ما و قضاوتگری


طاهره شیخ الاسلام


• یکی از مشکل‏ترین و در عین حال حساس ترین کارها قضاوت کردن است و متأسفانه یکی از متداول‏ترین و مخرب‏ترین ویژگی‏های اخلاقی در بین ما قضاوتگر بودن ماست. در این نوشتار مختصرا به آثار و جوانب این خصوصیت پرداخته می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲۵ می ۲۰۰۶


یکی از مشکل‏ترین و در عین حال حساس ترین کارها قضاوت کردن است و متأسفانه یکی از متداول‏ترین و مخرب‏ترین ویژگی‏های اخلاقی در بین ما قضاوتگر بودن ماست* در این نوشتار مختصرا به آثار و جوانب این خصوصیت پرداخته می شود.
بسیاری از ما معمولا با دیدن یک رفتار و یا شنیدن یک جمله از یک شخص و یا در باره یک شخص،   به قضاوت کردن در مورد شخصیت او می پردازیم. طبیعی است قضاوتی که با این سرعت صورت گیرد، نمی تواند از دو حالت خارج باشد: خوب و یا بد.
از طرفی ویژگی "تعمیم دادن" که آن نیز در میان ما بسار رایج است باعث می گردد که این خوبی و بدی را مشمول تمامی وجوه فرد بدانیم. بدین معنی که شخص خوب را تماما خوب دیده و در او یک خصوصیت بد پیدا نکنیم و در شخصی که به نظرمان بد است یک صفت خوب نیابیم.
این تعمیم دادن گاه حتی از فرد مورد نظر در می گذرد و بستگان نزدیک و گاه دور او را نیز در بر می گیرد و بدین ترتیب افراد همراه با آبا و اجدادشان در یکی از دو گروه بد یا خوب، خادم و یا خائن، شریف و یا ناشریف، با معرفت و یا بی‏معرفت، و بزبان ساده   ماه و یا افتضاح قرار می گیرند. (قضاوت قبیله ای)
تاسف آور اینجاست که در بسیاری از مواقع نازنین و شریف و با معرفت بودن افراد فقط باین خاطر است که مثلاً یک روز پول تاکسی ما را داده‏اند، یا از ما تعریفی کرده اند و با ما گرم گرفته‏ و مهمتر از همه ما را به منزلشان برای شام یا ناهار دعوت کرده اند. با این ترتیب می توان دریافت که بد و بی معرفت بودن افراد می تواند به دلیل عدم انجام کارهای فوق باشد! به بیان دیگر خوبی و بدی افراد به دور محور "من" می گردد. و کسی از نظر ما خوب است که   با "ما" خوب باشد و نفعش به "ما" برسد، حتی اگر "ضرر دیگران" را در پی داشته باشد و بالعکس. این نوع قضاوت یک جانبه، صریع و غیر منصفانه باعث میشود که ما بشدت از هم بهراسیم. هراسی که ما را به پنهان کاری و تظاهر وا می دارد. به خصوص که می دانیم این قضاوتها بسرعت به دیگران منتقل خواهد شد و آنها نیز بدون تحقیق و تفحص آنرا قبول کرده و بنوبه خود به سایرین منتقل می کنند.
 
اما قضاوت ما در مورد افراد سیاسی بر مبنای رابطه آنها با قدرت حاکم شکل می گیرد و از آن‏جایی که ما در اکثر اوقات تمام بدبختی‏هایمان را از چشم حکومت وقت می‏بینیم، کسانی که به هر دلیلی و با هر انگیزه ای با آن سر به مخالفت بردارند، در چشم ما محبوب و قهرمان ملی محسوب می‏شوند. به‏خصوص اگر به تبعید و زندان فرستاده شده و بنحو اولی کشته شوند. اینگونه برخورد غیرمنطقی و احساسی با قضیه از یک طرف و نیاز به محبوب و قهرمان شدن که در نوشتار حسادت شرح آن گذشت، از طرف دیگر باعث می شود که بسیاری از جوانها بدون اینکه از توانائی های جسمی، روحی و فکری خویش آگاهی کافی داشته باشند، با بت کردن یک شخص خاص و با پیروی ناآگاهانه از یک مکتب ویژه، روانه زندانها شوند و گاه جان خود را نیز در این راه فدا نمایند و در صورت جان بدر بردن، در سنین پختگی اگر براستی پخته شده باشند، به ناآگاهی و خامی دوران جوانی خویش تاسف خورند.
طبیعتا   تا این نگاه بر ما حاکم است و با انسانها و قضایا و هر چیز دیگر اینگونه برخورد می کنیم و تا انصاف ما تحت الشعاع نگاه تک بعدی ما و طرفداری از دوست، خانواده، حزب و قبیله و دسته ما قرار می گیرد، انتظار پیشرفت انتظاری عبث خواهد بود.
هنگامی که ما توانستیم نقاط ضعف خود، دوستان و حزب و گروه خود را نیز ببینیم و در مورد آنها منصفانه به قضاوت بنشینیم، هنگامی که توانستیم فضیلت را در مخالفان عقیدتی و حتی در دشمنان خویش دیده و زبان به تحسین آنها بگشاییم، هنگامی که ما توانستیم در انتقاد از هر مکتب و مسلکی، نکات مثبت آنها را نیز برشماریم، خواهیم توانست به شاعر هوشمندی افتخار کنیم که هفتصد سال پیش از این به ما چنین توصیه کرد
 
"عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی    نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند"
 
آری نفی حکمت کردن اکثریتی از ما بطور اعم   و نفی حکمت کردن برگزیدگان فکری و فرهنگی ما بطور اخص، برای کسب نظر خاص و عام، یکی ازموانع بزرگ در راه روشن سازی جامعه و به تبع آن پیشرفت مملکت ماست.  
ویژگی های قضاوتگری، عمومیت دادن، و مطلق‏نگری در میان ما، تاکنون ضررهای زیادی را چه در سطح فردی و اجتماعی و چه در زمینه سیاسی بر ما وارد آورده است و بیش از این نیز خواهد آورد. به نظر می رسد که ما راهی نداشته باشیم جز اینکه بشدت گفتارها و نوشتارهای خویش را زیر نظر بگیریم و آنها را حتی المکان از غرض ورزی، کینه توزی و بد خواهی، تک بعدی نگری و در یک کلمه بی انصافی تصفیه کنیم. که اگر چنین نکنیم این در بر همین پاشنه خواهد چرخید و آمدن دهها رژیم دیگر با ایدئولوژی های متفاوت نیز تغییری در وضع جامعه ما بوجود نخواهد آورد.*
 
* قضاوتگر را معادل واژه جاجمنتال در انگلیسی گرفته ام
* این ویژگیها به گونه ای مشروح در "کتاب در اسارت فرهنگ" بقلم همین نویسنده آمده است. این کتاب در ایران منتظر دریافت مجوز است.