از : بهروز
عنوان : پرسش های جدی و دردی بی درمان رومانتیسم
این که اکثریت پیشینه بدی دارد و نامش با کلی خاطره های بد همراهست شکی نیست اما همانطور که آقای شاکری می گوید چپ رادیکال هم در نفی چپ سوسیال دمکرات یا چپ توده ای آلترناتیو مشخصی – بدون در نظر گرفتن گفتارهای رادیکال ماکزیمالیستی فارغ از واقعیت – چیزی ارائه نکرده است. به طور مثال، با صدها مشکل ریز و درشت اقتصاد ایران که کافی است هر دولت لنینیست و استالینیست و مائوییست را به زیگزاگهای تاریخی نظیر نپ و مدرانیزاسیون چینی و نظائر آن ها بیندازد چه باید کرد. با توسعه ناموزون در صنایع ایران باید چه کرد، با هزاران صنعت خرد که صاحبانش از سویی به استثمار سه چهار کارگرد خود مشغولند و از سوی دیگر زیر بار قرض و وام دولت و بانک خرد می شوند چه باید کرد. با مسئله انباشت سرمایه برای توسعه چه باید کرد. با تکنولوژی عقب مانده و فقدان زیرساخت، با توسعه ناموزون صنعت در سراسر کشور چه باید کرد. با مسئله فرار مغزها که مستلزم تضمین دستمزدهای بالا برای تکنوکرات هاست چه باید کرد. می بینیم بسیار موضوع قابل بحث وجود دارد که با پرچم سرخ بالا بردن و شعار دادن حل نمی شود. البته مثل این جناب مستطاب کمونیسم کارگری می توان توفان در فنجان راه انداخت و در یک روز آفتابی در یک پایتخت اروپایی با یک سینه فحش دق دلی را خالی کرد ولی آن چه حل نشود هزار مسئله پیچیده جامعه ایران است. وقتی حرف های این حضرات را می خوانم یاد حکایتی از حیدرخان عمواغلی می افتم که وقتی برای متحد کردن جنبش های پراکنده نزد احسان الله خان رفته بود و خواسته بود درباره تاکتیک و استراتژی انقلاب حرف بزند احسان الله خان گفته بود ما با تاکتیک و استراتژی کاری نداریم ما یه نفس می رویم تا تهران. و حالا تکرار کمیک تر این جریان با این آقایان تکرار می شود. البته بگذارید آرزو کنیم که این داستان کمیک بماند وگرنه روی زشتش استالینیسم و پل پتیسم است.
٣۱۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : علمی تا ایدئولوژیک
متاسفانه بسیاری از ما در جنبش "چپ " ، درکلی گویی های تبلیغاتی متوقف مانده ایم و فراموش کرده ایم که از جمله وظیفه ی کمونیست ها تحلیل مشخص از شرایط مشخص است ، بررسی و شناسایی مسائل عمده و غیر عمده ی جامعه است، باز شناسی تضادهای آشتی پذیر و غیر آشتی پذیر نیروهای اجتماعی است ، برآورد عینی تناسب نیروهای اجتماعی برای تحقق بیشترین دستاورد با کمترین هزینه ها است ، حضور فعال در توسعه ی اجتماعی و اقتصادی دمکراتیک است ، تبیین و توضیح مستمر تاثیر رفتارهای سیاسی افراد و جریان های مختلف بر زندگی کارگران و زحمت کشان است ، هوشمندی در شناسایی بحران ها و سازماندهی بیشترین نیروها برای تحصیل حداکثر مطالبات کارگران و زحمتکشان است و...
برای مثال در همین موضوع "سوبسید" ها که اکنون موضوع عمده ی در حیات اقتصادی مردم ما است ، کمتر می بینیم که کسی از موضع چپ،درگیر یک بحث تخصصی در موضوع شود. هر چه است کلی گویی ، گزاره های عامیانه و تحریف موضوع است . انتساب موضوع به دشمنان زحمت کشان و... است و هنگامی که یک عنصر چپ و متخصص با استناد به اعداد و ارقام و در حوزه ی اقتصاد به وضعیت انرژی کشور می پردازد و نقش "سرمایه " ای آنرا یادآور شده و خواهان تجدیدنظر در رویکرد به موضوع می شود ، به " طرفداری از قطع یارانه ها مثل تمام جناح های سرمایه در ایران " متهم می شود ... جالب است که همین "هدفمند کردن یارانه ها " به سود طبقات و اقشار مزدبگیر ، محروم و نابرخوردار که از اهداف و برنامه های اقتصادی اصلاح طلبان هم بوده ، به سادگی به " حذف یارانه ها " ترجمه شده و این جسارت را در جریان اقتدارگرا هم به وجود آورده که تدریجا از " حذف " و نه "هدفمند " کردن آن سخن بگوید . آزاد سازی اقتصاد که بسیاری از نظریه پردازان لیبرال ، آنرا مقدم بر "حذف " یارانه ها مطرح می کنند ، از جمله به دلایل مطرح شده در این مصاحبه ممکن نیست . همین قانون اساسی موجود هم اجازه ی آنرا نمی دهد. درچنین وضعیت حساس و پیچیده ای ،چپ ها می توانند صرفا تماشاگر اوضاع باشند ؟
مثال دیگر ، موضوع "توسعه" در ایران است . در کشوری با منابع سرمایه ای عظیم ( که مصاحبه شونده به درستی به برخی از آنها اشاره می کند) و موقعیت ویژه ی ایران ، مگر می توان به این موضوع اهمیت نداد و توجه به آن را به فردای سقوط نظام حاکم و برپایی دولت دمکراتیک یا دولت سوسیالیستی موکول کرد؟ کسب "قدرت " سیاسی برای ساختمان نظام مطلوب به عنوان یک استراتژی ، نمی تواند مانع از مبارزه برای مهار "قدرت" در نظام موجود باشد. بدون فراموش کردن آن استراتژی ، مبارزه برای کسب حداکثر امتیازات به نفع کارگران و زحمتکشان در هر نظام و دولت حاکم ، تکلیف کمونیست هاست .
ضمنا ، تامل در برخی از "کامنت" های دوستان ، حاکی از آن است که بسیاری از ما هنوز پرداختن به حاشیه ی متن ها را از تامل در اصل متن ها بیشتر می پسندیم . به ویژه "ور رفتن" به نویسنده را ! بحث ها را خیلی زود شخصی می کنیم تا به توپ و تشر و تهمت و افترا ، مگر ، توجه مخاطبان را از "متن" به "حاشیه "های خود بگردانیم . دوستانی که از درون جنبش چپ (با هر گرایشی) به نقد متن های دیگران می پردازند ، بیش از دیگران مکلف به رعایت برخورد علمی در نقد هستند ! از جمله در برخورد علمی به متن ، نخست، وجود آن به عنوان یک "پدیده عینی"، (مستقل از نیات و ذهنیات منتسب به نویسنده اش) مورد توجه قرار می گیرد . درست کاری که بسیاری از ما ، از جمله دوستان کامنت نویس نکرده اند . دوستان را دعوت می کنم به مطالعه ی مجدد این "گفت و گو " و ارزیابی دیگر باره ی دیدگاه های مطرح شده در آن که بیشتر "علمی" است تا "ایدئولوژیک" !
نامی شاکری – تهران ۲۳/مهر/۸۹
٣۱۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : چپ راست، چپ میانه، چپ تند رو!؟
خانم سپیده صلح جو محترم، وقتی میفرمائید:
« چپ های تندرو توسعه را نوعی بازسازی نظام سرمایه داری تلقی و آن را طرد و محکوم می کنند و دیدگاه های راست با طرح انتزاعی شعارهای لیبرالیستی عملاً خود را محروم از هرگونه طرح توسعه ی واقعی می کنند که در شرایط مشخص ایران امکان اجرای آن وجود دارد.»
توجه داشته باشید که:
برنده و چیره گر نهایی در تمام حکومتها و نظامهای ایدئولوژیک همانا تندروها خواهند بود!! یعنی استالینها تروتسکی ها را کنار میزنند و از بین میبرند، و بهمین ترتیب طالبانها مذهبی های لیبرال را، خمینی ها بازرگانان را، خامنه ایها خاتمی ها را و یا اصلاح طلبان دینی را. شما هیچ وقت نمی توانید به تندروها اعتماد کنید و با آنها حکومتی ائتلافی و یا آشتی گرا و کثرت گرا داشته باشید.
بهمین دلیل باید اهداف نهایی تان را و نوع چپی که شما را به این اهداف میرساند در قالب یک حزب سیاسی مشخص شفافانه معین کنید و از هم اکنون مواضع قاطع خودتان را در مقابل جناح تند رو چپ بیان و مشخص کنید.
به همین دلیل است که کمترین جنگها و خونریزیها وقتی صورت میگیرد که دولتها و حکومت ها فقط از طریق مبارزات پارلمانی احزاب قانونی به رأس هرم قدرت سیاسی برای دورهای کوتاه و محدود برسند نه با خشم و زور و قهر انقلابی!. هر دولتی و هر پارلمانی در اثر لمیدن و تکیه بر مسند قدرت برای یک دوره بیش از چهار سال تمایلش به استبداد و دیکتاتوری بیشتر میشود و در نتیجه بیشتر مستعد فساد و تباهی میگردد. پس مهم این است که بتوان در هر زمانی که مردم اراده میکنند عذر هر یک را خواست و هر حکومت و پارلمانی را وادار به استفاء کرد. این همان سوسیالیزم سکولار، لیبرال، دموکراتیک متکی به منشور حقوق بشر مدرن است!
٣۱۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : ارژنگ ناصری
عنوان : دوستان چپ سلطنت طلبان
چرا مواضع خود را واضح نمیکنید ؟ آن چپی که تا مرحله ادغام خود در حزب توده ایران پیش رفته بود و مدتی است زندگی اروپایی و دیگر دلایل باعث عقب نشینی مفتضحانه از اوصول سوسیالیزم علمی و گرایش به راست بسیار بد نام و بد کردار در تاریخ معاصر شده اند و آقای داریوش همایون به کنگره و روسایشان آقایان نگهدار و فتاپور . . . تبریک میفرستد چه دلیلی دارد خود را چپ بنامند ؟ چپ اگر نام کسانی است که در راه آزادی زحمتکشان از ظلم و استثمار مبارزه میکنند چه جایی برای فداییان اکثریت مانده است ؟ آیا کسی کمترین شکی به وابستگی سلطنت طلبان و در راس آنها آقای داریوش همایون به امریکا دارد ؟ چطور میتوانیم فداییان اکثریت و رهبرانشان را که اکنون هم مفسران تلویزیون بی بی سی شده اند چپ بدانیم ؟ بهتر است یادآوری کنیم که خصوصی سازی یا تاراج ثروتهای زحمتکشان و همه مردم یک طرح امریکایی که طراح آن میلتون فریدمن بوده و نظر اقتصاددان های بزرگ بر این است که آن طرح بحران عمیق ساختاری که جهان سرمایه داری گرفتار آمده را سرعت بخشیده است ولی عده ای امثال موسی غنی نژاد و حتما سلطنت طلبان و آقای همایون هم خصوصی سازی را دوای درد ایران میدانند ! بنابراین است که خانم سپیده بهتر است خود را بنام چپ معرفی نکنند !
٣۱۴۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹
|
از : شافعه وتری
عنوان : شکست اردوگاه کمونیسم
باسلام، خانم صلح جو شما به عنوان نمونه ای مثبت به چین اشاره کرده اید سوال من این است که چگونه نظام غیر انسانی و استثمار گر چین میتواند به عنوان ملاک مثبت توسعه ی اقتصادی-انسانی مطرح شود. علاوه بر موارد آشکار نقض حقوق بشردرداخل چین وتوسّط چین درخارج، یک مثال کوچک میتواند روشن کند که این نظام کمونیستی نیز مثل بقیه ی نظامهای ایدئولوژیک گرچه ظاهراً بر اساس منافع عموم "کمون" استوار است، ولی ابتدائی ترین حقوق انسانی که حتّی در کشورهای سرمایه داری رعایت میشوند را زیر پا میگذارد، مثال: کشور چین محل جذب و مرکز تجمّع کارخانجاتی است که به دلیل عوارض جانبی تولیدات آن (مانند آلودگی محیط زیست) آنگونه تولیدات در کشورهای سرمایه داری منع قانونی داشته و به خاطر نقض حقوق زیستی اجازه ی تولید ندارند.
نکته ی دیگر آنکه، تجربه نشان داده بسیاری از جنبشها که ظاهراً جهت بالا رفتن سطح زندگی زحمتکشان است دچار نقض غرض میشوند، مثلاً مبارزات جهت افزایش سطح حد اقل دستمزد کارگران در آخر منجر به افزایش نرخ بیکاری و تورم میشود وبسیارند از این مقولات که گرچه درظاهر امر بسیار جذاب و مردمی هستندامّا نتیجه ی عملی آنها خلاف نیّت پاک اولیّه است. به نظر من عوامل شکست اردوگاهی که شما از آن به صرف "هو و جنجال" یاد کرده اید از این دست است . عریض و طویل شدن کاغذ بازی های اداری، گسترش رانت طلبیها و زد وبندهای تجاری-دولتی، بی انگیزگی توده ی مردم به کارهای مولّد، کاهش کارائی کارمندان در ادارجات دولتی نیز از جمله معلولهای بزرگی حجم دولت است.
صحیح میفرمائید که موقعیّت سوق الجیشی ایران و ثروت عظیم منابع طبیعی در آن مالکیّت دولتی را الزامی میکند امّا قابل ذکر است که شکست حاکمیّتیهای ایدئولوژیکی نیزواقعیّتی است که اگر از روی آن با تساهل رد شویم بی تردید دچار عواقب تکرار مکرّر این تجربه های تاریخی خواهیم شد. به نظر من نظام بازار تسویه و تعدیل شده باید بدون تعصب مورد ملاحظه و تأمّل قرار گیرد شاید از این طریق بتوان به راه حلی واقعی و بهینه دست یافت.
٣۱۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۹
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : سوسیالیست نوع اکثریتی
خلاصه مصاحبه:
ایشان طرفدار قطع یارانه ها هستند مثل تمام جناحهای سرمایه در ایران
ایشان خواهان تمرکز قدرت در دست دولت و ایده الشان دولت چین است که با یک دیکتاتوری عظیم کارگر ارزان و خاموش را تولید و باز تولید کند و سرمایه را در ایران نجات دهد
ایشان خواهان توسعه سرمایه از طریق تولید و باز تولید یک دولت مقتدر است.
اینها طرح جناحهای مختلف سرمایه در ایران است که از مشروطه تا بحال سیستم دیکتاتوری را تولید و باز تولید کرده اند تا روند کارگر ارزان و خاموش را حفظ کنند. این سیستم ازادی بیار نیست. همانطوریکه که ایده الش چین و دیکتاتوری سرمایه دولتی در ان است.
سوسیالیسم اینها نیز قهرمانش خمینی ضد امپریالیسم نماینده مستضعفین جهان و قهرمان حقوق بشرش نیز منتظری می باشد.
اینها بخشی از جناحهای سرمایه در ایرانند که برای حفظ این نظام سرمایه تلاش می کنند. جنبش کمونیست کارگری نشان داده است که اینها به منافع طبقه کارگر و بقیه زحمتکشان بی ربطند. اینها با این رژیم سرمایه بدنیا امده اند و با رفتن این رژیم نیز باید بروند. جنبش کمونیست کارگری ۳۲ سال پیش بیربطی اینها را به جنبش کارگری نشان داد و اینها را بخشی از سیستم سرمایه نامید. آفتاب امد دلیل افتاب
٣۱۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۹
|
از : تقی گیلانی
عنوان : امان از این " ما " ی عجیب و غریب که جای ضمیر اول شخص را اشغال می کند!
در توضیح مصاحبه اخیر اخبار روز با فردی که در نامی عجیب نمایانده می شود، گفته شده که علت این مصاحبه چهل سالگی جنبش فدائیان می باشد. وقتی با چنین انگیزه ای به سراغ فردی می روند، عموماً مناسباتش را با موضوع فوق موضوع اولیه سوالات قرار داده و در چنین چارچوبی با مصاحبه شونده صحبت می کنند. با اینهمه در همان اولین سوال و جوابی که بین اخبار روز و س.ص رخ می دهد - من این صفاتی که ایشان برای خود انتخاب کرده و یا برایش انتخاب شده را اصلاً نمیتوانم بکار گیرم؛ مثل همه مذهبیونی که با لباس هایشان تلاش می کنند مذهبی بودنشان را بنمایانند؛ از بودیست ها تا ملایان ایرانی و کشیشان مسیحی و کلاه شاپو و آرایش خاصی که معتقدان به یهودیت بکار می گیرند! انگار اسمی دیگر بعنوان یک گرایش سیاسی و اجتماعی، قادر نبوده مضمونی را تشریح نماید که ایشان در نوشته هائی باصطلاح قصد توضیح و تشریح آنرا دارند...
بهرحال، ایشان در برابر اولین سوال که چرا شما خود را " هوادار " - و نه هواداران! - اکثریت می نامید؟ میگوید: برای اینکه بزرگترین جریان سیاسی چپ ایرانی است...
همین سوال و آن جواب نشان میدهد که چه درک سطحی و ساده لوحانه ای پشت چنین استدلالی میتواند نهفته باشد. در ادامه و برای توضیح بیشتر بطور اتوماتیک ضمیر جمع " ما " جای " من " را می گیرد و آنگاه ایشان مهمترین علت را به بزرگی و پر طرفدار بودن یک جریان عنوان می کنند و نه برنامه و سیاست و بطور کلی میزان درک حزب یا جریان مربوطه به تحولات سیاسی و اجتماعی... حتی در ادامه بیش از اینها هم میرود به سراغ حزب توده ایران و انتظار دارد همه بروند درون همان جریان و ... علتش را دیرینه سال بودن آن جریان و غیره می فهمد.
بهر صورت، تصور مباحثه با موجودی بی نام و نشان - برای من نوعی، ما هنوز موجودیت حقیقی و حقوقی نیست. ما را باید با پلاتفرم ها و نمایشگرهای ویژه معرفی ما و اعضاء مشخص آن تبیین و سپس طرف مباحثه شناخت نه بدلیل اینکه ایشان عادت کرده اند از طرف یه جمع مبهمی من خود را " ما " بنامند و ...
این مصاحبه آنگاه میرود به سراغ پلاتفرمی و بیان برخی نظرات عجیب و غریب بمثابه راه حلی برای جامعه ایران و برون رفت از معضلات مبتلابهی که دچارش می باشد و آخرالامر به سراغ تحرکی می رود که گوشه هائی از پتانسیل حقیقی مخالفت جامعه ایران با ارازل و اوباشی است که بعنوان مسئولین و مدیران سیاسی و حکومتی در طی سی سال گذشته در این ساختار بکار گرفته شده و یا خود چرخاننده آن بوده و در تمامی این سالها نیز بهره گیرنده ثمره دریوزگی خود بوده و حال از درون خانه های امن تحت مراقبت وزارت اطلاعات برای جنبش حرفهای مبهم و مزخرفاتی را تحویل جامعه می دهند و توسط رسانه های غربی عمدتاً بمثابه زبان اپوزیسیون نمایانده می شوند... س.ص. هم فکر می کند بد نیست چند کلمه ای درباره این ارازل و اوباش بگوید و خواهان وارد شدن جنبش های طبقاتی در مجموعه نامتجانس و بی مضمون فوق حل شده و خواسته های خود را درون چنین مجموعه ای تعریف نماید...
سازمان اکثریت چه مواضع اش را قبول داشته باشیم و یا نه، در راستای درک خود از سیر تحولات سیاسی و اجتماعی و برآیند نیرو و قدرت، برنامه ای را با همان محدوده معینی از نیرو که در کنگره شرکت می کنند به امضاء آن افراد رسانده و منادی پیش برد آن می باشد. نمیتوان خود را هوادار چنین جریانی نام نهاد و آنگاه درک و باصطلاح راه حل های خود را بنام هوادار چنین جریانی در اینجا و آنجا به تبلیغ نشست.
نمیدانم اخبار روز چه درکی از چهل سال جنبشی دارد که نام فدائی را برای حرکت پر فراز و نشیب خود با دوره هائی بس متفاوت بکار گرفته است. این نام که حال نمایشگر گرایشات بسیار متنوعی میباشد، مسلماً با درکی که س.ص. از جنبش سیاسی ارائه می دهد تفاوت های چشمگیری دارد.
امیدوارم جامعه ایران بتواند به چنان دوره هایی از قانون مداری برسد تا کسانی نخواهند به نام مبارزین مخفی در لفافه هایی پنهان شده و چنین بازی عجیبی را با علاقه مندان به تحولات دموکراتیک در سرزمین فوق دنبال نمایند.
ضمناً بهتر است ایشان نگاه دقیق تری به موضوع فعالیت روشنفکری و حضور در ساختارهای تشکیلاتی داشته باشند و نخواهند با کم ارزش نمایندن جنبش روشنفکری، هسته اصلی درک مستقل در تقابل با چنان درکی که از ساختارها و تحمیلاتی که از این طریق بر افراد اعمال میشود، سربازان ساختارهای تشکیلاتی را در مقایسه با آنان قرار داده و بی اعتقادی خود از تفکر مستقل و مستقیم از تحولات سیاسی را به نمایش بگذارند.
٣۱۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۹
|