درباره ی صحبت های رحیم مشایی


حسین آقایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ شهريور ۱٣٨۹ -  ۲۴ اوت ۲۰۱۰


قبل از اینکه وارد اصل موضوع شوم تاکید کنم که با تحلیل اخبار روز کاملا موافقم اما در اینجا می خواهم از زاویه دیگری به صحبتهای رحیم مشائی بپرادزم.

جدا از اینکه تا چه اندازه روی این استراتژی فکر و کار شده و اینکه این حرفها تا چه اندازه جدی است و بدون اینکه قصد حمایت از لات و لوتهای مثل رحیم مشائی باشد، این سئوال مطرح است: آیا قبول داریم که تکوین یک حکومت استبدادی ونظامی، اما جدا از روحانیت و ولایت، از دل این رژیم روحانی یک گام (هرچند کوتاه) بسوی زمینی تر شدن و بنابراین نا مقدس تر شدن آن است؟ مطمئنا جمهوری اسلامی بدون روحانیت خدشه بردارتراز حکومت ولایت فقیه نماینده امام زمان است و بهترمی توان با آن مبارزه کرد.

بدون اینکه قصد تشابه سازی باشد، حکومت رضا شاه از نوع استبداد سلطنتی اما سکولار و بهتر بگویم لاییک بود. حکومتی که به نظر بسیاری اگر عاقلانه تر و با درایت و آینده نگری بیشتری اداره میشد چه بسا دست روحانیت و مذهب را از دامن سیاست و داعیه حکومت کوتاه میکرد و ایران را بسوی مدرنیته رهنمون می شد.

در همین رابطه، بدون شک می توان گفت که کمال اتا تورک و رضا شاه به عنوان دولت مرد از پایه گزاران وآغازگران پروسه اجرا سکولاریسم از بالا در کشورهای مسلمان منطقه بودند. آندواگرچه حکومتشان غیر دموکراتیک و استبدادی بود اما با توجه به میزان عقب افتادگی فرهنگی در این کشورها معتقدم که اجرای سکولاریسم و پی ریزی پایه های اقتصادی، آموزشی و اجتماعی از بالا از الویت بیشتری نسبت به تحقق دموکراسی از پایین برخوردار بودند.

حال این پرسش مطرح است که آیا حکومت مشروطه ولایت فقیه که رهبران جنبش سبز بدنبال آن هستند می تواند نظام و طبقه حاکم را یک گام بسوی زمینی شدن نزدیکتر کند؟ پاسخ به نظرم منفی است. الگوی رهبران جنبش سبز همانا مشروطه ولایت فقیه دوران خمینی است؛ وتجربه چند دهه اخیر بخوبی نشان می دهد که این نوع حکومت مشروطه هیچگاه از آسمان تقدس بزیر کشیده نشده است و ظرفیت زمینی شدن و بنابراین دموکراتیک شدن را نداشته است.

اصولا دموکراسی سیاسی بدون دمکراسی اقتصادی و دمکراسی اقتصادی بدون تکوین طبقات مدرن اجتماعی نا پایدار است. حال جای این پرسش باقی است چه راه برونرفتی برای جامعه ولایت زده ما میتوان ترسیم کرد. پاسخ آماده ای ندارم اما این را معتقدم که راه رسیدن به یک جامعه زمینی و یک دموکراسی پایدار (برای امثال کشور ما) از طریق تکوین طبقات مدرن اجتماعی و اقتصادی و یک رهبری متمرکز و با درایت میگذرد. در این رابطه هیچ فرقی نمیکند که آیا رهبران و سیاستمداران تاجدارند یا کلاهی و یا حتی عمامه دارند، مهم این است که این پروسه زمینی و مدرن شدن را با درایت و پیگری دنبال کنند.