از : پ پیمان
عنوان : چگونه می توان از یوغ بندگی رهائی یافت؟
جناب آقای دکتر نجومی
چرا ما آزاد نیستیم؟ چرا مسلمانان جهان بنده اله هستند؟ چرا فرهنگ استبدادی - دینی در رگهای مسلمانان جریان دارد؟ چرا روشنفکران مسلمان امروز تلاش می کنند تا چهره دیگری از اسلام برای مردم به ارمغان آورند؟ چرا روشنفکران مسلمان از جمله اصلاح طلبان حکومت اسلامی که در جنایات خمینی و خمینی پرستان شریک بوده اند قادر نیستند که ایز دست این عبودیت رها کنند؟ سروش ها، اشکوری ها، خاتمی ها، میرحسین ها، عبادی ها و ... تحصیل کردگان دانشگته های سکولار هستندولی چرا هنوز در قید و بند دین ۱۴۰۰ سال پیش مرمان بدوی صحراهای عربستان هستند؟ آیا اینان (نه توده عظیم مردم که قران را با آوای بلمد می خوانند بدون اینکه بفهمند در این آیات و احکام چه نوشته است ) نمی دانند که قرآن کهنه شده و احکام و قوانین مندرج در آن مطابق شرایط امروز نیستند؟ پس چه باید کرد؟ اشکال در کجا است که شما ، من و ... توانسته ایم زنجیر بردگی را از گردن خود تا حدودی باز کنیم ولی اینان هنوز با سلام و صلوات تلاش می کنند که این زنجیر های پوسیده قرون گذشته را از نوع طلا و پلاتین اش ( اسلام رحمانی ) کنند و به گردن خود آویزان کنند.
چه روش هائی وجود دارد که بخشهای بیشتری از مردم به فهمند که باید از این قید های بندگی آزاد باشند؟ چه عواملی موجب شد که شما ، من و دیگران هم فکر ما فهمیدند که پائین آوردن اله از آسمان ها و به زندان کردن او راه نجات ما از خرافات و بندگی است ؟
امید وارم که نویسندگانی چون شما علل ریشه دار بودن بندگی دین و زندانی شدن آزادی را بیشتر کنکاش کنند و شیوه های گریز از بندگی را بنمایانند.
من بخاطر دارم که در دوران کودکی به مکتب می رفتم ( خیلی کوتاه ) سوال زیاد می کردم. هرچه معلم مکتب خانه از قرآن می گفت برای من یک سوال بود که ناچار به ترک مکتب خانه شدم . مادرم تلاش می کرد که داستان های شیرین قران را برایم حکایت کند. هر حکایتی برای من ده ها سوال ایجاد می کرد که مادرم پاسخگو نبود. به مدرسه رفتم . در کلاس تعلیمات دینی با اینکه همیشه نمره اول را می گرفتم ولی معلم دینی از دست من عاجز بود. از من خواهش می کرد که کمتر سوال کنم. احساسی در من ایجاد شد که خیلی چیزها را من بیشتر از اله می دانم!!! چرا باران می بارد؟ چرا زلزله می اید؟ چرا خانه های گلی خراب می شود ولی مسجد روستاها و شهر ها خراب نمی شوند و یا کمتر آسیب می ببنند؟ چرا بچه ها در سنین پائین مب می رند و ...
برایم این سوال مطرح شد که اله ای که در آسمان ها زندگی می کند و دستور کشتار دیگر انسان ها را می دهد که به اسلام اعتقاد ندارند و پیغمبر اش با یک دختر نه ساله که همبازی من در کوچه ها و در حیاط مدرسه است، ازدواج می کند!!! الهی که می گوید مریم را او با دمیدن روحش آبستن کرده است!!! آهن را در دل طبیعت گذاشته است تا مسلمانان از آن شمشیر درست کرده و گردن نامسلمانان را بزنند و ... قابل قبول است یا داستان هائی است که انسان های گذشته انها را ساخته اند.
از سوی دیگر در دوران تحصیل و آموزش در دانشگاه ها با توانائی های همنوعان خود بر روی زمین آشنا شدم نوشته های آنان، اختراعات آنان و با اندیشه های آنان آشنا شدم، به این اعتقاد رسیدم که خدایان روی زمین( انسان های آزاده و متفکر )زیادند و اله آسمان ها بتی گلی در خانه کعبه و نشانه جهل مردمان آن روز بوده است. چگونه من انسان آزاد باید بنده اله جاهل و نادان باشم. اله جاهلی که از بنده های ناآگاه خود می گوید بکشید دیگران غیر مسلمان را در راه من ( قتلو فی سبیل اله )
منظورم این است که علل و ریشه دار بودن و ترس از آزاد شدن از قید بندگی را باید شناخت و راه و روش های آزاد شدن از این جهالت را کشف کرد.
پیروز و موفق باشید
دکتر پ. پیمان
٣۰۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣٨۹
|