کدام چشم انداز متصور است؟
جنبش توده ای ـ طبقاتی یا ...


بهنام



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ شهريور ۱٣٨۹ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰


شرایط امروز ایران با این دم ودستگاه ولایت ِ تبهکار و حکومت خودرای و دیوانه اش می روند که با هم بیش ازپیش زندگی مردم را وخیم ,ویران و خسارت های اتی دربار" اسلام اتمی" رادر صورت تعقیب مالیخولیائی و تداوم برنامه های جاه طلبانه ی آن, ایران وآینده ی زندگی مردم بلازده را دچار آسیب وصدمات جبران ناپذیرتری کنند .
به خاطراین مخاطرات ونگرانی از عواقب آن, تلاش وسیعی در بین همه مخالفان رژیم بیش از گذشته برانگیخته شده است . بویژه در این میان باید توجه به سکون فعلی "جنبش همگانی"و سردرگمی آن داشت ـ که امرتعمق ِ کاوش و یافت علل ایستائی و چگونگی امکان عبور ازمقطع گیجی کنونی را به مسئله مهمی تبدیل و پاسخ یابی وپاسخ دهی به اهداف و وظایف انرابه همگان دیکته واقدام عاجل راناگزیرکرده است. جنبش همگانی ضداستبدادی ودموکراسی خواه درسمت و سوی آتی مبارزه خود بادیگران علیه دشمن مشترک باید با حفظ مرز ها و آهنگ همگامی ـ همزمان دست به گشودن گره گاه هائی بزند که گشایش و شفافیت آنها می تواند او را در راستای اهداف کوتاه و بلند مدت سیاست ائتلافی خود برای یار گیری ها کمک کند, اوناگزیربه تقبل این مرزبندی هاست .آیا از مجموع این ممارست و چشم اندازهای "ذهنی" متصور است که آینده ی مات جنبش باتعا مل عمومی در برابر این غول وحشی کور روشن شود ؟ آیا جنبش رنگین میتواند اهداف رژیم را کشف و دست به تاکتیک های متقابل زده وهمزمان با همکاری های وسیعترو مناسبتری از آنچه تا به امروز جنبش ضد دیکتاتوری ماتجربه کرده است ,خود را برای همگامی و در نتیجه تقویت و تحرک دوباره ی جنبش توده ای مهیا کند؟ وآیا جریان های متنوع سیاسی وبرداشت و سمتگیری های شان همان است که می گویند؟یا نه پشت کلمات ودعاوی شکیل آنان , بندو بست و داد و ستدهای پنهانی بسیاری درداخل و خارج علیه اقدام توده ها وسرکوب اراده ی مردم کارو زحمت برای سازش با خود رژیم یا بابخشی از اصلاح طلبان ناراضی در جریان است ؟آیا با حمایت غرب ازآلترناتیوسازی اینان, امکان تحول بنیادی در راستای استقلال کشور ,بدون دخالت آنان در امور سیاسی و اقتصادی در آینده میسرخواهدبود؟آیا تحول آتی جنبش همگانی بسوی تراکم ِ تفاهم ساختاری بورژواـ دموکراتیک "پلورال و یا فدرال"میسر است یا نه هیولائی بی شاخ ودم تر از حکومت اسلامی ـ با نام ونشان متفاوت , چیزی شبیه فاجعه ی ۵۷ در راه و مسیر آتی ورود به ایران ویران است , کدام؟
بادقت به پراکندگی ,پریشان گوئی عمومی و سردرگمی نیروهای دموکرات ـ انقلابی وگروه بازی آنها واز همه بد تر تناقضات نظری طیف های گسترده ی چپ و چپ کارگری, لااقل در سیاست ائتلافی شان ,آنها و راه وروش همکاری آنان با هم را تا کنون سخت نموده وبی شک تا مرزواقعی در خود و بیگانه با دعاوی انقلابی شان, دچارسکتاریسم و فرقه گرائی ژرف ِبیمار وبشکل دردآوری در راستای عدم تراکم مواضع واتحاد جنبش کارگری وتوده ای از هم جدا ساخته وایجاد صف مستقل چپ کارگری را مخصوصن در این برهه ی حساس و بطوراخص و مسخره ای دخالت کارگران رادرسیاست امروز و آینده ی نچندان دور مخدوش و شاید در صورت تداوم این چنددستگی غیرممکن جلوه داده و بعیدترخواهد ساخت .
به هر حال ـ آیا باتشدید اختلافات سران رژیم از یک سو و قطب بندی وهمسوئی جریانهای متنوع راست که هر روز شاهد آنیم ازسوی دیگر ,می توان امید داشت این جابجائی و تحولات, چپ رابیداروبه خود آورد ؟ وآیا روند رو به رشداضمحلال و تعمیق بی آبروئی رژیم وهمزمان تلاش برای ایجاد اتحاد و یک کاسگی سیاسی و احتمال جایگزینی حکومت بعدی توسط جناح ها و گروه های سلطنت ,تندروان لیبرال , لیبرال دموکرات چپ بابخشی ازناراضیان رژیم , سبز ها و حمایت دول غرب از آنان , اینها همه اعلام هشدارو هوشیاری نیست برای آنان که به یک جنبش توده ای بزرگ برای فروریزی وسرنگونی رژیم, دل بسته بوده اند؟ آیا نسبت وتبادل این صف بندی منفی وروبه ریزش و شکننده ی رژیم نباید ظرف مرتبط همبستگی بین هواداران جنبش همگانی با شدو "نه محدود به آن بخش بالا که به آن اشاره شد"؟ـ آیا نبایدجریان ها با درک تیزتراز گذشته وبا نگاهی بازتر به آنچه سپری شد وبا دیدن و شنیدن انتظارات وسمتگیری مردم و با برخورد و پذیرش درست به آن و در نتیجه نباید پاسخ های گسترده تری رابه رنگینی آن وخواست سرنگونی بدهند؟ وآیا"جنبش خود رای مدعی رنگ سبز, الزامن هنوزهم سبز همیشگی خود راکه عامل گسست وسکون شد   ـ درنظر و عمل همانگونه بیانگر یکدستی ِ چندرنگی می داند و می بیند؟ که صد البته غلط بود ـ آیا اومی خواهد این جنبش راهنوز در یک رنگ القا ئی خود محبوس و تنوع طبقاتی آنرا انکار کند ؟ یا نه آماده است دست ازخودفریبی وخود محوری ساده لوحانه برداشته و بیش از این منکر تنوع و تکثرنیروهای مبارزه ی مشترک دموکراتیک نگردیده وبتبع آن, نمی خواهد بیش از این باعث تداوم رژیم جنایت پیشه ی اسلامی شود؟

کدام چشم انداز؟
"جنبش اصلاحات"
چنین که به نظر می آید: فشار, تحقیروتنبیه تاکنونی اصولگرایان ازجنبش اصلاحات , هنوزکافی نبوده تاآنان متوجه امرجدائی دین از دولت بشوند , تا مگر جانبداران حکومت اسلام و قانون اساسی آن,دست از دعاوی ساده انگارانه ی خود به این زودی ها برداشته و در نتیجه استعداد تغیر و تحول آنان به سمت جنبش سکولارممکن ودر آینده تفاهم با این جماعت متصور باشد ,پس ما چه بخواهیم و یا نه ـ این عدم توان انطباق آنهابا منویات امروزی ,منهای چندین استثنأ , آنان را دیر و یا زود در مقابل خواست فراروی از رژیم دینی ـ دربرابر مردم قرار خواهند داد.
"جنبش ضددیکتاتوری"
تجربه ی تاکنونی و بویژه دریکساله ی گذشته ی این جنبش ضد استبدادی, بیانگر عدم تعادل اصولی با مواضع و خواست صریح مردم در عرصه های متعدد, دردناک و گاهن حتا در مقابل معترضان میلیونی رژیم اسلامی نا هم خوان و شاید بشود گفت انحرافی وگمراه کننده بوده است . از جمله ی آنها: همگامی , همراهی وهمرائی بلا اراده با بخش مرتجع ناراضی رژیم در محاسبات غلط و بویژه در بزنگاه های حساس سرنوشت سازکه آنان را بجای در کنار توده ها ـ به دنباله روی صرف از این بخش ـ چه در داخل و یا خارج از کشورکشاند ـ و زمینه ی استقلال تصمیمات مختلفی را متاثر از آنان ساخت که نتیجه ی آن ایستائی وسستی فعلی جنبشی شده است که او می توانست و هنوز هم می تواند تمام دشمنان خود را در یک اقدام مستقل همگانی متحیر و همه آنانرا به تبعیت ازخود وارداده ی آینده سازش وادار نماید .

"جنبش های کارگری وملی "
بزرگترین اشتباه نا بخشودنی جنبش سبزو ضد دیکتاتوری و سهل انگاری گذشته ی او زمانی برجسته ترو رنج آور شد که او در طول خیزش مردمی هرگز پی به جای خالی کارگران و ملیت های تحت ستم و وظایف جنبش عمومی در مقابل آنان نبرده وازدعوت رسمی آنان به میان خود سر باز زد . این عمد و یا شاید ضعف درک وجود طبقات وعدم شناخت کافی اجتماعات قومی و مذهبی وجنسیتی وبیگانه ماندن اوازوجود این نیروی شگرف و عدم باوربه نقش تعین کننده ی آنان ـ آنها حتا خود را کاملن از حضور طبقه کارگر بی نیازو درنتیجه بر علیه   تبعیضات , تضییقات و نقد و نفی آنها, در حرف هم برای آینده این اکثریت محروم و مظلوم ـ مواضع شفافی نداشته اند.بی دلیل نبود که درطی آن دوره , در سطح کشور کمترین واکنش از دو بخش گسترده ی کارگری و ملیت های تحت ستم مشاهده نشد,زیرا : مواضع جنبش سبزو ضد استبدادی منافع این دو را در کوچکترین حالت آن تامین نمی کرد و این آن عامل بازمانی و در جا زدن ایران وهر جنبشی ست که ازهمگامی این دو با خود محروم باشد.

" چاره ی آتی موفق این مبارزه"
نیاز به تاکید ندارد که حضور و نقش محوری جنبش کارگری کلید پیروزی مبارزات موفق آینده ی ایران بی دیکتاتور است , که البته آن ـ بدون همراهی گسترده توده های کارو رنج ,اندیشمندان ,نیروهای متخصص ولایه ی میانی مرفه حقوق بگیرو برابری دوست, توام بامبارزات بحق اقوام ومذاهب تحت ستم ودر راس همه ی آنها , مبارزه زنان بر علیه ظلم مضاعف دین و حکومت مردسالار برای احقاق حقوق مسلم برابرخود بعنوان نیمی از نیروی بالفعل براندازی این دستگاه فاسد دین و زن ستیز ,از بین بردن این بساط کلاشی متصور نیست.
چاره ی آتی مبارزه پیگیر وموفق درایران تنها و تنها براین پایه محکم و درست متصور است که باید همگان خارج از جایگاه اجتماعی ـ طبقاتی , جنسیت ,تعلقات ملی و مذهبی و..درقوانین اجتماعی ومقوله های حقوقی هم وزن باشند تا براساس امکانات موجود کشور ,هر شهر وند حق داشته باشد : که بصورت کاملن برابر و باورمند , ازامکان داشتن آموزش و پرورش یکسان برای شکوفائی خود ونسل بعدی "فرزندان" عملن این امید را بیابد که روزی ـ فقر ِ مالی و فرهنگی ارثی نخواهد ماند, امیدوار گردد که فقر خونی نیست! برای این منظور تقسیم و تعدیل قدرت مالی ,سیاسی و فرهنگی باید مستقیمن و مستقلن اجرا و به دست و اراده ی حکومت های خود مختار محلی به پیش برده شود. احاد جامعه ی متنوع کشور باید بصورت قانونی صاحب بخش واقعی از قدرتی باشند که برای حفظ آن پذیرای تعهدات آگاه حقوق و وظایف شهروندی گردند , به نحوی که هیچ یک از آنان درهیچ نقطه ی دور و نزدیک ِ ایران فدراتیو بعنوان ایرانی زیرضرب و زور اجحافات و نابرابری های مختلف اقتصادی,سیاسی ,جنسیتی ,فرهنگی ,ملی و مذهبی خود را گول خورده در این مجموع به هم پیوسته احساس نکنند.

مذهب : حق چار دیواری ـ اختیاری "دنیای خصوصی افراد"
داشتن و نداشتن مذهب حق مسلم هریک از افراد کشور است, ولی دین رسمی کشورچطور؟,بی تردید دین رسمی عامل تبعیض , نفاق وضرورتن ستیز در بین اقوام و مذاهب متنوع ایران بوده ودر صورت لجاجت برحفظ بقاخود, مایه ی تضاد هر چه بیشتردر بین دیگر مذاهب و اقوام خواهد ماند. سازش ناپذیری وعدم امکان مسالمت در بین مذاهب , واقعیتی تاریخیست.اما باتوجه به دور بلند بی آبروئی رژیم اسلامی "شیعه "وتجربه ی مهلک گذشته او در به سیخ کشیدن بدون استثنأ دیگرمذاهب ِ کوچک و بزرگ, متصور هم نیست و نخواهد بود که بدون رفع تبیعض دین رسمی ـ امکان ایجاد آزادی عقیده و وجدان را بشود در این کشور چندگونگی ممکن و متصور گرداند .

بهنام ـ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰