روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۵ مهر ۱٣٨۹ -
۲۷ سپتامبر ۲۰۱۰
یادداشت اول روزنامه تهران امروز مطلبی است با عنوان رونمایی از دست چدنی به قلم سیدجواد سادات رضوی که در آن نوشته است: « مواضع اصولگرایانه رئیسجمهور در سازمان ملل و طرح پرسش جدی در برابر حادثه یازده سپتامبر ولولهای در کاخ سفید ایجاد کرد بهطوری که رئیسجمهور ایالاتمتحده در اقدامی کمسابقه با حضور در یک شبکه خبری به موضعگیری در این باره پرداخت. اوباما نتوانست خشم و ناراحتی خود را از طرح سوال درباره حقیقت یازده سپتامبر پنهان کند و به این بهانه سخنانی بر زبان راند که سویهای دیگر از اهداف پنهان ایالاتمتحده را آشکار ساخت. سویهای که پیش از آن رهبر معظم انقلاب بسیار هوشمندانه آنرا «دستکش مخملین بر دست چدنی» نام نهاده بودند. دست چدنی ایالاتمتحده در گفتوگوی اوباما با شبکه بیبیسی رونمایی شد تا مشخص شود واقعیتها و حقایق را نمیتوان در پس کلمات زیبا پنهان ساخت. او البته روشن نساخته که به چه سبب از طرح کمیته حقیقتیاب درباره یازده سپتامبر تا بدین پایه آشفته شده است؟ اکنون بسیاری از خود میپرسند چطور ایالاتمتحده به خود اجازه میدهد در اقصی نقاط دنیا و در همه ارکان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای مستقل وارد شود و دست به هر اقدامی بزند و از به هم ریختن هنجارهای اجتماعی و واقعیتهای تاریخی ملل دیگر هیچ واهمهای به خود راه ندهد ولی با طرح یک درخواست ساده زبان به درشتگویی میگشاید و خوی استکباری را با بددهنی آمریکایی درهم میآمیزد و زشت و سخیف به هم میبافد تا آسمان و ریسمان دیگر بنا نهد. رفتار رئیسجمهور ایالاتمتحده نشان داد که آمریکا آبستن چالشهای جدی است به شرط آنکه کسی بتواند ضربه چالشپذیر مناسبی به آنها وارد کند. بحث پیرامون حقیقت یازده سپتامبر درست همان نقطه آسیبپذیر سیاست ایالاتمتحده است که پیش از هرکس در جمهوری اسلامی این رهبر فرزانه انقلاب بودند که با هوشمندی بر آن تاکید فرمودند.
اما اکنون تاکید رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و بازگشایی چنین مسئلهای در نزد افکار عمومی باعث و بانی حرکتی شد که به نظر میرسد باز هم میتوان درباره آن و در شکلهای مختلف سخن گفت. مواضع اخیر رئیسجمهور ایالاتمتحده گویای نقطه ضعفی است که در دیپلماسی عمومی آمریکا وجود دارد. در واقع اگر ایالاتمتحده با طرح پرسش درباره یازده سپتامبر دچار چالش و مشکل نمیشد، رئیسجمهورش سراسیمه و با عجله برای پاسخ به این مسأله به اقدامی اینچنین دست نمیزد. سیاستمداران آمریکا نیز میدانند اگر حجیت و مشروعیت یازده سپتامبر بهطور اساسی زیر سوال برود تمامی اقدامات مترتب بر آن نظیر حمله به افغانستان و عراق و لشکرکشی به منطقه خاورمیانه از اساس بیپایه خواهد بود و هیچ توجیه روشنی برای برپایی جنگهایی با سه تریلیون دلار هزینه وجود نخواهد داشت.چرا باید در برابر یک سوال ساده تا این حد عصبی و خشمگین شد؟ آیا آزادی بیان فقط تا حدی است که سیاستهای رسمی دولت آمریکا با مشکل مواجه نشود؟ واقعیت آن است که ایالاتمتحده درباره یازده سپتامبر دنیا را فریب داده و از بر افتادن پرده دروغ خود به شدت واهمه دارد زیرا در آن صورت هرگز نمیتواند دست چدنی خود را توجیه کند.»
من میخواهم با آقای احمدینژاد مصاحبه کنم
من میخواهم با آقای احمدینژاد مصاحبه کنم عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم حمیدرضا شکوهی که در آن آمده است: «روز گذشته محمود احمدینژاد از سفر به نیویورک بازگشت تا طولا نیترین سفر او به مقر سازمان ملل به پایان برسد. احمدی نژاد که تنها رئیسجمهور ایرانی است که هر سال برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفته، امسال بیش از سالهای گذشته در نیویورک ماند. او در این سفر، در ۱۲ گفت وگوی خبری به ویژه با رسانههای آمریکایی شرکت کرد و به پرسشهای متعدد آنها پاسخ گفت. اما چرا آقای احمدینژاد که هیچگاه گفتوگو با رسانههای بیگانه مخالف را رد نمیکند به غیر از صداوسیما و روزنامه ارگان دولت با سایر رسانههای ایرانی گفتگو نمیکند؟ نزدیکان آقای احمدی نژاد همواره کمبود وقت و فشردگی برنامههای رئیسجمهور را بهانه میکنند اما وقتی ایشان میتواند یک هفته در آمریکا باشد و با بیش از ۱۰ رسانه خارجی گفتگوی اختصاصی انجام دهد، چرا در طول این پنج سالی که از ریاست جمهوری او میگذرد حتی یکبار با رسانههای داخلی گفتگوی اختصاصی انجام نداده است؟
البته همگان میدانیم که آقای احمدینژاد در طول سال نیز دهها مصاحبه اختصاصی دیگر با رسانههای خارجی انجام میدهد اما در طول ۵ سال اخیر به غیر از نشستهای خبری عمومی، هیچگاه با رسانههای داخلی گفتگوی اختصاصی نداشته است. گفتگو با صداوسیما و روزنامه ایران هم گفتوگویی چالشی محسوب نمیشود و تفاوتی با سخنرانی یا ارائه گزارش عملکرد دولت ندارد.
پس رسانههای داخلی، چه زمانی باید پاسخ پرسشهای خود را از رئیسجمهور بگیرند و بتوانند گفت وگویی اختصاصی و چهره به چهره با او داشته باشند؟ قطعاً این موضوع قابل پذیرش نیست که آقای احمدی نژاد در طول سال، دهها گفتگوی اختصاصی با رسانههای خارجی، حتی از نوع رسانههایی که برخی اصولگرایان، آن را رسانههای استعماری و استکباری میدانند، انجام دهد اما حتی یک گفتگوی اختصاصی با هیچ روزنامه منتقد داخلی در کارنامه خود نداشته باشد. به هرحال ابهامات و پرسشهای فراوانی در ذهن جستوجوگر خبرنگاران ایرانی وجود دارد که پاسخ آن را تنها در گفتگویی اختصاصی با آقای احمدینژاد میتوانند بگیرند. پس اگر آقای احمدینژاد با گفتگو با روزنامههای منتقد داخلی مخالفتی ندارد و از این لحاظ تبعیضی بین رسانههای ایرانی و آمریکایی قائل نیست فرصتی برای گفتگوی اختصاصی با یک روزنامه منتقد داخلی فراهم سازد. من به عنوان یک روزنامهنگار ایرانی دلسوز کشور و نظام که در روزنامهای منتقد فعالیت میکنم تمایل دارم گفتگویی اختصاصی با آقای احمدینژاد انجام دهم. دراین صورت دیگر هیچ شائبهای در ذهن برخی افراد مبنی بر تمایل احمدینژاد برای گفتگو با رسانههای خارجی و عدم انجام گفتگوی اختصاصی با خبرنگاران و روزنامهنگاران ایرانی وجود نخواهد داشت.»
اعتماد بر باد رفته
سرمقاله روزنامه اندیشه نو مطلبی است با عنوان اعتماد بر باد رفته به قلم سردبیر این روزنامه که در آن آمده است: «طی چند سال گذشته به طور متناوب، خبرهایی از میزان مطالبات بانکها در جامعه منتشر میشود، که البته پس از مدت کوتاهی اصل و فرع موضوع به فراموشی سپرده میشود، چنان که گویی مسئله آن قدر هم که در نگاه اول پراهمیت مینمود، نیست.
یکی از شعارهایی که از زمان استقرار دولت نهم و سپس در دولت دهم به عنوان هدف استراتژیک مطرح و دنبال شد، موضوع اصلاح نظام بانکی و تلاش برای سالمسازی ساختار مزبور در چارچوب قوانین و مقررات جاری بود که چند وقت یکبار، مسئولان مربوطه در خصوص آن سخن میگویند، اما هیچ گاه افکار عمومی به صورت شفاف متوجه پشت پرده و اصل ماجرا نشد.
چه آن زمانی که آقای احمدینژاد به مناسبتهای مختلف و در مجامع متعدد، تهدید به افشای پشت پرده رانتخواران در نظام بانکی میکرد، چه آن زمان که بانک مرکزی تصمیم به افشای اسامی بدهکاران دانه درشت به نظام بانکی گرفت که در پس زد و بندهایی، موفق به دریافت ارقام نجومی در قالب تسهیلات بانکی شده بودند و اصلاً هم معلوم نبود چگونه و چه زمانی، بدهی خود را به نظام بانکی بازپرداخت خواهند کرد. فارغ از اینکه میزان معوقههای نظام بانکی اکنون به سقف پنجاه هزار میلیارد تومان و یا به عبارت دیگر ۵۰ میلیارد دلار رسیده و روشن است که ٨ هزار میلیارد تومان از این معوقهها فقط در اختیار ٨۴ نفر در کشور قرار دارد و این بدان معنی است که با یک ضرب و تقسیم ساده میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هریک از حضرات مورد اشاره چیزی در حدود ۱۰۰ میلیارد تومان از تسهیلات فوق را در اختیار گرفتهاند.اما سوال اساسی که در اینجا مطرح میشود این است که این ارقام توسط چه کسانی و به چه منظوری از بانکهای دولتی دریافت شده است؟
مگر نه اینکه همه باور داریم بانکها باید امانتدار سپردههای مردم باشند و آن را در مسیر رشد و اعتلای کشور به کار بگیرند؟
مدیران بانکها به چه اعتباری و با چه میزان وثایق این ارقام نجومی را در اختیار افرادی قرار دادهاند که حال در بازپسگیری مطالباتشان اینگونه دچار مشکل شدهاند؟
چگونه است که بانکها برای دادن وامهای ناچیز چند صد هزار تومانی تمام جوانب احتیاط را به عمل میآورند و گاه فرد متقاضی باید مدتها در انتظار بماند و پس از گذراندن مراحلی سخت و دشوار موفق شود تا تسهیلات مورد نیاز را دریافت کند و این هم در شرایطی است که اگر فرد دارای ٣ یا ۴ قسط معوقه باشد با انواع و اقسام اخطارها و تهدیدها مواجه میشود؟
پس اگر ما به دنبال اصلاح ساختار و نظام بانکی و جلوگیری از «رانتخواری» و «ویژهخواری» در این بخش هستیم، یکبار و برای همیشه بیهیچ ملاحظهای تکلیف خود را با کسانی که به جان داراییهای مردم در بانکها افتادهاند و هم اکنون نیز با غرور و تبختر در جامعه نشو و نما میکنند و سر بالا گرفتهاند را روشن کنیم و بیش از این اجازه ندهیم این تاراج تداوم یابد. یادمان باشد که همیشه تهدید کردن و خط و نشان کشیدن کارساز نیست، اگر در وعدههایمان صادق هستیم و اطمینان داریم که اطرافیانمان وارد چنین بازیهای شومی نشدهاند، وارد عمل شویم و ریشه فساد را حداقل در همین حد مختصر در نظام بانکی بخشکانیم.»
ما و فرهنگ پایداری
روزنامه همشهری در یادداشت خود مطلبی دارد با عنوان ما و فرهنگ پایداری به قلم محمدرضا جمالی که متن آن در پی آمده است: «هفته دفاع مقدس و فرهنگ متعالی آن به سبب مجاهدتهای مردمی و روحیه تعهد دینی پدیدآورندگان آن به اندازهای از قوام و قوت برخوردار است که توانسته بدون حمایتهای جدی دولتها در مقاطع بعد از جنگ، به حیات پویای خود ادامه دهد.
راز مانایی این فرهنگ، مردمیبودن آن است که توانسته خود را از خلال مخاطرات و تهدیدها حفظ کند. اما آن طرفتر تهدیدات و دشمنیها برای تاریخ جنگ و دفاعمقدس فراوان است. از تحریفها و سخنان بیپایه ضدانقلاب خارجنشین گرفته تا اپوزیسیون طلبکار داخلی که بهنوعی به فرهنگ متعالی دفاع مقدس و تاریخ آن خدشه وارد میکنند و به طرح شبهات میپردازند.
البته این رفتار مسبوق به سابقه بوده و از مقطع پذیرش قطعنامه تا به امروز اظهارنظرهای غیرکارشناسی از جانب سیاسیون فراوان صورت گرفته است اما تاریخ دفاع مقدس و فرهنگ آن بهواسطه اتکا به مردم در برابر هجمهها مقاومت جدی داشته است. امسال نگرش به تاریخ جنگ ایران و عراق بهصورت گسترده و فراوان از جانب رسانههای فارسیزبان بیگانه پرداخته شد و به بهانه ٣۱شهریور یعنی آغاز جنگ، این رسانهها به شبههافکنی پرداخته و اتهامات زیادی را متوجه نظام تازهتأسیس در مقطع سال۵۹ تا ۶۷ داشتهاند. این رسانهها به خیال خود که فکر میکنند خاطرات جنگ درکشورهای دیگر دنیا در موزهها زندانی هستند و اساساً
فرهنگ پایداری در زندگی روزمره آنها نقشی ندارد، کوشیدند تا با سوءاستفاده از قدمت ٣۰ساله از آغاز جنگ، تاریخ دفاع مقدس ما را تحریف کنند و بهرغم هزاران سند غیرقابل انکار و اظهار رسمی دبیرکل وقت سازمان ملل مبنی بر آغازگر جنگبودن عراق، رژیم بعث عراق را از حمله به ایران تبرئه کنند. سوال این است که چرا رسانههای بیگانه و خط تبلیغی و خبری غربی به یکباره هماهنگ به طرح دروغ و اتهامافکنی در مورد اسناد غیرقابل انکار میپردازند؟
مگر چه اتفاقی افتاده که بیبیسی مستند تهیه میکند و رادیو فردا دروغ روایت میکند و صدای آمریکا نیز از منظر کارشناس نماهای خارجنشین به تحریف حقایق میپردازد؟
واقع این است که بهرغم فعالیتهای انجامشده هنوز کار جدی در خصوص انتقال تاریخ و فرهنگ دفاع مقدس به متن جامعه انجام نشده و بسیاری از نسل دوم و سوم ما با معارف و ذخایر ٣۰ساله گذشته خود بیگانه هستند. هنوز هستند بسیاری که از شکست حصر آبادان، آزادی بستان، فتح خرمشهر و فتح فاو و فتح مهران و عملیات مرصاد اطلاعی ندارند اما از نبرد استالینگراد و تقسیم پروس و کنگره وین و اشغال لهستان به خوبی اطلاع دارند. هنوز هستند افرادی در ایران که بمباران هوایی لندن توسط نازیها را در جنگ جهانی دوم از خلال داستانوارهها در ذهن خود بهیاد دارند اما از موشکباران دزفول و بمباران بسیاری از شهرهای وطنمان و مقاومت دلیرانه مردم بیپناه و مظلوم آن اطلاعی ندارند. در این شرایط است که بوقهای تبلیغی دستبهکار میشوند و به تحریف تاریخ دست میزنند؛ چرا که میبینند دستگاههای مسئول در گیر و دار بوروکراسی هستند و سرگرم فرعیات ولی خوشبختانه قاطبه و متن مردم در ذهن تاریخی و عواطف سرشار خود این حماسهها را ضبط کردهاند. تا دیر نشده باید گام جدی برای ترویج فرهنگ دفاع مقدس برداریم و بپذیریم که دستگاههای مسئول از مردم عقبتر هستند و باید از مرحله احساسات فراتر رفت و فرهنگ پایداری را در متن زندگی اجتماعی خود دید غافل از آنکه هنوز عدهای درگیر عواطفاند.»
باستانشناسی سطلهای زباله
سرمقاله روزنامه شرق مطلبی است با عنوان باستانشناسی سطلهای زباله به قلم سیدمحمد بهشتی که متن آن در پی آمده است: «لازم نیست هزار سال صبر کنیم تا در گزارش باستانشناسان، حال و روزمان را دریابیم. لازم است دید باستانشناسانه پیدا کنیم. امروزه با دید باستانشناسانه حتماً از مواد فرهنگی موجود در سطل زباله، مردم نیز میتوانند حال و روزشان را دریابند. یک قاعده باستانشناسی میگوید ماهیت و کیفیت هر دوره تاریخی در مواد فرهنگی همان دوره، خود را به نمایش میگذارد. مثلاً اگر سکههای اشکانی را در محوطههای تاریخی از چین تا اسپانیا میتوان یافت حکایت از ارتباط تجاری ایرانیان در این دوره با سراسر جهان میکند. و اگر در این دوره میتوان سکههای بسیار ریز یافت میتوان نتیجه گرفت که وضع اقتصادی مردم در دوره اشکانی خوب بوده است یعنی در ازای سکهای بسیار خرد میتوانستهاند چیزی بخرند. طبعاً مواد فرهنگی موجود در هر دوره تاریخی نیز وضعیت مردم در همان دوره را گواهی میهد. مواد فرهنگی عبارتند از آثار مادی منقول و غیرمنقول و آداب، سنن و آیینها و خلاصه آثار فرهنگی غیرملموس. قاعده دیگر این است که اگر مواد فرهنگی دورهای در لایه دوره ماقبل یا بعد از دوره آن مواد دیده شود در محاسبات و معادلات باستانشناسی به حساب نمیآید و آن را واجد دلالت تاریخی نمیدانند. یا محصول مخدوش شدن آن لایه تاریخی توسط حفاران غیرمجاز است یا کسی از روی شیطنت یا ناآگاهی آن را در آن لایه انداخته است. به عبارت دیگر مواد فرهنگی هر دوره تاریخی سخنی میگویند که به آن دوره برازنده است. خیلی عجیب بود که روز گفتگوی تمدنها را این همه سال از تقویم حذف نکردند. این ماده فرهنگی به این دوره تاریخی مربوط نمیشد و طبیعی بود که حذف شود و به هر حال فعل حذف این روز به مثابه مادهای فرهنگی با دیگر مواد فرهنگی این دوره تاریخی تناسب پیدا کرد. از دیگر ویژگیهای مواد فرهنگی موجود در هر لایه تاریخی این است که در آن لایه تاریخی افتادهاند یعنی گذاشته نشدهاند. تفاوت این دو این است که اولی از روی بیارادگی است و دومی ارادی. در بیارادگی خطا و اغراق و حب و بغض وجود ندارد و در افعال ارادی میتواند همه اینها وجود داشته باشد. این وجه باستانشناسی است که محصولات یا یافتههای این دانش را برای اهل تاریخ بسیار مهم و ارزشمند مینماید. به عبارت دیگر این قاعده باستانشناسی مبین آن مثل معروف است که میگوید از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر در کوزهای آب باشد، نم آب بر بدنه کوزه نمایان میشود، هر چقدر آب در کوزه باشد همانقدر نم بر جداره کوزه میتوان دید، و اگر خالی باشد بیشک با بدنهای خشک، خالی بودنش را فریاد میزند. با توسل به قواعد دانش باستانشناسی به کسانی که از طرح موضوع «مکتب ایرانی» برآشفته شدهاند عرض میکنم جای هیچ نگرانی نیست. نگران نباشند تابش اندکی از آفتاب حقیقت را برملا میکند که این مکتب نیز همچون مکتبهای دیگر آبی است که بر کوزه خالی پاشیدهاند یا نه؟ بصیرت آن است که پر و خالی بودن کوزه را دریابند. راست گفت آن که گفت: یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که مینمایی.»
مافیای رانتخوار
مافیای رانتخوار عنوان یاداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت است به قلم فریبرز مسعودی که متن آن در پی آمده است: «مافیای نفت، مافیای مالی، مافیای مواد مخدر و مافیای میوه و ترهبار و... و این آخری مافیای واردات! هر گوشه اقتصاد کشور را که نگاه کنیم ردپای مافیا دیده میشود. جریانی که پس از فتح یک به یک قلههای تولید کشور اینک قصد نابودی کشاورزی ایران را دارد. پدرخواندهها و اعضای این دیو هفتسر کیستند و چه قدرتی دارند که دولت، مجلس و قوه قضاییه آنها را میشناسند اما نمیتوانند دست آنها را از سر اقتصاد نیمهجان کشور کوتاه کنند. این مافیا کیست که همه اقدامات خوب دولت را زیرسوال میبرد؟ تا جایی که به گفته وزیر جهاد کشاورزی، برخی افراد که به مافیای واردات متصل هستند به بخش کشاورزی لطمه زده و با جوسازی با اقدام خوب دولت مقابله میکنند. البته آقای وزیر نام ایشان را افشا نمیکند. شاید به این دلیل که سودی در افشای آنها نمیبیند چراکه به گفته قنبری، نماینده مجلس برنامههای دولت به گونهای شکل میگیرد که برای منافع تولیدکنندگان اهمیت قایل نیست و در نهایت این مافیای واردات هستند که سود میبرند. مافیایی که با برخی صاحبان قدرت مرتبط هستند و از سوی آنان حمایت میشوند.
تا وقتی که یک سمتگیری عمومی به سود تولید و به سود تولیدکننده وجود نداشته باشد تا زمانی که سایه انحصار روزبهروز بر سر اقتصاد کشور گستردهتر شود مافیا روزبهروز گستردهتر خواهد شد زیرا مافیای رانتخوار در لایههای قدرت انحصاری خزیده و منافع خود را به منافع صاحبان قدرت گره زده است.»
بانکها و رنج داراییهای سمی
روزنامه آرمان سرمقاله خود را اختصاص به مطلبی داده است با عنوان بانکها و رنج داراییهای سمی به قلم محمودرضا خاوری مدیرعامل بانک ملی که متن آن بشرح زیر است: «یکی از عوامل موثر بر ورشکستگی بانکها ریسک اعتباری است که منجر به ریسک نقدینگی و عدم تطابق جریانهای ورودی و خروجی منابع خواهد شد. تموج در متغیرهای کلان اقتصادی در طول زمان، عدم یکپارچگی در سیاستگذاری و مقررات احتیاطی ارگانهای نظارتی، عدم تناسب حجم فعالیتها با زیر ساختهای موجود، عدم به کارگیری فناوری اطلاعات و نظامهای اطلاعاتی یکپارچه در میان سازمانهای ذینفع، نبود فرایندهای رتبهبندی اعتبار کافی و کارآمد،فقدان کنترلهای داخلی مبتنی بر فناوری اطلاعات ازجمله عوامل موثر بر افزایش مطالبات سمی است. از طرفی، نبود سیاستگذاری درست در قیمتهای نسبی متغیرهای کلان اقتصادی از جمله عوامل موثر بر افزایش داراییهای سمی بانکهای ایرانی است. میتوان با استفاده از بررسیهای تطبیقی متغیرهای کلان اقتصادی کشورهای مختلف، آثار و تبعات عدم سیاستگذاری یکپارچه و درست در تعیین قیمتهای نسبی متغیرهای اقتصادی از جمله نرخ تورم و سود مورد انتظار تسهیلات را بر داراییهای سمی بانکهای ایرانی مورد مطالعه قرار دهد. هر چند ایجاد داراییهای سمی بانکهای ایرانی را نمیِتوان فقط به متغیرهای کلان اقتصادی محدود کرد، لیکن به طور قطع ایجاد این نوع از داراییها یکی از تبعات ناشی از تموجات در بازارهای مالی است و به صورت یک چرخه دوباره با آثار مخربتر بر بحران پولی و مالی میافزاید. از طرفی، عدم توسعه بازارهای مالی ایران در قالب ابزارهای مالی رایج مانند ابزارهای مشتقه هر چند آثار مخرب بحران مالی بینالمللی را برای ایران به ارمغان نداشته، ولی به دلیل وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای ناشی از نفت و نوسانی بودن این متغیر و نبود یکپارچگی در سیاستگذاری متغیرهای تاثیرگذار بر بازارهای مالی از جمله دلایل اصلی بر ایجاد داراییهای سمی بانکهای ایرانی است. افزایش داراییهای خارجی بانک مرکزی ناشی از افزایش درآمدهای نفتی، افزایش واردات دلارهای نفتی، عدم توان رقابت قیمتی واحدهای تولیدی، تعیین سود مورد انتظار کمتر از نرخ تورم، بالا بودن قیمت تمام شده (هزینههای مالی) پولی به منظور کاهش ریسک رقابت، نبود سازوکارهای نظارتی کارآمد و کنترلهای داخلی بانکها، مداخله در سیاستهای اعتباری در قالب تسهیلات تکلیفی و تبصرهای و سایر ریسکهای نظام یافته و انعطاف پذیری قوانین و مقررات از جمله دلایل اصلی بروز داراییهای سمی بانکها محسوب میشود.»
بهتر از ۹ کشور میپریم، بدتر از ۱۲۹ کشوریم
یادداشت روز روزنامه اقتصاد پویا مطلبی است با عنوان بهتر از ۹ کشور میپریم، بدتر از ۱۲۹ کشوریم به قلم مسعود مهاجر که متن آن بشرح زیر است: «مجمع جهانی اقتصاد، ایران را در زمینه شاخص کیفیت زیرساختهای حمل و نقل هوایی در رده بسیار ضعیف یکصد و سیام در بین ۱۴۰ کشور جهان قرار داده است. در این ردهبندی هنگکنگ، سنگاپور و آلمان در ردههای اول تا سوم جای گرفتهاند. امارات متحده عربی، سوئیس، دانمارک، ایسلند، هلند، فرانسه و نروژ نیز به ترتیب ردههای چهارم تا دهم را به خود اختصاص دادند. جالب اینجاست که فقط ۹ کشور وضعیت بدتری نسبت به ایران در زمینه شاخص کیفیت زیرساختهای حمل و نقل هوایی دارند که عبارتند از بورکینافاسو، جمهوری قرقیزستان، لیبی، تیمور شرقی، موریتانی، چاد، پاراگوئه، بوسنی هرزگوین و لسوتو. به این ترتیب ایران در منطقه خاورمیانه ضعیفترین کشور از نظر کیفیت زیرساختهای حمل ونقل هوایی محسوب میشود. همچنین در قاره آسیا تنها ۲ کشور جمهوری قرقیزستان و تیمور شرقی وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند. حتی کشورهایی مانند مغولستان، سوریه، مالی، بوروندی، نپال، تانزانیا، مالاوی، زامبیا، ماداگاسکار، روآندا، بنین، کیپورد، سنگال و گامبیا نیز از نظر این شاخص وضعیت بهتری نسبت به ایران دارند.
گزارش فوق بیش از آنکه موجب شرمساری ما را فراهم کند، نشاندهنده ندانمکاری ماست. البته مسئولان هواپیمایی ما همیشه مستمسکی برای عقبماندگیهایمان در آستین دارند که زبان هر منتقدی را میبندد، یعنی تحریمهای آمریکا علیه ایران که فروش هواپیماهای مدرن به ایران را ممنوع میکند. اما در صنعت هواپیمایی ما بسیاری از کارشناسان میدانند که حتی در این وضعیت هم دسترسی ما به هواپیماهای مناسب امکانپذیر است. مثلاً اگر ما چند سال پیش که چوب حراج به ناوگانهای شرکت هلندی کیالام زده بودند، توسط عوامل واسطهای ۹۰۰ میلیون دلار به این شرکت پرداخته بودیم اکنون ناوگانی از هواپیماهای خوب در اختیار داشتیم ضمن آنکه چون محل ثبت شرکت مزبور در اروپاست بالطبع هیچ تحریمی نیز نمیتوانست دامن ما را بگیرد. دیدیم که این فرصت را هواپیمایی فرانسه قاپید و با یک مبلغ بسیار جزیی توانست هم ناوگان خود را بزرگتر کند و هم بازار یک شرکت قدیمی و شناخته شده هواپیمایی را به شبکه پروازهای خود بیفزاید.
فرصت خوب دیگر میدان دادن به بخش خصوصی بود که از همان ابتدای پیروزی انقلاب وعدهاش را دادیم و بعد قول و قرارهایمان را به فراموشی سپردهایم. سازمان هواپیمایی کشوری میتواند فهرست بلندبالایی از شرکتهای بخش خصوصی را در بخش هواپیمایی از بایگانیهای خود بیرون بکشد و همه را آگاه کند که چه کسانی با شوق و ذوق به صحنه هواپیمایی کشورمان پیوستند و چندی بعد خمیده و افسرده ناچار شدند جل و پلاسشان را جمع کنند و پی کار نان و آبدار دیگری بروند که به همین اندازه حساسیتبرانگیز نیست!
همه میدانیم که تحریمهای آمریکا شرکتهای بخش خصوصی را کمتر تحت تأثیر قرار میدهد ضمن آنکه شرکتهای خصوصی به سادگی میتوانند شریکان خارجی برای خودشان بگیرند و حلقه زنجیرهای تحریم را برای همیشه بشکنند. همین الان هم شرکتهایی در بخش خصوصی نشستهاند و منتظرند که چه زمانی دولت چراغ سبز را در برابرشان روشن میکند. آنها همه مقدمات کار را چیدهاند و حتی آمادهاند که نخستین هواپیمایی (لوکاست) یاارزانقیمت کشورمان را راه بیندازند، اما مگر سازمان هواپیمایی کشوری و وزارت راه و ترابری حاضرند به این آسانی دست از کنترل نرخها بردارند و اجازه بدهند که همه شرکتها در یک محیط برابر و رقابتی وارد میدان شوند و هم سود بردارند و هم خدمت مناسب به مشتریانشان بفروشند!»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|