پاییزانه ها (سه رباعی) - پیرایه یغمایی

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : باده نوشان را مستانه به رقص آوردی --- تو مگر بوی گل، سبزی سرخس آوردی!؟
سلام بر شاعر و بر همه سلام

گاه، با تمرکز، زلال ِ اندیشه و وَشتَن ِ شور را به مصاریع و ابیات کشاندن، واده ی جهانی را به جامی نشاندن است. و این کار از دست شاعران بر آید؛ هنگامی که با تلنگری، حال دِگر شده، از اعماق به سر آید، آتشناک بر زبان نشیند، و با قلم بر صفحه چیده شود.
سال ها بگذرد؛ همچنان تر باشد؛ چون کهنه شراب دیده شود؛ چو نیک چشیده شود.

در سرد زمانه ی ما، شعر امید سرودن، یغماگرانه، دل از هور پرستان ربودن است؛ و در پاییز ِ گل ریز، بهاری نمودن.

و دهقان بزرگ توس تواند، این همه در بیتی بنشاند.

«به سیندخت مهراب گفت این سخن --- نو آوردی و نو نگردد کهن.»

با واژه گویی مرد دُر سفته است؛ وقتی در یک ساده بیت اش، یک کتاب سخن نهفته است.
٣۱۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : امیرحسین آمویی

عنوان : چادر به سرک و
خانم یغمایی، با سلام
من شعرهای شما را خیلی دوست دارم. غنی، به-هنگام و صمیمی، موجز و زیبا و محرک و متحرک هستند. اما دو نکته در باره‍ی این رباعی‌های بسیار زیبا:
رباعی اول: چه می‌شد اگر به جای "خواهم ساخت"، "می‌سازم" به کار می‌بردید؟ آیا "حرکت" را تسریع نمی‌کرد: اگر آینده را به زمان حال می‌آوردید؟
رباعی آخر: "چادر به سرک" زیباست، اما با حریر عشق در تضاد معنوی قرار ندارد؟ چادر عشق به سرک کردن یا چادرک عشق به سر کردن، یا کـمی چادر عشق به سر کردن؟
در هر حال با همان چادر عشقی که به سر دارید بال و پر سبزتان را می‌فشارم.
امیرحسین
٣۰۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨۹       

    از : ;کاظم

عنوان : بر قامت اندوه، کفن خواهم ساخت
خانم یغمایی
شما با اشعارتان معجزه می کنید مخصوصاَ این چند قطعه که نمی دانم شعر است یا نقاشی ،چنان جلوه گر است که انسان را به تفکر وا میدارد.
بوسه طبیعت بر دستان پر تلاش تان باد
٣۰۹٣۲ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۹