بیگانه؟!


احمد پورمندی


• و سوال این است که مگر سران این باندها کسانی جز طائب، وحید، حجازی و امثالهم اند که همگی در بیت "آقا" و زیر عبای ایشان- که در مطلب آقای فاتح "رهبر انقلاب" نامیده شدند- جا خوش کرده اند؟ و مگر "بیگانه"تر از باندهایی که "ایران و آینده ی انقلاب پشیزی برایشان اهمیت ندارد" هم "بیگانه ای" هست؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ مرداد ۱٣٨۹ -  ۲۰ اوت ۲۰۱۰


نمیدانم که آیا آقای فاتح به سایت "اخبار روز" دسترسی و امکان ملاحظه این یادداشت را دارند یا نه. امیدوارم که اینطور باشد و لی این چندان مهم نیست. مهم خوانندگان مقاله ایشان هستند و در این رابطه چند نکته قابل مکث:

۱- با توجه به رابطه نزدیک آقای فاتح با مهندس موسوی میتوان حدس زد که آقای موسوی پیش از انتشار مطلب، در جریان ان قرار گرفته اند و حداقل با انتشار ان مخالفت نکرده اند.- شاید به عنوان یک "تست" و شاید هم برای قانع کردن برخی از کسانی که او را به تند روی و یک دندگی متهم میکنند، قانع کردن به اینکه خامنه ای آدم مذاکره نیست. -

۲- شخصیت استوار، سالم و انسانی مهندس موسوی موجب شد که موجی از احترام نسبت به ایشان در داخل و خارج، در سطح ملی و بین المللی و در میان موافق و مخالف ایجاد شود، اما آنجه موسوی را به سرمایه ای ملی بدل کرد، گزینش راهبرد و خط مشی روشن، اعتماد سازی از طریق ایستادگی و رابطه متقابل با بدنه و سرانجام حفظ یکپارچگی جنبش به شدت متکثر سبز و هدایت موفق ان تا امروز بوده است. موسوی با تفسیر خاص خود از قانون اساسی، در عمل، هر گونه پذیرش رهبری نظام را به تبعیت این رهبری از قانون، انحلال نهادهای غیرقانونی و لغو تصمیمات غیر قانونی - نظیر نظارت استصوابی - مشروط کرد. در صحنه سیاست، "حرف" زیاد زده می شود و ما دوران آقای خاتمی و حرف های زیبا را فراموش نکرده ایم. شاهکار موسوی اما پیاده کردن حرف هایی بود که شاید هم به زیبایی بیان نمیشدند. موسوی بعد از نامه هایی که در روزهای پرتلاطم کودتای خرداد به خامنه ای، به عنوان مقام و مرجع رسمی نوشت و پاسخش را با داغ و درفش گرفت، واژه های "رهبری"، "ولایت فقیه" و "ولی فقیه" را از قاموس سیاسی خود و جنبش سبز حذف کرد و تا امروز بر این صراط مستقیم، ولی باریک و پرخطر راه پیموده است که "حقوق ملت را به رسمیت بشناس، تا به رسمیت شناخته شوی!"

۳- هیچ سیاست مدار عاقلی، تحت هیچ شرایطی راه مذاکره را نمی بندد. موسوی هم این کار را نکرده و به درستی، بیش از یک بار برای مذاکره اعلام آمادگی کرده است، ولی همواره با این قید که "حقوق ملت را به رسمیت بشناس، تا به رسمیت شناخته شوی!" آیا آقای فاتح مایلند در این شاه بیت راهکار موسوی تغییری وارد شود و خامنه ای به رسمیت شناخته شود، پیش از آنکه به رسمیت بشناسد؟ آیا چنین تغیر مشی سیاسی معنی دیگری جز تسلیم دارد و جنبش سبز را به پرتگاه نمیبرد؟

۴- ظاهرا آنچه سبب نگرانی آقای فاتح شده است، احتمال حمله نظامی از سوی ایالات متحده و هم پیمانانش به کشورمان است. خوش بختانه این روز ها، برخلاف روزهای آغاز حمله امریکا به عراق که برخی از محافل شناخته شده سیاسی، مشوق حمله به ایران بودند، تقریبا همه جناح های سیاسی کشور، در داخل و خارج صراحتا علیه چنین حمله ای موضعگیری کرده اند و بسیاری هم روشن ساخته اند که در صورت حمله، مستقل از همه چیز، به دفاع خواهند پرداخت. علاوه بر این آمریکایی ها اگر قصد حمله داشتند، به این شکل سوال برانگیر عراق را ترک نمیکردند!! عجالتا ماجرای عراق فقط یک قلم ۴۰۰،۰۰۰ بیمار روانی روی دست دولت اوباما و مردم امریکا گذاشته است و در امریکا علاقه زیادی وجود ندارد که این رقم در سال های آینده چند برابر شود. و این همه یعنی اینکه طرح اتحاد ملی (لابد زیر رهبری رهبر فرزانه!) در مقابل دفع تجاوز بیگانه، توجیه واقعی ندارد و شبهه برانگیز است.

۵- مطلب آقای فاتح بر مفهوم "بیگانه" متمرکز است و "اجنبی ستیزی" دوران ماضی را تداعی میکند. کشور ما با ایالات متحده مشکلاتی دارد، که میتوانست نداشته باشد. در طول حیات ۳۰ ساله جمهوری اسلامی، فرصت های نه چندان کمی فراهم آمد تا دو کشور روابط خود را عادی کنند. به تقصیر همان باندهای مشکوک و مرموز مورد اشاره آقای فاتح، این فرصت ها سوزانده شدند، تا این باندها به موقعیت امروز برسند، "آقا" و بیتش را کنترل کنند و با قبضه مراکز اصلی تصمیم گیری، قوه قضائی را بازیچه دست کنند و مجلسی که در ان انتخابات کذایی تشکیل شد را نیز بر نتابیده، سکه پول سیاهش کنند و با پیش انداختن یک بیمار روانی، آبروی ملت را در انظار جهانیان به حراج بگذارند. آقای فاتح در معرفی این باندها بدرستی مینویسند که "جریان نفوذی منحرف به ظاهر انقلابی که در داخل بر طبل خشونت می کوبد و جز سیطره و منافع باندشان، ایران و آینده ی انقلاب پشیزی برایشان اهمیت ندارد." و سوال این است که مگر سران این باندها کسانی جز طائب، وحید، حجازی و امثالهم اند که همگی در بیت "آقا" و زیر عبای ایشان- که در مطلب آقای فاتح "رهبر انقلاب" نامیده شدند- جا خوش کرده اند؟ و مگر "بیگانه"تر از باندهایی که "ایران و آینده ی انقلاب پشیزی برایشان اهمیت ندارد" هم "بیگانه ای" هست؟
حساسیت نسبت به عواقب تحریم ها و ماجراجویی های اسرائیل، البته نشانه میهن دوستی آقای فاتح هستند. اما اسیر جنگ روانی باند های کذایی شدن و موسوی را به پذیرش رهبری "آقا" - که مدت هاست خود سر دسته "بیگانگان" شده است - فرا خواندن نشانی از سیاست ورزی ملی و دمکراتیک ندارد.


یادداشت ابوالفضل را اینجا بخوانید
www.akhbar-rooz.com