از : ک تیز بین
عنوان : چند سوال از اقای سپهر
آقای سپهر بسیاری از مقاله ها انسان را حتی به خواندن آن وا نمیدارد. مقاله شما اما، انسان را هم به خواندن دویاره آن و هم ترغیب به وارد شدن به استدلال شما وا میدارد. دیگر گویا مرسوم شده که هر کس برچسبی را نثار "چپ" بکند بدون آنکه تعریفی از آن را بدست دهد و علل وجودی و درست بودن این برچسب تازه. شما "چپ رادیکال" را به دو بخش تقسبم کرده اید نوع "سنتی" آن و نوع "نوین" آن بدون آنکه تعریفی از ایدن دو و تفاوت های آن بدهید. اما در نوشته شما میتوان نشان داد که ار دیدگاه شما "چپ رادیکال نوین" همانا چپی هست که "" با کنار نهادن تسخیر قدرت دولتی از برنامه سیاسی خود و با حرکت از نیازها و الزامات ایجاد حکومت شورایی و خودحکومتی توده ها، قادر است - حتی در آنجا که به ارزیابی مثبت از این یا آن رفرم و اقدام اصلاحی بورژوایی اقدام می ورزد و به عادت انکار، سیاه نمایی و تخطئه بی حساب وکتاب همه رفرم ها و اقدام اصلاح گرایانه بورژوایی پشت می کند"" آیا اگر به رویکرد چپ در سطح بین اللملی و از تاریخ پیدایش آن بنگریم این تغریف و خواست شم شما همان تعریف و خواست های "سوسیال دمکرات ها" نیست؟ آیا با رجوع به نوشته ای آنها کپی نظرات خود را نمییابید؟ من ابدا قصدم در نشان دادن درستی و یا گژی این دیدگاه نیست و تنها میخواهم بگویم شما خواست های جدیدی را ارایه نمیدهید. در نگاه بسیاری و احتمالن شما، کلمه "سنت" بمعنای مذهبی و اسلامی آن تعریف میشود نه بر مبنای تعریف کلمه ای آن. در این دید گاه "سنت" محکوم میشود بدون حتی یک دادگاه یک دقیقه ای و یا با دلیل و برهانی. "سنت" به معنای کلمه ای آن یعنی وفادار بودن به وجود فرهنگ، عادات، خواست های که در طول تاریخ درستی و یا موثر بودن و یا شادی به ارمغان آوردنش به اثبات رسیده. بنا بر این تعربف کلمه ای (نه دلبخواهی) وفاداری عشایر به نوع زندگی کوچی، لباس و مراسم عروسی و شادی، یک "سنت" قلمداد میشود. مبارزه گارگران علیه سرمایه داران که هستی آنها را چپاول میکنند و ارزش اضافی را هر آن به ثروت کلان خود میافزایند، بر خواسته از یک "سنت" هست. رد نظراتی همچون ""چهارچوب و نوع همراهی و ائتلاف احتمالی"" با نیرو های مذهبی و سرمایه داری بواسطه عملکرد بیش از ۱۰۰ ساله آنها و عدم پایبندی این نیرو ها به آزادی و عدالت اجتماعی-فرهنگی-ملی-اقتصادی یک "سنت" هست که بر مبنای "شناخت" و "بررسی" علمی و تاریخی از عملکرد طبقات بدست آمده و پای بندی به آن از عهده هر کس و نیرویی بر نمیاید و اینان، کسان یا نیروهایی هستند که شما و بسیاری دیگر (تمامی سوسیال دمکرات ها) برای تخطیه آنها و خراب کردن آنها و مخدوش کردن مرزها و طبقات، آنها را با برچسب "چپ سنتی" و یا بقول شما "چپ رادیکال سنتی" معرفی میکنند. باور من این هست که مه و خورشید و فلک در کارند که به "سبز" ها با رهبری موسوی-کروبی-خاتمی (که هر سه از بنیانگذاران این رژیم سفاک و خونخوارند و هر سه در تمامی جنایت و چپاول رژیم شریک بوده و مه تر این هست که بنا به اقرار مرتب خوشان، تنها خواهان بقدرت رسیدن جناح خود و بازگشت بدوران طلایی امام هستند) لباس انسانیت، آزاده خواهی و مترقی بپوشانند و تاریخ را اینباره بصورت "فاجعه -درام" آن تکرار کنند. به باور من کسانی که "شناخت و آگاهی" از این جماعت دارند. (کسانیکه حتی از دیدگاهی ناسیونالیسم به مسایل ایران می نگرند و نه از دیدگاه چپ) میباید از همین حالا نگذارند که عکس موسوی را در ماه رویت کنند و میلیونها انسان را مسخ کرده به بیعت آنها وادارند. اگر امیدی در همگرایی باشد باید چپ با نیروهای ملی (کرد، ترک، عرب، بلوچ و لر و ترکمن و فارس) همگام شود و برای حکومت دمکراتیک و فدرال که راه را برای آزاد اندیشی و نهایتا سوسیالیسم واقعی (شورایی نه حزبی) هموار میکندمیارزه کند و بس. همکاری و یا ایجاد توهم به هر جناح این رژیم سفاک، دشمنی با ایران و ایرانی و جامعه بشری است
چپ رادیکال نوین - بر پایبندی به اهداف و آماج های انقلابی خود و بر خط و مشی رادیکال خود پای فشارد و از توهم آفرینی نسبت به سرمایه داری و جریانات بورژوایی اجتناب ورزد. در تعقیب اثبات چنین تحلیلی، بخش بعدی مقاله حاضر به تشریح رویکرد و نوع مواجه ویژه چپ رادیکال نوین (در برابر چپ رادیکال سنتی) به موضوع رفرم اختصاص خواهد داشت. در این بخش سعی من به نشان دادن تمایز بنیانی رویکرد چپ رادیکال نوین از رویکرد و منش رفرمیستی به رفرم معطوف خواهد بود. من استدلال خواهم کرد که نفی شیفتگی و شیدایی چپ رادیکال سنتی به انقلاب - بویژه انقلابی که ناچیزی نقش نیروهای ترقی خواه در آن هویدا و ثقل تعیین کننده نیروهای ارتجاعی و واپس گرا در آن آشکار باشد - نه توصیه به رفرمیسم است و نه تداعی کننده نوع برخورد و رویکرد رفرمیست ها به رفرم و اصلاحات. در این بخش، من همچنین تلاش خواهم کرد بر چپ رادیکال نوین با جریانات بورژوایی (البته به فرض وجود پیش زمینه های لازم برای چنین همراهی و همگامی) روشنی بیافکنم
٣۰۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۹
|