ابوالفضل فاتح: نااهلان تندرو از دو طرف، باعث لکنت زبان اصلاحات شدند!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ شهريور ۱٣٨۹ -  ۱٨ سپتامبر ۲۰۱۰


اخبار روز: ابوالفضل فاتح از مشاوران نزدیک میرحسین موسوی که در چند مقاله کوشیده است راه آشتی سران جنبش سبز با آیت اله خامنه ای را به بهانه ی جنگ و تحریم و تهدید خارجی باز کند، در مقاله ی جدیدی تندروهای دو طرف را عامل لکنت زبان اصلاحات دانست. دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران این موضوع را در یادداشتی که برای اردوی سالانه ی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران ارسال کرده و در سایت این انجمن منتشر شده و سایت کلمه نیز آن را نقل کرده، عنوان نموده است:


جنبش سال گذشته ملت مسلمان ایران دستاوردها و پیامدهای تلخ و شیرین فراوان داشت. جدای از دستاوردهای نظری در پیشبرد جامعه ی ایرانی، در عرصه ی عملی هم نتایج چشمگیر داشت. در این دوره، برخی نقاط ضعف داخلی جامعه ی ایران به ویژه حاکمان و نخبگان و همچنین برخی نقاط قوت جنبش های برپایه ی مردم آشکار شد.

یکی از اساسی ترین مسائل سال گذشته انشقاق جامعه ی ایران به دو قطب اساسی بود. مشارکتی حد اکثری به وقوع پیوست که نمونه های آن را می توان فقط در شرایطی چنان قطبی و یا شور پسا انقلابی تجربه کرد. اما هیجانات سرریز شده و شور پیش از انتخابات فضای سیاسی حامعه را در مواردی از عقلانیت دور کرد که هر که توانست هیمه ای بر آتش ریخت و جنبش سبز در این هیمه گداخت. فضای بسته ی امنیتی و رسانه ای کار را بر نخبگان دشوار ساخت و عرصه برای تندروی های نااهلان هر دو قطب فراختر شد. به تدریج میدانداری به سخنگویان خودخوانده ای در هر دو قطب رسید که در بیان و عمل تغییر اساسی نه تنها در نظام سیاسی که در سنت و اجتماع ایرانی را دنبال کردند. یکی در جستجوی خالص کردن نظام بود و وعده ی “فتنه ی جدید” می داد و دیگری در اندیشه ی خلاصی از نظام و در این میانه رویکرد اصلاح دچار لکنت زبان گردید. پس نگرانی ها درباره ی آینده نظام و حد مطالبات جنبش فزونی یافت. با تشدید فضای امنیتی تظاهرات بیرونی جنبش کمرنگ شد و اعتراضات در باطن جامعه قویا ریشه دواند و درونی گردید.

اکنون یک سال و پس از آن، این تجربه در منظر ماست. جامعه ی ایرانی حد اقل دوبار دیگر هم این شرایط را تجربه کرده است. یکی پس از انقلاب مشروطه که تشدید تعارضات و استعمار خارجی منجر به کودتای سوم اسفند شد و دیگری نهضت ملی شدن صنعت نفت، که باز هم هر دو عامل منجر به کودتای بیست و هشت مرداد شد.

شرایط اکنون جامعه ی ایرانی، با عدم وفاق گسترده و “ناشنوایی عمومی” به ویژه نزد حاکمان و نخبگان، و نیز فشارهای گسترده ی خارجی، مشابه دو تجربه ی پیشین است. دو تجربه ای که در آن مردم کنار کشیدند و انقلابیون (دموکراتها و اعتدالیون؛ مصدق و کاشانی) به هر دلیل از هم نشنیدند و با هم ننشستند و در نهایت استبداد داخلی و استعمار خارجی از آن بهره گرفتند.

تجربه ی مخالف آن پاییز و زمستان ۵۷ است که همه ی جناح های مبارز در انقلاب، زیر درخت سیب (تحت الشجره) گرد هم آمدند و انقلاب اسلامی شکل گرفت.

گذشته چراغ راه آینده ماست، یک سو بهمن ۵۷ و دوم خرداد است و یک سو مرداد ۳۲ و اسفند ۱۲۹۹٫ انجمن اسلامی که بنیانگذاران آن، بزرگترین ضعف جامعه ی ایرانی را در شعار “زود و زور” دیده بودند و معتقد بودند که جز با تلاش جمعی همه جانبه و دراز مدت، بهبودی حاصل نمی شود، می تواند پیشقدم گفت و گو در عرصه ی عمومی شود و این لکنت زبان ملی را تصحیح کند. وفاق و تفاهم در جامعه ی مدنی جز از طریق گفت و گوی آزاد بدون پیش شرط حاصل نمی شود. هر کسی در هرجا که هست تلاش کند “از جای برخیزد و یک قدم به سمت آنکه اندکی با او فاصله دارد پیش برود”. منطق اخلاقی جامعه ی ایرانی، پیش قدم شدن را فضیلت می شمارد.

انجمن اسلامی دانشجویان در فضای نسبتا آرامتر دانشگاه، “جنبش عمومی گفت و گو” را بنیان نهد. گفت و گو با هر که غیر ما می اندیشد و می اندیشید، و می تواند و می خواهد سخن بگوید و چیزی برای گفتن دارد و متکی به منطق هتک و زور نیست. در تجربه ی نظام های توتالیتر و پوپولیستی آنها نه برای مردم و نه با مردم سخن نمی گویند بلکه برای خود و خطاب به مردم سخن می گویند. در منطقی زبان را الکن می کنند و داغ و درفش و زندان به میان می آورند و در منطقی قرآن پاره می کنند. باید منطق دیگری برای گفت و گو به میان آورد و رسمیت داد.

سخن بزرگترین سرمایه ی جنبشی است که بر پایه ی اندیشه بنا شده است و آغاز مردم سالاری پایدار است. راه های دیگر فرجامی مبهم دارد.

باشد که خداوند یاری فرماید.