توضیحی کوتاه درباره دلایل پیوند مفاهیم «آزادی و استقلال» دربین طرفداران «راه مصدق»
تأملی بر گفتار دکتر همایون کاتوزیان در باره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


دکتر منصور بیات زاده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ شهريور ۱٣٨۹ -  ۲٣ اوت ۲۰۱۰


سازمانهای جاسوسی دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا با کمک و یاری بخشی از نیروهای ارتجاعی و وابسته که شامل بخشی از نیروهای ارتش ،ازجمله ارتشیان بازنشسته ، تعدادی از بزرگ مالکین ، بعضی از بازاریان ، گروهی از رهبران مذهبی و عده ای از چاقوکشان ،اوباش و اراذل چاله میدانی و زنان روسپی ساکن محله معروف به دروازه قزوین ( شهرنو ـ بعد از کودتا معروف به قلعه زاهدی ) در ٢٨ مرداد ١٣٣٢علیه دولت ملی و قانونی دکترمصدق درمخالفت و مقابله با «آزادی و استقلال سیاسی (حاکمیت ملی ـ اشتات سوورنیتت) »، کودتا کردند! (١)

درباره چگونگی امرسرنگونی دولت ملی و قانونی دکترمصدق تاکنون از زوایای مختلف ، نوشته های تحقیقی و علمی ، کتابهای تاریخی و مقالات سیاسی تحریر شده و بیانیه ها ، اعلامیه ها و قطعنامه های سیاسی صادر گردیده است. (٢)

دربسیاری از نوشته ها، تحلیل ها و تفسیرها چنین نتیجه گیری شده است که کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ در وطنمان ایران، « فاجعه » ای بزرگ آفرید. آن « کودتا » به روند برقراری «حاکمیت قانون» و قانونمداری که درحال شکل گیری و انکشاف بود، پایان داد و در عوض کمک به استقرار رژیم دیکتاتوری محمدرضا شاهی که با گذشت زمان حتی به رژیم استبدادی تبدیل شد، نمود. بر« استقلال سیاسی (حاکمیت ملی ـ اشتات سوورنیتت)» (٣) که در اثر مبارزات ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر محمد مصدق علیه سیاست و عملکردهای استعماری دولت انگلیس ( که دولتی در دولت ایران بوجود آورده بود )، بدست آمده بود ، خط بطلان کشید؛ مسائلی که در نهایت بضرر شکل گیری یک جامعه مدنی و قانونمدار تمام شد. همچنین نباید از خاطر بدور داشت که تأثیرات منفی آن کودتای شوم به روند اصلاح طلبی و آزادیخواهی و شکل گرفتن جامعه مدنی و قانونمدار در کل کشورهای خاورمیانه صدمه بزرگی وارد نمود!
طرفداران رژیم وابسته به امپریالیسم محمدرضاشاه پهلوی و در رأس آنها، «پهلویست ها»، باوجود اسناد و مدارک زیادی که دلالت بر توطئه و دخالت مأمورین سازمانهای جاسوسی سیا و انتلجنت سرویس در سرنگونی دولت ملی و قانونی دکترمصدق در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ دارند، هنوز مدعی هستند ، که سرنگونی دولت دکتر مصدق دراثر کودتا نیروهای ارتجاعی ایران برهبری سازمانهای جاسوسی سیا و انتلیجنت سرویس نبوده است ، بلکه دولت دکتر مصدق طی «قیام ملی» و «رستاخیز ملت» سرنگون شد.
اما برعکس ادعای «پهلویست» ها:
ــ روزنامه نیویورک تایمز گزارشی از سیا را به چاپ رساند که به عملیات مشترک آمریکا و بریتانیا در سال ١٩٥٣ (١٣٣٢) برای سرنگونی مصدق نخست وزیر ایران مربوط می شد. (٤)
ــ خانم «مادلین البرایت» وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در زمان ریاست جمهوری پرزیدنت کلینتون،طی یک سخنرانی در کنفرانس روابط ایران و امریکا در تاریخ ٢٧ اسفند ماه ١٣٧٨ در آمریکا،اعتراف کرد که: «در سال ١٣٣٢ ،ایالات متحده امریکا نقش مهمی در هماهنگ کردن سرنگونی رژیم مردمی محمد مصدق بازی کرد.دولت آیزنهاور بر این باور بود که این عمل،به خاطر دلایل استراتژیک قابل توجیه بوده است.ولی این کودتا به وضوح،مانعی برای تحولات سیاسی ایران بود. بنابراین به سادگی می توان درک کرد که چرا ایرانیان هم چنان از این مداخله آمریکا در امور داخلی خود خشمگین هستند... » (٥)
ــ جک استراو ( وزیر خارجه اسبق انگلیس ـ دولت بلر) همچون مادلین البرایت وزیر خارجه دولت پرزیدنت کلینتون، علنأ اقرار کرده اند که سازمانهای جاسوسی آن کشورها در کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ شرکت داشته اند.( ٦)
ــ پرزیدنت کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا در ژانویه ٢٠٠٥ در نشست کنفرانس «مجمع جهانی اقتصاد در داووس» بیان می دارد که دولت ایالات متحده آمریکا در کودتای ٢٨ مرداد دخالت داشته است . همچنین او در همان نشست اقرار می کند که دولت ایالات متحده آمریکا در جنگ عراق و ایران، از صدام حسین علیه ایران حمایت نموده است. (٧)
با توجه به مسائلی که اشاره رفت ، با صراحت می توان بیان داشت که «ارزش» دفاع از «استقلال و حاکمیت ملی ـ اشتات سوورنیتت » ، جایگاهی در «هویت سیاسی» آن بخش از سلطنت طلبان که کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را بعنوان «قیام ملی» و «رستاخیز ملت» تبلیغ می کنند، ندارد! درغیر اینصورت آنها نیز می بایستی حداقل بخاطر حضور مستشاران نظامی آمریکائی در ایران ، که صاحبمنصبان و درجه داران بالای ارتش شاهنشاهی مجبور به اطاعت از اوامر و دستور حتی گروهبانها و استوارهای آمریکائی بودند، معترض باشند که چنان روابطی هیچگونه رابطه ای با «مستقل» بودن یک کشور باستانی ندارد!
اما از شاهنشاهی که تاج و تختش را مدیون سازمانهای جاسوسی و یکعده جاسوسان بیگانه همچون برادران رشیدیان، آخوندهای درباری همچون آیت الله بهبهانی ، رجاله ها و چاقوکشان چاله میدان و زنان روسپی شهرنو در محله دروازه قزوین شهرتهران( قلعه زاهدی ) می دانست ، نمی شد انتظار دیگری داشت!
محمدرضاشاه پهلوی بعد از پیروزی کودتا بخاطر قدردانی و تشکر از کرمیت روزولت رئیس بخش خاورمیانه «سیا» ، همان فردی که با کمک ژنرال شوارتسکف ، سپهبد زاهدی ... مقدمات کودتای شوم ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را طرح ریزی و بعدأ آنرا رهبری نموده بودند، می گوید:
« من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هرگاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمه‌های من و پدرم پیدا کنم، بی‌درنگ اعدامش خواهم کرد.» (٨)
سپهبد امیر حسین ربیعی آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی در رابطه با حضور و قدرت آمریکائیها در ایران می گوید:
« ٥ شش روز مانده بود که شاه برود، سروکله هایزر پیدا شد، قره باغی گفت بیائید جلسه داریم، وقتی آمدیم هایزر آمد آنجا نشست و مقدم که در جلسه بود فرار کرد و رفت، هایزر گفت من آمده ام که به شما بگویم شاه باید برود، بهمین سادگی، به مقدسات عالم بزرگترین ضربه است در زندگی من که تازه فهمیدم اصلا شاه درست مثل یک ساختمانی است که بیک چوب پوسیده لغزان سوار است، درست مثل اینکه دم یک موش را بگیرند و بیاندازند بیرون.».!(٩)

البته این تنها «پهلویست ها» نیستند که سعی دارند، رویدادهای تاریخی را برپایه تمایلات و علاقه شان ترسیم کنند، حتی برخی از نویسندگان، تاریخ نگاران و حتی فعالین سیاسی متمایل به «سیاست های دولتهای غربی » وجود دارند که طی نوشته ها و اظهارنظر، کوشش می کنند چنین جلوه دهند که در امر سرنگونی دولت دکتر مصدق ، تصمیمات اتخاذ شده از سوی دکتر مصدق رهبر نهضت ملی ، آنهم تکیه کردن دکتر مصدق بر اصل استقلال و حاکمیت ملی ایران ( اشتات سوورنیتت )، آن «فاجعه » را آفرید و نه سیاست های هژمونی طلبانه و عملکردهای استعماری دولت های انگلیس و ایالات متحده آمریکا، سیاست و عملکردهائی که در مغایرت کامل با تمام قوانین بین المللی قرار داشت!
در واقع چنین نویسندگان، مورخین و فعالین سیاسی که برای توجیه اظهارات و ادعاهای خود، انتقاد به عملکرد و سیاستهای «حزب توده » و متهم کردن دکترمصدق به بی توجهی به اصول قانون اساسی ، آنهم بدین خاطر که چرا به سرکوب و قلع وقمع توده ایها نپرداخت و با توسل به خشونت و قهر سعی ننمود صدای دگراندیشان و منتقدین و مخالفین خود را خفه کند؛ برای دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا ، برخلاف تمام قوانین بین المللی و حتی قانون اساسی مشروطه، در امر دخالت در امور داخلی ایران،«حقوق ویژه» قائل می شوند!! نظرات و عقایدی انحرافی ،که نمی تواند مورد تائید افرادی همچون ما سوسیالیست های مصدقی که خود را از طرفداران « راه مصدق» می دانیم، قرار گیرد!
فردی و یا سازمانی نمی تواند خود را «مصدقی» و طرفدار «راه مصدق» بداند، ولی از استقلال سیاسی و حاکمیت ملی ایران ( اشتات سوورنیتت ) دفاع نکند و یا با دخالت بیگانگان و نیروهای استعمارگر، در امور داخلی ایران مخالف نباشد!!

آقای دکتر همایون کاتوزیان که از پایه گذاران سازمان سیاسی بنام «جمهوریخواهان ملی ایران» بود ، در مصاحبه ای که در سایت پارلمان نیوز تحت عنوان « پرونده دولت مصدق و کودتای ٢٨ مرداد به روایت همایون کاتوزیان» منتشر شده است همچنین اظهار کرده اند:

«... اما هیچ فرد یا جریان اجتماعی صرفا به خاطر مخالفت دیگران شکست نمی‌خورد بلکه کارهایی که خودش می‌کند و نمی‌کند نیز در آن تاثیردارد. مصدق اولا اگر در برابر قانون شکنی و تهمت و افترا و فحش و فضیحت آشوبگری توده ای ها و عناصر دست راستی (که درماه های آماده شدن برای کودتا عنان بیشترشان در دست قدرت های خارجی بود) قانون را اجراء می کرد و آنها را طبق قوانین موجود وادار به رفتار مدنی و قانونی می کرد،و ثانیأ اگر دعوای نفت را به بهترین شیوه ممکن درآن زمان حل می کرد ممکن نبود نهضت ملی به آن ترتیب سرکوب شود». (١٠)
البته منظور این استاد محترم دانشگاه آکسفورد، از «بهترین شیوه ممکن درآن زمان» ، پیشنهاد مطرح شده از سوی «بانک جهانی» بود.

در حالیکه دکتر کاتوزیان در همین گفتگوی منتشر شده در سایت پارلمان نیوز، اذعان می دارد:

« اما هدف از ملی کردن نفت فقط بالابردن درآمد نفتی ایران نبود بلکه ـ حتی مهم تر از آن ـ کوتاه کردن دست شرکت مزبور[شرکت نفت انگلیس ـ بیات زاده] از دخالت در امور سیاسی ایران و نیز حکومت ضمنی آن در استان خوزستان بود.
درهرحال معنای ملی کردن این بود که نفت ایران از تصاحب و تسلط شرکت سابق بیرون آید و متعلق به ایران شود.»؛ بدون اینکه خود به این موضوع توجه نماید که اگر بنا میبود که « نفت ایران متعلق به ایران شود.». جایگزین کردن «شرکت نفت انگلیس» بوسیله «بانک جهانی»، دیگر چه صیغه ایست؟

با توجه به این واقعیت که دکترمصدق با هر نوع «استیلای خارجی » مخالف بود. و در کتاب «خاطرات و تألمات…» در پاسخ به اظهارات و ادعاهای شاه در کتاب «مأموریت برای وطنم»، در بخش ١٨ پاسخ ها، می نویسد:

« مبارزه ای که ملت ایران نمود از نظر تحصیل پول نبود بلکه برای بدست آوردن آزادی و استقلال تام بود و نظر باینکه حل مسئأله نفت با شرکت انگلیس مخالف عقیده ملت ایران و آزادیخواهان بود که سالها ابراز شده بود از شخص من ساخته نبود که باز پای شرکت نفت را در معادن ایران بازکنم و افکار عمومی کشور را ندیده بگیرم. فرض کنیم که غرب احتیاج بخرید نفت از ایران نداشت، پس چاره ی منحصر بفرد این بود که ملت ایران خود در استخراج نفت اقدام کند و یک ملت آزاد بتواند هرطور که صلاح کار خود را بداند عمل کند. چه بسیار از دول که درآمدی از نفت ندارند ولی از آزادی و استقلال و یک زندگی شرافتمندانه برخوردارند.
پذیرفتن اصل ملی شدن صنعت نفت و بهره برداری شرکت انگلیس از معادن نفت دو موضوعی است متضاد که غیر از شخص شاهنشاه هیچ فردی قادر نیست آن دو را با هم جمع کند. اگر صنعت نفت ملی شده دخالت یک شرکت خارجی مورد نداشت و چنانچه شرکت خارجی کماکان در بهره برداری از معادن دخالت کند صنعت نفت ملی نشده وضعیت همان است که بود. قبل از آمدن استوکس بایران شرکت سابق نفت با پرداخت ٥٠ ـ ٥٠ موافقت کرده بود ولی مجلس پانزدهم از نظر افکار عمومی نتوانست آن را قبول کند و رد نمود.
قرارداد ٥٠ ـ ٥٠ و بالاتر ار آن ٢٥ ـ ٧٥ که شاهنشاه آن را بزرگترین خدمتی می دانند که به مملکت فرموده اند ارزشی ندارد. چونکه دولت در عمل بهره برداری دخیل نیست و شرکت هرقدر که خواست بدولت بدهد عایدات را بهمان نسبت قلمداد می نماید و کماکان دولت و ملت هر دو تحت استیلای خارجی خواهند بود.»(١١)

با توجه به محتوی نقل قول نظرات دکتر مصدق، همانطور که قبلا نیز اشاره رفت ، مصدق می بایستی «استیلای بانک جهانی» را بجای «استیلای شرکت نفت انگلیس» می پذیرفت تا بتواند از سرنگونی دولت خود جلوگیری کند.
از محتوی اظهارات این استاد محترم دانشگاه آکسفورد که گویا وظیفه اش بعنوان «محقق و تاریخ نگار»، مغشوش جلوه دادن مسائل تاریخی است و نه بازگوکردن اسناد و مدارک و تفسیر صحیح از رویدادها و افشای سیاستهای هژمونی طلبانه و عملکردهای استعماری دول انگلیس و ایالات متحده آمریکا، می توان چنین نتیجه گرفت که گویا حق سرکوب و سرنگونی دولت های ملی و قانونی از «حقوق ویژه» دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا بوده ، و از لحاظ حقوقی و سیاسی هیچ اشکالی نداشته است که مأمورین آمریکائی برای ایجاد بلوا در روز ٢٨ مرداد ٣٩٠ هزار دلار پول در بین عده ای از روحانیون ، افسران ارتش، اوباش و اراذل، روسپی های «شهرنو»،... تقسیم کردند. باوجود این ، آن جناب براین واقعیت سرپوش می گذارد، که اگر دکتر مصدق «پیشنهاد بانک جهانی» را می پذیرفت، خود شخصأ بنظرات ملی گرائی اش و ارزش های نهضت ملی ایران، ازجمله اصل «حاکمیت ملی ـ اشتات سوورنیتت»، پشت کرده بود ، چونکه ، «استیلای خارجی» را پذیرفته بود. آیا با اتخاذ چنان تصمیماتی ، اصولا از«نهضت ملی» چیزی باقی می ماند که بعدأ احتیاج به سرکوب از سوی نیروهای ارتجاعی طرفدار دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا داشته باشد؟!

و اما باتوجه بنظرات آقای دکتر همایون کاتوزیان در انتقاد از دکتر مصدق بخاطر پافشاری و اصرار رهبرنهضت ملی در دفاع از اصل «استقلال »، اصراری که سبب سرکوب نهضت ملی و کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢شد. برای من این سئوال مطرح است که در چه رابطه ای و چرا و بچه دلیل این جناب دکتر، در شانزدهم آذر ١٣٦٢ (٧ دسامبر ١٩٨٣) توافق کرده بود تا در انتخاب نام «سازمان جمهوریخواهان ملی ایران » ، واژه «ملی» را به «جمهوریخواهان» اضافه نمایند . آیا از واژه « ملی» بخاطر زینت بخشیدن به «جمهوریخواهان» استفاده شده بود و یا اینکه آن «واژه» چون دارای بار سیاسی مشخصی، یعنی بیانگر طرفداری از استقلال سیاسی (حاکمیت ملی ـ اشتات سوورنیتت ) می باشد، مورد استفاده او و دیگر دوستانش در آنزمان قرار گرفت ؟!

اگر تاریخ نگاران ، فعالین و کوشندگان فرهنگی و سیاسی برپایه اسناد و مدارک مستند ، باتوجه به محتوی سیاست و خواست ها و اهداف دکتر مصدق و سمت و سوی مبارزات و فعالیت های نهضت ملی ایران و همچنین محتوی سیاست هژمونی طلبانه و عملکرد دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا، بیغرضانه «کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ » را مورد ارزیابی و کنکاش قرار دهند ، با توجه به این اصل مهم که واژه های «آزادی » و « استقلال» بیانگر «ارزش» های کاملا متفاوت هستند و هریک از آنها تعریف مخصوص بخود را دارند. (١٢) حتمأ به این نتیجه می رسند که آن «کودتا » که بخاطر حفظ هژمونی سیاسی و چپاول ثروت ملی ایران توسط دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا رهبری شد، درمغایرت کامل با تمام قوانین بین المللی قرار داشت .
ولی آن «کودتا »، همچنین با خود یک «پیام و رهنمودی» نیز برای آزادیخواهان ایران بهمراه داشت، و آن اینکه : نظرات ارائه شده از سوی دکترمصدق و طرفدارانش در رابطه با «پیوند» «آزادی » و « استقلال»، که بصورت «آزادی و استقلال دو روی یک سکه اند» فرموله می شد، نظری صحیح بوده است که دکترمصدق باتوجه به رویدادهای تاریخی ایران و درس گرفتن از شکست های تاریخی ملت ایران، آنرا مطرح نموده است!

البته باید توجه داشت که دکتر مصدق دقیقأ بمعنای واژه های «آزادی» و «استقلال » آگاهی کامل داشته و ارزش های تشکیل دهنده هریک از آن واژه های سیاسی را دقیقأ می شناخته است . وی بهیچوجه بر این نظر نبوده است که آزادی برابر است با استقلال.
دکتر مصدق «آزادی و استقلال» را همیشه درمقابله با «استبداد و استعمار» قرار می داده است. در واقع مبارزه برای کسب آزادی و استقلال و نفی استبداد و استعمار محور اصلی خواست ها و اهداف فعالیتها و مبارزات سیاسی دکترمصدق راتشکیل می داده است. خواست ها و اهدافی که امروز نیز در صدر فعالیتهای طرفداران راستین «راه مصدق» قراردارد.

دکترمصدق با توجه به رویدادهای تاریخی در وطنمان ایران به این نتیجه رسیده بود ، کشوری که مرتب مورد تاخت و تاز، خیانت و توطئه نیروهای وابسته به کشورهای استعمارگر قرار دارد که با گذشت زمان ، حتی استعمارگران ، صاحب نفوذ سیاسی در وطنمان ایران شده بودند؛ بطوریکه آنها در چگونگی فعل و انفعالات کشوری، چپاول ثروت ملی ، حتی تعیین نخست وزیر و هیئت وزرا دخالت می کردند و برخی از سیاستمداران و فعالین سیاسی ـ اجتماعی کشور در سطوح مختلف جامعه بخاطر وابستگیشان به بیگانگان در افکارعمومی به «آنگلوفیل»، «روسوفیل»، «آمریکافیل»، «آلمانوفیل» معروف شده بودند، نمی توان و نباید خواست «آزادی» را بدون طرح و پیوند آن با خواست «استقلال»، در دستور برنامه های فعالیت های سیاسی و مبارزات اجتماعی قرارداد.

بررسی تاریخ سیاسی ایران در عهد پادشاهان قاجار گواهی براین واقعیت تلخ دارد که، پس از شکست ایران در جنگ با روسیه تزاری در دوران پادشاهی فتحعلیشاه قاجار و تحمیل قراردادهای ننگین «گلستان» و «ترکمن چای» به دولت ایران،که باعث جداشدن ١٧ شهر قفقاز از سرزمین ایران شد، همچنین علاوه بر پرداخت غرامت جنگی ، نفوذ روسها در دربار شاه ایران به آن حد رسید، که روسها حق انتخاب و تعیین ولیعهد ایران را نیز بدست آوردند. از سوی دیگر انگلیسها برای مقابله با نفوذ روسها در ایران ، تشکلات متعدد «فراماسیونری» را پایه ریزی کردند و با کسب امتیازات و منعقد کردن قراردادها و کسب انحصارات متعدد، به گسترش نفوذ خود در ایران دامن زدند.

حتمأ باید بخاطر داشت که ناصرالدین شاه قاجار زمانیکه امتیازنامه انحصار تنباکو و توتون ایران رابه یکنفر انگلیسی بنام تالبوت در سال ١٢٦٨ خورشیدی واگذار کرد، آن قرارداد برای اولین بار باعث مقاومت منفی ایرانیان علیه دربارشاه و نفوذ بیگانان شد. حاج میرزا حسن آشتیانی رئیس علمای ایران، سید جمال الدین اسدآبادی و میرزا رضای کرمانی ... نقش بزرگی در دامن زدن به مخالفت و مقاومت مردم ایفا کردند. اسناد و مدارک تاریخی همچنین حکایت از این امر دارند که فتوای مرجع تقلید، میرزا محمد حسین شیرازی ، نقش مهمی در شکل گرفتن نخستین جنبش عمومی علیه نفوذ بیگانگان و دربار شاه داشته است. در واقع با «قیام تنباکو» در سال ١٢٧٠ خورشیدی علیه کمپانی رژی ، مبارزه با نفوذ بیگانگان و دفاع از استقلال کشور وارد فرهنگ سیاسی ایران می شود!
اسناد و مدارک تاریخی همچنین حکایت دارند که روسها نیز بخاطر تضعیف نفوذ انگلیسها به شکل گرفتن و گسترش آن مقاومت دامن می زده اند.(١٣)

پس از پیروزی انقلاب مشروطه که انگلیسها در رقابت با دولت تزاری روسیه که نفوذ زیادی در دربار شاه ایران داشت، بخاطر تضعیف نفوذ روسها که از نظام استبدادی و قدرقدرت بودن پادشاه پشتیبانی می کردند، از طرفداران جنبش مشروطه خواهی پشتیبانی نمودند و در طول زمان سعی کردند تا بسیاری از آنگلوفیلها را با ماسک مشروطه طلبی ، در جرگه رهبران جنبش مشروطیت جازنند.
اما اسناد تاریخی گواهی بر این واقعیت تلخ دارند که دولت استعمارگر انگلیس، یکسال پس از پیروزی انقلاب مشروطه (١٩٠٦)، طی قرارداد مخفی ( قرارداد ١٩٠٧) با دولت تزاری روسیه به توافق می رسد که، ایران را به سه منطقه تقسیم کنند، که منطقه شمال، منطقه تحت نفوذ روسیه و منطقه جنوب ، منطقه تحت نفوذ انگلیسها باشد.
با پیروزی انقلاب اکتبر(١٩١٧) برهبری حزب بلشویک روسیه (حزب کمونیست)، که رهبران آن انقلاب (لنین ، استالین، ترتسکی) تمام قراردادهای استعماری دوران تزاری، از جمله قرارداد های استعماری مربوط به ایران را لغو می کنند ، در مقابل دولت انگلیس تصمیم می گیرد که ایران را بصورت مستعمره خود درآورد که با پرداخت پول به وٍثوق الدوله و متحدینش قراردادی استعماری ، معروف به قرارداد ١٩١٩ را تنظیم می کند، که احمدشاه قاجار حاضر نمی شود آن قرارداد را ، که ایران را رسمأ به مستعمره انگلیس تبدیل می کرد امضاء نماید؛ انگلیسها بوسیله سیدضیاء و رضاخان میرپنج (سردار سپه و رضاشاه بعدی) در سوم اسفند ١٢٩٩کودتا می کنند و مقدمه خلع احمدشاه و استقرار سلطنت رضاشاه پهلوی را فراهم می نمایند....

با توجه به توضیح کوتاهی که درباره نفوذ و عملکرد دولتهای انگلیس و روسیه در ایران رفت، روشن شد که چرا و بچه دلیل دکتر مصدق بر اصل دفاع از پیوند « آزادی و استقلال » ومبارزه علیه « استبداد و استعمار» تاکید می ورزیده است و در رابطه با این «ارزشها» که به ارزشهای محوری هویت سیاسی اش تبدیل شده بود، پافشاری می کرده و بدرستی حاضر نبوده است در فعالیت و مبارزات خود در آن امر کوتاهی نماید و دست بسازش بزند! امری که خوش آیند برخی از فعالان سیاسی وابسته و «سازشکار» آن دوران و حتی دوران کنونی نبوده و نیست!

همانطور که اشاره رفت ، دفاع از «استقلال ایران» یکی از پایه های اصلی نظرات و عقاید دکتر مصدق بوده است. وی در این رابطه تز معروف «سیاست موازنه منفی» را بخاطر مقابله با سیاست نفوذی «سیاست موازنه مثبت» در مجلس شورایملی دوره چهاردهم قانونگذاری (سال ١٣٢٣ ) مطرح نمود و برپایه آن «تز» با واگذاری امتیاز نفت به کشورهای بیگانه مخالفت نمود. (١٤)
دکتر مصدق برپایه کمک گرفتن از همین نظریه «سیاست موازنه منفی» ، با واگذاری نفت به دولت های آمریکا و انگلیس مخالفت کرد، امری که در آن ، حزب توده با وی همصدا و همراه بود. دکتر رادمنش از طرف فراکسیون حزب توده در مجلس شورایملی اعلام کرد:
«بنده و رفقایم با دادن امتیازات به دولت های خارجی بطور کلی مخالفیم...». (١٥)

اما زمانیکه «کافتارادزه » جانشین کمیسر خارجی دولت شوروی به تهران آمد و خواستار امتیاز نفت شمال کشور شد ( در واقع تمدید مجدد قرارداد ١٩٠٧ دوران روسیه تزاری را طلب کرد) ، حزب توده در نظرات خود تجدید نظر کرد و احسان طبری سیاست موازنه منفی دکتر مصدق را «سیاست یکطرفه» نامید. و بطور ناشیانه یکی از بزرگترین اشتباهات آن حزب را قلمزد و نوشت: «... بهمان ترتیب که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن صحبت نمی کنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد.». (١٦)

اما دکترمصدق همچنان برنظرات خود پایبند ماند و سعی کرد تا در مجلس شورایملی لایحه ای به تصویب برسد، تا زمانیکه ایران در تحت اشغال نیروهای خارجی است ، هیئت دولت حق انعقاد هیچ گونه قراردادی را با کشورهای خارجی ندارد. ( بعدأ برپایه همین قرار داد بود که احمد قوام ـ قوام السلطنه ـ استالینن را متقاعد کرد تا ارتش سرخ را از شمال ایران فراخواند، در مقابل با تصویب مجلس شورایملی، امتیاز نفت شمال ایران را دریافت نماید) .

همانطور که در بالا اشاره رفت ، در آنزمان احسان طبری از سوی حزب توده ایران ، با نظرات استقلال طلبانه دکتر مصدق مخالفت کرد که بخاطر بخشی از نظراتش ، یعنی شناختن «حریم امنیت» برای شوروی در ایران، در افکار عمومی شدیدأ مورد حمله قرار گرفت. خلیل ملکی در دفاع از نظرات احسان طبری ، در رد سیاست موازنه منفی که بغلط آنرا «سیاست یکجانبه» نامید، در روزنامه «رهبر » مقاله نوشت و یکمرتبه طرفدارتقسیم دنیا به «مناطق نفوذ» گردید. (١٧)   مطالبی که در مغایرت کامل با تعریف حزب توده در باره «استقلال » قرار داشت ،چونکه حزب توده تا آنزمان مفهوم واقعی «استقلال » را چنین بیان می داشت که:«استقلال یعنی هیچ اراده ی خارجی بر ملت ایران تحمیل نشود و ایرانی کشور خودش را به هر طریقی که می خواهد اداره کند».(١٨)

با گذشت زمان، خلیل ملکی از حزب توده جداشد و برپایه کمک گرفتن و محور قراردادن تز «سیاست موازنه منفی» دکتر مصدق ، تز معروف به « نیروی سوم» را مطرح نمود! همان نظریه ای که آقای دکتر همایون کاتوزیان در دوران جوانی، خود را از طرفداران و مبلغین آن می دانست!

من این نوشته را با نقل قولی از نامه دکترمصدق (مورخ ١٦ اردیبهشت ١٣٣٠) به «موریسون» وزیر امورخارجه وقت انگلستان پایان می دهم. دکتر مصدق در آن نامه می نویسد:

«... مقصود از ملی کردن صنعت نفت کاملا روشن است.
ملت ایران می خواهد از حق حاکمیت ملی خود استفاده و بهره برداری از منابع نفت را خود بعهده داشته باشد و جز اجرای قانون ملی شدن صناعت نفت مقصودی ندارد و برطبق مواد ٢ و ٣ آن قانون (سفارن کبرای ایران نسخه [ای] از ترجمه قانون را به جنابعالی خواهد داد) حاضراست به دعاوی شرکت سابق نفت رسیدگی کند و این امر با عمل کمونیستی که اشعار داشته اید بهیچوجه قابل مقایسه و تطبیق نیست و نیز بر طبق ماده 7 قانون مزبور حاضراست به مشتریهای سابق به نرخ عادلانه بین المللی نفت بفروشد. ملی کردن صنایع حق حاکمیت هر ملتی است و بر فرض اینکه قراردادها یا امتیازاتی با اشخاص و شرکتهای خصوصی نسبت به آن صنایع منعقد شده باشد که از جمیع جهات حقوقی هم فرض صحت آن شود چنین قراردادها یا امتیازات مانع از اعمال حق حاکمیت ملی نخواهد بود و هیچ مقام بین المللی هم صلاحیت رسیدگی به چنین امری را ندارد...». (١٩)


دکتر منصور بیات زاده

یکشنبه ٣۱ مرداد ۱٣٨۹ - ۲۲ اوت ۲۰۱۰

dr.bayatzadeh@ois-iran.com
www.ois-iran.com


پانویس:

١ ـ تأملی برگفتار آقای دکتر سیدمحمود کاشانی ـ فرزند آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی.
در رابطه با سیاست و عملکرد دکترمصدق و کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢
اشاره ای کوتاه به شیوه و متد تبلیغاتی سردمداران جمهوری اسلامی. بقلم دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com

ــ در رد ادعای نویسنده کیهان لندن درباره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ـ خانم بقراط، بسی خفته نمائید!
نه شاه کودتا کرد، نه مصدق!!
سازمان های جاسوسی سیا و انتلیجنت سرویس کودتا کردند!!! بقلم رضا رحیم پور
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com

ــ چگونه لمپن ها در کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ نقش آفرینی کردند؟
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/2010/mordad-1389/ois-iran-5233-lompanha.htm

٢ ـ ویژه نامه کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢
(مجموعه ای از مقالات، بیانیه ها و اعلامیه ها در باره کودتای سازمانهای جاسوسی سیا و اینتلیجنت سرویس علیه حکومت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق در ٢٨ مرداد ١٣٣٢)
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.tvpn.de

٣ ـ کتاب «دکتر محمد مصدق و راه مصدق» ـ بقلم: دکتر منصور بیات زاده ، فصل شانزدهم ـ راه مصدق و نیروهای طرفدار، منتقد و مخالف آن «راه»، صفحات ١١٠ و ١١١
به نقل از سایت راه مصدق
www.rahe-mossadegh.ois-iran.com
ــ "حاکمیت ملی" و "حاکمیت مردم(حاکمیت ملت)"، دو مقوله سیاسی هستند که معانی آنها کاملا متفاوت است!
و اشاره ای کوتاه به معنای لغت فرانسوی ـ لاتین
Souveränität
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/pdf186.pdf
٤ ـ مقاله پرفسور یرواند آبراهامیان در مجله علم و جامعه نیویورک در خصوص کودتای ٢٨ مرداد.
روزنامه نیویورک تایمز اخیراً گزارشی از سیا را به چاپ رساند که به عملیات مشترک آمریکا و بریتانیا در سال ١٩٥٣ (١٣٣٢) برای سرنگونی مصدق نخست وزیر ایران مربوط می شد.
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com
ــ لینک گزارش مربوط به کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ مندرج در روزنامه نیویورک تایمز
www.nytimes.com
٥ ـ نقش آمریکا در کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/2010/mordad-1389/ois-iran-5232-.htm
٦ ـ وزیر خارجه سابق بریتانیا در افتتاح نمایشگاه تاریخی در لندن،
جک استراو : ما در ایران اشتباه کردیم
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com
٧ ـ کنفرانس «مجمع جهانی اقتصاد در داووس» ـ ژانویه ٢٠٠٥
٨ ـ طراحان و مجریان کودتای ٢٨ مرداد را بشناسیم ، بقلم: دکتر پرویز داورپناه
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.tvpn.de
٩ ـ کنفدراسیون و بازماندگان رژیم شاه، بقلم منصور بیات زاده ـ نشریه جنبش سوسیالیستی ـ شماره ١٣ ـ فروردین ماه ١٣٦٧ / آوریل ١٩٨٨ ـ صفحه ١٣

١٠ــ پرونده دولت مصدق و کودتای ٢٨ مرداد به روایت همایون کاتوزیان
به نقل از سایت پارلمان نیوز
parlemannews.com

ــ پرونده دولت مصدق و کودتای ٢٨ مرداد به روایت همایون کاتوزیان
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/2010/mordad-1389/ois-iran-5234.htm

١١ ـ کتاب خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، بقلم دکتر محمد مصدق. صفحات ٣٦٥ و ٣٦٦

١٢ ـ به انگیره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، با تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن تاریخ معاصر ایران، نتوان ذره ای از ارزش های ملیگرائی، آزادیخواهی و دمکرات منشی دکتر مصدق رهبر فقید نهضت ملی ایران کاست. بقلم دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com

١٣ ـ کتاب تحریم تنباکو ـ اولین مقاومت منفی در ایران ـ تألیف ابراهیم تیموری. چاپ اول، کتابخانه سقراط ـ تهران ـ دیماه ١٣٢٨ .

١٤ ـ کتاب «دکتر محمد مصدق و راه مصدق» ـ بقلم: دکتر منصور بیات زاده ، فصل شانزدهم ـ صفحه ١٠٧
به نقل از سایت راه مصدق
www.rahe-mossadegh.ois-iran.com

١٥ ـ کتاب: گذشته، چراغ راه آینده است؛ پژوهش گروهی: جامی ـ انتشارات نیلوفر ـ چاپ دوم: پائیز ١٣٧١ صفحه ٢١٤ .

١٦ ـ «مردم برای روشنفکران»، شماره ی ١٢ ، مورخه ی ١٩/ ٨/٢٣ مسئله ی نفت و
و صفحات ٢١٧ تا ٢١٩ کتاب گذشته، چراغ راه آینده است.

١٧ ـ روزنامه «رهبر»، شماره ی ٤٢٣، مورخه ی ١٩/٩/٢٣ ، بقلم خلیل ملکی..
و صفحات ٢١٩ و ٢٢٠ کتاب گذشته، چراغ راه آینده است.

١٨ ـ صفحه ٢٢١ همان کتاب

١٩ ـ محمد ترکمان ـ نامه های دکترمصدق ، جلد اول، نشر هزاران ـ چاپ دوم: ١٣٧٥ ، صفحه   ١٦٦ .

ــ کتاب «دکتر محمد مصدق و راه مصدق» ـ بقلم: دکتر منصور بیات زاده ، فصل شانزدهم ـ صفحه ١١١ .
به نقل از سایت راه مصدق
www.rahe-mossadegh.ois-iran.com