از : فریدون مرزبان
عنوان : تفکر انتقادی آری - تعصب نه !
نقل قولی خواندم درباره ی زنده یاد استاد تفضلی که یکی از قربانیان قتل های رنجیره ای ست.
ایشان در مذاکره با دوست و همکارش بمناسبتی گفته بود : کسانی که به عقیده یا دینی روی میاورند معمولا از پیروان سنتی آن عقاید و ادیان ، دوآتشه تر می شوند (پایان نقل قول)
البته در فارسی اصطلاحی داریم که همه معنی آنرا درک می کنند « طرف از پاپ کاتولیک تر شده !)
شوربختانه در عمل و در بین روشنفکران و فعالان سیاسی با تمام فداکاری ها وضایعات جبران ناپذیر جانی برای تحقق مشروطه ، آزادی ،استقلال و عدالت اجتماعی مشاهده می کنیم که؛ علیرغم اینکه جوهر مشروطه خواهی که از فرنگ الهام گرفته شده بود آزادی و تحمل اندیشه های مختلف و قانونمندی و نظم مدرن اجتماعی بود ولی با موانع جدی روبرو شد و راهیان آن مجبور به سازش و عقب نشینی از اساس مشروطه شدند که نمی توانست شبیه کشورهای اروپائی شود .البته می توانست و می تواند از این حد بالاتر باشد. بهر حال در عمل تبدیل به چیز دیگری شد که به قول ماشالله آجودانی مشروطه ی ایرانی خوانده شد. جالب ست که آنهائیکه اصلا جز ضدیت با مشروطه کاری نکردند امروزه از تمام مشروطه خواهان ایران و جهان «مشروطه خواه تر » شدند.
چپ ها نیز از همان صدر مشروطه با الهام از سوسیال دموکرات ها و بلشویک ها ی روسیه شروع کردند و با تعصب و کلیشه برداری از مارکس هم «مارکس تر» و از لنین «انقلابی تر » و هنوز هم بعضی ها نمی خواهند ببینند اصلا مارکسیسم چیست ؟چگونه باید آنرا بکار برد ؟
در همین مقاله ی آقای قراگوزلو مشاهده میشود که ایشان تمام فراز و نشیب های قرن بیستم را خیلی راحت آسان یا دست کم میگیرد تو گوئی تمام راهیان مارکسیسم از قبل از انقلاب اکتبر تا سقوط «سوسیالیزم واقعا موجود» تکالیف خود را درست انجام ندادند و «چپ ایرانی » شاگردان کودن این مکتب بودند و ایشان تمام چم و خم تعلیمات مارکسیم را یادگرفته و برای کار بست آن و نجات طبقه قهرمان کار گر توصیه مینماید.
بهتر نیست ایشان در باره ی سرمایه داری های پیشرفته تر از ایران توضیح دهند که چرا علیرغم بالابودن سطح تکامل مناسبات سرمایه داری در آنها، از قبل از اکتبر ۱۹۱۷ تا امروز ، نه کمونیست ها و نه کارگران ، نتوانسته اند جنبش کارگری را اعتلا دهند ؟
آیا ما نیز مانند ولادیمیر ایلیچ باید انقلاب اکتبر دیگری برهبری کمونیست ها و کارگران سازمان دهیم و بقیه «نیازهای اساسی » عینی و ذهنی گذار از سرمایه داری به سوسیالیزم را معطوف به اتحاد کارگران ، دهقانان و سربازان ( بسیجی ها وپاسداران ..) نمائیم که دیدم چه شد نمائیم ؟
به نظر میاید مسئولان سازمانها ، گروهها و محفل های «چپ ایرانی » و نیروهای انفرادی مستقل مثل آقای قراگوزلو به شهادت اسامی متنوع تشکیلاتی و شعارها و برنامه های آنها هنوز بصورت «آنتاگونیستی » و «متعصبانه» بر اساس «عادت» به روزمرگی ها مشغول و به مبارزه علیه یکدیگر ادامه می دهند.
هنوز دیده نشده که اتوریته ای نسبت به این نیروهای بالقوه و بی تاثیر بر جنبش برخورد مشخص و سازنده نموده و با ارائه ی راهکارهائی مانند تشکیل سمینار و فوروم ، تا آنجا که ممکن ست چپ ها را برای شرائط مشخص امروز ایران راغب نماید.
آیا چپی را درایران می شناسید که برای شرائط مشخص ایران در گذشته و حال برنامه ی نسبتا قابل انطباق با شرائط ایران ارائه کرده باشد ؟
در شرائط مشخص ایران «چپ ها » نمی توانند چندین برنامه ارائه کنند یک جای قضیه می لنگد و بضررتمام «جنبش
چپ» می باشد و کسی بیشتر از «چپ ها» مسئول این بلبشو نیست اگر «چپ » حول برنامه ای حداقل و مناسب گذار متحد نشود و سیاست مناسبی نسبت به همکاری با سایر نیروها ی مخالف حکومت اتخاذ ننماید .
جریانهای «راست » یا « چپ و راست رادیکال » ضربه های جبران ناپذیر به جنبش ضد دیکتاتوری خواهند زد.
٣۰۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : هدف رهائی انسان است از نکبت سرمایه
من که از نسل چپ جریکی هستم سالها ست که نا آگاهانه حامل مفاهیم نا درست آموخته در مکتب شبه چپ توده ای هستم. مفاهیمی از قبیل امپریالیسم ، کارگر،راه رشد ، حزب و سرمایه. قراگوزلو که از منتقدین خوش فکر و بدعت شکن چپ کارگری است پوسته ضمخمت منجمد افکارم را به ارتعاش انداخت من از این منظر به ایشان وام دارم.
انتقاداتی که به وی می شود بخشی از طرف جریانی است که مارکسیسم را تحت عنوان کهنه کاملآ دور انداخته و به افکاری کهنه تر از آن جذب شده اند. اینها چون گروهی مذهبی هستند که مسئله اشان آگاهی نیست بلکه نیاز فردی اشان به ادغام در هر چه که مد روز است. این گروه بهر حال قابل اتکا نیست و از نظر تاریخی حاشیه ای و تاثیر ناگذار.
گروه دومی هستند که تمایل دارند جهان بهتری عاری از بهره کشی و آزاد از اختناق سرمایه را تجربه کنند، این گروه همچون تمامی عاشقان تاریخ متهم به رویائی بودن هستند واز طرف گروه بی تحرک و بی آرمان اول به واقع گرائی دعوت می شوند(. واقع گرائی اینان گندابی است که طراوت را می کشد و جهان را ایستا ومنجمد می خواهد) بخشی از منتقدان در این گروهند و بنظر من پاسخگوئی به شبه های آنها لازم. نویسنده جنبش سبز را جنبشی ضد کارگری می داند. من تا کنون جمله ای از رهبری این جنبش دال بر ضدیت آنها با سرمایه نخوانده و نشنیده ام.نویسنده معتقد است که خواست رهبری این جنبش که ناشی از بحران سرمایه داری ایران (بخش اول مقاله)است تنها بزک کردن روابط موجود است و بس بر منکر این هم لعنت. نویسنده در جای دیگری طبقه کارگر رابشکلی تعریف می کند که بیش از ۸۰ درصد جامعه را در خود دارد. وی خواستار جنبشی است که خواست تاریخی این طبقه را نمایندگی کند وی از روشنفکران چپ می خواهد که توان تاریخی این طبقه را باور کنند وبجای تلاش بیکران در تطهیر موسوی اهم سعی خود را در سامان جنبش کارگری معطوف بدارند. وی یادمان می آورد که حاصل جنبش های همه با هم گند آب هائی همچون جمهوری اسلامی است. اینکه چرا اثبات نکرده چرا چپ ها از لیبرال ها از نظر تاریخی برترند حدس می زنم فرض نویسنده بر این بوده که خوانندگان سایت اخبار روز متفقآ خود را چپ می دانند. چرا ننوشته چه شیوه سیاسی را می خواهد جایگزین شیوه موجود کند آنهم پر واضح است که وی سرمایه داری دولتی را نمی خواهد بلکه انگونه که من می فهم وی به قدرت شوراها اعتقاد دارد.
متآسفانه پس از اضمحلال گند آب های سوسیالیسم خود خوانده(کره شمالی سلطنتی خودش را کمونیستی می خواند شورا پورا مالیده-نقل از متفکر بزرگ جناب بنی صدر)عده ای ول دادند استقرار هرچیز نو مسیری پر فراز و نشیب دارد آنکه برای گسترش اندیشه های تاریخی با طراوت وبا آزاداندیشی می رزمد می داند که در این مسیر تحجر جائی ندارد هدف رهائی انسان از نکبت سرمائه است باقی را با شکیبائی و بحث و گفتگو خواهیم آموخت
٣۰۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨۹
|
از : احمد صلاحی
عنوان : پاسخ به روزبه
نه ! دوست عزیز، میدانم که آقای قرا گوزلو مقیم ایران ست و درخواست من از دوستان خارج از کشور ست که می بینند که احزاب و افکار مختلف چگونه باهم برخورد مینمایند.پس نباید مانند ناصر زرافشان و قراگوزلو عمل کنیم .تکلیف کسانی که پارلمانتاریسم را قبول ندارند مثل آقای قراگوزلو روشن ست . وگرنه ایشان در همین نوشته به «پلمیک» خود با مهاجرانی اشاره کرده که در ایران بوده ست:
« فی المثل طی پلمیکی با من – شاملو را به جرم مارکسیست بودن، به" گزند باد" ناسزا می گرفت»
اگر به این پلمیک هم اشاره نمی کرد ادبیات ایشان نشان میدهد که برخلاف ادعاهای او ، خودشان بیش از سایر «چپ ها» به «بیراهه» میروند که از صدر تا دیل نوشته ایشان دیده میشود.
آقای قره گوزلو مواضع «دیگران» نسبت به «چپ» را می بیند و از چپ ها دفاع می کند ولی مشخص نیست چپ «ایدیال» ایشان کدام نیروهاست ؟ شاید اصلا موجود نیست.
در ضمن «دیگران» را یه نحوی به «نیولیبرالیسم » وصل می کند و آنها را «تکفیر» می کند فرقی هم ندارد طرف چه ماهیتی داشته باشد حتی ضد لیبرالها «لیبرال» میشوند.
ولی حضرتش هر چه دل تنگش میخواهد نثار «چپ» می نماید و حد مرزی هم ندارد خودش را سوسیالیست کارگری می نامد. شاید هم «کمونیست کارگری» ایشان اصولا پلورالیزم را زاید و بورژوایی می داند و «همه» را به نوعی « لیبرال» می شناسد و از هر توهینی نسبت به نحله های مختلف فکری دریغ نمی کند.
مثال :
« برخلاف چپ هایی که هنوز از دعوای سنت ـ مدرنیته مباحث صنار یک غاز می بافند در عرصه ی سیاسی نیز به شیوه ی عقلانی پارلمانتاریسم بورژوایی وفادار بود »
یا اینطور می نویسد:
« خوشبینی های ابلهانه ی چپ لیبرال شده ی جمهوریخواه و سکولار قابل تصور نیست»
وحشتناکترین خصوصیت ایشان برخوردهای «انتخابی = Selective » ایشان به سیر حوادث میهن و «حذف» بعضی فاکت های مهم از معادله ی سیاسی و «نتبجه» گیری های نادرست از آن که اصلا «معرفتی» نیست.
نمونه ی یک:
«نظام در دهه ی ۶۰ توانست به اعتبار بهره گیری از فضای امنیتی جنگ و شرایطی که رادیکالیسم عقل ستیز و به تبع آن میلیتاریسم فاجعه آمیز بچه مجاهدها در به وجود آوردن آن بی تقصیر نبودند؛ کل مطالبات دموکراتیک انقلاب بهمن ۵۷ را قلع و قمع و خود را تثبیت کند..….جامعه ی به شدت ایده ئولوژیک و از همه سو بسته ی دهه ی ۶۰ پس از درگذشت آیت الله خمینی در سال ۶۸ به تدریج وارد مرحله ی دیگری شد»
با یک گردش نوک قلم تمام وقایع بعداز انقلاب و سرکوب تمام جنبش چپ و کارگری
را به «فضای امنیتی جنگ» و شرایطی که «رادیکالیسم »عقل ستیزو به تبع آن «میلیتاریسم فاجعه آمیز» بچه مجاهدها در بوجود اوردن آن بی تقصیر نبودند...معطوف کرده و می گرد به بعداز مرگ خمینی سال ۶۸ ..
فقط در ایران می توان چنین نوشت وگرنه حمام خون دهه ۶۰ از آغاز تا کشتار سال ۶۷ که همین روزها تمام جهان باستثای ایران در باره آن شگفت زده هستند با «شرایط امنیتی جنگ» و رادیکالیسم «عقل ستیز» و «بچه مجاهدها» قابل رسیدگی نیست .آقای قرا گوزلو هرچه میخواهد نثار«چپ» می کند ولی مهمترین حادثه ی ضد حقوق بشری ایران معاصر و حکومت مذهبی خمینی را با «زیرکی» درز میگیرد.
راستی منظور ایشان از «رادیکالیسم تعقل ستیز» کدام نیروهاست؟
این بعنوان چک سفید برای تخطیه هر نیروی وابسته به چپ قابل استفاده هست .در ضمن نیروهای واقعا تعقل ستیز بعداز انقلاب را نام نبرد داد تا براه «انقلابی» خود ادامه دهند.
میفرمایند:
«پس از دهه ی ۶۰، کل جریانات چپی که به خارج رفتند، عملاً به حاشیه ی نازکی در اپوزیسیون تبدیل شدند. صحبت بر سر اهمیت عملگرایی در جنبش کارگری نیست، اما بپذیریم که این چپها به جز پلمیک و انشعاب کار دیگری بلد نیستند.»
ایشان در سال ۶۰ ایستاده ! ازیک طرف از «رادیکالیسم تعقل ستیز» شاکی می باشد از طرف دیگر متاسف ست که بعداز دهه ۶۰ دیگر «کل جریانهای چپی» حاشیه ی نازک اپوزیسیون در خارج از کشور شده ا ند .ولی نمی گوید تحلیل کدام «نیرو» تقریبا در ۵۷و۶۰ و امروز درست ست همه خطا کارند!
نمونه ی ۲:
«عروج هاشمی رفسنجانی و پیدایش جریانات تکنوکرات و بوروکراتی که به کارگزاران سازنده گی مشهور شدند….، پیامی بود خطاب به سرمایه داری جهانی و نهادهای وابسته اش. محتوای پیام این بود: ما برای ادغام در اقتصاد جهانی آماده ایم. فراموش نکنید نئولیبرالیسم که با تاچریسم و ریگانیسم از درون جنگ سرد، سربلند بیرون آمده بود و قصیده ی نفسگیر غوکان پر غوغای "پایان تاریخ" را رجز میخواند؛ سیاست جهانی سازی و یک قطبی شدن دنیا را در دستور کار قرار داده بود. رو شدن ماجرای مک فارلین نشان داد که ارتباطات لازم برای بسط همکاری با سرمایه داری آمریکا به عمل آمده است. بانک جهانی و صندوق بین الملل با دست و دلبازی هر چه تمامتر درِ کیسه های وام را گشودند»
عجیب نیست ! ماجرای مک فارلین بر میگردد به زمان موسوی و ۱۳۶۲/۱۳۶۳ که گویا مهدی هاشمی آنرا فاش کرد وگروه وابسته به او را ازبین بردند. قبل از آن هم ساخت و پاخت خمینی و جمهوریخواهان آمریکا در رابطه با اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه برای شکست جیمی کارتر وجود دارد . که معلوم نیست اینها با ماجرای های قبل از انقلاب هویزر وسولیوان بی ارتباط باشد و فرقی هم ندارد که قدرت در امریکادر دست دموکراتها باشد یا جمهوریخواهان !
البته ایشان زیاد میدانند ولی دلیلی ندارد که ما سر سری بگیریم.
ایشان هنوز از «رویزیونیستها» حرف میزند بدون اینکه مشخص کند با تعریف امروزی از کدام «رویزیونیسم » صحبت می کند. رویزیونیسم لنین یا خروشچف یا صدر مایو ؟
«.، خرده بورژوازی آرمانگرای قبل از انقلاب ۵۷ را به یک طبقه ی تمام عیار بورژوازی تبدیل کرد. دیگر در اینجا بحث پیرامون مهملاتی که یک دوره نشخوار مباحث رویزیونیستها بود و طی آنها از بورژوازی ملی، کمپرادور، تجاری، سنتی، بازار، مدرن، صنعتی و البته استقلال طلبِ ضد استکبار! (امپریالیسم؟!) دفاع میشد، سخت مضحک به نظر میرسد»
ایشان با توهین به اغلب فعالان سیاسی منقد رژیم از داخل ایران دانسته ویا نادانسته با حکومت در سرکوب آنها هم صدا ست ولی این نبایدباعث شود که
ما در خارج از کشور عصبی شویم .کمونیست ها بودن احترام و پای بندی به هومانیسم نمی توانند نظر مردم را جلب کنند مقاله ی آقای قراگوزلو مشحون از توهین و تحریف می باشد.فقط زنده یاد شاملو مورد دفاع قرار گرفته که متاسفانه تاثیری در نتیجه گیریها نخواهد داشت چون شاملو هنرمند وبد نه سیاستمدار !
٣۰۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨۹
|
از : سعید فرکی
عنوان : کارگران
در پاسخ به تظهرات میلیونی و شرکت کارگران گمان می کنم خود جناب قراگوزلو در یکی از مقالات سایت البرز به این مساله مهم از چند زاویه رسیده است . اگر اشتباه نکنم ایشان گفته بود چون کارگران در جنبش سبز به صورت فردی شرکت کردند و بصورت طبقه حاضر نشدند حضورشان ملموس نبود در این مصاحبه هم گفته شده که کارگر فقط داس و چکش نیست . راستی شما نگفتید که کارگران از حضور زیر پرچم موسوی و خاتمی و کروبی چه سودی می برند . این حضرات که همه هزینه تبلیغاتی شان را رفسنجانی داده بود مگر غم کارگر و نان مردم هم داشتند؟
٣۰۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨۹
|
از : نکته سنج
عنوان : یک پرسش
از نظر آقای قراگوزلو این جنبش به دلیل عدم همراهی طبقه کارگر مورد تایید چپها نباید باشد. آیا راه پیمایی موسوم به سکوت که بیش از یک میلیون نفر را در خرداد گذشته در تهران به همراه داشت، یک نفرشان کارگر نبود.
آیا از نظر ایشان تعریف کارگر یعنی هرکه داس و چکش دستش بود؟!
آیا ایشان تعریف "سوسیالیسم قرن بیست ویکم " را میداند؟
٣۰۹٣۷ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : هیوا سرمد
عنوان : استقلال نظری یا اصول گرائی
من گمان می کنم --بر خلاف آقای روزبه __جناب قراگوزلو به یک انعطاف ناپذیری شبه اصولگرائی دجار شده و در سال ۱۸۷۱ متوقف مانده . ایشان چه در این مصاحبه و چه در مقالتی که طی این چند سال نوشته تا کنون هیچ جریان سیاسی یا فرد خاص معاصر منظورم بعد از بلشویک هاست را تائید نکرده . سوال من از جناب دکتر این است و خاهشمندم به جای سکوت به نظر خواننده که با مکافات از فیلترینگ عبور می کند و نظر می دهد احترام بگذارند و جواب بدهند که :
نظرشان درباره افزوده های تئوریک چیست ؟
آیا ایشان خود را تئوریسین می دانند؟
اگر لنین تئوری امپریالیسم را بر نظرات مارکس نیفزوده بود چه میشد؟
نظر ایشان درباره نقد دکتر محیط بر مواضع شان چیست ؟
اگر طبقه کارگر تا اطلاع ثانوی به وضع موجود رضایت داد و از جایش نجنبید تکلیف طبقه متوسط چیست؟
بار دیگر خواهش می کنم به این سوالات پاسخ دهند وگرنه دیگر مقالات ایشان را نخواهم خواند
دست کم آقای روزبه که حتی از تاریخ تولد ایشان نیز مطلع هستند دوست خود را به پاسخگوئی مجاب کنند. حتی قدیسین نیز پاسخگو بودند. حتی احمدی نژاد نیز پاسخگوست گیرم به شکل و شمایل خودش. آخر نمی شود یک مباحث پر چالشی را مطرح کنی و به مباحث بعدی جواب ندهی
مخالفت کینه توزانه جناب قراگوزلو با سکولارها ملی مذهبیها و آته ایست ها و جمهوری خواهان از کدام پشتوانه نظری بهره مند است و تفاوت آن با مواضع احمدی نژادچیست؟
٣۰۹٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : پروانه فروتن
عنوان : سپاس
با درود به نویسنده گرام جناب قراگوزلو و سپاس از آقای تابان
می خواستم بگویم که تا جائی که به طبقه کارگر مربوط می شود هر کسی -به جز جنایت کاران - در هر مقطعی به دفاع از کارگران بپردازد طبقه کارگر از آن استقبال می کند . حتی در احزاب لیبرال اروپائی نیز همین رویه حاکم است و شما اگر سابقه جنایت نداشته باشید صرفنظر از این که دیروز کجا بوده و چگونه فکر میکردی فورن جذبت می کنند . من آخرین کتابی که از محمد قراگوزلو خواندم کتاب " بحران / نقد اقتصاد سیاسی نئولیبرال " بود . انصافا این اثر که به کمانم تنها کتاب فارسی است که درباره بحران اقتصادی کنونی جهان سخن گفته در خور تمجید است هرچند چاپ آن تمام شده اما به دوستان سفارش میکنم حتما آن را بخوانند. در ضمن نظر ایشان درباره جنبش سبز روشن است و در مقالات متعدد در سایت البرز آمده . گویاترین این مقالات " خیزش سبز از رویا تا واقعیت " است. در مجموع این نویسنده جنبش سبز را لیبرالی می داند و از آن حمایت نمی کند . حالا از کی تا حالا موسوی لیبرال شده نکته ای است که لابد باید خود جناب قراگوزلو جواب دهند. اگر ممکن است جواب دهند. قربان شما. مضافا من با نظرات جناب روزبه موافقم.
٣۰۹٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : روزبه
عنوان : تصحیح چند برداشت
در این مقاله، آقای قرگوزلو به راهیافت جدید مارکسیستی برای سرنوشت ایران پرداخته و خطاب نویسنده به نظر من به همه کسانی است که بصورت سنتی و کلیشه ای دکترین مارکسیستی را برای جامعه کنونی ایران استفاده می کنند و مجددا به همان نقطه آغاز کار بر می گردند. از سویی دیگر همان گونه که از عنوان مقاله ایشان برمی آید، دوران این گفته فرصت طلبانه امثال آیت الله خمینی از " همه باهم" سر آمده است و آنان که "همه" را برای سرنگونی رژیم فرامی خوانند که " باهم" زیر یک پرچم کار کنند دورانشان به پایان رسیده است. جنبش مبارزاتی در ایران برای فردای بهتر و زیباتر بدون حضور بنیادی و رهبری طبقه کارگر بی نتیجه است، حتی به رفرم های قابلی نیز دست نخواهد یافت.
نظر دهنده محترم، صداقی، به گذشته و سابقه آقای قرگوزلو پرداخته و آن را پشتوانه نظرات وی دانسته است که نادرست است و کاملا خلاف نوشته آقای قرگوزلو است که دوران این سابقه سازی ها بسر آمده است و از سوی دیگر اطلاعات نادرستی اراٸه می دهند. آقای قرگوزلو متولد ۱۳۳۸ است و در سال ۱۳۵۵، همانطور که در یکی از مقالاتش، " بی کاری، فقر و روسپی گری"، اشاره کرده، ۱۷ ساله بوده و نمی توانسته به فلسطین برود و در کنار فلسطینی ها علیه اسراییل بجنگد. از سوی دیگر و به همان دلیل نیز زندانی سیاسی در دست ساواک باشد.
آقای صلاحی نیز تلویحا با این گفته خود که، " متاسفانه در خارج از کشور هم نمی خواهیم از گفت و شنود نیروهای سیاسی کشور بیاموزیم ..." به اشتباه آقای قرگوزلو را ساکن خارج می داند که درست نیزت و ایشان در ایران زندگی می کند.
٣۰۹٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : حمید رضا شیروانی
عنوان : مصاحبه مستقل با جناب دکتر
با سلام و خسته نباشید
دوستان هم اشاره کردند که این نوشته به نقل از آرش ۱۰۴ پرویز قلیچ آمده است. اما من دوست دارم که اخبار روز گفت و گوی مستقیم و بی تعارفی با محمد قراگوزلو داشته باشد و از جناب دکتر چند سوال زیر را بپرسد
۱. دلیل تئوریک ایشان برای لیبرال دانستن فدائیان اکثریت چیست؟ آیا هر کسی مثل ایشان فکر نکند لیبرال است؟
۲. ایشان که هیچ یک از گروه ها و جریان ها و افراد موجود در چپ داخل و خارج را قبول ندارد آیا دچار دگم نشده ؟ آیا با تئوری های ۱۵۰ سال پیش و ۱۰۰ سال گذشته مارکس و لنین می توان پیچیدگی های سیاسی اقتصادی جهان معاصر را توضیح داد. آیا سوسیالیسم مدهب است و بزعم جناب آقای دکتر از آسمان نازل شده و هیچ انتقادی بر آن وارد نیست و نباید تغییر کند ؟
۳. با کدام مبنای نطری ایشان جناب مهندس موسوی را با آن گذشته روشن اقتصادی لیبرال و مدافع بازار آزاد معرفی می کند .؟ مگر نه این که موسوی در مناضره و سخنرانی های انتخاباتی خود طره هدفمند سازی را رد کرد و با اصل ۴۴ قانون اساسی یعنی خصوصی سازی مخالفت کرد ؟ مشاور ارشد جناب مهندس یعنی دکتر فرشاد مومنی نیز خود اساسا تمایلات چپ سوسیالیستی دارد/
خوشحال خواهم شد اخبار روز و جناب تابان به درخواسن این خواننده قدیمی خود عمل کنند. من با دکتر قراگوزلو خصومتی ندارم اما اصرار افراطی ایشان در مذمت جنبش سبز مردم ایران و ارتجاعی خواندن آن را نمی فهمم.
٣۰۹۲۶ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : همه با هم ۵۷ یا تکلیف اجباری مذهبی؟
ریشه و زمینه اطاعت فرمان ولایی « همه باهم » در سال ۵۷ ریشه مذهبی ۱۴ قرنی دارد که در زمان پهلوی دوم رشد بیشتری هم داشت!!. چرا مردم سوئیس با ترس و تشر یک آخوند و فرمان چماق و شلاق نوچه های حزب اللهی اش همه باهم نمی شوند و مطیع هیچ مستبدی نمیشوند؟ ریشه دردها اعتقادات خرافی مذهبی است که همچون اختاپوس در تمامی زندگی و فرهنگ و تار و پود مردم ایران چنگ انداخته است و عقل و هستی و ثروت این ملت استبداد زده را را به باد داده و میدهد. در جایی خواندم:
« طبق آمار بانک جهانی در سال ۲۰۰۸ درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از : دکان زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ ۲۹۸۶۵۰۰۰۰۰۰ دلار یا قریب سی میلیارد دلار بوده است.
زائرین ایرانی که بصورت تمتع ویا عمره در همان سال به مکه رفته اند ۱۹۳۷۰۰۰ نفر ( تقریبا۲میلیون نفر) بوده اند که مجموعا مبلغ ۴۸۷۰۰۰۰۰۰دلار یا بعبارتی قریب به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باینکه هواپیمائی جمهوری اسلامی قدرت جابجائی اینهمه زائر را نداشته است شرکت هواپیمائی عربستان قریب به ۵۴ درصد از زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است....طبق گزارش مقامات دیپلماتیک ایران در سال ۲۰۰۸ ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوی صادر کرده اند که ایرانیان شیعه کافر هستند.طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران ایرانی ناخواسته ترین و منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
با حسابی سرانگشتی با پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد ۱۷۰.۰۰۰ مسکن روستائی احداث کرد...
یا میتوان ۷۱۴.۲۸۶ فرصت شغلی کشاورزی یا ۲۰۰.۰۰۰ فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد
یا میتوان۱۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد
ویا میتوان با پول حجاج دوسال یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت ۷۵۰۰۰ بشکه احداث کرد
ویا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود....
اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختیار دارند آباد میشود..... »
٣۰۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۹
|
از : همیلا صادقی
عنوان : در پاسخ چند مریخی
با سلام خدمت دوستان اخبار روز و تشکر و خسته نباشید.
می خواستم به چند نکته که در یک جای نامربوط پیرامون این مقاله خواندم پاسخ بدهم . شاید ناکافی باشد . اما از هیچ بهتر است.
۱. یکی از آقایان به نویسنده خرده گرفته مگر توده ای ها و فدائیان اکثریت چپ بوده اند که حالا شما می گویی لیبرال شده اند . منظور از " شما " البته من بی سواد هیچ کاره نیست نویسنده است. بله چپ بوده اند . چقدر خوب است انسان پیش از این که وارد یک بحث نظری پیچیده می شود لااقل دوتا کتاب بخواند و همینطور پارازیت نفرستد. مارکس و انگلس در نقد پرودون و دورینگ و فوئرباخ به انواع و اقسام سوسیالیسم های تخیلی و خرده بورژوایی و مشاهده گر وغیره اشاره می کنند . در انقلاب اکتبر نیز اس ار ها و آنارشیست ها چپ بودند . حتا بلنکی نیز که اکنون در کنار کموناردها در قبرستان پرلاشز خوابیده چپ بوده و مارکس به او احترام می گذاشته. در ایران پس از جریان حزب کمونیست سلطان زاده اولین چپ همانا حزب توده است . بیشترین آثار کلاسیک مارکسیستی توسط اعضای این حزب نظیر پور هرمزان به فارسی ترجمه شده. من البته با مواضع سیاسی حزب توده پیش و پس از انقلاب مرزبندی داشته ام اما هجدهم برومر را با ترجمه پور هرمزان خواند هام و کاپیتال را برای بار اول با ترجمه اسکندری خوانده ام هم اکنون نیز تنها کلیات لنیت به زبان فارسی ترجمه پور هرمزان است . این مسئله نباید تئوری را با موضع سیاسی مخدوش کند.البته پس از فروپاشی دیوار برلین چنانکه دکتر قراگوزلو نیز بدرست گفته خیلی از چپ ها بریدند و به جناح راست سوسیال دموکراسی پیوستند و عملا لیبرال شدند جریان اکثریت از این جمله است.نگهدار و کشتگر و خانبابا و خاوری حداکثر سوسیال دموکراتند که معنای دیگر آن همان لیبرال است. لیبرال که فحش نیست.
نکته دیگر درباره مراسم بزرگداشت شاملو و تشکر دکتر فراگوزلو از نیروی انتظامی است . من از دوستان زیادی شنیدم که اگر ابتکار دکتر قراگوزلو و دکتر زرافشان نبود مراسم که برگزار نمی شد که هیچ بچه ها یک فصل کتک مفصل هم میخوردند . خانم آیدا که از همان ابتدای مراسم قهر کرده و به خبرگزاری ایلنا گفته بود مراسم برگزار نشد اما همه می دانیم به اهتمام ستودنی این عزیزان و با درایت کامل برگزار شد حالا نیروی انتظامی که به جای حمله به مردم با دوستداران شاملو همکاری یا مماشات کرده است را باید به توپ ببندیم . با این استدلال بعضی مریخی ها لابد انقلاب این جماعت مانند انقلاب مسعود و مریم با قتل ۲ میلیون بسیجی و سرباز توام خواهد شد؟نکته ی دیگر در مورد سوابق افراد است . من البته چند ماهبی ست برای ادامه تحصیل در پاریس به سر می برم اما در مجموع ۱۲ کتاب از آثار دکتر قراگوزلو در کتابخانه خود دارم . در مقدمه کتاب افغانستان ایشان از خاطرات دوران حضور در فلسطین در سال ۱۳۵۵ صحبت می کند و نبرد با اسرائیلی ها .و در مقدمه کتاب دیگری از زندان ساواک. و ... این آثار توسط ناشران داخلی مانند نگاه و قصیده سرا منتشر شده و می توان به آنها مراجعه کرد و حس پلیسی و کار آگاه گجتی خود را تشفی داد . اصلا شما آقای بی نام و نشان که در نقش مفتش ظاهر شده ای بفرما در این ماجرا چه کاره ای. من البته مواضع دکتر در مورد جنبش سبز را افراطی می دانم اما معتفدم فحش دادن به احمدی نژاد یعنی همان کاری که مجاهدین صبح تا شب می کنند علاج مشکلات ما نیست. سوسیالیسم از بدو کشف آن توسط مارکس همواره با لیبرالیسم در گیر بوده و لیبرالیسم همیشه آلترناتیو اصلی سوسیالیسم بوده و نقد لیبرالیسم وظیفه اصلی سوسیالیست هاست.احمدی نژاد را در صف نانوایی های خرم آباد نیز مردم عادی نقد و لعن می کنند . . دوستان مریخی " اعتراض " نشین اگر سیاسی نیستید اگر مفتش شش انگشتی هستید که هیچ در غیر این صورت ابتدا واقع بین و سپس انسان باشید . از حوصله شما ممنونم و از راه دور به استادم جناب دکتر قراگوزلو درود می فرستم که با تمام تحمل سختی ها یک لحظه در سی و پنج سال گذشته ساکت نبوده است . با تشکر.
٣۰۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۹
|
از : احمد صلاحی
عنوان : «راه رشد غیر سرمایه داری - با متد انقلابی »
در نهایت فروتنی به مسئولان اخبار روز و خوانندگان محترم آن عرض می کنم که نویسنده ی این مقاله مشکل «اساسی » دارد که تمام نحله های فکری و نمایندگان آنها را مورد لطف و عنایت « سوسیالیزم کارگری» قرار میدهد و معلوم نیست این «ماموریت» از طرف کدام کارگران و کمونیست ها «نمایندگی » می نماید. شوربختانه چنین روش های «رادیکال » و «انقلابی » بینهایت نسل دومی ها را نسبت به شناخت تاریخچه ی مبارزاتی کشورمان بی تفاوت نموده ست.
علیرغم تمام فحش و فضیحت ها که نثار نیروهای «غیر کمونیستی » و «غیر کارگری » فرموده اند در سرتاسر نوشته تفکر «راه رشد غیر سرمایه داری » موج میزند و برای اثبات این مدعی شما را به بخشی از نقطه نظرهای نویسنهد جلب می نمایم:
« من البته جنبش زنان را از جنبش کارگری منتزع نمیکنم و به همین دلیل نیز برای تحرکاتی که تحت عنوان "کمپین یک میلیون امضا" صورت میگیرد و سردمداران لیبرال فمینیست آن ساز خود را کوک میکنند، اعتبار چندانی قایل نیستم. گیرم که دستیابی به حق طلاق و سرپرستی کودک، ارث برابر با مردان، دریافت حقوق برای کار موسوم به خانه داری، پیروزی مقطعی برای زنان ایرانی به شمار میرود، اما زنان به عنوان نیمی از جامعه باید بدانند که حقوق کامل آنان نه از طریق فتاوی آیتالله صانعی یا لابیگری شیرین عبادی، بلکه فقط از مسیر پیروزی جنبش فراگیر و اجتماعی سوسیالیستی تحقق خواهد یافت»
جانمی جان ! زنان به عنوان نیمی از جامعه «باید » بدانند «حقوق کامل» آنان نه از طریق فلان و بهمان بلکه «فقط» از مسیر جنبش فراگیر «سوسیالیستی» تحقق خواهد یافت.
من داوری نمی کنم ، ولی نفی حداقل ممکنات مبارزاتی در ارتجاعی ترین سرمایه داری دلال و مافیائی و حواله دادن به «تخیلات» سوسیالیستی «پرش » از سرمایه داری به سوسیالیزم نیست . فرق این بینش با «راه رشد غیر سرمایه داری» چیست؟
اصولا مگر جنبش کارگری و سوسیالیستی در بستر مناسبات سرمایه داری و قواعد ناظر بر آن نضج نمی گیرد؟
در ایران ما که تمام واحد های کارگری را «مسجد» و «امامزاده» کرده و کارگران را گروه گروه اخراج می کنند و از پرداخت حقوق آنها طفره میروند و نمایندگان کارگران را به بند میکشند و با هزاران شانتاژ از سازمان یابی آنها جلوگیری میشود چه باید کرد ؟ آیا دفاع از حقوق سندیکائی «لیبرالی » ست ؟ کسانی که از هر قشر وطبقه برای کسب ابتدائی ترین حقوق مرعی در اعلامیه حوق بشر پیکار می کنند تا حکومت قرون وسطائی مذهبی را وادار کنند تا قواعد قرن نوزدهم و بعداز جنگ جهانی اروپا را بپذیرد باید فعالیت خود را تعطیل کنند و مستقیم به مبارزات سوسیالیستی روی بیاوردند ؟
برای اثبات این ادعا دوباره از نوشته ی آقای قره گوزلو کمک می گیریم که نوشته اید:
اگر منظورتان از چپ، تشکل و سازمانهای چپ خارج از کشور هستند که باز هم من شخصاً هیچ نشانه ای که موید تاثیرگزاری این چپ بر جنبش باشد نمی بینم. پس از دهه ی ۶۰، کل جریانات چپی که به خارج رفتند، عملاً به حاشیه ی نازکی در اپوزیسیون تبدیل شدند..»
استنباط من از این نوشته اینست که ایشان دلش برای مواضع چپ قبل از دهه ۶۰ تنگ شده که میرفتند «انقلاب سوسیالیستی» را از «راه رشد غیر سرمایه داری - با متد انقلابی » پیاده کنند که نشد.
در تمام نوشته مملو از «یاس » از مبارزه حداقل ها ست که با برچسب لیبرالی و نظائر آن منع شده و با عطش اراده گرایانه ؛ میفرمایند : زنان به عنوان نیمی از جامعه «باید » بدانند ! کارگران باید چنین کنند ! دانشجویان باید چنان کنند ! متاسفانه در خارج از کشور هم نمی خواهیم از گفت و شنود نیروهای سیاسی کشورهای میزبان بیاموزیم که چگونه حشر ونشر کنیم البته آقای قرگوزلو این رفتار را حتما «قرتی بازی » فرنگی ها میداند و کمتر از مبارزات داس و چکش علیه لیزرال ها را قبول ندارد.
٣۰۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣٨۹
|
از : سمیرا آصفی
عنوان : من قبلا این مبحث را در مجله آرش ۱۰۴ خواندم و هم اکنون این مجله را در آرشیو خود دارم
سلام من این متن مبسوط را قبلا در مجله آرش ۱۰۴ خواندم و اینک مجله را در آرشیو شخصی خود دارم . نمی دانم متن چگونه در اختیار سایت وزین اخبار روز رسیده است اما شرط انصاف حکم می کند که مسئولان آگاه این سایت به حقوق آرش احترام بگذارند و ضمن درج منبع سوالات مطرح شده از سوی آرش را نیز مثل اصل آن درج کنند . در خود آرش نوشته شده که ۳ ماه پس از انتشار نقل مقالات با ذکر ماخذ آزاد است
نکته دیگر این است که در این مصاحبه جناب قراگوزلو تمام گروخ خای چپ و راست خارج نشین را به دلائل مختلف نفی و رد کرده اند . خب این نظر شخصی ایشان و صد البته محترم است اما من با خواندن چند باره مصاحبه نفهمیدم ایشان چه آلترناتیوی را مطرح می فرمایند . گیرم که من اینقدر میفهمم که هر مقاله یا متنی الزاما نباید اثباتی باشد و هر متفکر و تئوریسینی از جمله جناب قراگوزلو می توانند بگویند که من فلان و بهمان جریان را قبول ندارم
به هر صورت اگر ایشان این کامنت را می خوانند خواهش من به عنوان دوستدار و خواننده همیشگی مقالات ایشان این است که در یک مقاله از آلترناتیو خود سخن بگویند .با تشکر. سمیرا . از دوسلدوروف.
٣۰٨۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۹
|
از : اسپارتاکیس
عنوان : مقاله عالی بود اما
با تشکر از نویسنده محترم و دانا آقای قراگوزلو که مقاله بسیار عالی و غنی را به ما عرضه کرده اند. تقریبا در درستی تمامی مطالب نمی توان بحثی کرد اما در مواردی لحن نویسنده عامیانه می باشد و هیچ دلیل مفیدی برای استفاده از لحن کوچه بازاری در چنین مقاله روشنگری نمی توان قبول کرد. اما مورد مهم این است که مقاله تصویر بی اهمیتی از "چپ" برای کارگران ایران می دهد و لحن مایوس کننده ای دارد. حتی اگر ضعف "چپ" به این حد باشد باید با سازماندهی و آگاهی رسانی این ضعف را جبران کرد. اگر "چپ" های روسیه در سالهای پیش از انقلاب روسیه این ناامیدی را داشتند هرگز موفق به سازماندهی و پیروزی تاریخی نمی شدند. کمیت "چپ" مهم نیست اما کیفیت سازماندهی و روشنگری کارگران مهم می باشد. مطمنا کارگران ایرانی احتیاج به ناله ها و ضعف های روشنفکران "چپ" ندارند بلکه روحیه کار انقلابی و دانش مبارزاتی را احتیاج دارند. فراموش نکنیم که لنین گفت" "بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد" بنابر این باید با تئوری های انقلابی به ارتقا جنبش انقلابی کارگران مدد رساند. لنین همچنین گفت که "هدف از سوسیالیسم کمونیسم است" اگر منظور از "چپ" سوسیالیسم می باشد پس هدف مشخص می باشد و نباید گذاشت که هدفی دیگر جایگزینی برای "چپ"بشود!
٣۰٨۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۹
|
از : شمیل
عنوان : پاسخ به نامی شاکری
"مادام که افراد یاد نگیرند در پس هر یک از جملات، اظهارات و وعده و وعیدهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی منافع طبقات مختلف را جستجو کنند، در سیاست همواره قربانی سفیهانه ی فریب و خودفریبی بوده و خواهند بود...»
٣۰٨۵۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : بر این هدف می کوشیم که ...
من هر وقت پای حرف های یک عنصر "چپ " می نشینم ، پیش و بیش از هرچیزی ، انتظار شنیدن ادبیاتی روشنفکرانه را دارم . دور از "قال مارکس " و "قال لنین " برای دوپینگ منطقی و مرعوب کردن مخاطب ! به ویژه وقتی که "طرف " اهل پژوهش و صاحب کارنامه ای در قلمرو ادبیات چپ هم باشد. بسیاری اوقات این انتظار برآورده که نمی شود ،هیچ ، شگفت زده می مانم که این بیماری " این منم طاووس علیین شده " بالاخره چه وقت دست از سر "چپ " های ما بر می دارد! این متن دور و دراز که تازه نویسنده اش ظاهرا رعایت "اقتصاد کلام " را هم کرده از جمله ی همین متن هاست ! پریشان ، بدون یک عنصر محوری ، دور از ظرفیت یک Web Page و با کمال تاسف در حد ژورنالیسم زرد ، عامیانه !
دوست عزیز ، کسی از " چپ " ها نمی خواهد طبقه کارگر ایران را زیر پرچم "رهبران " جنبش سبز ببرد . بسیاری از "چپ " ها بدون فراموش کردن وظایف تاریخی شان ، بر این هدف می کوشند که "جنبش سبز " با حضور کارگران ، معلمان و دیگر اقشار زحمتکش و در حال غارت جامعه، از مضمون نخبه گرا و روشنفکری اش خارج شده و بر توش و توانش در مقابله با اقتدارگرایان حاکم و آلترناتیوهای احتمالا نانجیب ترش افزوده شود! بسیاری از چپ ها فکر می کنند که با حضور (هژمونی ، فعلا پیشکش!) طبقه کارگر ایران (و طبقات و اقشار همسایه)، جریان اقتدارگرای حاکم جسارتش را برای سرکوب وقیحانه و عریان فعالان جنبش از دست خواهد داد. گاهی "آزادی" در زیر تلی از کلمات و واژگان پر غریو و غوغا چه مظلومانه مدفون می شود!
نامی شاکری - نهران - ۳۰/شهریور
٣۰٨۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣٨۹
|