ما ایرانیان، اسرائیل و یهود ستیزی


حسن داعی


• هدف از نوشته حاضر بهیچوجه دفاع یا توجیه رفتار اسرائیل با مردم فلسطین نمی باشد بلکه گام کوچکی است در جهت شناخت کارزار سی ساله ضد اسرائیلی و ضد یهودی رژیم ایران که جدا از آنکه سرمایه های کشورمان را بباد داده است، به رنج و آلام فلسطینیان افزوده است. به این امید که در پرتو آن بتوان به یک بازنگری ملی در باره مقولات یاد شده دست یافت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ شهريور ۱٣٨۹ -  ٨ سپتامبر ۲۰۱۰


 همزمان با مراسم ارتجاعی و ضد ایرانی "روز قدس"، سایت "جرس" که خود را ارگان خارج از کشوری رهبران جنبش سبز معرفی میکند، تلاش برای رونق بخشیدن به این نمایش ورشکسته و خمینی ساخته را دو چندان کرده است. پس از دروغگوئی 1 حیرت آور محسن کدیور در مصاحبه با تلویزیون صدای آمریکا که شعار مردم یعنی "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران". را به "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" تحریف نمود، خانم جمیله کدیور نیز به میدان آمده و در نوشته جدید 2 خود می نویسد:
«در سال گذشته شاهد طرح شعار ها و موضعگیری هایی بودیم که به شدت موجب ایجاد شبهاتی در بین افکار عمومی جهان خصوصا فلسطینیان و جهان عرب شد. به گونه ای وانمود شد که گویی ملت ایران و جنبش سبز نسبت به رنجهای ملت فلسطین و لبنان حساسیت ندارد و تنها در فکر کشور و ملت خویش و حقوق از دست رفته خود است. موضعگیری آقایان خاتمی، موسوی و کروبی در آستانه روز قدس نشان داد که آن شعارها و مواضع ربطی به رهبران جنبش سبز و جمع زیادی از طرفداران جنبش ندارد و حداکثر می تواند موضع بخشی از فعالان سیاسی تلقی شود که با توجه به تنوع و گستره رنگین کمانی جنبش سبز منعکس کننده مواضع طیفی از طیفهای زیر مجموعه جنبش بوده است.»
گویا تلاش خانم کدیور برای تقلیل شعار مردم به "طیفی از طیف های زیر مجموعه جنبش" کافی نیست زیرا سایت جرس بخش ویژه ای نیز به "تریتا پارسی" اختصاص داده است و با چاپ مصاحبه ای با وی 3، ضمن تبلیغ و کمک رسانی به لابی ورشکسته باند رفسنجانی و مافیای نفتی ایران، به او فرصت داده تا بعنوان "متخصص مسائل اسرائیل" به تئوری بافی در مورد دلائل دشمنی اسرائیل با ایران بپردازد. البته این مصاحبه اتفاقی نیست زیرا دستگاه تبلیغی لابی رژیم و تریتا پارسی در 13 سال گذشته حول مبارزه با "لابی اسرائیل" در آمریکا کوک شده است تا با معرفی آن بعنوان دشمن اصلی منافع ایرانیان، فشار علیه رژیم آخوندی را کاهش دهد.
آنچه بیش از هرچیز قابل توجه است، همسوئی و هماهنگی بین باندهای وابسته به ولی فقیه و "رهبران" جنبش سبز در داخل و خارج از کشور برای نجات روز قدس و زنده نگاه داشتن این مراسم ضد ایرانی است. پیداست که حفظ و نگاهبانی از روز قدس، درست مانند حرکت در چهارچوب قانون اساسی و پرهیز از ساختار شکنی، از اهمیت ویژه ای نزد رژیم و این دسته از رهبران اصلاح طلب برخوردار است. به عبارت دیگر، همانطور که سران جنبش سبز تلاش میکنند تا ضمن ارائه "قرائت دموکراتیک" از قانون اساسی حرکت خویش را در چهارچوب این نظام تعریف کنند، به همان اندازه نیز برای حفظ چهارچوب ها و اصول حاکم بر سیاست خارجی رژیم یعنی صدور بنیادگرائی و تسلط بر جهان اسلام، البته با قرائتی اصلاح شده توجه شایانی مبذول میدارند چرا که از نظر آنانئ قانون اساسی (ولایت فقیه) و روز قدس (صدور واپسگرائی) از پایه های اصلی حفظ نظام محسوب میشوند.
فعالیت های تبلیغی، مالی، دیپلماتیک و نظامی 30 ساله رژیم حاکم بر کشورمان برای سواری گرفتن از مردم فلسطین و ادامه یک سیاست خارجی ضد ایرانی بخوبی نشان میدهد که موضوع "جنگ با اسرائیل و یهود ستیزی" تا چه میزان برای حفظ این رژیم ضروری است. بی جهت نیست که محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران در مصاحبه 4 چند روز پیش خود گفت: «از بعد سیاسی، نبود ایران در معادلات و مبارزات ملت فلسطین، ضربه ای جبران ناپذیر به سیاست خارجی ایران و منافع ملی ماست.». بهمین جهت نیز خمینی در اولین پیامی 5 که برای روز قدس فرستاد، این نمایش چندش آور را روز برافراشتن پرچم جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه معرفی نمود:
« روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمی‌توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم می‌دانم، روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم؛ و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند.»
طبیعتا به همان اندازه که سیاست باصطلاح "مبارزه با رژیم صهیونیستی" برای حیات رژیم ایران ضروری است، به همان میزان نیز بر سرنوشت ما ایرانیان بطور مستقیم تآثیر گذاشته و نسل های کنونی و آینده کشور تاوان آن را پرداخت می کنند. از اینرو نیاز به بحث و کنکاش در باره مقولاتی مثل "اسرائیل، ظلم بر مردم فلسطین و جایگاه آن در یک سیاست خارجی ملی" هرچه بیشتر احساس میشود. از آنجا که مبحث "نابودی اسرائیل و یهود ستیزی" در مرکز و قلب ایدئولوژی خمینی و همچنین دستگاه سیاسی و تبلیغی رژیم دست پرورده وی قرار گرفته دارد، ما ایرانیان نیز بایستی بنوبه خود و رو در روی فاشیسم مذهبی خمینی، به بازنگری حافظه جمعی مان در این زمینه اقدام نموده و دیدگاه و اندیشه خود را از هرگونه گرایش نژادپرستانه و بطور خاص از رسوبات واپسگرایانه و یهود ستیزانه پاک و مبرا سازیم
هدف از نوشته حاضر بهیچوجه دفاع یا توجیه رفتار اسرائیل با مردم فلسطین نمی باشد بلکه گام کوچکی است در جهت شناخت کارزار سی ساله ضد اسرائیلی و ضد یهودی رژیم ایران که جدا از آنکه سرمایه های کشورمان را بباد داده است، به رنج و آلام فلسطینیان افزوده است. به این امید که در پرتو آن بتوان به یک بازنگری ملی در باره مقولات یاد شده دست یافت.
هدف آن است تا رفتار و گفتار ضد اسرائیلی رژیم ایران و لابی خارج از کشوری اش را همچون آئینه ای در برابر خویش قرار دهیم و هر گاه و در هر زمینه ایکه بین خودمان و دستگاه فکری و سیاسی این رژیم مخرج مشترکی پیدا کردیم، به آن شک کنیم و آنرا مورد بازبینی قرار دهیم. بهمان ترتیب که نمی توان تحت نام "مبارزه با آمریکا" و یا اتخاذ مواضع "ضد امپریالیستی" در کنار رژیم آخوندی قرار گرفت، بهمان ترتیب نیز باید از همسوئی با مبارزات ضد اسرائیلی و یهود ستیزانه این حکومت پرهیز کرد و فاصله گرفت.

کدام اسرائیل؟
دستگاه ایدئولوژیک و کارزار تبلیغی رژیم ایران در مورد اسرائیل مجموعه ایست از عناصری همچون یهود ستیزی از دیدگاه مذهبی، نژاد پرستانه از نوع اروپائی آن، نفرت از اسرائیل در چهارچوب مبارزه ضد آمریکائی به سبک چپ سنتی مرسوم در دوران جنگ سرد، واپسگرایانه از آن منظر که اسرائیل را تفاله آمریکا و تمدن ویرانگر غرب میداند و سرانجام تئوری کلاسیک و مرسومی که صهیونیسم و یهودیان را اربابان جهان و توطئه گران پشت پرده ای میداند که رهبران آمریکا و اروپا را برای پیشبرد منافع شیطانی خویش و ادامه تسلط بر جهان منصوب میکنند. مجموعه این نظریات، از اسرائیل شیطانی می سازد که مادر و ریشه همه دردهای منطقه و صلح جهانی است. دراین دستگاه فکری و سیاسی، اسرائیل به "شر مطلق" و "مادر همه بدی ها" حتی برای ما ایرانیان تبدیل میشود و دیگر پلشتی ها و زشتی ها همه رنگ میبازند و قباحت و زنندگی خود را از دست میدهند.
شوربختانه بخشی از ایرانیان بدلیل شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و مذهبی حاکم بر کشورمان و بخصوص در فقدان یک بحث عمومی، در نگاه خود به اسرائیل، با خمینی و جانشینان بغایت پلید وی به درجاتی اشتراک نظر پیدا میکنند.. از اینرو میتوان در پیرامون خود آثار منفی این "همفکری و همخوانی" نسبی با واپسگرایان حاکم بر کشورمان را مشاهده نمود. بعنوان مثال، برای برخی از هموطنان، از آنجا که اسرائیل به سلاح اتمی مجهز است، پس خطرات ناشی از تجهیز ملایان به بمب اتم قابل اغماض وچشم پوشی است و تا زمانیکه اسرائیل خلع سلاح نگردیده است، گفتگو در مورد توقف برنامه اتمی رژیم ایران امری نادرست و آمریکائی پسند تلقی میشود.
در این چهارچوب فکری، ظلم اسرائیل بر فلسطینیان بزرگترین مصیبتی است که طی چند دهه گدشته بر منطقه و ساکنان آن نازل شده است و از آنجا که همه نگرانی ها و حساسیت ها روی این بلای عظیم متمرکز میشود، از اینرو به آسانی میتوان چشم خویش را روی فاجعه عظیم تر یعنی رشد بنیادگرائی اسلامی بر منطقه که سی سال است هر روز مصیبت بارتر میشود بست و بنابراین در مورد این فاجعه یعنی تسلط باندهای وابسته به حماس و حزب الله، جیش المهدی یا سپاه بدر بر جان و مال مردم مظلوم منطقه و در نتیجه نابود شدن جریانات ملی و دموکراتیک برای چند نسل، حساسیت چندانی از خودنشان نداد. اگر هم گهگاهی در باره این سونامی اسلامی مطلبی گفته شود، بلافاصله آنرا نتیجه طبیعی و محصول ظلمی تلقی میکنند که اسرائیل بر منطقه روا داشته است.
در همین دستگاه فکری و تبلیغی، هولوکاست و نابود شدن میلیونها انسان در کوره های آدم سوزی نیز کمرنگ میشود و برخی اصولا آنرا ساخته و پرداخته خود صهیونیست ها میدانند که با هیتلر همکاری کردند تا قوم یهود را به مسلخ ببرد و پس از پایان جنگ نیز آنقدر این کشتار را بزرگ کردند تا در پرتو آن، قادر شوند تشکیل دولت نامشروع اسرائیل و اذیت و آزار فلسطینیان را موجه جلوه دهند. به عبارت دیگر گویا یهودیان هولوکاست را عمدا بزرگنمائی میکنند تا جنایت بزرگتر یعنی ظلم بر فلسطینیان را لاپوشانی کنند.
هم اینجاست که میتوان حتی قبای یک روشنفکر ضد رژیم ایران را بر تن داشت و در عین حال به انکار هولوکاست پرداخت. "مجید شریف" که خود یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای شد و توسط باند سعید امامی به قتل رسید، یکی از کسانی است که متاسفانه در آخرین مقطع زندگیش قبل از آن ترور جنایتکارانه، تلاش فکری خود را برای ارتقاء سیاه ترین افکار ضد یهودی بکار برد. در مقاله ایکه 6 سایت عصر نو در رثای وی منتشر نمود چنین میخوانیم: «مجید شریف در مدتی کوتاه پس از ورودش به کشور به کار سترگ ترجمه روی آورد و چند ترجمه گرانقدر از خود به یادگار گذاشت که عبارتند از: تاریخ یک ارتداد،اسطوره های بنیانگذار سیاست اسراییل/رژه گارودی- تاریخ یهود، مذهب یهود/اسراییل شاهاک...»
کتابی که مجید شریف ترجمه کرد "اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل" 7 نوشته "رژه گارودی" (Roger Garaudy) است که تماما در انکار هولوکاست و توجیه یهود ستیزی است. گارودی که از رهبران حزب کمونیست فرانسه بود به یکباره مسلمان شد و به یهود ستیزی دوآتشه و مرتجع تبدیل گردید. وی مرید "امام خمینی" شد و نام خویش را نیز از "رژه" به "رجاء" تغییر داد. گارودی که بخاطر انتشار این کتاب بغایت نژادپرستانه در دادگاه فرانسه محکوم شده بود به ایران رفت و با "سید علی خامنه ای" نیز دیدار کرد و به یکی از ایدئولوگ های محبوب رژیم آخوندی تبدیل شد. پس از محکومیت وی در دادگاهی در فرانسه، محمد خاتمی به دفاع از وی پرداخت و او را "محقق و متفکری" نامید 8 که گویا تنها گناهش تحقیقات علمی بوده است.
کار ناشایست مجید شریف در ترجمه کتاب گارودی نه تنها مورد نقد و نکوهش قرار نگرفت بلکه ناشر این کتاب یعنی عزت الله سحابی از رهبران گروه موسوم به ملی-مذهبی بود که مقدمه ای بر کار مجید شریف نوشت و در قامت یک روشنفکر به دفاع از گارودی برخاست و با معرفی وی بعنوان «مرد متفکر و سیاست و اندیشمند آزاده و حقیقت جوی فرانسوی» کتاب وی را سرآغاز عصر روشنگری در مورد ماهیت اسرائیل خواند.
سحابی در مقدمه خود، هولوکاست را به "اعمال فشار بر یهودیان" تقلیل میدهد و به همدستی صهیونیستها با هیتلر برای سرکوب یهودیان اشاره کرده و از طرح صهیونیستها برای جاانداختن این قوم بعنوان قربانی اصلی جنگ جهانی دوم سخن میگوید: «مرحله سوم با پیشرفت ناسیونال سوسیالیسم و غلبه گرایشات ضد یهودی بین آلمانها و اروپائیان آغاز شد. همکاری سودجویانه و فرصت طلبانه رهبران صهیونیسم با سران رژیم هیتلری برای اعمال فشار بر یهودیان در جهت مهاجرت از اروپا به فلسطین ویژگی این دوره است. مرحله چهارم پس از ختم جنگ جهانی دوم آغاز شد و برای پیشبرد این امر از عوامل و زمینه هایی مثل طرح مظلومیت یهودیان بعنوان اصلی ترین و مهم ترین قربانیان جنگ و ...استفاده شد. در این مرحله تبلیغات چنان شدید و فراگیر بود که تمامی روشنفکران و سیاستمداران ... را تحت تاثیر قرار داد و همگان ادعاهای صهیونیستها را باور کردند. در نتیجه زمینه برای مشروعیت یافتن اقدامات تروریستی و ضد بشری آنها در سرزمین فلسطینی هموار شد.»
عزت الله سحابی و مجید شریف نمونه های منحصر بفردی در میان طیف روشنفکران ایرانی نیستند که در گرداب نفرت از اسرائیل، با هسته مرکزی دستگاه هیستریک تبلیغات ملایان مماس شده و قدم به سیاه ترین دهلیزهای واپسگرائی نهاده اند. در این گرداب، جنایات اسرائیل در حق مردم فلسطین بمثابه بزرگترین و زشت ترین گناهان دنیای مدرن آن چنان معرفی میشود که متعاقبآ و بطور ضمنی تمام پلیدی ها و جنایات رژیم حاکم بر ایران نیز تحت الشعاع قرار گرفته و به حاشیه رانده می شوند. بی جهت نیست که "حمید دباشی" یکی از مشاوران سازمان نایاک و از همکاران سایت جرس گریبان مدافعان حقوق بشر در ایران را میگیرد و از جایگاه معلم اخلاق با عتاب میگوید 9:
«شصت سال است که دولت غاصب نژاد پرست آپارتاید استعمارگر اسرائیل خون ملت فلسطین را در شیشه کرده، فرزندان آنها را کشته، زنان آنها را بیوه و عزادار کرده و سرزمین آنها را روز روشن از زیر پای آنها دزدیده است. لابد منصفانه است اگر به این حرف ساده معتقد باشیم که هیچ "فعال سیاسی" ایرانی (مردم معمولی را عرض نمیکنم) که در امریکا و یا اروپا زندگی میکند و طی این مدت دراز هرگز بر علیه این ظلم وقیحانه لام از کام نگشوده سینه چاک کردنش برای فقدان حقوق "بشر" در جمهوری اسلامی از بیخ و بن بی اعتبار است. یک بام و دو هوا که نمیشود. ظلم ظلم است، و انسان انسان. هیچ مادر افغان و عراقی و فلسطینی هم که بچه اش را از یک مادر ایرانی کمتر دوست ندارد. چطور میشود دولت وحشی اسرائیل یک و نیم ملیون مرد و زن و پیر و جوان و مادران و فرزندانشان را در غزه در بزرگترین زندان روی کره زمین زندانی کند و از زمین و هوا و دریا بر آنها بمب و آتش بریزد و قتل عام کند و این حضرات تازه سبزشده مقیم امریکا و اروپا "صم بکم" انگار نه انگار بوده اند، و حالا یک دفعه حرف از حقوق "بشر" میزنند.»
نگاه افراطی و غضب آلود حمید دباشی به اسرائیل، صریحآ به این معناست که مبنای آزادیخواهی و صلاحیت دفاع از حقوق بشر توسط فعالین سیاسی ایرانی، قبل از هر چیز به موضع آنان در رابطه با اسرائیل مربوط میشود و از همین رو، وی از کسی بازخواست نمی کند که مثلآ چرا سی سال آزگار در مورد جنایات بیسابقه رژیم آخوندی در حق هفتاد میلیون ایرانی سکوت کرده بود و یا مانند برخی از همکاران خود ایشان و سایت جرس، پس از سه دهه شراکت و همدستی با رژیم ایران در ارتکاب این جنایات،ناگهان مدافع حقوق بشر و مسئول اتاق فکری جنبش مردم شده است... دادگاه اخلاقی دباشی، شباهت زیادی به دکان های "فروش بهشت" آخوندهای شیاد دارد: مثلآ میتوان هر عمل خلافی را انجام داد اما با گفتن یک لعنت به یزید و یک گریه برای امام حسین به بهشت رفت. البته در اینجا باید فقط به اسرائیل لعنت فرستاد و برای مردم فلسطین گریست.
جالب اینجاست که دباشی عضو شورای 10 نایاک به رهبری تریتا پارسی است که تا چند ماه قبل از انتخابات قلابی ریاست جمهوری سال گذشته در ایران، از اوباما میخواست که دولت احمدی نژاد را بعنوان نماینده مردم ایران برسمیت بشناسد و برای فراهم کردن معامله با خامنه ای، بر میزان امتیازات خود به این حکومت بیفزاید و خاورمیانه را با رژیم ایران تقسیم کند. سازمان متبوع دباشی یعنی نایاک، از اوباما و از نمایندگان کنگره میخواست تا قدرت جمهوری اسلامی در منطقه را برسمیت بشناسد. ( صورتجلسه نشست لابی CNAPI 11 - صورتجلسه دیدار تریتا پارسی با نماینده کنگره جف دیویس 12)
حمید دباشی که مبارزه برای حقوق بشر فلسطینیان را شرط لازم برای انساندوستی ایرانیان میداند فراموش کرده است که بر طبق اسناد 13 رسمی، سازمان متبوع وی یعنی نایاک، تا قبل از ماه مه 2007 یعنی زمانیکه روابط پنهان این گروه با جمهوری اسلامی به روزنامه ها کشیده شد، حتی یک بار نیز در محکومیت نقض فاحش حقوق بشر در میهنمان ایران، بیانیه و اطلاعیه ای صادر نکرد و برعکس، همیشه سعی در حفظ روابط حسنه با مسئولان جمهوری اسلامی داشت. از اینرو، بر طبق یکی از اسناد 14 منتشر شده توسط دادگاه، هنگامیکه خبرگزاری فرانسه به اشتباه نوشته بود که سازمان نایاک در سالگرد 18 تیر به طرفدارای از دانشجویان در واشنگتن تظاهرات کرده است، تریتا پارسی بلافاصله برای رفع این اتهام سنگین وارد عمل شده و ضمن تماس با مسئولان رژیم در داخل کشور به آنان اطمینان داده است که این سازمان از این ناپرهیزی ها نخواهد کرد. این داستان، تنها یک نمونه از خروار ها دوستی بین سازمان متبوع حمید دباشی و رژیم ضد ایرانی ملایان در کشورمان است.

دایره المعارف مبارزه با اسرائیل
دستگاه تبلیغی و ایدئولوژیک رژیم ایران در مورد اسرائیل قبل از هرچیز نافی منافع ما ایرانیان، بر علیه مصالح مردم منطقه و بطور ویژه بلای جان مردم فلسطین است. وظیفه ما، شناخت این مجموعه فکری و تبلیغی است و شاید یکی از بهترین راهها برای ورود به این بحث، نگاهی به فعالیت های تریتا پارسی و متحدان وی در آمریکاست که در طول سیزده سال گذشته، اسرائیل و لابی این کشور در آمریکا را بعنوان دشمن ایران و ایرانیان معرفی کرده و هدف اصلی خویش را نیز مقابله با آن قرار داده اند. این در حالی است که دشمن اصلی ما ایرانیان چه در ایران و چه در آمریکا، چیزی بجز رژیم حاکم بر کشورمان نبوده است. تریتا پارسی، از اسرائیل تصویری ارائه میدهد که در نهایت با تصویریکه ملایان از اسرائیل عرضه میکنند مو به مو مطابقت میکند. در این نگاه، اسرائیل همان نیروی مخوف و قدرتمندی است که کنگره آمریکا و کاخ سفید را در کنترل خویش گرفته است و آنانرا مجبور میکند تا برخلاف مصالح آمریکا، به دشمنی با ایران روی آورند. بهمان ترتیب که رژیم ایران با شیطان سازی از اسرائیل تلاش میکند تا سیاست خارجی خود یعنی صدور ارتجاع و تروریسم به کشورهای منطقه را به پیش ببرد، بهمان ترتیب نیز تریتا پارسی با معرفی لابی اسرائیل بعنوان دشمن ایران و ایرانیان، راه را برای لابی خود در آمریکا و برداشتن فشار از روی رژیم ایران هموار میکند.
مجموعه نظرات تریتا پارسی و کارزار تبلیغی لابی طرفدار رژیم در کتاب وی بنام »همبستگی نامطمئن« (Treacherous Alliance) منعکس گردیده است. این کتاب داستانی است با سه شخصیت اصلی: اولین شخصیت اسرائیل است که همان گناهگار اصلی و ریشه همه خصومت ها و مشکلات منطقه و دلیل اصلی دشمنی آمریکا با ایران است. شخصیت دوم این کتاب آمریکاست که بدون قدرت تصمیم گیری، اسیر خواسته ها و زورگوئی های لابی اسرائیل قرار میگیرد و بر خلاف منافع آمریکا، بجای دوستی با جمهوری اسلامی به خصومت با کشورمان می پردازد و دست دوستی دراز شده از طرف ایران را از ترس اسرائیل پس میزند. و سرانجام شخصیت سوم کتاب جمهوری اسلامی است که با ادامه یک سیاست خارجی ملی و پراگماتیست، در پی کسب جایگاه مشروع خویش در منطقه است اما اسرائیل که حاضر به تقسیم هژمونی خویش در منطقه با هیچ کشوری نیست، با فشار و تهدید بدنبال منزوی کردن ایران و محروم کردن کشورمان از حقوق طبیعی اش میباشد.
کتاب تریتا پارسی مانند دائره المعارفی است که تمامی وجوه و فرایندهای دستگاه تبلیغی رژیم ایران را با زبان مدرن و امروزی توجیه کرده است. با نگاهی به این کتاب میتوان درک درستی از این کارزار فریب و جعل حقیقت بدست آورد و در نتیجه میتوان مخرج مشترک خود با رژیم ایران را در این حیطه بازشناخت تا در قدم بعد بتوان این رسوبات واپسگرایانه "یهود ستیزی" را از خود زدود و از هرآنچه که ما را ناخواسته به دستگاه فکری ملایان نزدیک میسازد دوری گزید.

www.iranianlobby.com


یادداشت ها:
1. مصاحبه محسن کدیور با تلویزیون صدای آمریکا، ژوئن 2010
www.youtube.com
2. جمیله کدیور، "روز قدس و جنبش سبز ملت ایران" سایت جرس 11 شهریور 2010 www.rahesabz.net
3. مصاحبه با تریتا پارسی، 13 شهریور 1389 www.rahesabz.net   
4. مقاله محسن رضائی در سایت تابناک در مورد روز قدس www.tabnak.ir
5. پیام خمینی بمناسبت روز قدس، سایت تابناک www.tabnak.ir
6. مقاله ای به قلم رنگین کمان در رثای مجید شریف چاپ سده در سایت عصر نو، 25 آبان 81 asre-nou.net
7. اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل، موسسه خدمات فرهنگی رسا، سال 1375
8. ویکیپدیا در مورد رژه گارودی و پیام خاتمی در حمایت از وی en.wikipedia.org
9. حمید دباشی، "فرق خرگوشان بازیگوش و لاک پشت باهوش"، سایت جرس، 16 شهریور 1389 www.rahesabz.net
10. سایت نایاک، معرفی حمید دباشی بعنوان عضو شورای مشاوران این سازمان www.niacouncil.org
11. متن صورتجلسه نشست لابی در ماه دسامبر 2008 پس از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری www.iranian-americans.com
12. صورتجلسه کوتاه دیدار تریتا پارسی با جف دیویس نماینده کنگره آمریکا در سپتامیر   www.iranian-americans.com
13. لیست بیانیه های سازمان نایاک در مورد حقوق بشر. این لیست روی سایت نایاک قرار گرفته است و تا قبل از ماه می 2007 هیچ بیانیه یا موضعگیری در مورد نقض حقوق بشر وجود ندارد www.niacouncil.org
14. سند منتشر شده توسط دادگاه فدرال، گزارش نایاک به بنیاد اعانه ملی آمریکا، صفحه 4 بند 5 www.iranian-americans.com

ادامه دارد
بخش بعدی: "کارزار ضد اسرائیلی لابی رژیم ایران در آمریکا"