پیرامون اعتراضات اخیر مردم آذربایجان
درد بزرگ و مشترک همه ی مردم ایران استبداد و دیکتاتوری است


• هنوز گرد و غبار بحرانی که حکومت ایران با همدستی سایر بنیادگرایان اسلامی در کشورهای عربی و مسلمان نشین، در مورد «کاریکاتورهای محمد» بر پا کرده بود، فرو نخوابیده است، که بحران آفرینان خود درگیر بحران دیگری شده اند که باز ظاهرا از یک کاریکاتور منشاء گرفته است. شیوه ای که حکومت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲۴ می ۲۰۰۶


هنوز گرد و غبار بحرانی که حکومت ایران با همدستی سایر بنیادگرایان اسلامی در کشورهای عربی و مسلمان نشین، در مورد «کاریکاتورهای محمد» بر پا کرده بود، فرو نخوابیده است، که بحران آفرینان خود درگیر بحران دیگری شده اند که باز ظاهرا از یک کاریکاتور منشاء گرفته است. شیوه ای که حکومت گران در تهران برای فرونشاندن این بحران پیشه ساختند، همان شیوه ای است، که به کشورهای غربی در جریان بحران پیشین توصیه می کردند: توقیف روزنامه ها و بگیر و ببند روزنامه نگاران و در یک کلام محدودیت های بیشتر برای آزادی بیان و گفتار و نوشتار.
 
اعتراضاتی که علیه چاپ کاریکاتور و مطلبی طنزآمیز و توهین کننده، در یک هفته ی گذشته روی داد، تا زمانی که در چارچوبه دانشگاه ها محدود مانده بود، حکومت را نه به فکر توقیف روزنامه و دستگیری روزنامه نگاران انداخت و نه به فکر دل سوزاندن برای «هموطنان آذری». اما وقتی شهر بزرگ تبریز به اعتراض برخاست و بیم گسترش اعتراضات به سایر شهرهای آذربایجان تقویت شد، حکومت خود را در برابر یک بحران ملی یافت. ساده ترین روشی که برای مقابله با این بحران و فرو نشاندن آن به ذهن حکومت گران رسید، آسان ترین و آشناترین روش بود: توقیف روزنامه و دستگیری روزنامه نگار.
 
این تصمیم نشان داد:
اولا: حکومت جمهوری اسلامی آن قدر هم که می نمایاند، قدر قدرت نیست و اعتراضات گسترده می تواند آن را به هراس بیاندازد و وادار به عقب نشینی کند و کاری را که مایل نیست انجام دهد، بر آن تحمیل کند.
دوم: حکومت می خواهد اعتراض مردم آذربایجان را که متوجه بی حقوقی های طولانی ناشی از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی و حتی حکومت های پیشین ایران است بر سر این روزنامه و آن روزنامه نگاران خالی کند.
چاپ یک کاریکاتور، هر چقدر زشت و تحریک کننده باشد، نمی تواند حرکاتی به گستردگی اعتراضات اخیر را پدید آورد، مگر آن که زمینه های گسترده نارضایتی وجود داشته باشد. این زمینه های گسترده نارضایتی نه تنها در آذربایجان، بلکه در میان سایر مردم ایران هم وجود دارد. آن چه که ده ها هزار نفر را در روزهای اخیر به خیابان ها کشانده است، تلاش تازه ای برای اجرای این خواست ها، اما نه فقط این خواست هاست. نمی توان تصور کرد ده ها هزار نفری که در تبریز و سپس ارومیه به خیابان ها آمدند تا اعتراض خود را به وضعیت موجود اعلام دارند، نسبت به افزایش فقر و فساد، نبود آزادی های دموکراتیک، نقض حقوق زنان و کارگران، سرکوب و دیکتاتوری و سیاست های ماجراجویانه خارجی جمهوری اسلامی که امنیت همه مردم ایران را در خطر قرار داده است، معترض نبوده اند.
 
این نقطه ی پیوند میان آن چه کل ایران می خواهد با آن چه آذربایجان علاوه بر آن می خواهد، در جریان اعتراضات اخیر، به روشنی آشکار نبود. آتش زدن روزنامه و ویران کردن دفتر آن، هر چند به دلیل خشم توهین شدگان «طبیعی» تلقی شود، اما نمی تواند نشانه ی خواست های آذربایجان معترض باشد.
در شعارهایی که در جریان حرکات اعتراضی اخیر، مطرح شد و به گوش رسید، کمتر نشانی از خواست های عمومی مردم ایران – صرف نظر از آن که به کدام زبان و ملیت تعلق دارند – شنیده و دیده می شد. تاکید افراطی بر «خصلت ملی» این اعتراض، این خطر را تقویت کرد که چنین حرکاتی چه بسا، به راهی جدا از روند عمومی جنبش دموکراتیک در ایران منجر شود. درد بزرگ و مشترک همه ی مردم ایران وجود استبداد و دیکتاتوری در کشور است و تا این درد درمان نشود، هیچ کدام از مشکلات جامعه ی ما – از جمله خواست های به حق مردم اذربایجان، کردستان، بلوچستان، ترکمن ها و عرب ها نیز سامانی دموکراتیک نخواهد یافت. گروه های افراطی «هویت طلب» که به جای تاکید بر مشکلات مشترک و منافع مشترک همه ی مردم ایران، کوشیدند و باز هم می کوشند مردم آذربایجان را در برابر سایر مردم ایران و به ویژه «فارس»ها قرار دهند و جنگ ترک و فارس ایجاد کنند و شمشیر نبرد علیه «فارسیسم» را تیز کنند. و نه تنها فارس ها. آن ها مشوق و مبلغ دشمنی بین ترک و کرد ارمنی شده اند. این دشمنی ها، خواست و عقیده ی مردم ایران نیست و از خارج از مرزهای کشور وارد می شود، به تقویت روند دموکراتیک در جامعه ی ما کمک نمی کند و به سود تحقق نقشه هایی است که تضعیف و تجزیه ایران را هدف خود قرار داده اند.
فعالان دموکرات آذربایجانی به ویژه در روزهای اخیر، به کرات از سایر دموکرات های ایرانی خواسته اند به حمایت از مبارزات مردم آذربایجان برخیزند و نگذارند این مبارزات توسط حکومت اسلامی سرکوب شود. چنین درخواستی کاملا به جاست و چنین حمایتی باید در هر سطحی که مقدور است صورت گیرد. اما این نیز انتظار به جایی است که وقتی مردم دلاور تبریز و سایر شهرهای آذربایجان به خیابان ها می آیند تا حق پای مال شده ی خود را از ناقضان این حقوق بازستانند، آذربایجان را به سنت دوران مشروطه خواهی خود، به نماد آزادی خواهی نه فقط برای خود که برای سرتاسر ایران تبدیل سازند.