روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰
هزینه سنگین برای آمریکا و رهبران کلیسا عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن بشرح زیر است: «هر چند «تری جونز» کشیش افراطی آمریکایی در اثر موضعگیریهای یکپارچه مسلمانان در روزهای قبل از ۲۰شهریور از تصمیم خود مبنی بر به آتش کشیدن قرآن کریم منصرف شد و این انصراف را اعلام کرد و براساس گزارشهای موجود چنین اقدامی در کلیسای وی در ایالت فلوریدای آمریکا صورت نگرفت، ولی یک اقدام نادرست دولت آمریکا موجب شد در سالروز انفجارهای ۲۰ شهریور، در نقاطی از خاک آمریکا به قرآن کریم اهانت شود.
این واقعه شوم از اینجا شروع شد که دولت آمریکا روز شنبه مراسمی را در سالروز انفجار برجهای دوقلوی نیویورک و ساختمان پنتاگون واشنگتن برای گرامیداشت یاد قربانیان این حادثه برگزار کرد و با اینکه کشیش افراطی آمریکایی برنامه مراسم «قرآن سوزی» را لغو کرده بود در موارد مختلف در سطح آمریکا به قرآن کریم اهانت شد. این موارد عبارتند از:
۱ - صدها نفر از موافقان و مخالفان ساخت مرکز اسلامی نیویورک در نزدیکی انفجار برجهای دوقلوی نیویورک روز شنبه تا ساعتها پس از پایان مراسم در نیویورک، واشنگتن و پنسیلوانیا تجمع کرده بودند. اگرچه در این تجمعها درگیری و خشونت صورت نگرفت اما در مکانهای مختلف در منهتن، به قرآن کریم اهانت شد.
۲ - در شهر «تنسی» دو کشیش پروتستان که با هیچ کلیسای مهمی در آمریکا ارتباط نداشتند، دو نسخه از قرآن را به آتش کشیدند.
٣ - علاوه بر این، یک نفر نیز که در محل ساخت مرکز اسلامی در میان تجمع کنندگان بود، صفحات یک نسخه از قرآن را پاره کرد و برگهای آن را به آتش کشید.
۴ - همچنین مرد دیگری صفحات قرآنی را پاره و به آنها توهین کرد.
با اینکه دولت آمریکا و شخص «اوباما» رئیسجمهور این کشور تلاش میکنند رابطه این تحرکات زشت و ضد اسلامی را با خود انکار و آنرا محکوم نمایند و حتی درباره عواقب آن هشدار بدهند، لکن به دلایل روشن نمیتوان این ادعاها را پذیرفت. افکار عمومی مسلمانان در یک بررسی روشن، صورت مسأله را اینگونه طرح میکند که اگر دولت آمریکا واقعاً در این ماجرا دخالت نداشته، دولتمردان آمریکایی باید بپذیرند که عناصری کاملاً بی اراده و ضعیف هستند و قدرت اداره کشور و تأمین امنیت جامعه را ندارند. با آنهمه دستگاههای تبلیغاتی پیشرفته که در اختیار دولتمردان آمریکایی قرار دارد آنها چگونه نتوانستهاند فرهنگ احترام به مقدسات ادیان را در کشور خود جا بیندازند؟ با آنهمه نیروی نظامی و پلیس که در اختیار آنهاست چگونه نتوانستهاند مانع چنین اقدام خلافی شوند؟ و با در اختیار داشتن دستگاههای عریض و طویل جاسوسی همچون «اف. بی. آی»
و «سیا» چگونه نتوانستهاند وقوع چنین حادثه شومی را پیش بینی کنند؟ و اگر دولت آمریکا در این ماجرا دست داشته، این واقعه به معنای عدم پای بندی دولتمردان کنونی آمریکا به شعار تأمین آزادی ادیان و احترام به اعتقادات مردم است. دولتمردان آمریکایی در برابر این سئوالها چه پاسخی میتوانند ارائه نمایند؟
این سوالها هنگامی برجستهتر و با اهمیتتر میشوند که به اظهارات اوباما، رئیسجمهور و رابرت گیتس، وزیر جنگ آمریکا توجه کنیم که گفتهاند اهانت به قرآن موجب میشود مردم افغانستان و عراق، به سربازان آمریکایی حاضر در این دو کشور حمله نمایند و آنان را به قتل برسانند. با اینحال که این دو مقام بلندپایه آمریکایی این هشدارهای مهم را دادهاند، براساس خبرهایی که از چهار مورد اهانت به قرآن کریم در روز شنبه در آمریکا دردست میباشد این اهانتها در مقابل چشمان پلیس صورت گرفته و پلیس آمریکا هیچ عکس العملی نشان نداده است! نتیجهای که میتوان از کنار همدیگر قرار دادن این واقعیتها گرفت اینست که یا دولتمردان آمریکایی دروغ میگویند و واقعیت اینست که خود آنها نیز موافق و حتی برنامه ریزان این اهانت هستند و یا اینکه در آمریکا یک جریان افراطی وجود دارد که هر کاری بخواهد ا نجام میدهد و هیچ اعتنایی به دولتمردان این کشور نمیکند. هر کدام از این دو فرض درست باشد، باید برای مردم آمریکا متأسف بود که چنین دولتمردانی بر آنها حکومت میکنند، دولتمردانی که با دو چهره بودن و یا حداقل با ضعف خود هزینههای سنگینی را بر آمریکا تحمیل مینمایند. قطعاً در جهان اسلام و در سایر نقاط جهان، نمیتوان مسلمانان را از نشان دادن عکس العمل در برابر این اهانت بزرگ و مقدساتشان بازداشت. هر مسلمانی در هر نقطه جهان با شنیدن خبر ناگوار و تأسف بار اهانت به قرآن کریم، احساس وظیفه میکند و هر طور که میتواند با عوامل این اهانت برخورد نماید. آنچه رئیسجمهور و وزیر جنگ آمریکا درباره پیامدهای ناگوار اهانت به قرآن گفته اند، حداقل هزینه ایست که قابل پیش بینی است. مسلمانان راههای دیگری نیز برای برخورد با این اقدام موهن میشناسند که هزینه دولت آمریکا را بسیار بالا خواهد برد. کوتاهی دولت آمریکا در برابر «تری جونز» که شروعکننده این جریان بود، نشان داد این تصور که این کشیش افراطی یک آلت دست است و برنامه ریزان و طراحان این توطئه را باید در کاخ سفید و باند جنایتکار صهیونیسم جهانی جستجو کرد یک تصور درست است. به همین جهت، دولت آمریکا باید در انتظار پرداخت هزینه سنگینی باشد که برای هیچکس قابل پیش بینی و پیش گیری نیست.
در این میان، نقش شخص پاپ و سایر رهبران مسیحی نیز به صورت مرموزی درهالهای از ابهام قرار دارد. پاپ، که خود را رهبر معنوی مسیحیان جهان میداند و باید هدایت و ارشاد آنها به سوی اخلاق و صلح و احترام به عقاید دیگران و خودداری از اهانت به مقدسات پیروان ادیان توحیدی را در رأس وظایف خود قرا ر دهد، چرا در این ماجرا سکوت اختیار کرده و به وظیفه خود عمل نمیکند؟ رهبران کلیساهای پروتستان، ارتودوکس و همینطور کلیساهای آزادیخواه که با تحجر، تنگ نظریها و تعصبات کور بعضی کلیساهای مبتلا به افکار قرون وسطایی مخالفند و سوابق مبارزاتی درخشانی با این قشر عقب مانده دارند، چرا علیه این اهانت شرمآور موضعگیری نمیکنند؟
رهبران کلیساها و فرقههای مسیحی به ویژه شخص پاپ و همچنین سران کشورهای اروپایی و آمریکایی باید این واقعیت را به درستی درک کنند که از نظر مسلمانان جهان، در برابر اهانت به قرآن کریم مسئولند. آنها باید این فراز از پیام حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، از مراجع عظام تقلید، را جدی بگیرند که اعلام کرده اند: «اینجانب همزبان با یک میلیارد و نیم مسلمان و سایر مردم متمدن حقیقی جهان این روح توحش بشری را محکوم میکنم و خطرات بزرگ آن را برای بشریت و روشن شدن آتش فتنههای بزرگ اعلام میدارم و به شخص پاپ و سایر روسای مسیحی هشدار میدهیم اگر چنین حادثه فجیع و غیرانسانی در آمریکا اتفاق افتد حکومت آمریکا و شخص رئیسجمهور اوباما را مسئول و مستحق محاکمه و بازخواست میدانیم.»
از دیروز، با انتشارخبر اهانت به قرآن کریم در آمریکا، عکس العملهای مسلمانان در نقاط مختلف جهان شروع شده و هر روز گستردهتر خواهد شد و همچون سیل توفندهای آمریکا و رهبران مسیحیت را هدف قرار خواهد داد. بنابر این، تا وقت باقی است سران دولت آمریکا و رهبران کلیساهای مسیحیت به وظیفه خود عمل کنند تا زمینه برای مهار آتشی که خود برافروختهاند فراهم گردد.»
غولی که بیدار خواهد شد
غولی که بیدار خواهد شد عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم عباس عبدی که درآن آمده است: «چند روز پیش ایمیلی دیدم که دو عکس را در کنار یکدیگر گذاشته و بیننده را به مقایسه آن دو دعوت میکرد. هر دو عکس مربوط به بستهبندی گوشت گوسفند در دو فروشگاه زنجیرهای بود. اولی فروشگاهی در ایران و دومی فروشگاهی در یک کشور پیشرفته صنعتی (احتمالاً کانادا) بود. هر دو بسته به لحاظ ظاهر و احیاناً کیفیت تفاوتی نداشتند، تنها تفاوت در قیمت بود. بسته ایرانی، هر کیلو رقمی نزدیک به ۱۹ هزار تومان و بسته دیگر هر کیلو رقمی نزدیک به ۱۰ دلار (حدود ۱۰ هزار تومان) بود. به عبارت دیگر قیمت آن گوشت در ایران حدوداً دوبرابر قیمت مشابه خود در کشورمذکور بود. در گذشته از تفاوت قیمت خودرو یا برخی کالاهای لوکس در ایران و غرب چندان تعجب نمیکردیم، اما اینکه وضع اقتصاد به جایی برسد که حتی مواد خوراکی نیز در ایران گرانتر از کشورهای پیشرفته غربی شود، قابل انتظار نبود. گوشت نمونه منحصر به فرد نیست، هماکنون میوه وحتی برنج و بعضاً نان هم چنین وضعی را دارند. فراموش نکنیم که در آنجا ممکن است در آخر هفته این مواد را حراج کنند و مردم کمدرآمدتر با نصف قیمت نیازهای خود را تهیه کنند، اما در ایران فقط میتوانید در گوشتفروشیهای برخی محلات، گوشت گاو (نه گوساله) و میش (و نه بره) ۱۰ ساله کاملاً قرمز دیرپز را با کمتر از قیمتهای مذکور تهیه کنید. بنابراین تفاوتها بسیار زیادتر از میان رقم ۱۰ دلار و ۱۹ هزار تومان خواهد بود، و اگر این ارقام را در کنار دستمزدها قرار دهیم وضعیت کاملاً گویا خواهد بود. در ایران حداقل حقوق ماهانه کارگران، اندکی بیش از ٣۰۰هزار تومان است که فقط برابر با ۲۰ کیلو گوشت گوسفند است. (هستند کسان بسیاری که از این رقم هم کمتر میگیرند) درحالی که دستمزد یک کارگر درآنجا حدوداً با قیمت ۲۰۰ کیلو گوشت در کشورشان برابری میکند، یعنی ۱۰ برابر اختلاف. شاید گفته شود که قیمت گوشت به تنهایی نمیتواند مبنای قضاوت باشد ولی مقایسه قیمت سه نیاز اولیه یعنی مسکن، خوراک و پوشاک تقریباً ما را به همان نتیجه رهنمون میکند، حال این سوال پیش میآید که چرا شاهد این اتفاق هستیم؟ پاسخ آن، اتکا به درآمدهای ارزی نفت حاصل از بالا بودن قیمت نفت و تثبیت نسبی قیمت ارز در عین بالا بودن نرخ تورم در داخل کشور است. قیمت کالاها و خدمات داخلی برای مصرفکنندگان از سال ۱٣٨۱ تا ۱٣٨۹، حدوداً سه برابر شده است، یعنی چیزی حدود ۲۰۰ درصد تورم داشتهایم. اما قیمت دلار در این فاصله از ٨۰۰ تومان فقط به ۱۰۵۰ تومان رسیده است. به عبارت دیگر اگر در سال ۱٣٨۱ قیمت گوشت گوسفند درجه یک هر کیلو حدوداً هفت هزار تومان بود، معادل ۹ دلار میشد که قاعدتاً اندکی ارزانتر از قیمت گوشت در فروشگاههای کشورهای غربی بود، اما اکنون که قیمت گوشت، به حدود کیلویی ۲۰ هزار تومان رسیده، قیمت هر کیلو گوشت معادل ۲۰ دلار است که بسیار بیشتر از قیمت آن در کشورهای غربی است. این اتفاق به دلیل وفور بیش از حد دلارهای نفتی نزد دولت و عرضه آن با قیمت نسبتاً ثابت ایجاد میشود. این وضع چه نتایجی خواهد داشت؟ خیلی ساده است، تقاضا برای کالا و خدمات خارجی زیاد میشود. یک نمونه روشن آن گردشگری است.
مروزه رفتن به دوبی، ترکیه و حتی کشورهای اروپایی، گرانتر از سفرهای داخلی کشور نمیشود. به همین دلیل است که هر روز بیش از پیش تقاضا برای چنین سفرهایی وجود دارد و اگر اخذ ویزا ساده باشد، برای سفرهای کوتاهمدت هم مردم به خارج میروند تا مجبور نباشند ۲۰ ساعت و بیشتر در مسیر تهران ـ شمال معطل شوند. در برابر برای خارجیها هزینه سفر به ایران بسیار گرانتر میشود و طبعاً تقاضای آنان برای سفر به ایران هم کم میشود. وقتی گردشگری داخلی از سوی مردم ایران و خارجی از سوی سایر مردمان به ایران کم شد، تعداد زیادی از افراد بیکار خواهند شد. مشابه همین اتفاق در سایر بنگاههای تولیدی هم رخ میدهد و شاهد رشد بیکاری خواهیم بود، همچنان که در سالهای اخیر به رغم صدها میلیارد دلار درآمد ارزی، شاهد افزایش اشتغال نبودهایم. بنابراین با چنین وضعی خرید هر نوع کالا و خدماتی از خارج به صرفهتر از داخل میشود، حتی صرف میکند که مرزنشینان برای خرید نیازهای هفتگی خود به آن طرف مرزها بروند. مثل اوایل انقلاب که دلار هفت تومانی داده میشد و افراد برای کسب درآمد به سفر خارجی میرفتند تا جنس بیاورند. از این رو مصرف ارز هر روز بیشتر میشود.
این وضع در ادامه خطرناکتر می شود. اگر طرح هدفمندکردن یارانهها اجرا شود و دولت به واردات بیشتری روی میآورد و همین امر سبب ایجاد مشکلات جدیدی میشود. تنها راه چاره تغییر در سیاستهای اقتصادی است، اما این تغییر رخ نمیدهد، فقط وقتی ارزهای نفتی تمام شد، چنین تغییری خود را بر مسئولان تحمیل میکند، زیرا دیگر ارزی برای ادامه این سیاستها باقی نخواهد ماند و از این مرحله است که تورم به صورت افسارگسیخته بالا میرود.
سالهای ۱٣۷٣ و ۱٣۷۴ را فراموش نکنید. البته در آن زمان شاید بتوان تقصیر را بر گردن سودجویان و بیگانگان انداخت، اما برای مردم فایدهای نخواهد داشت. هنگامی که این غول بیدار شد، کنترل آن بسیار سخت است،گرچه دود این وضع در نهایت به چشم همه خواهد رفت اما در کوتاهمدت بیکاران و کارگران بیش از همه ضرر میکنند و هنگامی که ذخیرههای ارزی ته کشید و سیاستها تغییر کرد. کارمندان و افراد دارای درآمد ثابت ضررکنندگان بعدی خواهند بود. بهتر است پیش از آنکه دیر شود و غول مزبور بیدارشود، چارهای اندیشیده شود.»
همه به احترام قرآن بایستیم
روزنامه آرمان سرمقاله خود را اختصاص به مطلبی داده ست با عنوان همه به احترام قرآن بایستیم به قلم ابوالفضل فاتح که متن آن بشرح زیر است: «علی رغم هشدارها مبنی بر ضرورت پیشگیری از تعرض به حریم قرآن کریم، متاسفانه هشدارها موثر نیفتاد و شد آنچه نباید میشد. فاجعهای بس عظیم که باید از خسران آن به خدا پناه برد رخ داد و در عصر طلایی تمدن و آگاهی، سیاهترین جلوه جهالت، تباهی و بربریت با قرآن سوزی به تصویر کشیده شد. اینکه چرا چنین شرم سیاهی در خاک آمریکا پدیدار میشود و نام آمریکا در کنار طوماری از فجایع یک صد سال اخیر با این تباهی نیز آمیخته میگردد، باید از آمریکائیان پرسید و قطعاً آنان نیز بهتر از هر کس دیگری به پاسخ آن وقوف دارند. میدانیم که جریاناتی در صدد انحراف افکار مسلمانان از مسائل اساسی آنان بوده اند. میدانیم که نفرت آفرینان در جست وجوی پاشیدن دور جدیدی از بذر خشونت در میان ملل و ادیان هستند. میدانیم که اکثریت مسیحیان جهان و قاطبه ملت آمریکا با چنین اقدامی موافقتی نداشته و از آن برائت میجویند اما هیچکدام دلیل نمیشود که مسلمانان و آزادیخواهان جهان تنها به دلیل چند محکومیت لفظی از آمریکا پاسخ لازم را نطلبند و مسئولیت بزرگ و بیچون و چرای این دولت را که خود را امپراتور جهان میداند در قبال چنین رخداد جگرسوز و دهشتناکی یادآور نشوند و پاسخ نطلبند. قرآن سوزی در چند نقطه آن هم به شکل همزمان حاکی از برنامه ریزی و سازماندهی توسط مجموعههایی با شناسنامه و تشکیلات معین دارد و با توجه به هشدارهای چند روز اخیر، کوتاهی دولت مرکزی آمریکا در پیشگیری ازاین اقدام به هیچ وجه مورد پذیرش نمیباشد و باور بیاطلاعی از آن را محال میسازد. در دکترین سیاست خارجی آمریکا اگر در گوشهای از جهان منافع این دولت مورد تهدید قرا گیرد، نهایت مساعی و تمامی شیوهها برای تامین مصالح این حکومت به کار بسته میشود، حال چگونه است که اجازه داده میشود در چند نقطه آمریکا به حریم معنوی ادیان الهی و بیش از یک میلیارد مسلمان تعرضی تا این اندازه بیرحمانه و تکان دهنده صورت پذیرد و دولت مرکزی تحرکی مناسب برای پیشگیری به انجام نرساند؟ آنان بهراستی چگونه از این شرم ابدی رهایی خواهند یافت و چگونه این خسارت عظیم معنوی را جبران خواهند کرد؟ آیا گمان میبرند که ترور معنویت کمتر از ترور بشریت است؟ یازده سپتامبر جنایت علیه بشریت بود که متاسفانه با تهاجم آمریکا و همپیمانانش به افغانستان با جنایتی به مراتب بزرگتر پاسخ داده شد و اینک با قرآن سوزی مرحله جدیدی از جنایت علیه انسانیت، فرهنگ و معنویت و غمانگیزترین فاجعه معنوی معاصر رقم خورده است. آمریکا با پذیرش این اقدام در خاک خود نه تنها ستمی عظیم در حق مسلمانان روا داشت بلکه حتی به خود نیز ستم کرد. آنان نه تنها بزرگترین تباهی معنوی و تناقضات تمدنی را به نام خود ثبت کردند، بلکه جهانی را که یک صدا در محکومیت فاجعه تروریستی یازده سپتامبر با آنان همدل شده بود، اینک بیاستثنا برخود شوراندند. باکی نیست. خداوند فرموده است که هم ایشان حافظ قرآن خواهند بود و لذا ایمان داریم که از قبال این جریحه که بر مقدسترین کتاب الهی وارد شد، غباری بر ساحت قرآن کریم نخواهد نشست و این کتاب آسمانی را نه تنها در چشم و دل مسلمانان که در نزد عالمیان عزیزتر خواهد ساخت. مسلمانان و دل آگاهان سایر ادیان نیز در هر گوشه از جهان به احترام قرآن خواهند ایستاد. آنان آگاهانه مراعات ادب و آداب اعتراض را خواهند داشت و مراقب خواهند بود که در دام آشوب و خشونت گرفتار نشوند. چنان که گفته شد این تهدید و تعدی اخیر به رغم آمران و عاملان تهی مغزش، فرصتی برای نمایش میزان عمق و علاقه ی مسلمانان به کتاب رهایی بخش قرآن را پدید آورده و انشاءالله همگان با برترین شیوه و والاترین منطق، عالیترین جلوههای دلبستگی به قرآن را به منصه ظهور خواهند رساند و پوچی و زوال منطق دشمنان قرآن را بر سینه تاریخ حک خواهند کرد.»
مظلومیت قرآن و احساسگرایی گذرا
یادداشت اول روزنامه تهران امروز مطلبی است با عنوان مظلومیت قرآن و احساسگرایی گذرا به قلم دکتر امیر دبیریمهر که در آن نوشته اشت: «از چند روز پیش جهالت و تعصب کور یک کشیش بیمقدار که فرسنگها از آموزههای حضرت عیسی مسیح(ع) دور است موجی از واکنشها را در دفاع از ساحت مقدس و نورانی قرآن در سراسر جهان ایجاد کرد و نشان داد قلبهای مسلمانان فارغ از نژاد و وطن و سبک زندگیشان برای این کتاب آسمانی و هدایتبخش میتپد و ذرهذره وجود معنوی مسلمان مدیون و در گرو آموزههای نجات بخش الهی است که بر قلب نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) نازل و در کتاب قرآن تعین یافته است.
همین واکنشها موجب شد آن کشیش از تصمیم خود منصرف شده و مقامات آمریکایی در بالاترین سطوح ضمن تقبیح این اقدام برای کنترل اوضاع و پیامدهای غیرقابل پیشبینی این اقدام موهن وارد میدان شوند. هر چند این واکنشها در کوتاه مدت و برای بازدارندگی از توهین به مقدسات اسلامی و در رأس آنان قرآن مجید ضروری و ماجور است اما از مظلو میت قرآن در عصر حاضر هیچ نمیکاهد و قلبهای مومنان برای این مقدار محجوریت قران کریم گریان و محزون است. این مظلومیت ابعاد گوناگونی دارد که در این نوشتار تنها به چند بعد آن اشاره میشود.
۱ - در روایات ما از خطر محجوریت قرآن بسیار سخن گفته و رابطه این بلای بزرگ با از بین رفتن عزت و عظمت مسلمانان. از این رو خبث دشمنان و ترفندها و حیلههای آنان را نمیتوان از ریشه خشکاند چنانچه حملات ۱۱ سپتامبر نیز ماحصلی نداشت جز هجمه بیشتر به اسلام و مسلمانان و کشورهای اسلامی.
آنچه که قرآن را از مظلومیت و محجوریت خارج میکند تنها واکنشهای احساسی و مقابلهجویانه و نفرتآمیز نیست (هرچند چنانچه پیشتر متذکر شدم در مقام نشان دادن غیرت دینی و بازدارندگی معاندان ضروری است) بلکه امروز قرآن به پیروانی نیاز دارد که به تعبیر امام جعفر صادق(ع) زینت اسلام باشند. مسلمانانی خرد ورز، عالم، قدرتمند، مدیر، مومن، تأثیرگذار، محور و صاحب امکانات و ابزارهای مدیریت افکار عمومی در جهان. چنین رهروانی میتوانند بهعنوان پرورش یافتگان مکتب قرآن و اسلام پیامآور رهایی بخش و عزتبخش بودن قرآن باشند و میتوانند جان و فطرت انسانها را به سوی قران جذب کرده و شیفته معنای قرآن کنند چنانچه ائمه اطهار چنین بوده و ارواح طیبه ایشان همچنان چنین است و در باور ما شیعیان ائمه معصومین(ع) قرآن مجسم و تجسد یافتهاند و آیا جز این است که رهروانشان نیز باید چنین باشند. واسفا از فاصلهای که با خواسته آن بزرگان داریم. همه فرقهها و مذاهب اسلامی نیز در چنین وضعیتی سهیماند و مسئول.
۲ - در تاریخ تمدن اسلامی همواره منشأ شکوفایی و عزت اسلامی بعد از دورههای افول و انحطاط آموزههای تمدنساز قرآن بوده است و این عصر نیز میتوان با تمسک به قرآن چنین دورانی را رقم زد چنانچه ملت بزرگ ایران با انقلاب اسلامی چنین کردند و عزت جهان اسلام را بعد از دهها سال تلاش و مجاهدت در سرزمینهای اسلامی در خاک پاک ایران عینیت بخشیدند و آرمانهای انقلاب اسلامی نیز برآمده از مکتب قرآن بود و رهبر این نهضت شاگرد راستین و صالح این مکتب بود. امروز نیز سهم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در نشان دادن عظمت قرآن سنگینتر از دیگر ملتهاست. موفقیت ملت ایران در پاینبدی به آرمانهای انقلاب اسلامی و جلوگیری از انحرافات و کژرویهای احتمالی و ساختن ایرانیآباد و پیشرفته؛ برقراری فضایی آزاد؛ و پذیرش کثرت آرا و نظرات حول خرد و عقلانیت و صیانت از جامعهای امن و عدالتمحور میتواند بهترین نمونه عملی تمسک به قرآن در جامعهسازی و تمدنسازی باشد بهگونهای که برداشتهای انحرافی را به کناری نهد و دست بهانهجویان لجوج را از تصمیم به اسائه ادب به ساحت نورانی قرآن کوتاه سازد. امیدوارم همه مسلمانان بهویژه نخبگان مسلمان به مسئولیت خطیری که عملاً نسبت به قرآن دارند روزبهروز آگاهتر شده و تمام مساعی و توان خود را برای اعتلای قرآن و پیامهای رهاییبخش قران بهکار گیرند که حقیقتاً این بالاترین مجاهدتهای در راه خداست.»
... از نوع بخوانیم
سرمقاله روزنامه اندیشه نو مطلبی است با عنوان ... از نو بخوانیم به قلم سردبیر این روزنامه که متن آن بشرح زیر است: «دو ماده از فصل سوم قانون مطبوعات تصریح دارد که در ایران مطبوعات حق دارند نظرات، انتقادهای سازنده، توضیحات مردم و مسئولان را با رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند و هیچ مقام دولتی و غیردولتی هم حق ندارد برای چاپ مطلب و یا مقالهای در صدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت ورزد.
همانگونه که از فحوای قوانین موجود برمیآید، این نص صریح قانون است که دادستان عمومی و انقلاب تهران نیز در نشست دیروز خود با نمایندگان رسانهها و جراید به حق قانونی مطبوعات برای انتشار اخبار بدون اعمال فشار مقامهای دولتی و غیردولتی اشاره داشت. این بدان معنی است که دادستان تهران حرف جدیدی در حوزه آزادی مطبوعات بر زبان جاری نساخته؛ اما در سالهای اخیر فشار بر رسانهها و جراید در مقاطعی به قدری سنگین و غیرقابل تحمل بوده، که اصحاب رسانه گویا از یاد بردهاند که قانون که چنین حقی، یعنی حق درج آزاد مطالب در چارچوب مصالح کشور را به آنها داده است.
گویا فراموش کردهایم اصل ۲۴ قانون اساسی تأکید دارد: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد و این یعنی آنکه بسیاری از برخوردها با رسانهها و اهل جراید فراتر از چارچوب قانونی صورت گرفته است.
وقتی پای حرف زدن در میان است همه مدافع آزادی مطبوعات و بیان، مشوق جسارت و بیپروایی در حرفه روزنامهنگاری و دوستدار فضای باز و آزاد هستند؛ اما همین که نوبت به عمل میرسد، روزنامهنگار هنجارشکن، قانونگریز و در نهایت مجرمی است که باید پای میز محاکمه کشیده شود.
البته همین قدر که در چنین فضایی دادستان محترم تهران سخن از حقوق فراموش شده اهل رسانه به میان میآورد، جای بسی تشکر و تقدیر دارد، زیرا آنچه در این سالها رخ داده مربوط به «حق نداشتنها» بوده است، نه «حق داشتنها».
وضعیت در عرصه روزنامهنگاری و فعالیت حرفهای در این سالها به گونهای بوده که مدیران جراید باید همواره در انتظار دریافت اخطاریهها، تهدیدها و نامههایی که صدر تا ذیل آنها مشحون از اوامر و نواهی است که توسط افراد، نهادها و دستگاههای مربوط و نامربوط برایشان ارسال میشود، باشند.
معلوم است که در چنین فضایی افراد شک میکنند که باید قانون و آنچه درآن آمده ملاک باشد، یا آنچه سلایق افراد مختلف حکم میکند؟
در این فضاست که سخنان دادستان محترم تهران که خاستگاه آن قانون مطبوعات است، موجب شگفتی و در عین حال شادی در بین اصحاب رسانه میشود.
آنچه امروز در حوزه رسانهها و جراید، به ویژه آنهایی که منتقد وضعیت و شرایط موجود هستند، در شرف وقوع است نه با آموزههای دینی ما که همواره مسلمانان را تشویق به «رکگویی» و «نقد صریح» میکنند تطابق دارد و نه با قوانین جاری کشور.
یادمان باشد که هرگاه در محافل بینالمللی سخن از آزادی بیان و مطبوعات به میان میآید ایران در حال رقابت با کشورهای قعر جدول از نظر آزادی مطبوعات است و این زیبنده کشور، مردم و نظام ما نیست.»
رویای آشفته جنگ صلیبی
روزنامه همشهری در یادداشت خود مطلبی دارد با عنوان رویای آشفته جنگ صلیبی به قلم محمدرضا جمالی که در آن آمده است: «مصطفی را وعده کرد الطاف حق/ گر بمیری تو، نمیرد این سبق/من کتاب و معجزت را حافظم/بیش و کم کن را ز قرآن رافضم
اقدام موهن اهانت به قرآن کریم و سوزاندن قرآن در محل ویرانههای مرکز تجارت جهانی در نیویورک توسط عدهای افراطی و بدون ممانعت مسئولان امنیتی و انتظامی آمریکایی، یادآور جنگهای صلیبی است که غربیان علیه مسلمانان راهانداختند.
سیاستهای اسلامهراسی که با حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر رقم خورده است، اگرچه برای مقابله با اسلام و گسترش آن بهراه افتاد و بوش حملات خود به کشورهای اسلامی منطقه را جنگ صلیبی اعلام کرد اما آمارها گویای آن است که رشد اسلامگرایی و گسترش این دین آسمانی در آمریکا و اروپا حیرتانگیز است و از شروع تبلیغات اسلامهراسی تاکنون بیش از ۵۰ درصد نسبت به گذشته درخواست ساخت مساجد در آمریکا داده شده است؛ چراکه خداوند حافظ و نگهدار کتاب قرآن و دین اسلام است.
در صدر این گفتار اگرچه ابیاتی از مولانا ناظر به حفاظت الهی از کتاب خود و جلوگیری از هرگونه تحریف است اما در مفهوم کلی میتوان گفت که خداوند حکیم خود حافظ و نگهدار کتاب قرآن است و تعدادی جاهل صلیبیمسلک که در رویای جنگهای صلیبی خوابهای شیرین میبینند، فکر میکنند میتوانند با اینگونه اقدامات سد راه اسلامگرایی و ترویج معارف قرآنی شوند.
اقدام موهن قرآنسوزی یقیناً در جهت عکس عمل میکند و به فراگیری و زندهتر شدن این کتاب آسمانی منجر خواهد شد چراکه اگر قرآن زنده و موثر نبود اینهمه دشمنی و کینه از جانب مسیحیان صهیونیست نسبت به آن معنا نداشت. اقدام قرآنسوزی در کارنامه دولتی ثبت شد که با شعار تغییر آمده بود و همچنان ادعای دمکراسی و آزادی مذاهب و عقاید بهعنوان ارزشهای کشور آمریکا مطرح است و دائم روی آن تبلیغات گسترده میشود! اما اوباما و هیأت حاکمه آمریکا نشان داد که چون بوش بازیچه صهیونیستهاست و این مسیحیان صهیونیست هستند که مقدرات امور آمریکای بهظاهر آزاد را تعیین میکنند.
همچنان آزادی از نوع آمریکایی در گوانتانامو و زندان ابوغریب و قرآنسوزی و ممانعت از ساخت مسجد و کشتار زنان و کودکان در مجلس عروسی در افغانستان و تجاوز به دختران معصوم در عراق و ساقط کردن هواپیمای مسافربری در خلیجفارس و چراغ سبز نشان دادن به صربها در بوسنی و اشغال کشورهای اسلامی افغانستان و پاکستان و پادگان کردن پاکستان و تأسیس و ایجاد و کمک به افراطیون طالبان و القاعده و... تجربه میشود.
همان وعده پر از سرابی که میخواست دمکراسی به مسلمانان هدیه بدهد اما امروز نهتنها از دمکراسی خبری نیست، بلکه قتل و غارت و خشونت دستاورد آمریکا در منطقه برای مسلمانان است که در تازهترین دستاورد آمریکا برای مسلمانان باید شاهد اهانت به عزیزترین، شریفترین و گرانبهاترین سرمایه خود باشند تا عمق عقده و حقارت صلیبیون را در رویای جنگ صلیبی شاهد باشند. البته دشمنان قرآن کر و کور و احمقند و از فهم بیبهرهاند و آینده، بهتر ثابت خواهد کرد.»
دروغ بزرگ
دروغ بزرگ عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه جام جم است به قلم مهدی فضائلی که در آن نوشته است: «۹ سال پیش در چنین روزهایی جهان شاهد یک رویداد مهم بود؛ رویدادی که میتوان آن را نقطه عطف تحولات بینالمللی در دهه اول هزاره سوم دانست؛ تحولاتی که آثار آن تا دهههای آینده نیز ادامه خواهد داشت.
۱۱ سپتامبر و فروریختن ۲ برج مرکز تجارت جهانی در نیویورک و بلافاصله حک شدن عباراتی مانند «آمریکا زیر حمله تروریسم» یا «آمریکا در جنگ» در حالی که شوک سنگینی به دنیا وارد کرد اما مسئولان ارشد آمریکا از این حادثه تعجب نکردند!
به طور مثال جورج تنت، رئیس وقت سیا در کتاب خاطرات خود مینویسد: «...تیم وارد (سرتیم محافظان تنت) اطلاع داد که هواپیمایی به برج جنوبی مرکز تجارت جهانی اصابت کرده است. متوجه شدم که این ضربه، مهلک و غمانگیز بوده است. من چندان تعجب نکردم، چرا که ما مدتها منتظر احتمال حملهای به هدفی در داخل ایالات متحده بودیم. بلافاصله به این فکر افتادم که کار، کار القاعده است.» اگر چه پس از ماجرای ۱۱ سپتامبر صدها کتاب، فیلم مستند و مقاله علمی در ساختگی بودن این ماجرا نوشته و منتشر شد اما تلاش شد این دروغ بزرگ به کمک امپریالیسم رسانه در ذهن افکار عمومی واقعیتی غیرقابل تردید نمایانده شود. امروز پس از ۹سال، فلسفه آن دروغ بزرگ و اهداف دولتمردان آمریکا از طراحی آن بیش از پیش آشکار شده است. آمریکا پس از پایان جنگ سرد، خود را قدرت بلامنازع جهان میدانست و درصدد بود تا این قدرت را با سرعت و شتاب بیشتر، زمان کوتاهتر و هزینه کمتر بر جهان مسلط کند و راه را بر هر چون و چرایی ببندد. اما جهان اسلام و بهتر بگویم بیداری اسلامی مهمترین مانع رسیدن آمریکا به خواست خود بود و آمریکا تصمیم گرفته بود مبارزه با اسلام را جدیتر از قبل در دستور کار خود قرار دهد و قلب اسلام در خاورمیانه میتپید. از سوی دیگر افکار عمومی آمریکا به راحتی با خواست دولتمردان خود همراهی نمیکرد مگر اینکه احساس تهدید از سوی دشمن در او جدی شود. افکار عمومی دنیا نیز نیازمند بستری بود که هر اقدامی از سوی آمریکا را طبیعی بداند و جرأت مخالفت نداشته باشد.
همه اینها در ماجرای ۱۱ سپتامبر پیشبینی شده بود.
زمانی که برجهای دوقلوی نیویورک که روزی رکورددار بلندترین ساختمانهای دستساز بشر بود با فاصله حدود ۲۰دقیقه مورد اصابت ۲ فروند هواپیمای غولپیکر قرار گرفت و یکی پس از ۱۰۲ دقیقه و دیگری پس از ۵۶ دقیقه در مقابل چشم جهانیان و خصوصاً مردم آمریکا فرو ریخت. آمریکاییها احساس کردند حیثیت و هویت آنهاست که میسوزد و فرو میریزد. در همان روزهای اول ماجرا طی یک بررسی مشخص شد که هر آمریکایی به طور متوسط ۵ هزار بار این صحنه را دیده است. مردم جهان نیز به نوعی با آمریکاییها احساس همدردی میکردند. هویت آمریکایی آمریکاییها که به قولهانتینگتون در آخرین کتابش ?Who are we در مقابل دشمن بازیابی میشود و قبل از ۱۱ سپتامبر آسیب جدی دیده بود بازسازی شد. مسلمانان متهم اصلی این ماجرا معرفی شدند و اسلام هراسی با شتاب بیشتر دنبال شد. در این شرایط هر اقدامی از سوی دولتمردان آمریکا مشروع ارزیابی میشد. طرح آمریکا بلافاصله پس از این ماجرا و چند رویداد ساختگی دیگر در همان روز مثل اصابت هواپیما به پنتاگون یا سقوط هواپیمای دیگر در ایالت پنسیلوانیا آغاز شد اما دستیابی آمریکا به اهداف خود محل تردید جدی است. تسلط بر خاورمیانه در کمتر از یک ماه پس از ۱۱ سپتامبر یعنی در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ در حمله به افغانستان کلید خورد و با فاصله نسبتاً کوتاهی به عراق کشید و عراق هم اشغال شد. قرار بود تکلیف ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای محور شرارت! (عبارتی که بوش بهکار برد) روشن شود که به دلایل مختلف نتوانستند و علاوه بر ناکامی در مورد خود ایران، طرح آمریکاییها در افغانستان و عراق را نیز با موانع بزرگی روبهرو ساخت. امروز که حرارت تبلیغات و جریانسازی سنگین رسانهای درباره ۱۱ سپتامبر فروکش کرده است مردم دنیا و خصوصاً خود آمریکا با شک و تردید بیشتری به این ماجرا نگاه میکنند. براساس آخرین نظرسنجی که در آمریکا صورت گرفته است بیش از ٨۰ درصد مردم آمریکا روایت دولتمردان این کشور از عوامل ۱۱ سپتامبر را قبول ندارند.
بنلادن، متهم ساختگی این ماجرا هنوز زنده است و دستگاه اطلاعاتی آمریکا با همه عرض و طولش و همه ادعاهایش نتوانسته است او را شناسایی کند تا همچنان خوراک لازم برای برنامه به اصطلاح مبارزه با تروریسم آمریکا را فراهم کند و هر از چند گاه با ارسال نواری، آمریکا و منافعش را تهدید کند.
در حالی که جریان اسلام ستیزی با قدرت پیگیری میشود و در سالگرد ۱۱ سپتامبر شاهد زشتترین رفتارها نسبت به قرآن، کتاب مقدس حدود ۵,۱ میلیارد مسلمان در آمریکا بودیم این درحالی است که موج بیداری اسلامی در جهان روزافزون و هر روز حتی در خود آمریکا انسانهای زیادی از ادیان و مذاهب دیگر به اسلام میگروند. به هر حال همان گونه که هولوکاست در جنگ جهانی دوم زمینهساز استقرار رژیم صهیونیستی در یکی از حساسترین مناطق خاورمیانه شد و گام مهم غرب برای نابودی جهان اسلام برداشته شد، قرار بود ۷۰سال پس از آن، ماجرای ۱۱ سپتامبر آن گام را تکمیل و تکلیف اسلام را یکسره کند. اما همانگونه که آرزوی صهیونیستها در تحقق نیل تا فرات تاکنون ناکام مانده است آرزوهای نهان و آشکار آمریکا در ماجرای ۱۱ سپتامبر نیز تاکنون محقق نشده و انشاءالله نخواهد شد.»
روی دیگر سکه
روزنامه کیهان یادداشتی دارد با عنوان روی دیگر سکه به قلم حسین شریعتمداری مدیر مسئول این روزنامه که متن آن در پی آمده است: «آتش زدن قرآن، اگر چه تلختر و نفرت انگیزتر از آن است که زبان و قلم را یارای شرح آن باشد اما، این سکه روی دیگری نیز دارد و آن، اعتراف صریح و بی پرده آمریکا- بخوانید صهیونیستهای حاکم بر کاخ سفید- به ناتوانی و درماندگی خود در برابر موج پرشتاب اسلامگرایی و به قول حضرت امام(ره)، تسخیر سنگر به سنگر نقاط کلیدی جهان است و تنها از این زاویه میتوان اقدام نفرت انگیز آمریکا در به آتش کشیدن قرآن را به ارزیابی نشست. دولتمردان آمریکایی از جمله اوباما، در واکنش نسبت به این حرکت وحشیانه اعلام کردهاند که مطابق قوانین آمریکا و اعلامیه جهانی حقوق بشر و پروتکلهای بینالمللی آزادی بیان! که آمریکا امضاءکننده و متعهد به آن است، حق مقابله و پیشگیری از به آتش کشیدن قرآن را ندارند! و توضیح ندادهاند که اولا؛ قرآن کلام و بیان خداست بنابراین به آتش کشیدن آن نقض آشکار و مقابله غیرقابل توجیه «آزادی بیان» است و ثانیا؛ در اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید شده است که آزادیهای تصریح شده و مجاز در این بیانیه مشروط به آن است که سلب آزادی و یا نفی آرامش و حقوق دیگران را در پی نداشته باشد. ثالثا؛ امروزه سخن از احترام به آزادی بیان و حقوق دیگران از سوی دولت آمریکا فقط یک شوخی تلخ و گزنده است و رابعا... خامسا و... بنابراین دولتمردان آمریکایی مسئول مستقیم این اقدام زشت و نفرت انگیز هستند و مسلمانان در همه جای جهان و از جمله در آمریکا، نه فقط حق قانونی، بلکه تکلیف الهی خود میدانند که از دولت آمریکا به خاطر این جنایت انتقام بگیرند و بدیهی است که شهادت در این انتقام گیری مقدس را موهبت بزرگ الهی و هدیهای ملکوتی میدانند و صد البته آمریکاییها با اینگونه تصمیمهای جدی و غیرقابل تغییر امت اسلامی ناآشنا نیستند و بارها سنگینی آن را احساس کردهاند.
میگویند - و راست میگویند- کسانی که به آخر خط میرسند به سیم آخر میزنند. آتش زدن کلامالله مجید با برنامهریزی گسترده و هزینههای هنگفت و کلان آمریکا برای جلب حمایت ملتهای مسلمان نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد کامل است.
بنابراین، چرا صهیونیستهای حاکم بر کاخ سفید دست به این اقدام احمقانه میزنند؟ و تمامی سرمایههای کلان و برنامه ریزیهای گسترده خود برای فریب مسلمانان را بر باد میدهند؟ آیا نمیتوانند درک کنند که این حرکت مشمئزکننده، خشم تمامی مسلمانان جهان را علیه آمریکا و متحدان صهیونیستش برمی انگیزد؟ و آیا نمیفهمند که نمیتوانند مسئولیت این اقدام مشمئزکننده را به گردن یک کشیش مالیخولیایی و یا چند تن از اوباش آمریکایی بیندازند؟! به یقین از عواقب این فاجعه باخبرند، بنابراین انگیزه این اقدام نفرت انگیز را تنها در چند محور زیر میتوان جستجو کرد.
۱- نظرسنجیهای رسماً انجام گرفته- از جمله نظرسنجی موسسه معروف گالوپ- انتشار میلیونها مقاله، هزاران کتاب و صدها فیلم مستند برای اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا کمترین تردیدی باقی نگذاشته است که واقعه ۱۱ سپتامبر را صهیونیستهای آمریکایی در نشست سال ۲۰۰۰ بیلدربرگ طراحی کرده و به اجرا گذاشتهاند تا به زعم خود افکار عمومی جهانیان و از جمله مردم آمریکا را برای حمله به افغانستان، عراق - و سپس ایران- فراهم آورند. امروزه مردم آمریکا، دولتمردان این کشور و صهیونیستهای حاکم بر کاخ سفید را عامل جنایت ۱۱ سپتامبر و قتل عام هزاران انسان میدانند. پروژه احمقانه قرآن سوزی در سالگرد واقعه ۱۱ سپتامبر تلاش بی حاصل گروه صهیونیستی بیلدربرگ برای انتقال افکار عمومی آمریکاییها به فریب ۲۰۰۱ و تکرار همان دروغ بزرگ است که در آن، جنایت ۱۱ سپتامبر را به مسلمانان نسبت داده بودند.
۲- سیاست پردازان و تصمیم سازان آمریکایی رویکرد پرشتاب به اسلام را نه فقط انکار نمیکنند بلکه بارها در مجامع رسمی و تصمیم ساز خویش از این پدیده ابراز نگرانی جدی کرده اند.
جیمز ولسلی، اولیورکوئین، آلوین تافلر و زئیف شف و دهها استراتژیست صاحب نام آمریکایی و اروپایی هر یک در بررسیهای جداگانه به درستی پیش بینی کرده بودند که اسلام، قطب قدرت بلامنازع در آیندهای نه چندان دور است و سیاستمداران و برنامه ریزان غربی درستی این پیش بینی را در رخدادهای پی درپی این سالها به وضوح دیدهاند. «قرآنسوزی» اگرچه اقدامی نفرت انگیز است ولی حرکتی است برای متهم کردن اسلام به خشونت گرایی که صدالبته اقدامی احمقانه است و مانند بسیاری از اقدامات مشابه دیگر، نتیجه معکوس درپی خواهد داشت. گفتنی است که در سال ۲۰۰۵-۴ سال بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، دو موسسه استراتژیک آمریکایی «کارنگی» و آمریکن اینترپرایز در بررسیهای جداگانهای اعلام کردند بعد از حمله بوش به مسلمانان در جریان واقعه ۱۱ سپتامبر، مراجعه به قرآن در میان غربیها رواج چشمگیر و غیرمنتظرهای داشته است و بسیاری از مراجعه کنندگان، حقیقت اسلام را با آنچه دولتمردان آمریکایی و اسرائیلی معرفی میکنند متفاوت یافتهاند و شمار قابل توجهی نیز به اسلام گرائیده اند. این دیدگاه در بررسی اعلام شده گروه آمریکایی موسوم به «کمیته خطر» نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
٣- «نئوکان»ها در آمریکا که مجموعهای از صهیونیستها و مسیحیان صهیونیست هستند و بسیاری از پستهای کلیدی این کشور را - صرفنظر از حاکمیت ظاهری دموکراتها و یا جمهوریخواهان - در اختیار دارند همواره از نزدیکی مسیحیان و مسلمانان و اتحاد آنان علیه صهیونیستها نگران بودهاند مخصوصاً آن که مسیحیان آموزههای مشترک فراوانی با مسلمانان دارند- در کلام خدا نیز از مسیحیان با عنوان نزدیکترین و دوستترین مردم به مسلمانان یاد شده است- فاجعه قرآن سوزی و اعلام پیشاپیش آن از سوی یک کشیش مسیحی میتواند اقدامی برای فاصله انداختن میان مسیحیان و مسلمانان تلقی شودکه بدیهی است نتیجه مطلوب نئوکانها را به دنبال نخواهد داشت. همانگونه که اعلام آغاز جنگ صلیبی از سوی بوش و بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، پی آمدی معکوس داشت و امروزه نیز ملتهای مسلمان، اقدام شرم آور یک کشیش دم دستی و چند اوباش آمریکایی را به حساب جامعه مسیحی جهان و از جمله مسیحیان آمریکایی نمینویسند و اعلام انزجار بسیاری از مسیحیان از این اقدام احمقانه نشانه دیگری از درستی این برداشت است.
۴- و بالاخره خشم و عصبانیت آمریکا و متحدانش- مخصوصاً صهیونیستها- از حرکت و گسترش پرشتاب اسلام قابل درک است. در کلام خدا درباره اسلاف آنان آمده است؛»... از شدت کینهای که نسبت به شما-مسلمانان- دارند سرانگشت خشم به دندان میگیرند. (ای پیامبر) به آنان بگو از این خشم و عصبانیت بمیرید که خدا از درونها با خبر است» آیه ۱۱۹ سوره مبارک آل عمران.»
|