تراژدی نسلی که محارب است
یاسر عزیزی
•
نسل ما نسل متروکی بود و اینک به مجازات بودش نشسته است، اتهام شیوا اگر جدی هم باشد، شاهد و قاضی آنقدر کوچک هستند و جدی نیستند که پای تقدیر ما امضایشان نماند و ما همچنان محارب خواهیم ماند، چه آزادی را پاس داشتهایم و "انسان را رعایت کردهایم". ما محارب خواهیم ماند، چه با چشم باز تن به بازی دیگران نسپردیم و بازی هم نخوردیم اگرچه به تمامی هم نبردهایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۶ شهريور ۱٣٨۹ -
۲٨ اوت ۲۰۱۰
وکیل "شیوا نظرآهاری"، زندانی استوار این روزهای زنجیر استبداد، شایعهی شهر را تایید کرد؛ اتهام محاربه برای شیوا.
شیوا نظرآهاری کسی از میان نسل من و همنسلان ماست. زاده شده در یکی از سالهای پس از انقلاب. او نیز چون همنسلان من فرزند انقلاب است. نوهی انقلاب است، نسل جمهوری اسلامی.
صادقانه بگویم، ما از همان تولدمان سر سازش نداشتیم. نه با کسی، غیر از خودمان کسی نبود؛ آنجا در آن هزارتوی خون کسی نبود جز من. هیچیک سر سازش نداشتیم، باخود هم از اول سر سازش نداشتیم. میداشتیم اگر، پا بر این پهنهی نامراد کی میگذاشتیم؟ از همان روز در آن میان خشم و خون از همه سو، تو گویی بند ناف ما را با گلوله بریده بودند، که هنوز هم گلوله و خون، با چشمها و دلهامان غریبه نیست. از همان روز ما محارب بودیم. اگر با خود سر جنگ نبود، کی به چنین تقدیری وامیداشتیمش؟ اما زندگی یک اتفاق بود، و افتاد. خوی ما اما همان زمان گرفته بود، بسته شده بود، با نطفهمان بسته بود. ما محارب بودیم.
اینک اما نسل ما سری است بین سرها، سرما حتا فرازتر ایستاده، فرازتر بر بلند ِ یک بام همزاد؛ بر بام محاربه. ما هنوز محارب ماندهایم، ماترک نسلی که "حرب" را باخت گویی!!، "ما"شدیم، بر بام بلند محاربه.
این روزها که میگذرد بیش از همیشه به جان و جهان خویش حس آن سر بر دار، آن ترسیم پاکبازی را میفهمیم! گویی "شبلی" در همین حوالی کلوخی میجوید اما بیطاقت پیش، که حلاجها بسیارتر شدهاند و کلوخ مینمییابد اینهمه را.
نسل ما نسل متروکی بود و اینک به مجازات بودش نشسته است، اتهام شیوا اگر جدی هم باشد، شاهد و قاضی آنقدر کوچک هستند و جدی نیستند که پای تقدیر ما امضایشان نماند و ما همچنان محارب خواهیم ماند، چه آزادی را پاس داشتهایم و "انسان را رعایت کردهایم". ما محارب خواهیم ماند، چه با چشم باز تن به بازی دیگران نسپردیم و بازی هم نخوردیم اگرچه به تمامی هم نبردهایم.
محارب پیروز ما شرف زندان خصم است، هم از این رویشان بازداشتهاند، برمیگردد بیگمان، برمیگردد.
*. http://azizi61.blogfa.com
|