واقعا "یأسی عمیق سرتاسر جامعه ی ایرانی را فرا گرفته است"؟
پیرامون متن "آنها گرسنه اند، ما زر می زنیم" هژیر پلاسچی


نامی شاکری


• کجای کاری هموطن، برادر، رفیق، اخوی، آقا؟ اگر بگویمت در این سی و یک سال ،جامعه ایرانی، هیچوقت به این امیدواری و مشتاقی نبوده است، به حساب "مزدوری آخوندها" نگذار! از حال جامعه ی ایران بی خبری برادر! نبضش را بگیر! تمام آنچه که "جنبش سبز" در این یک سال کاشته، در حال سبز شدن است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۷ مرداد ۱٣٨۹ -  ٨ اوت ۲۰۱۰


کجای کاری هموطن، برادر، رفیق، اخوی، آقا؟ اگر بگویمت در این سی و یک سال، جامعه ایرانی، هیچوقت به این امیدواری و مشتاقی نبوده است، به حساب "مزدوری آخوندها" نگذار! از حال جامعه ی ایران بی خبری برادر! نبضش را بگیر! تمام آنچه که "جنبش سبز" در این یک سال کاشته، در حال سبز شدن است! آرام و با وقار! "گفتمان سبز" از میان روشنفکران و نخبگان به درون جامعه جاریست! در متن زندگی. "کاش بودی و می دیدی!"
جامعه ی ایران چه کند که "شما" خودشیفتگان در رویکردی کاملا ذهنی با جهان پیرامون، یک سال پیش می خواستید کوه را جا به جا کنید و نتوانسته اید! مگر ما برای جا به جا کردن کوه آمده بودیم؟ جامعه ی ایرانی چه کند که در آن خودشیفتگی، "نیت جابه جا کردن کوه" را با "خود ارضایی" در عرصه ی عمومی تاخت زده اید شما؟ به همین چند پاراگراف "حدیث نفس " خود بنگر! آکنده است از نمایش "من"! کجا قرار بود فاصله میان ما و مردم چنین جهنم دره ای باشد؟ دریغا که به آن فاصله سنتی، حالا مصیبت زندگی در دنیای مجازی هم افزوده شده! مغازله ی همصدایان در محیط تویتر و فیس بوک و آفرین و هورا به یکدیگر در هنگامه "انداختن عکس های تمام قد در رسانه های بزرگ و مصاحبه های تاق و جفت با ژست های پدر ملت ایران..."
موضوع خیلی ساده است! در میان مسائل بسیار جدی، پیچیده و خطیری که این روزها مردم ایران با آن دست به گریبانند، با تمام سعی و کوشش فعالان سبز، اعتصاب غذای بچه ها نتوانسته "توجه" جدی مردم را به خود جلب کند! حتی بدنه ی جنبش سبز را و این "حرکت" در همان لایه بالایی "سبز"ها باقی مانده! مردم ایران این روزها سخت دل مشغول نتیجه کنکور و انتخاب رشته بچه هاست! مردم ایران این روزها سخت در التهاب بهای سبد کالای مصرفی ست که روز به روز کوچکتر و گرانتر می شود. (به چشم به هم زدنی بسیاری از خطوط شرکت واحد "دو بلیطه" شده اند! این یعنی ۱۰۰% افزایش قیمت و همین چند روز پیش بود که صدای زنی میانسال از قسمت زنانه ته اتوبوس در اعتراض به این اقدام، تمام سران مقدس و غیر مقدس نظام ج.ا.ا را به گند و کثافت آلود!) مردم ایران این روزها سخت نگران دیپلماسی تخته حوضی اقتدارگرایان حاکم در مواجهه با تحریم های بین المللی است. مردم ایران این روزها حیران دست به یقگی برادران اصول گرا و شعبده ناشیانه ی آنان در دفاع از ایرانیت و اسلامیت است. مردم ایران این روزها با شگفتی درحال تماشای فتنه های برون افتاده از پرده ی سه دهه گذشته است و در این هنگامه، جان بچه ها در اوین نمی تواند ارزش پیاده شطرنج را برای ما و شخص مهندس موسوی بیابد! به هیچ قیمتی نباید دوباره برادران ارزشی را علیه سبزها متحد کرد و فرایند تغییر تناسب قوا را که لحظه به لحظه به نفع سبزها در جریان است، مختل کرد.اعتصاب غذای بچه ها را نمی توان و نباید به ابزاری برای "ارگاسم سیاسی" خیال پردازهای سیاسی تنزل داد. طرف مبارزه ما در این جا با طرف مبارزه بابی سندز در بریتانیا و گاندی در هندوستان همسان نیست! تناسب قوای ما و طرف مان هم!
بگذارید صریح بگویم، با تمام ستمی که در اوین (و بسیاری جاهای بدتر از اوین در دیگر شهرهای ایران) به بچه ها می رود، مقاومت جاری بچه ها هنوز، فاقد ارزش "حماسی" است و اگر غفلت کنیم ترجمان عملیاتی انتحاری خواهد شد. چرا که بچه ها تنها نیستند و صدایشان بی پژواک نیست.
در عرصه پیچیده مبارزه امروز، با تمام تعارف های شرقی میان ما و مهندس موسوی در مورد "رهبری جنبش" ناگزیر باید به ضرورت این رهبری اذعان داشت. از فرصت استفاده نکنیم بازهم برای متلک پرانی و لغزگویی به مهندس موسوی! بگذارید با ادبیات خودتان بگویم! زر زیادی نزنیم! صدای مهندس موسوی را به بچه ها در اوین برسانیم:
"عزیزان ملت و پیشتازان جنبش سبز! اکنون که پیام شما و خانواده های مبارزتان در سطح جهان و داخل کشور منتشر شده است، مردم نگران سلامتی شما به عنوان سرمایه های سبز کشورند. ما از همه شما درخواست می کنیم اعتصاب غذای خود را پایان دهید از مسوولان زندانها نیز می خواهیم که حقوق همه زندانیان را بر اساس همان قوانین و آئین نامه های ناقصی که وجود دارد، محترم شمارند و بیش از این آبرو و حیثیت کشور را در پیش ملت های جهان در معرض حراج نگذارند."      

نامی شاکری – ۱۶/۵/٨۹ – تهران