مصاحبه با دیوید کرامول
سیاره خصوصی


دیوید کرامول - مترجم: احمد سیف


• در سیاره خصوصی من بحث می کنم که چگونه نیروهای جهانی کردن با پایداری نظام اکولوژی با حقوق بشر و با عدالت اجتماعی در تناقض اند. و از سرتاسر جهان نمونه می آورم تا نشان دهم که برای به عقب راندن این فرایند چه می توانیم کرد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲۵ می ۲۰۰۶


سئوال: ممکن است به زد نت بگوئی که کتاب تاره تو سیاره خصوصی در باره چیست؟ چه پیامی دارد؟
با اتوریته به ما می گویند که جامعه سرمایه داری بطور اجتناب ناپذیری با « دموکراسی» و « بازدهی» و « بازبودن» مرتبط است. ولی بررسی عقلائی تاریخ پس از جنگ دوم جهانی نشان می دهدکه بین این خواسته «صلح آمیز» قدرت های غربی و پی آمدهای مخرب اش شکاف عظیمی وجود دارد. یعنی در جنوب شرقی آسیا، اندونزی، امریکای لاتین وهمین طور در خود کشورهای ثروتمند غربی قربانیان زیادی هستند. آنها که از یک دولت- بنگاه سالار متمرکز« بهره مند» می شوند، بهره مندی شان برپشت فقر جهانی، نابودی محیط زیست و نابرابری بنا شده است. کوشش شرکت های بزرگ برای خصوصی کردن این سیاره در پوشش واژگانی خنثی مثل « جهانی کردن»، « نئولیبرال» و « تجارت آزاد» پنهان می شود. سیاست مداران می کوشند « جهانی کردن» را به عموم، به بخش تجارتی، به عنوان مقوله ای « اجتناب ناپذیر» « مدنی» و « عادلانه» بقبولانند. این خیلی کار پرزحمتی است که که آدم همه این پوشش ها را بکنار بزند و واقعیت جهانی کردن را نشان بدهد که به واقع، یعنی به تحت سلطه سود کوتاه مدت شرکت ها درآمدن زندگی مردم وزندگی این سیاره.
درعین حال، این سیاره دارد دوبرابر میزانی که تا کنون می شد، گرم می شود. درطول ۲۵ سال گذشته، یک سوم نظام اکولوژی جهان به خاطر فشارهای بشراز دست رفت. و میلیاردها انسان در فقر مطلق زندگی می کنند. در عین حال، رشد بازارهای جهانی و سرمایه بین المللی رشد بیشتری نشان می دهد و ثروت درمیان تعداد معدودی متمرکز می شود ودر جهان پراکنده نمی شود. آیا بین این عوامل ارتباطی هست؟ و اگر جواب مثبت باشد، چه می توان کرد؟ تاریخ نشان می دهد که مردم عادی قدرت دارند که خیلی چیزها را تغییر بدهند. برای نمونه، منع برده داری درامریکا، تشویق حقوق کارگران با اتحادیه های کارگری، نهضت حق رای عمومی، دادن حق رای به زنان، پیروزی های نهضت صلح طلبی،  فعالان سیاه پوست وفمینیست ها در سالهای ۱۹۶۰، تقاضا برای کاستن از گازهای گرم خانه ای، اعتراضات عمومی درسیاتل، واشنگتن، پراگ، جنوا، برای لغو بدهی جهان سوم، و کوشش برای عادلانه کردن نظام سرمایه داری جهانی با سیاست های پایدار، هیچ کدام خواسته شرکت های بزرگ، سیاستمداران نبودند بلکه با نیروی فشار عمومی به دست آمدند.
در سیاره خصوصی من بحث می کنم که چگونه نیروهای جهانی کردن با پایداری نظام اکولوژی با حقوق بشر و با عدالت اجتماعی در تناقض اند. و از سرتاسر جهان نمونه می آورم تا نشان دهم که برای به عقب راندن این فرایند چه می توانیم کرد. اشتباه نکنید دولت های بنگاه سالار متمرکز ما دربرابرآگاهی و فعالیت آدمهای معمولی بسیار شکننده اند. شواهد زیادی وجود دارد که می توانیم به آینده خوشبین باشیم.   
 
   
سئوال: می توانی در باره نوشتن این کتاب به زد نت چیزی بگوئی؟ محتوی کتاب از کجا آمده است؟چه چیزی در این کتاب هست که آن را به این صورت درآورده است؟
درست یک ماه قبل از تولد پسرم، شون، که در سپتامبر ۱۹۹٨ به دنیا آمد،تحقیق جدی درباره این کتاب را آغاز کردم. درنگاه اول وقتی که شریک زندگی ات خیلی از این کارت حمایت نکندویا برایش فرق نکند، این زمان خوبی برای شروع نوشتن یک کتاب نیست. ولی پدرشدن برای اولین بار، در ضمن، یک عامل انگیزه ای قوی بود برای نوشتن این کتاب، بیانگر کوششی بود برای فهمیدن نیروهائی که جامعه را شکل می دهندو آینده ما و نسل های آینده را می سازند.
محتوی گسترده کتاب با شیوه زندگی من و تجربیات من شکل گرفت. من از یک خانواده کارگری در غرب اسکاتلند آمده ام. پدرم یک عامل بسیار موثر درآموزش سیاسی من- در واقع آموزش من بطور کلی- بود و هست. خودش فارغ التحصیل جغرافیا بود و عاشق طبیعت، و در من و برادرم این عشق عظیم به مناطق روستائی اسکاتلند را او ایجاد کرد و نیروهای طبیعی و انسانی که به آن شکل داده اند.  شاید علت علاقه من به مسایل مربوط به بهداشت محیط زیست که بخش عمده کتاب سیاره خصوصی است، از هیمن جا می آید.
سال  ۱۹۹٨  هوا در امریکا و نقاط دیگر خیلی استثنائی بود. من در آن موقع در مرکز تحقیقاتی مسایل اقلیمی در بولدر، کلرادو شاغل بودم. اگرچه آن موقع من درگیرتحقیق در باره شرایط اقلیمی نبودم ولی برای اولین بار با مسایل مربوط به شرایط اقلیمی آشنا شدم. عجیب این که در ۵ سال آینده من برای یک کمپانی نفتی، شل، به عنوان یک جغرافیا دان درمسایل مربوط به اکتشاف در هلند کار کردم که برای من یک تجربه آموزشی خیلی خوبی بود که مسایل را از درون این شرکت ها ببینم که چگونه یک شرکت فراملیتی کار می کند. من در ۱۹۹٣ از شل استعفا دادم و یک پست پژوهشی در اقیانوس شناسی و شرایط اقلیمی در سوتامپتون را قبول کردم.
در همه این دوره های گوناگون، من شروع کردم به دیدن رابطه بین فقر و بی عدالتی، قدرت شرکت ها و شرایط اقلیمی، سیاست خارجی دولت های غربی و تبلیغات. البته چون مقداری ساده انگار بودم فکر کردم شاید می توانم درباره این رابطه ها تحقیق کنم، در باره همه این رابطه ها در ریشه آن، نشانه های عدم موفقیت جدی جامعه مدرن، و آنها را به صورتی که قابل دسترس باشد در اختیار دیگران قرار بدهم  من درباره مسایلی که دراین کتاب در باره شان صحبت می کنم، متخصص نیستم ( تازه این متخصصان کیان اند و چرا باید به آنها اعتمادکنیم؟) ولی با راهنمائی خیلی ازافرادی که دراین زمینه ها فعال اند، نویسندگان، من فکر کردم این کار را انجام بدهم.
درزمان جلسه سازمان تجارت جهانی در سیاتل، در دسامبر۱۹۹۹، من نوشتن این کتاب را تمام کرده وبرای ناشرفرستادم. جواب اومرامتقاعد کرد که هنوزبرای تکمیل این پروژه کلی کار باید انجام بدهم. من باید رابطه بین این حوزه های مختلف را نزدیک تر و روشن تر می کردم.من برای یک سال دیگر روی این کتاب کار کردم و زمانی که پسردوم من استوارت به دنیا می آمد در اگوست ۲۰۰۰، این کتاب سرانجام در سپتامبر ۲۰۰۱ تنها چند روز قبل از ۱۱سپتامبر منتشر شد.
 
 
سئوال: برای کتاب سیاره خصوصی .... چه امیدهائی دارید؟ امیدوارید که این کتاب چه دست آوردهای سیاسی داشته باشد؟ با توجه به امیدهائی که برای این کتاب دارید، چه پی آمدی را نشانه موفقیت آن می دانید؟چه چیزی شما را خوشحال خواهد کرد که موفق شده اید؟ چه چیزی موجب می شود فکر کنید که این کار شما به زحمت اش می ارزید؟
هدف اصلی کتاب سیاره خصوصی اگربخواهم صادق باشم اندکی خودخواهانه بود، یعنی می خواستم ببینیم آیا می توانم کتابی بنویسم که رابطه بین محیط زیست، عدالت اجتماعی، و سرطانی به نام سرمایه داری را نشان بدهد. بااین انگیزه، برای من دشوار است که موفقیت آن را ارزیابی کنم اگرچه عکس العمل مردم و ناشرانی که مورد احترام من اند، به آن خیلی خوب بود.یکی از علایم موفقیت برای من این بود که از طریق نوشتن این کتاب من توانستم با نویسنده و تحلیل گر مسایل ارتباط عمومی دیوید ادواردز ملاقات کنم واو اکنون یک همکار و یک دوست خیلی خوب من است. درسال گذشته ما سایت Medial ens.org   را راه اندازی کردیم که مسئولش فیل چندلر است. آغاز کرده ایم به ارسال اخطاریه های مطبوعاتی که دیدگاه رسمی را به پرسش می گیرد به ویژه در مطبوعات لیبرال چپ انگلیس. هدف تغییر مطبوعات رسمی نیست بلکه این است که دانش انتقادی عموم بیشتر شود وبه این مسایل علاقمندتر بشوند. برای من، اگر بخواهم ریشه ای برخورد کنم. این یعنی موفقیت.
 
۱۴ اکتبر ۲۰۰۲