دکتر آزاد مرادیان
کردها در از دست دادن
فرصت های طلایی هیچگاه کوتاهی نکرده اند


عارف نادری - سوسن محمدخانی غیاثوند


• طی دو سده ی اخیر مشکلات کوردها آنطور که باید رسانه ای نشده و «مسئله کورد» هم در عرصه ی بین الملل آنگونه که شایسته است طرح نگردیده. برخی عدم وجود یک لابی قدرتمند برای کوردها در سطح جهانی را عامل آن می دانند. برخی دیگر نیز نبود انسجام، هماهنگی و همکاری میان مردم، احزاب و گروههای مختلف کورد را. عده ای دیگر اما وجود تضاد میان منافع قدرتهای جهانی با خواست ملی کوردها را. این گفتگو در همین رابطه با دکتر آزاد مرادیان صورت گرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ مرداد ۱٣٨۹ -  ۱۹ اوت ۲۰۱۰


دیوید مک داول جایی در مقدمه کتاب «تاریخ معاصر کرد» می نویسد: «در این شکی نیست که به مدت شاید بیش از دو هزار سال مردم کرد در مقام گروهی قابل ملاحظه وجود داشته، اما تنها در سال های آغاز سده ی بیستم است که به دریافت ادراکی از خود در مقام جامعه ای بنام کرد دست یافته اند.»
متاسفانه طی دو سده ی اخیر نیز مشکلات کوردها آنطور که باید رسانه ای نشده و «مسئله کورد» هم در عرصه ی بین الملل آنگونه که شایسته است طرح نگردیده. برخی عدم وجود یک لابی قدرتمند برای کوردها در سطح جهانی را عامل آن می دانند. برخی دیگر نیز نبود انسجام، هماهنگی و همکاری میان مردم، احزاب و گروههای مختلف کورد را تنها دلیل عدم موفقیت آنها در جلب توجه جامعه جهانی به مشکلات کوردها و مسئله همچنان لاینحل کورد در خاورمیانه معرفی می کنند. عده ای دیگر اما وجود تضاد میان منافع قدرتهای جهانی با خواست ملی کوردها و مطالبات آنها را عامل مهمی در رسانه ای نشدن بخش اعظمی از مشکلات کوردها و عدم طرح شایسته ی «مسئله کورد» در عرصه بین الملل می دانند.
در همین رابطه مصاحبه ای داشتیم با دکتر آزاد مرادیان* ، عضو کنگره ی ملی کوردها در آمریکای شمالی، دبیر کمیته کوردهای مقیم آمریکا برای حقوق بشر و دموکراسی در ایران، موسس رادیو اینترنتی صدای کوردهای مقیم آمریکا و فعال سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری کورد که در ذیل می آید:

عارف نادری
Gerus46@yahoo.com

سوسن محمدخانی غیاثوند
unews4@gmail.com               
تنظیم: سوسن محمدخانی غیاثوند


در مورد کردها اصطلاح رایجی وجود دارد که در جنگیدن دلیر هستند اما در سیاست یا به تعبیری دیگر در دیپلماسی بازنده، ریشه چنین تفکری از چه فاکتورهایی نشأت می‌گیرد و تا چه حد صحیح است؟

دکتر مرادیان: سیاست یک علم است و سیاستمدار کسی است که جدا از تواناییهای فردی و خصوصیات شخصیتی باید از تواناییهای علمی این امر هم برخوردار باشد. سیاستمدار باید قدرت تحلیل و تجزیه مسایل را داشته باشد و همزمان بتواند بعنوان یک بازیگر نقشی را که به مقتضای زمان و مکان در اختیار او قرار گرفته به خوبی ایفا کند. مانند هر پدیده علمی دیگری شما احتیاج به اطلاعات اولیه دارید، احتیاج به وسایلی دارید که این اطلاعات را برای شما فراهم کند، آنرا به روز نماید و شما برای اینکه تصمیم بگیرید احتیاج به تواناییهای دارید که این تواناییها خود می تواند در نتیجه حاصل تاثیر مشخص داشته باشد. فرد سیاستمدار مانند هر انسان دیگری خواستها ، نیازها و تمایلات و تمنیات خود را دارد و این تمایلات شخصی که بخشی از ساختار شخصیتی او را تشکیل میدهد در بازی سیاست تاثیرات گاها اعجاب انگیزی به جای خواهد گذاشت.
با این مقدمه شاید موافقت یا عدم موافقت با "اصطلاح رایجی" که در سوال شما ذکر گردیده است مشکل باشد. قضیه کرد یک معادله چند مجهولی است که فرضهای چند گانه ای برای حل آن پیشنهاد می شود و در آخر هم معلوم نیست همه آن فرضها قابل استفاده باشد ولی آنچه که مشخص است مسله کردها مانند هر موضوع دیگری راه حل خاص خود را دارد و شاید راه حلهایی که همگی در آخربه یک نتیجه ختم شود.
اینکه کردها در سیاست بازنده بوده اند، در زمانی که هنوز بازی تمام نشده است موضوع صحیحی به نظر نمی رسد. باید قواعد بازیمان را به روز کنیم، تاکتیکهایمان را متناسب با قواعد جدیدی که هر چند مدت یکبار ابلاغ می شود هماهنگ کنیم و همانطور که عرض کردم نیاز به سیاستمدارانی داریم که تواناییهای لازم برای این امر را داشته باشند .               


اینکه کردها دارای روابط عمومی بسیار ضعیفی هستند امری مبرهن است. عوامل کلیدی در این رابطه کدامها هستند و چگونه میتوان این نقصان را در عرصه‌ی بین المللی جبران کرد؟

دکتر مرادیان: ما با ملتی مواجه هستیم که در طی تاریخ طولانی خود موضوع اعتماد و دوستی را تعبیری متفاوت با آنچه باید باشد کرده است. شاید تعمیم دادن و عمومیت دادن یک ایده بر یک ملت امری صحیح نباشد. با اینحال در یک مقیاس کوچک زمانیکه شما از تحلیل همسایه ات و نحوه همزیستی با آن به سر درگمی و نا باوری می رسید جز دیوارهای سنگی خانه تان به چیز دیگری پناه نمی برید. اینکه کرد جز کوههای اطرافش دوست دیگری نمی بیند بخشی از همین باور است. روانشناسی کردها خود داستان نگفته ای است که متاسفانه هیچگاه به آن پرداخته نشده است. یک نگاه مختصر به تاریخ یکصد سال اخیرمبارزات مردم کرد نشان می دهد که ما تا چه اندازه فضای دید و فراسوی باورمان را کوچک تصور کرده ایم. شاید اگر در یک جمله جواب این سوال شما را بدهم باید بگویم که ما هیچگاه بین المللی فکر نکرده ایم. بخشی از سیاستمداران کرد از فراسوی دیوار محله خود هم فراتر نرفته اند.


جمعیت کثیری از قشر تحصیلکرده کرد، مقیم کشورهای اروپایی و حتی آمریکا هستند با این حال لابی یا لابی‌های کرد در این کشورها یا اصلاً وجود ندارند یا دارای کارکردی آنچنانی نیستند که نتیجه‌ی محسوسی داشته باشد، حتی می‌توان این موضوع را به گروهها و سازمانهای حقوق بشری کرد نیز تعمیم داد دیدگاه و پیشنهاد شما در این خصوص چیست؟

دکتر مرادیان: قبل از هر چیز ما باید یک تصویر روشن ازحضور کردها در اروپا و امریکا داشته باشیم. به صراحت می توان گفت که نسل اولیه مهاجران کرد در خارج از مناطق کرد نشین را افرادی تشکیل داده اند که قدمت حضور آنان به دوران بعد از جنگ جهانی دوم می رسد، علیرغم حضور کم رنگ آنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی کشورهای میزبان این افراد توانسته اند در انتقال بخشی از فرهنگ سیاسی و اجتماعی اروپا و امریکای بعد از جنگ جهانی به مناطق کرد نشین و سازمانهای سیاسی و اجتماعی کرد موثر واقع شوند. از سال ١٩٤٦ تا سال ١٩٧٤ ، تنها افرادی به خارج سفر کرده اند که قصد بازگشت به کشوری را داشته اند که خود را جزیی از آن می دانسته اند، دانشجویان یا کارگران کرد که از ایران، عراق، ترکیه و بعضا سوریه برای کار یا تحصیل به خارج از کردستان آمده اند، گاها در فرهنگ غالب سردرگم یا بخشی از فرهنگ کشور میزبان شده اند. آنچه که ما اکنون می توانیم به صراحت از آن بعنوان مهاجرت سیاسی کردها نام ببریم آنهایی هستند که بعد از سالهای ١٩٧٤ به خارج از کردستان آمده اند. نسلی که جنگ و مرگ را دیده است، فقر و بیماری را تجربه کرده است، سالهایی از عمر خود را در یافتن کشوری امن سپری کرده است، تحقیر شده است، هویت وی نادیده گرفته شده و در بازیهای سیاسی که به زندگی او مرتبط بوده هیچگاه به بازی گرفته نشده است. این نسل همیشه در شک و تردید اعتماد و بی اعتمادی به کسانی بوده است که قرار بوده نقش رهبری سیاسی او را در آینده به عهده بگیرند. تحولات سیاسی و اجتماعی بر حضور آنان در صحنه موثر بوده است، گاها شور انقلابی آنان را به خیابانهای مدرن کشور میزبان کشیده است ولی هیچگاه نتوانسته اند با عابران همان خیابانها ارتباط صحیح بر قرار کنند. ترس از حل شدن در فرهنگ بیگانه موجب آن شده است که با فرهنگ سرزمین میزبان هم انطباق پیدا نکنند. زبان که خود نقش اساسی در ارتباط و فرهنگ پذیری بازی می کند خود به عامل بازدارنده ای تبدیل شده است که نسل مهاجر و پناهنده کرد نتواند از پتانسیلهای عظیم خود بهره بگیرد.
نسل مهاجران کرد از سال ١٩٧٣ به بعد نسل ملتی بوده که باور به این داشت که به وی خیانت شده آنهم از سوی کسانی که زمانی خود را جزیی از آنها می دانسته است و از سوی کشورهایی که مدعی اخلاق در سیاست و ایدئو لوژی بودند. نسلی که دیگر نمی توانست اعتماد را در چهار چوب یک تشکل سیاسی و اجتماعی تجربه کند. این نسل زخم خورده، شکست خورده و تحقیر شده که بار دیگر به اقلیتهای کوچک سرزمینهای میزبان تبدیل شده بود انرژی و انگیزه آنچنانی برای ایجاد حرکت و تحول را هیچگاه در خود جستجو نکرده است.
جنگ کردستان ایران در سالهای بعد از انقلاب و لاینحل نگه داشتن موضوع کردها در ایران، تحولات دوران جنگ ایران و عراق، آواره شدن کردهای ایران و عراق و نزدیک شدن آنان به همدیگر در این سالها، گسترش حس هویت کردی در ترکیه، بمباران شیمیایی حلبچه، انفال صدها هزارنفرزن ومرد وپیر و جوان کرد، سالهای ١٩٨٩ تا ١٩٩٢دوران فروپاشی بلوک شرق ، تغییر در سیستم اتحاد شوروی، جنگ خلیج و ایجاد منطقه ممنوعه پرواز در شمال عراق، و بسیاری فاکتورهای دیگر همه و همه در گسترش احساس هویت پردازی ملی کردها در خارج از کشور تاثیرات عمیقی داشته است و به همه اینها باید نقش تکنولوژی، اینترنت و دوره ای که از آن به عصر اطلاعات نام برده می شود را اضافه کرد.
کردها در خارج از کشور بخشی از ملتی هستند که اعتماد را در طی این سالها با ناباوری تمرین کرده اند واین امر در انطباق پذیری فرزندان این نسل هم موثر بوده است، آنانی که با دیدگاه نوینی به سرزمین مادری خود و سرزمین میزبان که دیگر بخشی از آن شده اند نگاه می کنند. تغییر نگرش در یک ملت گاه سالها به طول می انجامد.


امروز در حوزه‌ی قدرت و تصمیم گیری دولتهای دموکراتیک، وجود لابی‌های قدرتمند و گروههای فعال حقوق بشری تا چه اندازه می‌تواند توجه این قدرتها را به مسئله‌ای به عنوان «مسئله‌ی کرد» جلب نمایند؟

دکتر مرادیان: موقعی که ما از لابیگری صحبت می کنیم ، منظورمان معمولا اینست که با ایجاد ارتباط منظم و سازمان یافته و منطقی با افراد و تشکلهایی که تاثیر اساسی در سیاست گذاری و قانون گذاری دارند نظر آنان را به سوی خواست گروه یا تشکل خود معطوف کنیم. لابیگری در کشورهای مختلف خود از قوانین و دستوراتی پیروی می کند که تخطی از آن می تواند طبیعت لابیگری را زیر سوال ببرد. آنچه که در ایالت متحده امریکا از آن به عنوان فعالیت لابیگری اسم برده می شود، یک فعالیت علنی ، روشن و مشخص است که توسط افرادی با تجربه، دانش آموخته، سیاستمدار و آشنا به رقابت لابیگری انجام می گردد. در سال ٢٠٠٩ میلادی ، تنها در واشنگتن دی سی، پایتخت امریکا نزدیک به چهل هزار سازمان غیر انتفاعی- غیر دولتی با هدف دفاع از موضوع مشخصی که در چهارچوب لابیگری قرار می گیرد به ثبت رسیده اند. این سازمانها از معافیتهای مالیاتی برای پیشبرد اهداف خود برخوردارند و باید همه فعالیت مالی و تشکیلاتی خود را به صورت مکتوب و برای اطلاع همگان حفظ نمایند.
دامنه این فعالیت می تواند از تغییر اسم یک کوچه تا تصویب یک قانون چند میلیارد دلاری باشد. به عنوان مثال در سال ٢٠١٠ که موضوع تغییر در قانون بهداشت و بیمه های همگانی توسط دولت امریکا به کنگره ارایه شد، شرکتهای بیمه درمانی خصوصی که از نفوذ سیاسی و مالی زیادی در امریکا برخوردارند برای جلوگیری از تصویب این قانون دست به فعالیتهای دامنه داری زدند. درکنار تبلیغات وسیع در رسانه ها و فشارهای مالی و سیاسی به دولت، سازمانهای لابیگری وسیعی را استخدام کردند که با نمایندگان کنگره امریکا تماس گرفته و آنان را متقاعد کنند که از تصویب این قانون جلوگیری نمایند. برابر آمار منتشر شده در همین دوره به ازای هر عضو کنگره ٦ تا ٧ گروه لابی گر با همه امکانات خود بسیج شده بودند. معمولا این افراد در وهله اول باید منابع موثق و مستدلی را برای دفاع از ایده خود تهیه نمایند که این خود نیاز به صرف هزینه های زیاد دارد. این گروه های لابی باید مبالغی را به حساب ستاد های انتخاباتی نمایند گان واریز کنند. ترتیب سفر نماینده و اعضا ستاد او را به مناطقی بدهند که به امر لابی کمک می کند. برابر آمارهای موجود از سال ٢٠٠٧ تا سال ٢٠١٠ که هنوز ما در نیمه دوم آن هستیم شرکتهای بیمه خصوصی و وابستگان آن ، مانند شرکتهای داروسازی مبلغی بالغ بر ٧٧٠ میلیون دلار را صرف ایجاد فضایی کردند که بتوانند از تصویب این قانون جلوگیری کنند. از کار لابیگری اکنون بعنوان یک صنعت با همه تعاریف آن در امریکا و اروپا نام برده میشود و رشته یا تخصصی است که متخصص مجرب خود را می طلبد.
در خصوص لابیگری برای مسئله کردها به دلیل پیچیده گی موضوع در عرصه سیاست بین المللی ، کار به مراتب سختتر است. در حال حاضر ما بعنوان فعالان کرد در امریکا هیچ کدام از فاکتورهای بالا برای ایجاد نفوذ در سیاستگذاران امریکایی در سطحی که شایسته آن باشد را نداریم. دسترسی به منابع مالی قابل توجه که بتوان از آن طریق نماینده گان کنگره امریکا را بسوی ایده خودمان بکشانیم، تجارت و صنعتی که تاثیر گذار در تحولات امریکا باشد و حتی نیروی انسانی که در معادلات سیاسی بتوان روی آن حساب کرد را نداریم. همانطور که در بالا به آن اشاره شد بیشتر مهاجران کرد را کسانی تشکیل می دهند که اجبارا رو به امریکا آورده اند و هیچگاه با سرمایه قابل توجهی و یا با هدف سرمایه گذاری در صنعت خاصی به امریکا نیامده اند. سهم ما از جمعیت سیصد میلیونی ایالت متحده امریکا چیزی نزدیک به ٣٠ هزار نفر می باشد و گزافه نیست اگر بگویم ما چندین برابر توان واقعیمان در امریکا کار کرده ایم.
با اینحال با ایجاد ثبات سیاسی و اقتصادی عراق و طبعا کردستان عراق ما با گروه دیگری از مهاجران کرد مواجه هستیم که اینک با ایده های جدید وارد صحنه رقابتهای اقتصادی وسیاسی شده اند. عمده آنان تحصیل کرده و یا قادر به استخدام افراد باتجربه در این خصوص هستند. دفاتر نمایندگی احزاب سیاسی کرد در امریکا آغاز فصل جدید لابی های متمایل به حل مسئله کرد در چهار چوب کشورهایی است که در آن زندگی می کنند و ظاهرا این موضوع بیشتر به مذاق سیاستمداران امریکایی خوش می آید.
ترکها به عنوان یکی از کشورهایی که علاقمند به ایفای نقشهای کلیدی در خاورمیانه و اروپای واحد هستند، بیشترین تلاش را برای تضعیف فعالیت کردها در امریکا انجام داده اند. میزان نفوذ آنان در میان بخشی از سیاستگذاران آمریکایی قابل اغماز نیست. آنها قادر به صرف مبالغ کلان در جهت خنثی کردن تلاشهای فعالین کرد در امریکا هستند و گاها نیز موفق بوده اند. در مقابل ما؛ نیاز به وجود امنیت در عراق، حل مسالمت آمیز مسئله کردها در ترکیه به عنوان پیش شرط قبول عضویت ترکها در اتحادیه اروپا، تجربه سازمانهای سیاسی کرد ایرانی در جهت ایجاد تغییرات اساسی در ایران، اهرم هویت پردازی کردها در سوریه به عنوان یک کانون فشار در مذاکرات صلح خاورمیانه، منابع و ثروت مناطق کرد نشین و همکاری مشترک با ارمنی ها و یو نانیهای مقیم امریکا (ملتهایی که به دلیل سابقه حضور آنها در امریکا، تجربه ایجاد تشکل و لابی گریشان به مراتب از ما بیشتر است) و تضادهای آشتی ناپذیری با منافع ترکها دارند را در دستور کار لابی گری خود قرار داده ایم.


قدرت چانه‌زنی و توانایی دیپلماتیک قدرتهای حاکم بر کردستان تا چه اندازه در به حاشیه‌راندن لابی‌های کردها تأثیرگذار بوده است؟

دکتر مرادیان: همانطور که در پاسخ به سوالات قبلی ذکر کردم اساسا فعالیت لابی های متمایل به حل منطقی مسئله‌ی کرد در مقایسه با فعالیت لابی های متمایل به حفظ وضعیت موجود برای کردها در کشورهایی که در آن زندگی می کنند بیشتر است. بخش عظیمی از بودجه این کشورها صرف خنثی کردن تلاش کسانی است که معتقدند بدون حل مسئله‌ی کرد مشکل خاورمیانه حل شدنی نیست. به عنوان مثال لابی گری کمپانی های سازنده ادوات جنگی برای فروش این ادوات به ترکیه ناگزیر به حفظ موقعیت موجود مسئله‌ی کرد و قلمداد کردن بخشی از این جنبش در چهارچوب تروریست خواندن آنان است، مبحث جدیدی که اکنون می تواند حمله به آنان، قتل و تضعیف حقوق گروهی آنان را با همین نام توجیه کند. بی شک در همه نشستهای میان سران حکومتی ایران، ترکیه، سوریه و عراق با همدیگر و با دیگر هم پیمانانشان موضوع کردها در سطوح مختلف مطرح می شود. اینجا باید اشاره کنم که رهبران سیاسی کرد هم باید از چنین پتانسیلی برای تاثیر گذاری در منطقه در جهت رسیدن به استراتژی که دارند بهره ور شوند. شما در هیچ نقطه ای از این جهان پهناور کشوری را نمی توانید پیدا کنید که اقلیت قابل توجهی از جمعیت آن کشور دارای آنچنان پیوند تاریخی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی با ساکنان کشور همسایه خود باشند که بر اساس منشور جهانی حقوق بشر و قوانین بین الملل شکی در حق تعیین سرنوشت خود نخواهند داشت. این موضوعی است که در عین پیچیده گی از آنچنان قدرتی برخوردار است که می تواند تاثیر عمیق بر بهبود نحوه رفتار دولتمردان کشورهای فوق الذکر با کردها داشته باشد.


آیا عدم انعکاس و نبود شناخت از مسئله کرد و همچنین تراژدیهای کردها در عرصه‌ی بین‌الملل به ضعف لابی و دیپلماسی کردها برنمی‌گردد؟

دکتر مرادیان: شاید جواب این سوال در پاسخهای فوق مستطر باشد. منطق سوال شما درست است ولی اینکه چرا لابی نداریم بر می گردد به تعریف و شناخت ما از لابی گری و اینکه لابی گری یک صنعت، یک علم و حیطه ای است که ما به دلیل واقعیات تاریخی که در آن بسر برده ایم نتوانسته ایم آنچنان که آرزو می کردیم موفق باشیم.


چرا مشکلات بهایی‌ها در ایران یا کشتار ارامنه به هنگام جنگ جهانی اول به عنوان موضوعی بسیار حساس، دولتهای جهان و افکارعمومی را به خود جلب می‌کند ولی قضیه کرد با وجود وخامت بیش از حد آن همیشه موضوعی فراموش شده یا بسیار حاشیه‌ای بوده است؟

دکتر مرادیان: پیچیده گی مسئله‌ی کرد در ساختار جغرافیای سیاسی آن است. ایجاد یک دولت مستقل کرد در منطقه موجب تغییرات اساسی در جغرافیای انسانی و سیاسی منطقه خواهد شد. در طی سالهای ١٩٨٩تا ١٩٩٦ که موضوع ملت سازی در اروپا مطرح شد، موضوع حل مسئله‌ی کردها هم در دستور کار دولت امریکا ( کلینتون) قرار گرفت ولی لابی های ترک و عرب در خنثی سازی آن بسیار موفق بودند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو موجب استقلال ملتهای تشکیل دهنده این کشورها و ایجاد کشورهای نو پا در این منطقه گردید.
در حال حاضر پدیده ملت سازی و یا کشور سازی دیگر در دستور کارقدرتهای بزرگ حداقل بصورت سیاستی علنی وجود ندارد در مقابل ایجاد کشورهای فدرال با دادن اختیارات بیشتر به ملیتهای ساکن در این کشورها و یا دادن حق دو فاکتو از نظر حقوق بین الملل پیشنهاد دلچسبتری برای قدرتهای بزرگ است.
در مورد ارامنه هم باید بگویم بعداز یکصد سال از قتل عام ارامنه دولت امریکا از اعلام رسمی این کشتار بعنوان جینوساید خودداری کرده است. لابی های قوی متمایل به ارامنه تنها توانسته اند بخشی از کنگره امریکا و کمیته سیاست خارجی آنرا به سوی قبول این امر بکشانند. ارامنه امریکا بیش از یکصد سال است که در امریکا زندگی می کنند و چهارتا پنج نسل از ارامنه در امریکا بدنیا آمده اند. سرمایه های هنگفتی دارند و از سوی دیگر کشوری به نام ارمنستان دارند که می تواند در صحنه بین الملل نقش اساسی خود را بازی کند
در مورد بهاییان موضوع کاملا فرق می کند. راز موفقییت آنان در ایجاد شبکه های موفق لابی های کوچک در کشورهای مختلف و مرتبط کردن این لابیها به هم بر اساس منشور جهانی حقوق بشر و حق آزادی بیان، عقیده و مذهب است. بهاییان در طی این سالها توانسته اند به عنوان مذهبی که منادی صلح و دوستی است که در عین نزدیکی اساسی با اسلام بعنوان زیربنای باور فکری از آن بتدریج فاصله گرفته و به گروه مذاهب شرق که صلح و دوستی و روحانیت را ترویج می کند نزدیک شده و از خشونت به عنوان یک نمود رفتاری و از سیاست به عنوان یک الگوی قدرت اجرایی دوری نموده است. تعداد زیاد شهروندان امریکایی که به این مذهب روی می آورند به همین دلیل از این باور دینی پیروی می کنند و خود این افراد زمینه موفقییت لابی های بهایی را هموار کرده اند. حمایت های سیاسی و اجتماعی کشورهای غربی از آنان به عنوان یک آلترناتیو مذهبی برای جایگزینی مذاهب و فرق تند رو در این راستا بی اثر نبوده است


عدم وجود سرمایه متعلق به کردها و نبود افراد سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار کرد در سایر کشورها چه نقش منفی در این بین بازی کرده است؟

دکتر مرادیان: کردها در مرحله انتقالی گذار از آرمانخواهی انقلابی به باورمندی شهروند مدرن دنیای امروزی قرار دارند. این تحول بدون دسترسی به منابع مالی امکان پذیر نخواهد بود. اگر با یک دید جامعه شناختی- روانشناختی به تاریخ یکصد سال کردها نگاه کنیم، کردها در طی این سالها آرزوهای خود را جایگزین هدفهای واقعی خود کرده بودند. فضای روانی حاصل از سالها مبارزه ، تاثیر پذیری کردها از اندیشه های سوسیالیستی نوع مارکیسست- لنینیستی و یا مائویستی آنچنان غالبیتی پیدا کرده بود که گاها در میان اعضا این سازمانها که باید نقش رهبری اجرایی جامعه در مدینه فاضله کردها در آینده را عهده دار می شدند، سرمایه و پول مفاهیمی نا مانوس و مترادف با خیانت و گناه را داشت. با اینحال این مرحله گذار از آرزو به واقعیت هزینه هایی دارد که ناگزیر با آن خواهد آمد و در همه مناطق کرد نشین هم به یک تناسب نخواهد بود.
شما در یک تحقیق کوتاه از سازمان آمار ایران به خوبی از میزان سرمایه موجود در بخش تولید و صنعت در مناطق کردنشین ایران آگاه خواهید شد، اگر چه عقب نگه داشتن این مناطق به دلایلی دور از ذهن نیست بااین حال جدا از وظایف دولتها در ایجاد تعادل در میزان سرمایه گذاری در مناطق مختلف ایران که خود بحث عدالت اجتماعی را پیش خواهد کشید، نمی توان نقش سرمایه داران کرد را در خروج سرمایه هایشان و سرمایه گذاری در مناطق غیر کردنشین به بهانه نبود امنیت و یا نبود ساختارهای اساسی سرمایه گذاری از نظر دور کرد. مقایسه شهرهای کردستان ایران با کردستان عراق در همین یک دهه اخیر به خوبی نقش جذب و به کار گیری سرمایه های ملی در جهت شکوفایی اقتصادی و اجتماعی منطقه و ایجاد قدرت سیاسی را نشان می دهد. در عین حال هم تضمین امنیت سرمایه از سوی یک سیستم قانونمدار که ساختارهای قانون گذاری و دموکراسی راداشته باشد نباید از نظر دور داشت.
ما به عنوان بخشی از مهاجران کرد در خارج از کردستان از این مقوله دور نبوده ایم. میزان نقدینگی کردها در خارج در مقایسه با اقلیتهای مهاجر دیگر بسیار ناچیز است و همین امر توانسته است در نحوه نگاه سیاسی و فرهنگی به کردها در این سرزمینها موثرباشد.


وجود هماهنگی در میان گروههای حقوق بشری و نیروهای سیاسی کرد در رایزنی و بکارگیری دیپلماسی چه پیامدهای مثبتی می‌تواند به ارمغان آورد؟

دکتر مرادیان: هرچند این دو گروه از دو جنس متفاوت هستند و فعالیت حقوق بشری اساسا فراگیرتر و دارای پهنه و ابعاد بیشتری است، با اینحال نیروهای حقوق بشری جهت اجرای خواستهای خود به حیطه فعالیت سیاستمداران وارد می شوند. برای یک مدافع حقوق بشری منشوری وجود دارد که علیرغم تفاسیر مختلف از آن باز از پیچید گی کمتری برخورداراست. زبان سیاست زبان دیپلماسی است و زبان حقوق بشری چیزی جز تفسیر ساده ای از اعتقاد به آزادی انسان و کرامت انسانی او نیست. سیاستمداران در کشورهای غربی هر ساله گزارشهای ارسالی از سازمانهای حقوق بشری را می گیرند و در جهت خواستهای سیاسی خود که عموما جدای از اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی انسان است آنرا به کار می برند.


کردستان سرزمینی سوق‌الجیشی است و کردها هم مردمانی دموکراسی خواه با این حال نیز توجه چندانی به آنها نمی‌شود آیا این مسئله به کم‌کاری خود کردها برمی‌گردد یا تضاد منافع قدرتهای جهانی در تعامل با کردها و مطالباتشان؟

دکتر مرادیان: جواب ساده به این پرسش هر دو و هیچکدام است. من به این جواب نکته ای را اضافه می کنم؛ کردها در از دست دادن فرصتهای طلایی هیچگاه کوتاهی نکرده اند.


دیوید مک داول جایی در مقدمه کتاب «تاریخ معاصر کرد» می نویسد: «در این شکی نیست که به مدت شاید بیش از دو هزار سال مردم کرد در مقام گروهی قابل ملاحظه وجود داشته، اما تنها در سال های آغاز سده ی بیستم است که به دریافت ادراکی از خود در مقام جامعه ای بنام کرد دست یافته اند.» به نظر شما کردها چرا اینقدر دیر به خود توجه نشان داده اند؟

دکتر مرادیان: ببینید نظر آقای مک داول می تواند صحیح باشد ولی هیچ بار ارزشی را نمی تواند با خود حمل کند. اگر هدف از این جمله نویسنده به گونه ای که آقای محمد قاضی ترجمه کرده اند زیر سئوال بردن پدران ماست در مقابل می توان دلایل متعددی را برای رد آن هم درنظر گرفت. اگر بیان مشکلاتی است که مانع از آن شده است تا کردها تا آغاز سده بیستم به ادراک خود به عنوان یک جامعه دسترسی پیدا نکنند که این نیاز به یک تحقیق جامعه شناختی و روانشناختی دارد ومن این مسئله را در ترجمه فارسی آن نیافتم. حتی اگر این حقیقت داشته باشد و انگشت اتهام را متوجه نیاکانمان در دو سده قبل نماییم چیزی از صورت مسئله که اکنون ملتی هستیم آشنا به هویت جمعی خود کم نمی کند. آنچه مسلم است بدلایل متعددی یک تاریخ مدون و تالیفاتی که بازگو کننده تاریخ این چند هزار ساله مردمان کرد باشد وجود ندارد، تقصیر را می شود به گردن دولتها و قدرتمندانی گذاشت که در طی این همه سال تاریخ را تحریف کرده اند و به گونه ای آنرا نوشتند که اکنون باید برای اثبات وجود خود به همان مستندات بسنده کنیم
من هم مثل خیلی از دوستان ترجمه زیبای آقای قاضی را خوانده ام، جدای از همه محافظه کاریهایی که ایشان در ترجمه و چاپ این کتاب مبذول داشته اند ، خود کتاب هم در بیان وقایع سه دهه گذشته که بسیاری از ما شاهد لحظه به لحظه آن بوده ایم صادق نبوده است.
شاید وقت آن رسیده است که فرزندان کرد که در فضای باز سیاسی غرب تحصیل کرده اند و با مفاهیمی چون خود سانسوری به دلایل سیاسی، امنیتی، حزبی و غیره آشنایی ندارند ، تصویر روشن تری از تلاش این مردمان سختکوش که از بطن تاریخ برخاسته اند را به ثبت برسانند.


متأسفانه در سطح بین‌المللی تاکنون هم جای یک سازمان حقوق بشری شناخته شده متعلق به کردها خالی است. راهکار عملی شما به عنوان یکی از فعالین این حوزه برای جبران این نقیصه و شکل‌گیری آن چیست؟

دکتر مرادیان: عدم درک صحیح از مقوله حقوق بشر و درگیری مستمر با مسایل سیاسی و سیاست زده گی طولانی که ریشه در باورهای اولیه سازمانی و تشکیلاتی تشکلهای کردی دارد دلیلی بر این قضیه است. ما هم مانند سایر اقلیتهای ملی هنگامی که بحث حقوق بشر مطرح میشود فقط به بند هایی از آن بسنده می کنیم و یا همان مبحث خودی و غیر خودی شامل ما هم می شود.
بخشی دیگر هم بر می گردد به نحوه اعتقاد ما به ایجاد تشکل و یا سازمان و گروه که شاید این گروه زدگی و فرار از ایجاد تشکل و درگیر شدن با یک ساختار سازمانی به تشکل حقوق بشری هم تعمیم پیدا کرده است. روانشناسی سیاسی کنونی کردها در پی این همه سال سرکوب و جنگ و آواره گی و تحقیر به سوی تمایل به فرد گرایی و محور بودن فرد منحرف شده است. پاسخ به سئوال شما مستلزم تحقیقی گسترده بر اساس آسیب شناسی حرکت ملی کردها، احزاب کرد، انشعابات و فراکسیونها، با فاکتورهایی چون فرد گرایی و خود محوری، رهبری سیاسی و سازمانی، تغییر نگرش یک ملت، ساختار گروه و نقش رهبری در گروه است که متاسفانه در این مجال کوتاه نمی گنجد.
13- آقای دکتر مرادیان عزیز! چندی پیش ملاقاتی داشتید با آقای برادشرمن، عضو کمیته روابط خارجی آمریکا و کمیته امور اقتصادی. لطفاً بفرمائید هدفتان از این ملاقات چه بود؟

دکتر مرادیان: در ادامه فعالیت برای جلوگیری از اعدام خانم زینب جلالیان و دیگر زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در ایران، به عنوان دبیر کمیته کردهای مقیم امریکا برای حقوق بشر و دموکراسی در ایران یک سلسله نشستهایی با افرادی که می توانند تاثیری در جلوگیری از اجرای این اعدامها داشته باشند انجام شد که شامل تماس با مسئولین سازمانهای بین المللی و حقوق بشری، سیاستمداران امریکایی و حتی ایرانی بوده است. این تماسها گاها بصورت ملاقات حضوری ، تماس تلفنی، ارسال نامه و یا ای میل بوده است. تماس با آقای براد شرمن هم در همین ارتباط در ماه جولای سال جاری صورت گرفته است.


در این ملاقات غیر از شما آیا افراد دیگری از دوستان کرد هم حضور داشتند؟ همچنین غیر از آقای برادشرمن از طرف دولت آمریکا چه کسانی حضور داشتند؟

دکتر مرادیان: باید پیشاپیش این موضوع را یاد آوری کنم که اساسا این نشستها را نمی توان در چهارچوب تماس با دولت امریکا در نظر گرفت. آقای براد شرمن نماینده با نفوذ کنگره امریکا، عضو دو کمیته مطرح در کنگره و صاحب رای در خصوص مسائلی هستند که ارتباط مستقیم با آینده روابط دولت امریکا با ایران را دارد. معمولا در این نشستها مسئول دفتر ایشان در ایالت کالیفرنیاحضور دارند که خانم کارولینا هستند و از سوی کمیته ما هم خانم کلارا حضور داشتند.


طی این ملاقات پیرامون چه مسائلی صحبت کردید؟

دکتر مرادیان: دو موضوع در مدت زمان ملاقات مطرح گردید (به صورت مفصلتری در نامه ای که در جلسه ارائه شد بقیه موارد درخواستی آورده شده بود) این دو موضوع عبارت بودند از فشار دیپلماتیک به ایران برای آزادی زندانیان سیاسی و بلااخص زندانیان سیاسی کرد که بخش اعظم زندانیان سیاسی در ایران را در بر می گیرند و همچنین مطرح شدن موضوع عدم رعایت حقوق بشر توسط ایران در مذاکرات قریب الوقوع ایران با ایالات متحده امریکادر کنار موضوعاتی چون دسترسی ایران به انرژی هسته ای و محاصره اقتصادی و سیاسی ایران.


لطفاً بفرمائید که این ملاقات چه دستاوردها یی داشت؟

دکتر مرادیان: هدف ما در وهله اول انعکاس مظلومیتی بوده و هست که انسان دردمند کشورمان در این شرایط با آن مواجه است. خانم جلالیان به خاطر اعتقاد و اندیشه اش در زندان بسر می برد، شکنجه شده است و از هیچ یک از حقوق فردی ، قانونی و انسانی خود حتی بر اساس اصولی از قانون اساسی ایران که تصریح بر نخوه رفتار با افراد بازداشتی و زندانی دارد برخوردار نبوده است. از یک دادگاه عادلانه که در آن هیئت منصفه ای حضور داشته باشد، بی بهره بوده است. حق دفاع از ایده و اندیشه خود را نداشته و به دلیل امنیتی بر خورد کردن مسئولین سیاسی ، امنیتی و قضایی ایران با موضوعات مرتبط با کردها ، چه بسا که ایشان وادار به اعترافاتی شده اند که صحت و سقم آن در میزان حکم صادره موثر بوده است. مطرح کردن مظلومیت خانم جلالیان و دیگر زندانیان سیاسی کرد را وظیفه خود می دانیم و هر کجا که بتوانیم آنرا مطرح می کنیم.
آقای براد شرمن خوشبختانه اطلاعات و آگاهی خوبی از وضعیت حقوق بشر در ایران دارند ولی شناخت مشخصی از ساختار سیاسی واجتماعی ایران ندارند. مجموعه اطلاعات ارائه شده به ایشان و دیگر سیاستمداران امریکا بر اساس یک نگرش کلی گرایانه به شرایط ایران می باشد؛ اینکه ایران کشوری کثیر المله است و ملیتهای ساکن در ایران از شرایط مساوی در بهره گیری از قدرت سیاسی ، اجتماعی و سیاسی برخوردار نیستند از جمله یکی از موارد بحث ما در این نشستها است. این سیاستمداران عموما تحت تاثیر رسانه های بین المللی هستند ونحوه نگاه آنان به ایران بر همین اساس شکل می گیرد.
در ادامه پاسخ به سوال فوق باید ذکر کنم که آقای براد شرمن مانند شهروندی که در کشور های غربی زندگی می کند از مظلومیت انسان دردمند و اندیشمند کشورمان متاسف است. ایشان متذکر شدند که راه ارتباطی مستقیمی برای آزادی زینب و دیگر زندانیان سیاسی کشورمان ندارند ولی حتما در کمیته هایی که در آن کار می کنند این موضوع را مطرح می کنند، در عین حال که ایشان عضو با نفوذی در میان حزب دموکرات امریکا هستند و می توانند این را به مباحث داخلی حزب در مورد ایران اضافه کنند.


اصولاً تماس و ملاقات با سناتورها و پارلمانتاریست‌ها دارای چه درجه‌ای از اهمیت است؟

دکتر مرادیان: اگر شما شهروند یا سیتی زن کشوری مانند امریکا باشید، حق دارید از نماینده مجلس خود برای حل مشکلات فردی تا گروهی تان تقاضای کمک کنید. هیچ تقاضایی بدون جواب نخواهد ماند و در زمینه هایی تقاضای یک فرد می تواند موجب تغییر یا تصویب یک قانون فدرال و یا ایالتی شود. شما همیشه می توانید از آنان بخواهید برایتان توضیح دهند که مالیاتی را که به ایالت خود یا به دولت فدرال پرداخته اید صرف چه چیزی شده است. و یا چرا نمایند مجلس از منطقه شما به قانون و یا به طرحی رای داده است که شما آنرا قبول ندارید. این حقی است که به فرد و یا یک گروه کوچک که می تواند نماینده اقلیت کوچکی از آن کشور باشد در جهت رعایت حقوق اقلیتها داده می شود.
برای ما شهروندان مهاجرامریکایی که پیوند های چند گانه ای با کشور زادگاهمان داریم و در عین حال هم موضوع هویت کردی خود را به منافع کشورهای همجوار گره زده ایم، دلایل زیادی داریم که با نمایندگان مجلس وارد بحث شویم. ما چه در حیطه مسایل داخلی امریکا ،مانند ایجاد کار، بهداشت، آموزش و پرورش، موضوع سالمندان و دهها موضوع دیگر خود را موظف به اظهار نظر می بینیم و در عین حال در زمینه مسایل خارجی همچون موضوع جنگ در منطقه، مذاکرات با کشورهایی که کردها در آن زندگی می کنند، مسایل حقوق بشر و حتی انتخاب سفیر و کارداری که به کشورهای مذکور می رود خود را ملزم به اظهار نظر می بینیم. اما نباید از نظر دور داشت که نمایندگان مجالس امریکا نیز به خوبی از میزان واقعی توان ما و مانوری که می توانیم بدهیم ، که چندان قابل تو جه نیز نمی باشد آگاهند.


دیدار و تبادل نظر با افراد صاحب نفوذ در کشورهای دمکراتیک تا چه اندازه می‌تواند مسئله‌ی کرد را در دستورکار آنان قرار داده و کورد را به عنوان یک فاکتور مستقل در سطح بین المللی برجسته نماید؟

دکتر مرادیان: برای افراد آرمانخواهی چون ما فعالین سیاسی ومدافعین حقوق بشر در امریکا که معتقد به مبانی اخلاقی و گاها انساندوستانه و آرمانگرایانه هستیم، بسی مشکل است که تصور نماییم هر نشستی با سیاستمداران امریکایی و اروپایی بر محوریت مسایل اقتصادی خواهد بود. مهم اینست که ما با چه توجیه سیاسی وهمینطور اقتصادی مسئله‌ی کرد را مطرح می کنیم. ایجاد محافل دوستی در این کشورها با حضور سیاستمداران کرد و امریکایی تحت عنوان دفاتر دوستی کرد و امریکایی و فراهم نمودن زمینه های ایجاد تفاهم در جهت حل مسئله‌ی کرد امری است که ما سالها آنرا ندیده گرفته ایم. بدون ایجاد ارتباط با سیاستمداران غربی ،صحبت از حل مسئله‌ی کرد امری دور از منطق در سیاست امروز به شمار می رود. شاید من اشتباه می کنم اگر می گویم حل مسئله‌ی کرد دیگر در کوههای کردستان و یا در خیابانهای هولیر و دیاربکر و مهاباد امری دور از دسترس است. مسئله‌ی کرد با تمرکزی که اکنون بر تغییر جفرافیای سیاسی منطقه شده است در دست قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی جهان است.


شناخت و آگاهی نسبت به مسئله‌ی کرد در نزد سیاستمداران آمریکایی، بویژه مسئله کرد در ایران در چه حدی می‌باشد؟

دکتر مرادیان: در طی دو دهه اخیرمیزان شناخت سیاستمداران امریکایی از وضعیت کردها در ایران کاملا تغییر کرده است. اگر چه حافظه تاریخی بسیاری از نماینده گان مجالس امریکا به چند دهه اخیر محدود می شود، باز هم از پایان جنگ جهانی دوم سیاستمداران امریکایی نقش عمده ای در به پایان رسیدن اولین دولت خودمختار کرد در مهاباد و اعدام رهبران کرد در مهاباد و سقز در سالهای ١٩٤٦-١٩٤٧ میلادی ایفا کردند. این نقش در زمان نزدیکی شاه به جنبش کردها در عراق ، در دوران کیسنجر و فورد که نهایتا به شکست جنبش کردها به رهبری ملا مصطفی بارزانی و بستن قرارداد ١٩٧٥ الجزایر بین شاه و صدام منجر شد هنوز در اسناد این کشور در کنگره امریکا به چشم می خورد. از آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران نیز که سیل ایرانیان میهن پرست و متمایل به سیستم پادشاهی را به امریکا روانه کرد، همه اطلاعات جدید سیاستگذاران امریکایی بر اساس نادیده گرفتن موزائیکهایی بوده است که ایران کثیر المله را بو جود آورده اند و این دوستان ایرانی که خوشبختانه تا بالاترین مدارج علمی و سیاسی و اجتماعی امریکا نفوذ پیدا کرده اند در دادن اطلاعات غیر واقعی به سیاستمداران امریکایی در مورد کردها موفق بوده اند.
دو سال پیش در نشستی که با بخش خاورمیانه کتابخانه کنگره امریکا داشتم، مسول این بخش از عدم وجود کتاب در مورد کردها بصورت عام و کردهای ایران بصورت خاص صحبت نمودند و باید بگویم که تا قبل از دوران اینترنت همه سیاستمداران امریکا از نظر فکری و اطلاعاتی از همین کتابخانه تغذیه می شده اند. کتابخانه کنگره امریکا کتابهای کردی خود را از طریق دو دفتر نمایندگی خود در پاکستان و هندوستان تامین می کرده است.
از دو دهه پیش به اینطرف شناخت بهتری از قضیه کرد در ایران پیدا شده است، فعالیت نمایندگان احزاب سیاسی کرد، دانشجویان کرد در امریکا و همانطور تضییع حقوق شهروندان کرد در ایران و ترکیه و موضوع انفال و قتل عام کردها خود عاملی بر این تغییر بوده است.


جنابعالی عضو شورای اجرائی کنگره ی ملی کورد در شمال آمریکا نیز هستید. این کمیته کی تشکیل شده و هدف از تشکیل آن چه بوده است؟

دکتر مرادیان: شاید به دلیل تاخیر در پاسخگویی به پرسشهای شما مقداری شرایط فوق تغییر کرده است. من عضو کنگره ملی کردها در امریکای شمالی هستم و تا اواسط ماه جون عضو کمیته اجرایی کنگره بودم و بعد از انتخاباتی که هر دو سال یکبارانجام می شود دوستان دیگری اکنون این وظیفه را به عهده گرفته اند.
در مورد کنگره ملی کردها در امریکای شمالی باید بگویم که این کنگره در سال ١٩٨٨ بعد از بمباران شیمیایی حلبچه توسط تعدادی از فعالین و سیاستمداران کرد در امریکا تشکیل شد و امسال بیست و دومین کنگره سالیانه آن برگزار گردید. هدف اولیه کنگره ملی کردها در امریکا انعکاس فاجعه ای بود که قلب بسیاری از انسانهای صلح طلب و ضد جنگ را به لرزه انداخت. استفاده رژیم بعثی عراق از مواد شیمیایی و قتل هزاران انسان بیگناه، وحشت جهانی را از گسترش سلاحهای شیمیایی به همراه داشت، با اینحال بیشتر کشورهای غربی و رسانه های بین المللی از انعکاس وسیع آن در آن مقطع زمانی خودداری کردند و همین موضوع انگشت اتهام را به سوی بسیاری از کشورهای امریکایی و اروپایی دراز کرد.
کنگره ملی کردها در آن شرایط توانست ضمن ایجاد ارتباط با پاره ای از رهبران سیاسی امریکا و کانادا توجه جهانیان را به فاجعه انسانی و جینوساید کردها جلب کند. موفقییت کنگره ملی کردها در ایجاد لابی توانست سکوت سوال برانگیز رسانه های غربی را بشکند. بخش کردی صدای امریکا راه اندازی شد، رهبران کردهای عراق توانستند با سیاستمداران امریکایی دیدار کنند و اولین نشانه های راه اندازی یک لابی کرد در این بخش از جهان مشاهده شد. در طی این ٢٢ سال که جهان چرخشی به طرف تغییرات قابل توجه در جغرافیای سیاسی منطقه نشان داده است این کنگره ملی کردها بوده که توانسته نقش پلی را در میان سیاستمداران کرد و سیاستمداران امریکایی و همینطور مردم کرد در داخل مناطقی که کردها در آن زندگی می کنند، کردهای ساکن در غرب و مردم کشورهای میزبان و بخصوص امریکا و کانادا ایفا کند.
جا دارد از تلاشهای خستگی نا پذیرافرادی که در طی این سالها اولین لابی های کردی را در امریکا بوجود آورده اند تشکر کرد. کسانی چون دکتر نجم الدین کریم، دکتر اسعد خیلانی، دکتر فواد درویش، دکتر حکمت فکرت، دکتر سامان شالی و بسیاری دیگر که از همان سالهای اولیه تشکیل کنگره ملی کردها در امریکای شمالی به این امر کمک رساندند.
از جمله افرادی که موضوعات دیگری را وارد حیطه کار کنگره ملی کردها نمودند و موجب پیشرفت کار لابی گری کردی شدند می توان به خانم ثریا فلاح اشاره نمود که کمیته حقوقی زنان کرد را در امریکای شمالی راه اندازی کردند. ایشان دبیر اولین کنفرانس بین المللی زنان کرد بودند که در سال ٢٠٠٧ در هولیر و با حضور تعداد قابل توجهی از صاحبنظران در امور زنان که از کشورهای مختلف دعوت شده بودند برگزار گردید. خانم فلاح برای اولین بار موضوع زنان کرد را در جلسه سالیانه سازمان ملل متحد در سال ٢٠٠٧ در کمیسیون مقام زن مطرح کردند.
در کنار فعالیتهای کنگره ملی کردها، سازمان ها و شخصیتهای بی شمار دیگری هم بوده اند که سالها در زمینه مسایل کردها تلاش کرده اند از جمله آقای کانی غلام موسس سازمان اطلاع رسانی کردستان که تمرکز اصلیشان روی مسایل کردها در ترکیه است، آقای اردشیر رشیدی کلهر که موسس جامعه آموزشی کرد و آمریکایی هستند و ارتباط خوبی با سیاستمداران امریکایی بخصوص در حیطه بین المللی دارند. همچنین خانم دکتر پری قره داغی که سالهاست در زمینه حقوق بشر کرد بصورت کاربردی کار کرده اند.
در حال حاضر با توجه به تاسیس دفاتر نمایندگی حکومت کردستان عراق در کشورهای مختلف و اختصاص بودجه به کار لابی گری امید بیشتری برای شنیده شدن صدای کردها می رود. دفتر نمایندگی حکومت کردستان در واشنگتن دی سی امریکا به سر پرستی آقای قباد طالبانی در همین مدت چند سال اخیر بسیار موفق عمل کرده اند.
و نیزتاسیس سازمانهای جوانان کرد در امریکا که علیرغم جوان بودن، این سازمانها تاثیرات مهمی در میان اعضا خود و در سطح امریکا داشته اند.


شما قرار بود در کنفرانس سالیانه کنگره ملی کردها در آمریکای شمالی که در دانشگاه ایالتی سان دیه گو در کالیفرنیا برگزار شد، یک سخنرانی داشته باشید. لطفاً بفرمائید موضوع سخنرانی تان در کنفرانس فوق چه بود؟

دکتر مرادیان: کنفرانس کنگره ملی کردها در امریکای شمالی در روزهای ٤ تا٦ ماه ژوئن برگزار گردید . سخنرانی این جانب تحت عنوان "کنگره ملی کردها ،استراتژی و تاکتیک در عصر نوین" ، ضمن بررسی چگونگی تاسیس این سازمان و تاریخچه فعالیت آن در طی ٢٢ سال گذشته، تحولات جهان در طی دودهه اخیر، فروپاشی بلوک شرق، اخرین تحولات در کشورهایی که کردها در آن بسر می برند و نحوه نگرش ما به این تحولات را مورد بحث قرار داده. همچنین ایجاد جبهه متحد کرد بر اساس نزدیک کردن احزاب و سازمانهای سیاسی کرد در کردستان و در خارج از کردستان همکاری و همیاری با دیگر ملیتها و اقلیتهای قومی و مذهبی ساکن در این کشورها در جهت ایجاد یک جبهه قوی ضد دیکتاتوری و نیز مبارزه برای ایجاد سیستم فدرالیزم در مقابل سیستم تمرکز یافته قدرت در دست یک گروه خاص بدون رعایت ساختارهای دموکراسی از جمله مواردی بود که در بعد بین اللملل بعنوان پیشنهاد به اعضا هیئت اجرایی جدید ارایه شد.
در این کنفرانس همچنین اشار شد به لزوم ایجاد مکانیزمهایی که به تقویت لابی کردها در امریکا کمک کند، از جمله شناخت توانمندیهای جامعه کردهای مقیم امریکا برای همکاری با سازمان آمار امریکا، تشویق شهروندان کرد به حضور در صحنه سیاسی امریکا، حضور در انتخابات امریکا، همکاری منتخابانه با مسئولین امور شهری در جهت شناخت سیستم اجرایی امریکا و همکاری با دیگر اقلیتهای قومی در امریکا در جهت حمایت و یا مخالفت با پاره ای از لوایح در امریکا که مستقیم یا غیر مستقیم به زندگی مهاجرین مرتبط خواهد شد. و در بخش دیگری نیز بر ترغیب و تشویق زنان و جوانان برای شرکت در فعالیتهای مختلف در امریکا تأکید شد.
متن سخنرانیها در کنفرانسهای کنگره ملی کردها به زبان انگلیسی است که بخشی از آن را می توان در سایت صدای کردهای مقیم امریکا پید کرد.


چندی پیش به همراه دوست بسیار عزیزم سرکار خانم گلعنبر گزارشی تهیه نمودیم در خصوص بمباران شیمیایی روستای زرده کرماشان که در 31 تیر 67 این فاجعه رخ داد. حدود بیست و خرده ای سال است که از تاریخ اولین بمباران شیمیایی در ایران می گذرد یعنی ما چیزی بیش از بیست سال است که در ایران مصدوم شیمیایی داریم اما متاسفانه ایران طی این مدت هنوز نتوانسته که حتی یک پرونده برای مصدومان شیمیایی در دادگاههای بین المللی باز کند. برخی معتقدند که ایران می توانسته اما نخواسته و اظهار می دارند که اکثر مصدومان شیمیایی غیر نظامی در ایران کرد و سنی هستند که به عنوان اقلیت قومی و مذهبی سالهاست حقوقشان توسط دولت ایران نقض می شود. باز شدن پرونده ی مصدومان شیمیایی کرد در دادگاههای بین المللی و راه پیدا کردن مصدومان شیمیایی کورد به این دادگاهها مساوی خواهد بود با احتمال طرح «مسئله کرد» و بسیاری دیگر از مشکلات مردم کورد ایرانی در عرصه ی بین الملل. چندی پیش نیز نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت طی مصاحبه ای که در تاریخ 4 خرداد سالجاری انجام داده، اظهار داشته که «ما شکایت خود را [در خصوص بمباران شیمیایی سردشت] به دادگاه رژیم عراق تحویل دادیم، اما به ماگفتند این موضوع باید از طریق وزارت امور خارجه پیگیری شود اما وزارت امور خارجه مدارکی را که ما برای مورد اتهام قراردادن بعثی ها نیاز داشتیم به ما ارائه نداد.»
گویا دولت ایران تلاش دارد تا به هر نحوی شده پرونده ی مصدومان شیمیایی را به همان دلیلی که ذکر کردم مختومه اعلام نماید. هرچند مقامات ایران طرح چنین ادعایی را کاملا مغرضانه می دانند اما برای رد اتهام خود هیچ مدرکی ارائه نمی دهند و تنها به خدماتی که بعد از انقلاب به مناطق کردنشین ارائه کرده اند، اشاره و آن را با قبل از انقلاب سال 57 مقایسه می کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟

دکتر مرادیان: گزارش مفصلی که توسط شما و خانم گلعنبر تهیه شده بود چه از نظر بازگویی واقعه، چه از نظر رجوع به اسناد و خاطرات باز ماند گان و چه مصاحبه هایی که با مدیران اجرایی منطقه و با شاهدان و بازماندگان این جنایت صورت پذیرفته بود در نوع خود بسیار ارزشمند بود.
تشخیص اینکه مطرح شدن شکایتی علیه دولت عراق (که از نظر قوانین بین الملل وارث حکومتهای پیش از خود است ، حد اقل تا زمانیکه آن کشور بعنوان یک کشور واحد دارای کرسی مشخصی در سازمان ملل است ) تا چه اندازه با منافع ملی کشورمان همخوانی و هماهنگی دارد امر مشکلی به نظر نمی رسد. ولی اینکه چرا دولت جمهوری اسلامی علاقمند به مطرح شدن آن نیست، قطعا باید امری مرتبط با شورای عالی امنیت ملی باشد و قطعا این مسایل در حیطه مدیران اجرایی مناطق کرد نشین نیست. اداب کنسولی و دیپلماسی حکم می کند که هر گونه اختلاف مابین کشورهای همسایه باید از طریق نهادهای همطراز مطرح گردد.
نکته دیگر که باز می تواند در تائید فرضیه شما باشد اینست که تاریخ جنگ ایران و عراق هنوز ناگفته های فراوانی دارد. هنوز اسناد دقیق این جنگ به دلیل امنیتی بودن از دسترس عموم دور مانده است . شاید حضور بسیاری از کسانی که در زمان جنگ از مسئولین و تصمیم گیرندگان ادامه و تداوم جنگ به هر قیمت بودند و اکنون هم پستهای کلیدی را در همه سطوح قدرت و باز به هر قیمتی در اختیار دارند بی ارتباط با محرمانه ماندن اسناد جنگ نباشد. شاید این اسناد بسیاری از ادعاهای اخلاقی، مذهبی و ایدئولوژیک را زیر سئوال خواهد برد. یک دهه دیگر و شاید هم کمتر زمان لازم است تا پاسخ این سوالات که شاید بگویم پاسح به تاریخ خواهد بود را مشخص نماید.
اینجا لازم است نکته ای را که بی ارتباط با سوال شما هم نیست مطرح کنم. کنگره ملی کردها در امریکای شمالی که خود را فرزند بمباران شیمیایی حلبچه می داند در طی این ٢٢ سال تلاشهای بسیاری نموده است که این موضوع را به محاکم بین المللی بکشاند و نهایتا در سال ٢٠٠٧ موفق به استخدام یکی از معروفترین وکلای امریکایی به نام آقای کین مک کالن و شرکا شد که سابقه دفاع از پرونده های بین المللی مرتبط را دارد. از سال ٢٠٠٧ تا کنون این گروه از وکلا مشغول جمع آوری اطلاعات مستند، هستند. چند شاهد و بازمانده این فاجعه که هنوز زنده اند و در امریکا زندگی می کنند حاضر به حضور در دادگاه و دادن شهادت هستند. در ٢٥ فوریه ٢٠١٠ میلادی اولین جلسه دادگاه در ایالت مریلند در شرق امریکا با حضور وکلای ما و وکلای یکی از بزرگترین کمپانی های چند ملیتی به نام آلکولاک که در آنزمان مسئول تهیه و ارسال گازهای شیمیایی و فروش تکنولوژی آن به رژیم صدام حسین بود، برگزار گردید که بر اساس قوانین حقوقی امریکا از آن به عنوان درک دو طرف از همدیگر نام برده می شود. بسیاری از این کمپانیها اکنون نام خود را عوض کرده اند و یا خط تولید خود را به کالای دیگری اختصاص داده اند. این پرونده در جریان است و نیاز به زمان بیشتری دارد.
بازمانده گان و خانواده قربانیان این فاجعه در صورتیکه شهروند یکی از کشورهای اروپایی و یا امریکایی باشند می توانند شکایت خود را به دادگاه محل سکونت خود ببرند. تاکنون در چند کشور اروپایی از جمله هلند و آلمان شکایت هایی بر علیه کمپانیهای تولید کننده گازهای شیمیای صورت پذیرفته است.
======

* دکتر آزاد مرادیان، 47 سال پیش در سقز بدنیا آمد. مانند بسیاری از همسالان خود از سنین نوجوانی وارد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شد.
روانشناسی بالینی را در دانشگاههای آزاد کرج و تهران خواند. در بیمارستان روزبه تهران کار آموزی کرد. همچنین در چند سازمان تحقیقاتی به تحقیق در زمینه مسایل روانشناسی پرداخت. تا هنگام خروج از کشور در کارنامه اش چندین کار نوشتاری و تحقیقاتی وجود داشت. عضو انجمن روانشناسان ایران و بعنوان مشاور روانی نیز مشغول به کار بود.
وی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی فعالیت می کرد.
سال ١٣٧٥ به همراه همسرم و فرزندانش مجبور به ترک وطن شد. ابتدا به آذربایجان شوروی و سپس به دانمارک رفت. او هم اکنون مدت 10 سال است که ساکن آمریکا می باشد.
در امریکا ادامه تحصیل داد و رشته روانشناسی را با تخصص رواندرمانی خانواده به پایان رساند. او هم در حال حاضر به عنوان رواندرماندگر، روانشناس مشاور امور رفتاری در جنوب کالیفرنیا به کار مشغول است و همزمان در مراکز تحت پوشش دولت کالیفرنیا که بیشتر مراجعین آن افراد فقیر و مهاجر هستند کار آموزی و رواندرمانی انجام می دهد.
وی عضو انجمن روانشناسان خانواده و ازدواج در امریکا است.
دکتر مرادیان در میان جامعه کردهای مقیم امریکا فعال و مسئولیت هایی را در این زمینه به عهده دارد. دبیر کمیته کردهای مقیم امریکا برای حقوق بشر و دموکراسی در ایران است. وی همچنین به عنوان یک فعال اجتماعی ، سیاسی و حقوق بشری عضو سازمان عفو بین الملل و عضو انجمن وابسته به سازمان ملل امریکا می باشد.
با بسیاری از نهاد های حقوق بشری ایرانی ارتباط نزدیک دارد و از هماهنگ کنند گان جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در جنوب کالیفرنیا است.
رادیو اینترنتی صدای کردهای مقیم امریکا را با همراهی همسرش خانم فلاح در سال ٢٠٠٦ تاسیس کرد که اولین رادیوی اینترنتی کردها در امریکا می باشد و همین طور سایت اینترنتی آن که البته از کمک سایر دوستانش هم بهره برده است.
دارای مقالات و نوشته های زیادی به زبان های انگلیسی، فارسی، کردی و دانمارکی در زمینه مسائلی همچون روانشناسی سیاسی، روانشناسی بالینی، سیاست و حقوق بشر می باشد. این مقالات یا برای ارائه در کنفرانس های مختلف ویا به دلیل شرایط مقتضی نگارش و به چاپ رسیده است. مصاحبه با رادیو تلویزیو نهای امریکایی، ایرانی و کرد زبان را نیز می توان به پرونده ی فعالیتهایش اضافه نمود.