دیدار


خسرو باقرپور


• بر ساقه‌ی گیاه حیات ام

جوانه‌ی دانایی وقتی رویید

حوّای نازنین!

که روحِ مُشتاق و مَستِ نگاهت،

چِک، چِک
در کاسه‌ی چشمانم چکید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ مهر ۱٣٨۹ -  ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۰


 
 
بر ساقه‌ی گیاه حیات ام

جوانه‌ی دانایی وقتی رویید

حوّای نازنین!

که روحِ مُشتاق و مَستِ نگاهت،

چِکه چِکه
در کاسه‌ی چشمانم چکید

 بی آنکه سیب را حتّی بو کرده باشم!


ایستاده بودم گُنگ
بر ساحلِ سِحرِ نگاه‌ات

و تو سیمآب بودی،

نوازشِ موّاجِ موج

بر پاهایم مالیدی

 دمی،
درنگی،

 و رفتی،

آمدی باز،

باز رفتی و دوباره آمدی!

و بی‌چاره من!

غرق در غرقآبِ نیلی‌ی آن ژرفا

بی‌آنکه حتّی تر شده باشم!