آیا براستی لطیفه های قومی باعث نفاق است؟ - وحید بدیعی

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : اخبار روز چرا این قبیل مطالب را پخش میکند ؟!!
جناب آذربایجانی،
من هم مانند شما نمیدانم اخبار روز چرا این قبیل مطالب را پخش میکند ولی آیا آزادی بیان میتواند یکی از ان دلایل باشد ؟
اما شخصا از اخبار روز سپاسگزارم که - بر خلاف نشریه های خود گو و خود خند - به شما و من و دیگران فرصت میدهد که به افرادی چون جناب بدیعی بگوییم که ایشان نه تنها در اشتباهند بلکه بهتر آن است که به ما بپیوندند و بر علیه این عادت زشت و یادگار دوران بربریت فعالیت نمایند. نوشته ایشان حتی یک کامنت موافق ندارد. آیا این خدمت نیست؟
٣۱۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : احمد آذربایجانی

عنوان : شرم کنید!
نویسنده باید شرم کند. هم علیه ما جوک درست کنید و هم از اعتراض ما رنجیده خاطر شوید!!!! یک چیزی هم بدهکاریم. نفرت بر این فرهنگ. من تجزیه طلب نیستم ولی گاهی باخود فکر می کنم راه چاره چیست؟ یا باید ترک و کرد و ..... حدا شوند و شما را با جوکهایتان تنها بگذارند ، یا اینکه خود فارسها شما را ایزوله کنند. اگر بکنند. 
اخبار روز چرا این را پخش می کند؟
٣۱۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرامرز خاکی

عنوان : خواهشمندم به مفاخر فرهنگ کلاسک خود آویزان نشویم
با سپاس از تمام دوستان هموطن که انصافا غیر سیاسی نسبت به این موضع حساس اظهارنظر فرمودید و امیدوارم که نویسنده عزیز نیز پاسخ کامنت ها را فراموش نکند.
صدای زنده یاد احمد شاملو هنوز گوشم را نوازش می کند که در مصاحبه ی رادیوئی - خارج از کشور ، در باره ی کتاب کوچه صحبت میکرد و مشکلات جمع آوری و پیشرفت طبع آن . از جمله با درد می گفت آنقدر در فرهنگ عامه و کوجه بازار ، آت و آشغال و چرت و پرت توهین آمیز ، تبعیض آمیر و نژاد پرستانه وجود دارد که نمیشود به آنها «پز » داد و تلاش میکرد که شت ورفته ها را تدوین نماید . این نوع برخورد در باره ی این مقاله و لطیفه نیز صدق می کند. بسیار ی از جوک ها واقعا اشغال ، توهین آمیز ، ضد زن ، ضد مردمی ، ضد یهودی ، ضد عرب _ ببخشید ! بعنوان مثال : «عرب سوسمارخور» - ترک ستیز و..و..

خواهشمندم به مفاخر فرهنگ کلاسک خود آویزان نشویم .امروز می توانیم به شاملو ها و متفکران و فرهنگ ورزان مدرن و مترقی خود تاسی نمائیم که از دانش و بینش روز برخوردارند که تا ۵۰ سال پیش وجود نداشت . دانش بشریت نسبت به سکسوالیته در ۳۰ سال اخیر بکلی دگرگون شده و میرود تا توده های وسیع مردم جهان را روشن نماید. پس با رفتار جنسی مردم در قرن های گذشته بکلی متفاوت برخورد میشد و حتی نخبگان نیز در آن دوره ها مثل امروز نمی دانستند و نوشته های آنها انعکاس آن شرائط و تفکر آن زمان می باشد. نباید آنها را دست کم گرفت.
٣۱۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : عبید
غلامباره، ... پسری مست خفته را دریافت. به کار خیر مشغول شد. ...
پسر بیدار شد. مشتی چند به روی غلامباره زد چنانکه مشتش خون آلود شد.
چون چراغ بیاوردند......عبید رساله دلگشا ص۱۶۳
---------------------------------------

پادشاهی را سه زن بود. پارسی و تازی و قبطی. شبی در نزد زنِ پارسی خفته
بود..............عبید رساله دلگشا ص۱۷۱
--------------------------------------
قزوینی پیش طبیب رفت و گفت:.........................عبید رساله دلگشا ص۱۷۳
------------------------------------------
عربی را گفتند: تو پیر شد های و عمری تباه کرد ه ای.......عبید رساله دلگشا ص۱۸۸

-------------------------
یهودئی از مسیحی پرسید.......
---------------------------------
زرتشتی را گفتند........
--------------------------------
سلطان محمود در مجلس وعظ حاضر بود................
--------------------------------------
همدانی در خانه خود میرفت...................
----------------------------------------------------
شیعه ای در مسجد رفت............................
------------------------------------------------
اردبیلی با طبیب گفت..............
-----------------------------------------
واعظی در کاشان بر منبر میگفت................
----------------------------------------
رازی و گیلانی و قزوینی با هم به حج رفتند.............
-----------------------------------------------------------
خراسانی را پدر در چاه افتاد و بمرد..............
-------------------------------------
شیرازی در مسجد بنک می پخت..................
---------------------------------------------
دهقانی در اصفهان......................
--------------------------------------------
لرکی در مجلس وعظ حاضر شد......................
---------------------------------------------
نظرات عثمانی ها درمورد ترکها
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/firoozmansourichp۳۷.pdf
٣۱۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : حافظ و سعدی و ایرج میرزا و قابوسنامه
گاهی آدم حرفهایی میشنود و چنان حالش بهم میخورد که مجبور است دهان را باز کرده و آنچه را که نباید بگوید میگوید.مثلا اینکه چون حافظ و سعدی و ایرج میرزا و قابوسنامه این را گفته و کرده اند پس این کار درست است.
مثال دیگر شاهد بازی و کلمات مشابهی ست که برای عمل کثیف سوء استفاده جنسی از پسر بچه ها بکار برده اند و در قابوسنامه یک فصل را در آداب آن نوشته اند. و این عمل کثیف و غیر انسانی در دوران شاهان قاجار و شاید پیش از آن شیوع داشت و خود این شاهان بزرگترین مرتکبین آن بودند. هنوز رگه هایی از این عادت مذموم اگر نه در عمل، در گفتار دیده میشود و خدا کند با ابلهی جمهوری اسلامی که قبح همه چیز انسانی را از بین برده و در دانشگاه بین قسمت پسر و دختر پرده و دیوار میکشد این اعمال حیوانی دو باره بر نگردد. آدم نمیداند به آنها ابله، احمق یا دیوانه بگوید که حتی از افتضاح کشیش های کاتولیک هم چیزی درکشان نمیشود.
٣۱۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : اژدر بهنام

عنوان : لطیفه یا توهین
با سلام
آقای بدیعی، در کمال تاسف نوشته شما را خواندم و با خود اندیشیدم که اگر روشنفکر کشور ما چنین می‌اندیشد، مردم عادی عامی چه می‌کنند؟ وای به حال ما...

آقای بدیعی! شما فرقی میان لطیفه و توهین نمی‌بینید؟ آیا فکر نمی‌کنید وقتی می‌گویند: "رشتیه رفت خانه و دید که زنش..." هیچ لظافتی در این گفته مستحجن نیست؟ راستی فکر می‌کنید که هموطنان رشتی ما نباید احساس توهین کنند؟ آیا فکر نمی‌کنید که این مساله هیچ ربطی به قتلهای ناموسی ندارد؟

آقای بدیعی! فرض می‌کنیم که یکی می‌خواهد لطیفه‌ای در میان جمعی که شما هم آنجا هستید تعریف کند. شروع می‌کند به تعریف همان "لطیفه" : "رشتیه رفت خانه و..." ولی بجای کلمیه رشتیه می گوید: آقای بدیعی. راستی چه حالی پیدا می‌کنید؟ شروع می‌کنید به خندیدن و به "دهن کجی به آن فرهنگ جاهلانه" "جامعه ای که رقص و آواز مجاز نیست، شادی زنان را جلفی وسبکسری میخوانند، خنده زیاد گناه محسوب میشود و همه پنجره های روبه شادی بسته است" یا اینکه رگهای گردن کلفت می‌شود و می‌زنید تو گوش طرف؟

آقای بدیعی! توجه داشته باشیبد که لطیفه با توهین تفاوت دارد. وقتی منِ آذربایجانی، منِ رشتی، منِ عرب، منِ لر و منِ ... مرتب احساس توهین بکنم چه اتفاقی می‌افتد جز اینکه هموطنان آدربایجانی مان بریزند توی خیابان و علیه فارس‌ها شعر بدهند و به آنها توهین کنند؟ آیا این باصطلاح "لطیفه‌ها" و سازندگان آنها هستند که نفاق قومی و ملی بین ما می‌اندازند یا عدم تحمل هموطنان ما و تشخیص ندادن اینکه نباید "در روزگاری که غم ومحنت از در و دیوار کشورمان میبارد در روزگاری که ناهنجاری های فرهنگی آزادی های ساده فردی را به اسارت میکشد به مردممان احساس گناه" بدهیم "که چرا لطیفه گفته اند"؟

آقا بدیعی! لطفا یک نمونه بیاورید که در آن مولانا، حافظ، سعدی، ایرج میرزا و یا عبید زاکانی "لطیفه"های قومی مستحجن گفته باشند. فکر نمی‌کنم که بتوانید.

چه خوب گفت آنکه گفت: بیایید باهم بخندیم و نه به هم

به امید روزی که به هم خندیدن از جامعه ما رخت بربندد.
٣۱۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : ش. شاجین

عنوان : جوک های قومی ، نژادی
آقای وحید بدیعی روشنفکر گرامی !
" جوک یک پدیده اجتماعی است و همه جای دنیا کم و بیش وجود دارد. ولی جوکهای ،ملی ، قومی ، نژادی ووو همه جای دنیا مذموم است . جوکهای عمومی وبدون تاکید بر ملیتی ، قومی ویا نژادی ترجیح داده می شود .
روشنفکران جامعه باید خطرات این نوع جوکها ی ... را به مردم گوشزد کنند."
حال خود قضاوت کنید گوشزد خودتان را .
٣۱۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : عنایت کتولی

عنوان : جوک های قومی
دوست عزیزم وحید ،
ابتدا؛ بگویم که من متخصص ادبیات و تاریخ نیستم ولی با نظر شما صد در صد مخالفم.
ایران یک کشور چند ملیتیست و مانند بسیاری کشورهای مشابه در این زمینه رواج جوکهای قومیتی بشکل مسخره کردن لهجه و یا فرهنگ انان یکی از ترفندهای حکومتهای دیکتاتور منشانه مرکزی برای ممانعت از اتحاد این اقوام با یکدیگر و جلوگیری از عواقب ان یعنی سرنگونی خود بوده است.
بطور مثال اقوام لر، ترک ، گیلک که در مقاله خود به انها اشاره کرده اید همواره نقش بسیار مهمی در تقابل یا تثبیت این حکومتها داشته اند.
رواج جوکهای ملیتی بر خلاف نظر شما در اواخر حکومتهای قاجارو بخصوص رضا شاه و فرزندش اوج گرفت. گیلک ها با ارتباط با فرهنگ بیشرفته تر روسها و غرب ( ارتباطهای تجاری و متعارفا فرهنگی ان) و تاثیر شرایط اقلیمی کمتر به خرافاتهای مذهبی معتقد بودند و همچنین نقش عمده زنان در شرکت در مسایل اقتصادی خانواده و جامعه اشان مستمسک خوبی برای دیگر اقشار عقب افتاده مذهبی ( که راحت تر زیر نفوذ رژیم ها قرار میگرفتند) بود که مردان این ملیت را در جوکهای خود ؛بی غیرت؛ و زنانشان را ؛ هر جایی ؛ وبه مسخره تعریف کنند. 
همچنین مبارزات یکبارچه اقوام لرهرگز به قاجار و بهلوی اجازه نداد که سرزمین انها را جزو حیطه سیاسی و کنترل بالقوه خود قرار دهند.
ترکها و نقش عظیم انان در سر کار اوردن این رژیم ها و تاثیر این قوم در هر حرکت و تغیر سیاسی در ایران دیگر جای بحث ندارد.
در خاتمه در جواب نکته ای که در مقاله اتان اشاره کرده اید:
( - به نظر من مسائل فرهنگی اجتماعی ما آنقدر زیاد است که پرداختن به لطیفه های قومی کمترین میزان اهمیت را دارد و بزرگ کردن آن بیشتر باعث تفرقه ونفاق خواهدشد . از نگارنده این متن و مروجان اینترنتی آن می پرسم کجا سراغ دارید که کسی را در اجتماعات ایران برای ترک بودن یا رشتی بودن و یا هر قومیت دیگر آزارداده باشند )- 
باید بخاطرتان بیاورم که همین سال گذشته، مگر ان کاریکاتوریست که در یکی از ترسیمهای خود از زبان یک بچه به بچه دیگر از لهجه ترکی استفاده کرده بود، باعث نشد که در بسیاری از شهرهای اذربایجان تظاهرات ( ضد فارس ها ) ایجاد کند؟
از یک دوست رشتی خود مثال زده اید که - ایشان از جوکهای رشتی لذت میبرد- این دوست شما احتمالا بسیار شخص افتاده ای هستند، وگر نه من صد ها مورد میشناسم که واکنش افراد ازاین اقوام همواره با طمانینه ، سکوت ناشی از توهین شدن و یا واکنش بوده است .
جوک گفتن بسیار خوبست، اما کلیشه کردن فرهنگ و زبان یک قوم و ملیت در قالب مسخره کردن انان در جوکها بهیچوجه اتحاد و دوستی بوود نمیاورد.
٣۱۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz۲۱@comcast.net

عنوان : لطیفه های قومی ؟؟
این مقاله معنی آسمان ریسمان را تداعی میکند.
فرمودید " ازمولاناو حافظ وسعدی گرفته تا نویسنگان و شعرای معاصر در ترویج فرهنگ لطیفه گوئی نقشی شایان داشته اند عبید زاکانی و ایرج میرزا در واقع از سردم داران لطیفه های قومی و اقلیمی بوده اند ". سعدی هزلیاتی هم دارد که شما در خلوت هم نمیتوانید آنرا بخوانید. مولانا در قصه خاتون و کدوبسیار شیرین! حکایت میکند که باید آنرا در کتابهای درسی گذاشت. از عارف نامه ایرج میرزا حرفی نمیزنم. آیا گفته های این بزرگواران سندی ست که ما هرچه توهین است به هم وطنان خود بکنیم که اگر همان توهین را به ما بکنند شکم طرف را پاره میکنم؟ جناب بدیعی اگر به شما بگویند که نه تنها خرید بلکه هالو هم هستید و علاوه بر آن پالان همسرتان هم کجست چه حالی دارید؟ کیف میکنید ؟ و آیا این همین چیزی نیست که ما شب و روز در باره هم وطنان آذری و لر و شمالی خود میگوئیم؟ خدا کند کتاب ده جلدی دوستتان از این قبیل توهین ها و خندیدن به خرج مردم را نداشته باشد. در این دوران که برای یک کاریکاتور سوسک این همهمه راه میفتد ده جلد جوک اتنیکی مرهم درد خواهد بود.
اینکه پزشک و پلیس و معلم ریاضی و تربیت بدنی به حق یا نه حق از حرفه خود دفاع کند چه ربطی به جوک محلی دارد ؟
فرمودید " می پرسم کجا سراغ دارید که کسی را در اجتماعات ایران برای ترک بودن یا رشتی بودن و یا هر قومیت دیگر آزارداده باشند" . شنیده اید که زخم زبان از زخم شمشیر دردناک تر است؟ شنیده اید که باکم از ترکان تیر انداز نیست. طعنه تیر آورانم میکشد؟ اینها ضرب المثل های فارسی ست و بی جهت گفته نشده است.
فرمودید " امامنظور من ازاین مقدمه چینی ثبوت بی اساس بودن این ادعا که ترویج لطیفه های قومی به قصد ایجاد نفاق واهانت به اقوام گوناگون کشورمان میباشد.". خیر. ترویج لطیفه های قومی به قصد ایجاد نفاق واهانت به اقوام گوناگون کشورمان نیست بلکه نمودار خود خواهی ، بی تربیتی و نادانی ماست و موجب تشدید اختلاف میگردد.
گر چه از کامنت طولانی نفرت دارم ولی اجازه بدهید که آنرا با داستانی خاتمه بدهم:
یکی دو سال پیش Sol Trujillo ، business man آمریکایی که از پدر مادری مکزیکی در امریکا بدنیا آمده بود و در استرالیا مدیر موسسه بزرگی بود سر و صدای زیادی بر پا کرد و علت ان بود که ظاهرا ، نخست وزیر استرالیا در زمان خدا حافظی بجای کلمه انگلیسی خدا حافظی کلمه اسپانیایی را بکار برده بود که Sol
آنرا نشانه توهین و تحقیر ریشه مکزیکی خود دانست و در مصاحبه ای با BBC
گفت که منظور من اینست که نژاد پرستی واقعا وجود داشته و باید تغییر کند.

نوشته زیر مقاله ایست که در این باره در یک نشریه استرالیایی نوشته شده :
http://www.eurekastreet.com.au/article.aspx?aeid=۱۴۰۸۷
در این مقاله اشاره ایست به
Jerzy Zubrzycki پدر
multiculturalism
استرالیا که در این باره گفته بود چند فرهنگی چسب و قید و بند داوطلبانه مردمان نا مشابهی ست که در یک سازمان سیاسی و رسمی شریکند.
جوک گفتن در باره یکی از ما سبب سستی قیدی میشود که ما را بهم میبندد. این چنین جوک هایی یکی از ما را "دیگری" میکند، و زمانی که ببینیم شنونده فورا و بی اختیار میخندد به سادگی در مییابیم که جوک ریشه نژاد پرستی دارد." . لینک بالا برای آنهاست که انگلیسی میدانند.

این عادت زشت مانند عادت های زشت دیگر عمیقا در ما ریشه دوانده و ریشه کن کردن آن به "جهاد اکبر" احتیاج دارد و با یکی دو مقاله درست نمیشود.
جوک یکی از سرگرمیها و تفریحات انسان است. فقط باید آنرا از کثافت اتنیسیتی پاک کرد.
٣۱۴۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۹