خانوم علی نژاد لطفا هم بغض ما نباشید! - ارژنگ نورایی

نظرات دیگران
  
    از : نامی شاکری

عنوان : چند نکته ی قابل تامل!
چند نکته قابل تامل !
انتشار این متن مطول و سرشار از کینه و دشنام را در سایت "اخبار روز" کمی عجیب یافتم و امیدی به شنیدن و تحمل "دیگری" در نویسنده اش ندارم . قصد دفاع از خانم مسیح علی نژاد را هم ندارم که خودش، زنی است زیرک و شجاع و متحمل ! اما مخاطبان "اخبار روز" (به ویژه مخاطبان جوان) را به تامل در چند نکته از این متن جلب می کنم :
اول : "جنبش سبز" ، همان چیزی که ما آنرا با نام هایی چون خاتمی و موسوی و کروبی می شناسیم دارای مولفه های مشخصی در چارچوب گفتمان "اصلاحات" است . این گفتمان تا امروز با جریان های اقتدارگرا و قانون ستیز در "نظام" طرف است نه با اصل "نظام " ! از این روز هنوز ماهیتا یک جنبش اصلاح طلب است نه یک جنبش انقلابی و برانداز ! جنبش سبز ، یک جنبش "توده ای " نیست . این جنبش را هنوز نخبگان و روشنفکران تمام طبقات و اقشار (حتی طبقه کارگر) به پیش می برند و هزینه های سنگین و نا متناسبی هم برایش می پردازند. روی این "هنوز" تاکید می کنم چون به تناسب "شرایط" ممکن است ، این رویکرد تغییر کند .
دوم: جریان های مختلف مقابل نظام در این سی و یک سال ، با اشتراک "نظر" بر فقدان مشروعیت نظام بر آمده از انقلاب بهمن ۵۷ ، بر اسقاط و براندازی نظام کوشیده اند. اگر چه در این کوشش به دلایل تاریخی فراوان موفق نبوده اند (و نخواهند بود.) این جریان ها با هر نام و پرچمی ، هر "تحول " در قلمروی سیاسی ایران را موکول به "فردای آزادی" می کنند "و اکثرشان در همین موضع "اپوزیسیون" به همان اندازه تمامیت خواه و اقتدارگرا هستند که جریان های مقابشان در"پوزیسیون " !
سوم : حق هر جریان سیاسی است که مبارزه اش را با تاکید بر مولفه های مورد باورش پیش ببرد و در این مبارزه با هر تاکتیکی که معقول می پندارد دست به یارگیری بزند . آنها از اینها و اینها از آنها ! اما دروغ و دغل ، شانس هر جریان سیاسی را برای پیروزی کمتر و کمتر می کند . گفتمان جریان برانداز، ضدانقلابی یا انقلابی در این سی و یک سال موفق به جلب نظر حداقلی از مردم (اعم از نخبه و عامی) نشده و حتی در میان فعالان وسیع الطیف آن نیز توفیقی نداشته است . آن میلیون ها نفر در" جنبش سبز "، با تاکید بر مطالبات مردم ایران و در چارچوب گفتمان اصلاحات به میدان آمده اند . مصادره ی حضور آنها به "براندازی" و گفتمان"بجنگ تا بجنگیم " ممکن است مفرح باشد اما معقول نیست .
چهارم : حضور در میان این "سبزها " و تحمیل شعارهایی چون " مرگ بر اصل ولایت فقیه " و " مرگ بر خامنه ای " و " میکشم میشکم آن که برادرم کشت " یا " ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم" و اقداماتی مثل " تلاش برای خلع سلاح پایگاه مقداد یا حمله به مسجد لولاگر یا قیام مردمی شبه مسلحانه روز عاشورا... " به جنبش سبز، یک حیله و حق بازی آشکاراست و فقط دست جریان های سرکوبگر را برای سرکوب جنبش به بهانه قلع و قمع "منافقین " بازتر می کند.
پنجم : احقاق حقوق تمام آنها که جان و مال و آبرویشان در این سی و یک سال به تاراج رفته ( و نه فقط قربانیان سال ۶۷ که قربانیان روزها و ماه های اوایل شکل گیری نظام جدید هم !) ، فقط در فرایند دمکراتیزاسیون جامعه ی ایران ممکن است ؛ نه "یک شبه" در فردای آزادی و جلوس امثال آقایان " بجنگ تا بجنگیم " به قدرت و در دادگاه های خلق! در عین حال در این احقاق حق ، اتهام فقط متوجه اصحاب قدرت حاکم نخواهد بود ؛ بسیارند افراد و جریان های سیاسی "قدرت ستیز" که به دانایی یا نادانی شمشیر اصحاب قدرت را تیز کرده اند !
ششم : انفعال و گریز از حضور در ماراتون مبارزه برای دمکراتیزاسیون جامعه ی ایران ، گاه بهانه های موجه ، دهن پرکن و مجاب کننده ای دارد ! " ننه من غریبم " بازی با خون قربانیان و شهیدان ، رایج ترین "شگرد " در میان تمام جریان های سیاسی ایران است ! برای آنها که جان در راه دفاع از آرمان ، میهن و مردم نهاده و تقدس یافته اند ، احترام بگذاریم و از این تقدس به عنوان "میان بر" در عرصه مباحثات ، مبارزات و منازعات سیاسی مان استفاده نکنیم . "خون " ممکن است دلیل صداقت و ایمان باشد اما دلیل "حقانیت " هم هست ؟

نامی شاکری – تهران ۲۱/مهر/۸۹
٣۱۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۹       

    از : شافعه وتری

عنوان : پاسخگو بودن حق مردم است
به نظر می آید خانم علینژاد خودش کاسه ی داغ تر از آش شده چون مسئولین آنزمان هم دیگر متوجّه شده اند که این حق مردم است که انتظار پاسخگوئی داشته باشند. تنها در صورت شفّافیّت و صداقت است که میتوان به پیروزی پایدار امیدوار بود.
٣۱۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : زیبا
متن زیبا و کاملی است. صد ها سپاس بر تو ارژنگ گرامی. رفرمیستها به هر طریقی می خواهند تلقین کنند که جنبش ۱۳۸۸ برای انتخابات بود در همان حد ماند. گویا مردم در این ۳۰ ساله به همه خواسته شان رسیده بودند و ناگهان تقلبی که مردم را منقلب کرد. این حاصل انباشت عصبانیت اجتماع از بی عدالتی تا نداشتن حقوق اجتماعی تا تبعیض جنسی و مذهبی ووو می باشد. تازه بخش بزرگی از اجتماع شامل کارگران و زحمتکشان از دور ناظر بود جه به این چپاولگران لیبرال داخلی اطمینانی نداشت.
٣۱٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : مانی فرزانه

عنوان : نسبت به تلقی خانم مسیح علی ژاد و همفکرانش نیز تولرانس داشته باشیم.
دوست ارجمند ارژنگ نورایی صمیمانه تقاضا می کنم نوشته ی خانم مسیح علی نژاد را این طوری بررسی نکنید که با «تعمیم » آن کل «جنبش سبز» اعم از اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکو متی و سایر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تر و خشک را بسوزانید. همه مانند خانم علی نژاد نیستند ! لازم به توضح ست که این قلم از هواداران جنبش سبز نیستم ، بهر جهت ، نوشته اید :
«با بررسی جزئیات نوشته ایشان سعی در تبیین خطوط کلی حاکم بر ژورنالیسم سبز اصلاح طلبانه و اهداف احتمالی این جریان از ورود به عرصه چنین بحثهایی را داریم. به ادعای ما تمامی تلاش این ژورنالیسم خط امامی سبز شده نه روشن سازی و روشنگری در جهت وقایع دهه شصت و دغدغه های حقوق بشری مورد ادعایشان بلکه در کلیتش کوشش برای مسخ چهره تاریخ، به انحراف کشاندن و مخدوش کردن آگاهی تاریخی کنجکاو شده توده های حاضر در جنبش و در نهایت تطهیر و توجیه عملکرد و سوابق "سران سبز" و حفظ موقعیت نمادین متزلزل آنها در جریان جنبش جاری و دادن وجه رهبری دائمی به ایشان است. »

بقول خودتان شما با بررسی نوشته خانم علی نژاد سعی می کنید در تبیین خطوط کلی حاکم بر ژورنالیسم سبز اصلاح طلبانه و اهداف احتمالی این جریان وارد شوید.
نظر شمارا به برخورد روشنفکر مستقل و غیر اصلاح طلب جلب می کنم:
در سال ۱۳۸۵ فرج سرکوهی مقاله ای با عنوان « واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ ، برخوردی ناگزیر با بار منفی در کارنامه ائی درخشان ؟ " منتشر نمود ( تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۳۸۵ - خبرنامه ی گویا) این مقاله از طرف افرادی در جامعه روشنفکران ایران ، اعم از داخل یا خارج از کشور و به شکل های گوناگون مورد توجه ، انتقاد ، بررسی ، تدقیق ، تکمیل و نظائر این ها قرار گرفت . فکر نمی کنم نویسنده ی مقاله آاقی سرکهی هم غیر از این انتظار داشته ست . عنوان مقاله نیز کاملا با دقت ژورنالیستی انتخاب شده ، که توجه بازدید کنندگان بیشتری در سایت گویا یا دیگر سایت ها را نیز به طرف خود جلب نماید. لذا خوانندگان کنجکاو انه آن را مطالعه می کنند، تا با نقطه نظرات نویسنده ، در مورد واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ آشنا شوند. بسیاری از روشنفکران ایرانی به شکل مستقیم یا غیر مستقیم با این فاجعه تاریخی در ارتباط بوده اند. لذا مایل بوند که به نحوی در باره این فاجعه ی تاریخی و پی آمد های آن در حد توان ، پی گیری ، همفکری و همکاری نمایند. اقدام آقای سرکوهی هم در ارائه ی این مقاله و ارزیابی سکوت جامعه ی روشنفکران ایران بهر صورت به حتی عنوان یک فرد صاحب نظر - سر دبیر آدینه - بی عیب نمی تواند باشد. باوجودیکه طیف های مختلف سیاسی قربانی جنایت ننگین خمینی شدند ، سرکوهی موضوع را «ایدئولوژیکی» کرده بود وبهتر ست آن مقاله خوانده شود . اما با اتفاقاتی بعدا در ایران افتاد. هنوز فرج سرکوهی نسبت به نوشته ی فوق الذکر بازبینی انجام نداده ست . بنظر من حقایق فاجعه ی ۶۷ خیلی زود تر از آنچه سرکوهی ارزیابی میکرد فراگیر و توده ای شد.
نتیجه :
در آن زمان که سرکوهی آن نوشته را منتشر کرد من آنرا بحساب موضع شخصی او گذاشتم و مطمئن بودم که هنرمندان و روشنفکران
علیرغم اختناق و سرکوب نسبت به آن جنایت وحشتناک خلاقیت های خود را به نوعی بروز داده اند و بتدریج امکان دسترسی به انها تامین خواهد شد این پایه استدلال سرکوهی بود « تقلیل همذات پنداری به همدردی باعث سکوت هنر و ادبیات شد»

بنظر من وقتی در میان روشنفکران مستقل و غیرحکومتی چنین ارزیابی هائی وجود دارد و «صبر و متانت» پیشه می کنیم صد البته باید نسبت به تلقی خانم مسیح علی ژاد و همفکرانش نیز تولرانس داشته باشیم.
٣۱٣٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹