌ تحمل‌ نخواهم‌ کرد؛ البته‌ امروز بحمدالله‌ و توفیقه‌، کلیه‌ آحاد و گروه های‌ خط امام‌، ملتزم‌ به‌ ولایت‌ فقیه‌ و تبعیت‌ از رهبری‌ می‌باشند و امید است‌ که‌ زمینه‌ برای‌ رمی‌ افراد و گروه ها به‌ عدم‌ التزام‌ به‌ آن‌، هرگز فراهم‌ نگردد"... ایشان در جواب سئوالی مربوط به التزام به ولایت فقیه می گوید : " ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرائط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله ( صلی الله علیه وآله) می‌‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید نشانگر التزام کامل به آن است".

(٣) .علوم انسانی:... آقای خامنه ای در شهریور ماه گذشته، نگرانی خود را از دروس علوم انسانی در دانشگاه‌ها که " منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی" می‌شوند به صراحت عنوان کرد... آقایان مرتضی مردیها، علی‌اصغر بهشتی، محمد شهری و صبا واصفی، چهار استادی هستند که طی ماه‌های اخیر از تدریس در دانشگاه‌ها منع شده‌اند... آقای دانشجو وزیر فعلی علوم گفته است: تمام استادان و دانشگاهیان غیر هم ‌سو با نظام جمهوری اسلامی اخراج می‌ شوند و روسای دانشگاه‌ها اجازه ندارند کسانی را استخدام کنند که به ولایت فقیه باور ندارند.
(۴) . جامعه شناسی فرقش با علوم فیزیک و ریاضی در این است که عوامل و مناسبات ویژه خود را دارد...و با صراحت از آن نمیشود صحبت کرد.

(۵). بعنوان مثال : پیروی از خرد. بهادادن به اختیار. مبارزه برای آزادی و استقرار دموکراسی. کنترل موالید. دسترسی به اطلاعات. مبارزه نافرمانی. تحریم برای خنثی کردن تبلیغات اسلامی. عدم سفر به مناطق مورد نظر حکومت دینی ( عتبات عالیات . حج . شهرهای مذهبی . مانند قم . مشهد ...). عدم شرکت در مناسک مذهبی. عدم خرید مطبوعات وابسته به رژیم. تحریم تلویزیون و رادیوی حکومتی... پرهیز از مصرف غیر لازم انرژی ، خصوصا بنزین...