ایران؛ دموکراسی کارگری
آلترناتیو دموکراسی بورژوایی سبز سکولار
- محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : صبوری

عنوان : برای سایه گرامی
متاسفانه جو مناسبی برای صاحب نظران چپ موجود نیست. مقاله ۲۵ صفحه ای یک صاحب نظر متفکر با چهار تا مرگ بر کمونیست بدرقه می شود.گویا ایشان مسول فجایع استالین است به اسم سرمایه چه جنایاتی در این ۵۰۰ سال عمرش که نشد و هیچ طرفدار بازار آزادی (آزادهم که نیست) هم مسول آن شناخته نشد تلاشی هم نشد
باری حدس می زنم بهترین روش تماس با آقای قره گوزلو از طریق ایمیل است . خوشبختانه ایشان از ضریب اعتماد بنفس کافی بر خوردار است که آدرسش را روی هر نوشته ای می گذارد.
من هم با شما موافقم مطلب سنگینی است بالاخص وقتی که می خواهد بحران ساختاری سرمایه داری را توضیح دهد. وقتیکه رابطه دموکراسی و تلقی ما از آزادی را تحلیل می کند. بنظرم مقاله نیاز به زیر مقاله برای بحث و قبض دارد.
متأسفانه جریان نئولیبرال ایران چون ریشه در مذهب دارد حتی نئولیبرالیسم را بصورت مذهبی جدید می فهمد. متفکران جدید لیبرالیسم مثل پاول کروگمن دانشگاه پرینستون نسبت به بحران ساختاری سرمایه سالهاست که هشدار می دهند. وی معتقد است که تنها را نجات نسبی سرمایه در این لحظه تعدیل دامنه نفوذ آن است . برای نمونه وی معتقد نیست که بهداشت و مسکن مقوله ای مبادله ای نیست. بعبارت روشن وی خواستار کنترل خدمات بهداشتی و خانه سازی بتوسط مرکزیتی است بدون نگرش سود جویانه. بسیاری از صاحب نظران اقتصادی غیر مارکسیست بر این باورند که رکود فعلی ممکن است سالها ادامه یابد. بعضی معتقدند از آنجا که سرمایه راه بازگشت ندارد با حذف کامل خدمات دولتی دوره کوتاه رونق را بدنبال خواهد آورد سپس سقوط خواهد کرد.
نظر دکتر قره گوزلو تا آنجا که من مفهمم این است که اگر اقتصاد کینزین که شکل کودکانه ای از اقتصاد سوسیالیستی است می تواند رفاه نسبی ببار بیاورد چرا نباید دنبال اقتصاد سوسیالیستی تمار عیار رفت. بنابر این بجای گدائی از سرمایه و جلب ترحم آن چرا بدنبال حذف آن نمی رویم. آیا معیار یک اقتصاد پویا شاخص های بازار بورس است یا رفاه مردم. در کجای دنیا در سی سال اخیر تسلط تام وتمام نئولیبرالیزم رفاه نسبی کارگران و زحمتکشان(لطفأ چین و هند۳ میلیاردی را با دو ۳ میلیون مورد به رخ نکشید) را بدنبال آورده(دوره اقتصاد کینزین ۱۹۴۰-۱۹۷۰ را مستثنی کنید). اگر از ترس لولوی سوسیالیزم ابتر روسی می شد سرمایه جهانی را تحت فشار قرار داد و امتیازات قابل توجهی گرفت چرا تمامیت سرمایه را بکمک جنبش کارگری نمی توان نابود کرد. دوستان سوسیال دموکرات نمی فهمند که ۴۰ سال است که در حال عقب نشینی مقطعی موضعی و استراتژیک هستند . مارکسیست ها می گویند این ره که تو می روی به نا کجا آباد است. در ضمن قره گوزلو ایران را تافته جدا بافته نمی بیند وی معتقد است که اگر لفافه را پس بزنیم ایران هم جزئی از نظام سرمایه و بحران آن بخشی از بحران جهانی سرمایه است.
خوب توجه کنید اقتصاد نظام شاه بواسطه اتصال ارگانیک با سرمایه جهانی در دوران خود حدی از دولت رفاه بود (آموزش رایگان و خدمات درمانی و غیرو). اقتصاد آخوندها نه بر اساس بی درایتی که همچون همه دنیای سرمایه گام بکام خدمات عمومی رفاهی را نابود کرد. طرح حذف رایانه ها را اگر در امتداد خواست نئولیبرالیسم نبینیم بی توجهی است. آیا جنبش سبز و رهبرانش نمی فهمند که حذف رایانه ها مناسبت ترین بستر برای شکل دادن به یک اعتراض کسترده عمومی ساختار شکن است. پس بی دلیل نیست که قره گوزلو می گوید اینان آبشخورشان سرمایه است و تنها قصدشان نجات سرمایه از این بحران نفس گیر.
٣۱۷۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : سایه مهجور

عنوان : با تشکر از جناب صبوری
جناب قراگوزلو که افتخار نمی دهد به میل ها و نظران دوستدارانشان جواب بدهند و به این دلیل واقعا از ایشان گله مندم. در این حال جا دارد از جناب صبوری تشکر کنم که با حوصله وارد بحث می شوند و مباحث مبهم را اسخ می دهند
٣۱۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرهاد زانیچ خواه

عنوان : لو لوی احمدی نژاد !
خواهشمندست نسبت به خبر امروز رسانه ها عنایت فرمائید:

آمریکا بزرگترین قرارداد فروش اسلحه در تاریخ را با عربستان منعقد کرد.
هدف از این قرار داد عبارت است از؛ حمایت از امنیت عربستان در مقابل همسایه اش ایران/احمدی نژاد و ایجاد فرصت های شغلی بخصوص در صنایع هواپیمائی سازی / بوئینگ می باشد.

توافق اسرائیل قبلا جلب شده و به آن قول فروش هواپیماهای «مدرن تر» تر داده شده ست.

این خبر را رسانه های اروپائی با آب و تاب پخش می کنند تو گوئی که خودشان اهل این حرفها نیستند. در واقع از اینکه مشتری بزرگی را از دست داده اند هیستریک شده اند.

سئوال اینست چرا ثروتهای مردم عربستان ، عراق ، کویت ، ایران توسط رژیم های فاسد آنها باید برای ایجاد کار در آمریکا مصرف هزینه شود ؟

وظیفه ی عاجل نیروهای آزادیخواه و عدالت خواه ، دموکرات و چپ ست که دقیقا با این مسائل مشخص برخورد نمایند تا برای طرفداران نظم ظالمانه ی جهانی این جنایات را دقیقا ترجمه کنند. بنظر این قلم حتی در خارج از کشور بسیاری به اخبار زنده ی جهان گوش نمی کنند یا باعرض معذرت «متوجه » نمی شوند.
٣۱۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : وضعیت کنونی جهان
۱ – تا دوره پر تلاطم ۱۹۷۳ – ۱۹۶۸ ، ایدئولوژی اقتصاد کینزینی که بعضی ها آن را " لیبرالیسم سنتریستی " محسوب می داشتند ، حاکم بر بازار سرمایه داری بود . بعد از فروکشی و افول امواج و تلاطمات جنبش های کارگری در اروپا از یک سو و افت و ریزش جنبش های رهائیبخش ملی در کشورهای دربند جهان سوم از سوی دیگر ( که در حوادث تاریخی سال ۱۹۶۸ به اوج و اعتلای خود رسیده بودند ) ایدئولوژی لیبرالیسم سنتریستی حاکم بر بازار سرمایه داری بتدریج جای خود را به ایدئولوژی نئولیبرالیسم داد که بعد از سال ۱۹۷۳ ( سال جدائی دلار از طلا توسط دولت ریچاد نیکسون ) بر بازار جهانی تسلط پیدا کرد . ظهور و گسترش ایدئولوژی نئولیبرالیسم در بازار سرمایه داری مسلط که به نام جهانی شدن ( گلوبالیزاسیون ) نیز معروف گشت ، بعد از سقوط و فروپاشی سرمایه داری دولتی شوروی و " بلوک شرق " و پایان دوره " جنگ سرد " با روی کار آمدن نئوکان ها در کاخ سفید ( در سال ۱۹۹۹ ) به اوج اعتلای خود رسید . در آستانه آغاز قرن بیست و یکم و در بحبوحه " ازدواج " نئولیبرالیست های حاکم بر بازار و نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید ( مقر اصلی راس نظام جهانی ) گفته معروف مارگریت تاچر نخست وزیر سابق انگلستان ، تحت عنوان " بدیل دیگری وجود ندارد !" به یک گفتمان مسلط بویژه در کشورهای مرکز ، تبدیل گشت
۲ – در اواخر سال ۲۰۰۷ و اوایل سال ۲۰۰۸ علائم بحران عمیق ساختاری نظام سرمایه بویژه سیاست های خانمانسوز بازار آزاد نئولیبرالیسم که از سال ۱۹۷۳ به این سو از طرف چالشگران ضد نظام بویژه مارکسیست ها ، پیش بینی شده بود ، برملاتر و رسانه ای تر گشت . بحران عمیق ساختاری نظام و خرده بحران های منبعث از آن – بحران جهانی تخریب محیط زیست ، بحران مالی ، بحران غذا ، بحران مزمن بیکاری و بی مسکنی در سطح جهانی ، بحران هژمونی آمریکا و... – بطور قطع اهمیت و ارجحیت ایدئولوژی نئولیبرالیسم حاکم بر بازار را بطور قابل توجهی بین توده های مردم منجمله اقشار بینابینی طبقه متوسط به زیر سئوال کشید . امروز نئولیبرالیسم و گفتمان " هیچ بدیل دیگری وجود ندارد " آن نفوذ و تاثیری که در دوره ۲۰۰۵ – ۱۹۸۰ ( اوج پروسه جهانی شدن ) داشت را به کلی از دست داده اند . البته که این شعار همیشه یک شعار توخالی بوده است . زیرا از همان آغاز ، نظام سرمایه داری و مناسبات اجتماعی حاکم برآن بدیل های خود را نیز داشته اند . ولی واقعیت این است که خیلی از کشورها چه در کشورهای مرکز ( شمال ) و چه در کشورهای پیرامونی ( جنوب ) ایدئولوژی حاکم بر جهانی شدن و تزهای مربوط به آن – " پایان تاریخ " ، ظهور " انسان گلوبال " و رابطه ابدی و اجتناب ناپذیر " دموکراسی بازار آزاد " – را حداقل برای نزدیک به یک ربع قرن پذیرفته بودند . ولی امروزه هیچ کشوری در اروپا حاضر نیست که طبق مقررات بازار تئولیبرالیسم اصل سوبسید ها ( رایانه ها ) را به کشاورزان خود لغو و یا مقدار آن را کاهش دهد . حتی صحبت و بحث درباره لغو یارانه ها منجر به قیام های سرتاسری در کشورهائی مثل یونان گشته و امکان گسترش این قیام ها به اسپانیا ، پرتغال ، ایرلند ، ایتالیا و.... در آینده نزدیک غیر محتمل نیست . در خود آمریکا که هیئت حاکمه اش مبلغ و مروج اصلی بازار آزاد نئولیبرالی است ، نفرت و انزجار مردم در دو سال گذشته از اولیگوپولی های انحصاری مالی به اندازه ائی افزایش یافته که در هشتاد سال گذشته نظیر نداشته است .
۳ – هیچ نظامی ابدی نیست . تمام نظام ها حتی نظام های بیولوژیکی ، فیزیکی و شیمیائی نیز تاریخی بوده و شامل حال سیر تاریخ می باشند . همه ی نظام ها منجمله نظام حاکم جهانی سرمایه ، پروسه زندگی خود را طی می کنند : آنها در یک برهه از تاریخ متولد می شوند ، طبق قوانین معین به عمر و بقای خود ادامه می دهند و سپس به شکوفائی و اوج اعتلای زندگی خود رسیده و سپس به مرحله " بی ربطی " و فرتوتی خود پا می گذارند . آنها چون در این مرحله قادر به بقای خود نیستند در نتیجه بعد از مدتی به پایان عمر خود می رسند . نظام جهانی سرمایه ( هنوز هم حاکم ) به دوران کهولت و فرتوتی خود رسیده و آن پروسه هائی که به این نظام ، شور و شوق زندگی ، پیشرفت و شکوفائی و... در پانصد سال گذشته می داده دیگر قادر به انجام وظیفه ( فونکسیون ) نیستند و دقیقا به این علت است که نظام وارد فاز بحران عمیق ساختاری کنونی گشته و در " بستر مرگ " افتاده است . این دوره بستری که به قول امانوئل والرستین ، ممکن است نزدیک به سی و یا چهل سال طول بکشد دوره پر از " ناخوشایندی ها " و " ناهنجاری ها " ( فجایع و زندگی پر از فقر و فلاکت ) برای بشریت بویژه زحمتکش ، خواهد بود . این دوره بستری که به قول بعضی از مولفین مکتب نظام جهانی سرمایه ممکن است حتی هفتاد سال هم طول بکشد برای بشریت چیزی به جز گسترش جنگ های بی پایان و خانمانسوز ساخت آمریکا ، تخریب بیشتر محیط زیست ، غارت و چپاول منابع طبیعی و انسانی کشورهای بویژه پیرامونی در بند ، رواج و افزایش انواع عوارض و تبعات گلوبالیزاسیون ( بیکاری مزمن ، تورم نجومی ، ازدیاد کودکان فراری و خیابانی ، شیوع تن فروشی بویژه بین نونهالان و نوجوانان و بالاخره بروز و تشدید اندیشه ها و جنبش های ارتجاعی امت گرائی مذهبی ، بنیادگرائی دینی ، خاک پرستی و اقسام گوناگون شوونیزم جنسی ، نژادی و اتنیکی و... ) به ارمغان نخواهد آورد .
۴ – بحران عمیق کنونی نظام عمدتا و اساسا ساختاری بوده و جهان در حال حاضر در شرایط هرج و مرج بسر می برد . این وضع امکان دارد از بیست تا چهل سال و یا شاید تا هفتاد سال آینده ادامه یابد . بحران ساختاری کنونی منبعث از کاهش مقدار ارزش اضافی کافی برای کسب سود بیشتر است . به عبارت دیگر ، نبود و محو توازن بین پروسه های ثروت زائی ( توسط کارگران و دیگر زحمتکشان ) و فقر زائی (توسط ثروتمندان = سرمایه داران ) نظام سرمایه را بر سر دو راهی خود رسانده است . این وضع . بشریت را نیز در مقابل دو راه ( بدیل ) قرار داده است که با انتخاب یکی از این دو راه بتواند خود را از بحران کنونی عبور داده و به ایجاد یک نظام جدید و با ثبات
موفق گردد.
۵– مهمترین گره در مبارزات کنونی هم در سطح ملی و منطقه ائی و هم در سطح بین المللی و جهانی این است که بشریت کدام یک از این دو راه را عملا انتخاب خواهد کرد . خیلی مشکل است که به دقت این دو راه و بدیل را ترسیم و حدود و ثغور آن ها را تعیین و تعریف کرد . اما می توان بجرات گفت که بشریت زحمتکش که امروز نزدیک به ۸۵ در صد جمعیت کل کره خاکی را شامل می شود ، تحت رهبری رهروان چالشگران ضد نظام تلاش خواهد کرد که یک نظام جدیدی را بر پا سازد که بعضی از ویژگی های مهم نظام موجود را در خود باز تولید و کپیه بکند ولی آنچه که بوجود خواهد آمد مثل نظام فعلی و منطق حاکم بر ان نخواهد بود .
۶– در تحت این شرایط که نظام جهانی بر سر دو راهی خود رسیده و اضمحلال و نابودی آن محتمل گشته ، وظیفه نیروهای چپ ضد نظام چیست ؟ نگارنده با پاسخی که مولفین مکتب نظام جهانی سرمایه به این " مادر پرسش ها " ارائه می دهند ، موافق هستم . بر اساس این نظرگاه تنها آلترناتیو و امید انسان برای فردای بهتر و بهبود زندگی عادلانه همانا احیاء مجدد اپوزیسیون اصیل و مقتدر از چالشگران ضد نظام در راس آنها مارکسیست ها است که دوباره با بسیج نیروهای کار و زحمت ( تولید کنندگان واقعی ثروت در سطح جهان ) و با قرار گرفتن در راس جنبش های وسیع نظام انداز مثل گذشته نظام جهانی را ( که در مرحله پیری و فرتوتی عمر خود بسر می برد ) به چالش جدی بطلبند . در گستره ی این چالش جدی است که چالشگران ضد نظام موفق خواهند گشت که با بسیج مردم زحمتکش در سطوح محلی ، ملی ، منطقه ائی و بین المللی خود را برای گذار دراز مدت از حاکمیت نظام در بستر افتاده کنونی به نظامی بهتر ‎، انسانی تر و پر از چشم اندازهای برابری طلب و سوسیالیستی آماده سازند .
٣۱۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : سایه مهجور

عنوان : دموکراسی لیبرال و کارگری
مقاله بسیار جان دار و پر مایه ای بود با تشکر از نویسنده محترم اگر ممکن است بفرمایید دموکراسی لیبرال با این بحران جهانی چرا تکان نمی خورد؟
٣۱۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : دنیای دانش محور knowledge based
دوستان کمونیست

تاریخ تلاش بشر برای کشف نادانسته ها در زمان مارکس متوقف نمی شود. دنیای ما دنیای دانش محور knowledge based و ورای آن است. هر دری که دانش می گشاید به گشایش چندین در دیگر می انجامد. جوامع به سمت جوامع دانش محور (و نه ابزار محور) می روند. دیگر مارکس عزیز نمی تواند:

«امروز کاری انجام دهدو فردا کار دیگری، صبح شکار کند، بعدازظهر ماهیگیری کند، شب گله را به چرا ببرد، بعد از شام هم به انتقاد بپردازد».

امیدوارم نکته را بگیرید و بنیادگرایی انواع مارکسیسم + شما را از پویش برای کشف نادانسته ها باز ندارد.
٣۱۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : برای شیوا خانم
سرکار شیوا خانم من با سایر رفقا موافقم جریانی است سازمان یافته است که می آید یک مقاله ۳۰ صفحه ای نا خوانده یک اندیشمند را با یک کامنت تکراری مرگ بر کمونیست بدرقه می کند و می رود . آقایی که من پاسخشان را دادم نخست مرا آخوند خطاب کرد. سپس آمارم را احمدی نژادی و در اخر خودم را هم جنتی نامید. و کمونیست ها را بدن فروش خواند
۱ - من با آوردن آن امار قصد ترحم بر انگیختن ندارم بعکس سبعیت سرما یه را نشان می دهم و می گویم جنایات منتصب به شبه کمونیست ها یک صدم جنایات سرمایه داری نبوده است و نیست
۲ - در ایران ما تا بحال ۳ تلاش نا فرجام برای دموکراسی لیبرالی در ۱۰۰ سال اخیر شده .این یکی اخیر را من حتی تلاش جدی نمی دانم چرا سماجت می کنید بهمین دلیل کمونیست ها می توانند راه خودشان را دنبال کنند. شرط لازم برای ورود به جنبش سوسیالیستی اعتقاد به برابری انسانها است قطعأ همه نمی توانند برابری طلب باشند.
٣۱۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : خ منتقد

عنوان : بحران سرمایه داری - ما و سوسیالیزم
متاسفانه همانطور که اقای مرزبان نیز اشاره کرده اند این شیوه بحث راه به جائی نمی برد.اساسا" هر مقاله ای که منتشر میشود بر خواسته ازخط فکری مشخصی است که شاید بهتر باشد وابستگان به آن نحله فکری به آن بپردازند و در پرورش و غنای آن یاری رسانند. اینکه در این چهار چوب محدود رسانه ای آنهم با کمک گرفتن از اطلاعات عام و غیر علمی بحث را بر سر حقانیت سوسیالیزم و یا سر مایه داری ادامه دهیم راه گشا نیست .حد اقل یک قرن و هزاران تن کتاب و نوشته در تقابل این دو به رشته تحریر در آمده است که اگر به خواهیم به فاکت های گذشته گان اتکا کنیم چرخش در همان دایره بسته است.واقعیت انست که کمونیست ها طی دو دهه اخیر در یک بلا تکلیفی بسر می برند و نظام سرمایه داری با بهره جستن از این فرصت به تکتازی خود شدت بخشیده است ،اما اکنون که سرمایه داری با بحرانی عمیق تراز بحران های ادواری آن روبرو است و کارگران و زحمتکشان در حال رسیدن به شناخت بهتری از ماهیت آن هستند فرصتی پیدا شده است که باتکیه بر واقعییات موجود و تحولات اجتماعی بوقوع پیوسته در دودهه اخیر به نتایج جدیدی دست یافت و راه مبارزه برای عدالت اجتماعی را سامان داد .مضاف بر آن که مبازان و روشنفکران ما به جای تعیین تکلیف برای جهان سر مایه داری بهتراست به مبارزه برای کسب پیروزی بر رزیم حاکم بر کشور بوده و ابتدا راه رهائی ازاین بن بست تنگ شده را جستجو کنند.
٣۱۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : شیوا

عنوان : برای چه ما باید رهرو عقیده ای شویم که دیگر ملتها از آن رویگردانند
آقای احمد صبوری واقعن روشی زشت و نامناسب برای بحث کردن دارند. جملاتی چون “ اگر صبح تا شب یک بیسواد بچه آخوند مثل گنجی مهمل بنویسد ککتان نمی گزد. یک مارکسیست متنی بنویسد به یاد بدن فروشی در کوبا می افتی بچه آخوند. “ چیزی جز نشان دادن تربیت خانوادگی ایشان نیست. به علاوه اینجا بحث بر مبنای تحلیل عملکرد یک طرز تفکر است. کشته شدن انسانها تحت لوای یک عقیده دلیلی بر درستی آن ایدئولوژی نیست. اگر چنین باشد پس هیچ ایدئولوژی به اندازه شیعه بر حق نیست چرا که آخوندها هزار و چهارصد سال است که از مظلومیت خود و رهروانشان حرف میزنند. من هم امروز بر این باور هستم که کمونیستها جز تحریک احساسات کاری بلد نیستند و باورهای آنان فرسنگها با عقل و منطق فاصله دارد. برای چه ما باید رهرو عقیده ای شویم که دیگر ملتها از آن رویگردانند و طرفدارانش جز مباحث احساسی چیزی برای عرضه ندارند.
٣۱۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : برای بهمن
بله سخنان"عرایض" گرانبار شما که هیچ مشابهتی با دیگر ضد کمونیست ها مثل فرانکو و سوهارتو ندارد شوک فکری قوی وارد آورد. ممنون که کار در موسسات پول ساز را گذاشته اید واین بنده را راهنمائی می فر مائید.
اول راهنمائی فرمودید که اعداد من حداقل در مورد اندونزی احمدی نژادی (مبالغه )است. لطفأ به نوشته فرهنگ نامه بریتانیکا توجه کنید
The Communist Party of Indonesia (Indonesian: Partai Komunis Indonesia, PKI) was the largest non-ruling communist party in the world prior to being crushed in ۱۹۶۵ and banned the following year.With growing popular support and a membership of about ۳ million by ۱۹۶۵, the PKI was the strongest communist party outside the Soviet Union and China.

In the ensuing violent anti-communist purge, an estimated ۵۰۰,۰۰۰
communists (real and suspected) were killed, and the PKI effectively eliminated . Between ۳۰۰,۰۰۰ and one million Indonesians were killed in the
mass killings that followed.
Lists of suspected communists were supplied to the Indonesian military by the CIA. A CIA study of the events in Indonesia assessed that "In terms of the numbers killed the anti-PKI massacres in Indonesia rank as one of the worst mass murders of the ۲۰th century..."
بهر حال بر روی اجساد بین ۸۰۰۰۰۰هزار تا ۱۳۰۰۰۰۰ کمونیست اندونزیائی بازار برنده شد.(سال ۱۹۶۵ )
همانطور که عرض کردید جنگ بین آمریکا و زاپن اساسأ جنگ امپریالیستی نبود و "استکبار"( معادل توده ای _اکثریتی امپریالیسم ) ژاپن بدلیل مسائل مرزی تاریخی باآمریکا یک هو پرل هاربر را بمباران می کند بالاخره بین مردم کشورهای همجوار همیشه مسائلی است که باعث کدورت می شود. و اصولأ تاریخ نشان داده که کشورهای هم جوار وقتی دعوایشان می شود در جاهای دیگر دعوا می کنند. برای روشن شدن مجددأ به فرهنگنامه مراجعه می کنم.
The naval strike was intended to neutralize the U.S. Pacific Fleet, and hence protect Japan"s advance into Malaya and the Dutch East Indies, where Japan sought access to natural resources such as oil and rubber. Both the U.S. and Japan held long-standing contingency plans for war in the Pacific which were continuously updated as tensions between the two countries steadily increased during the ۱۹۳۰s, with the Japanese expanding into Manchuria and mainland China. Japan spent considerable effort trying to isolate China and achieve sufficient resource independence to attain victory on the mainland; the "Southern Operation" was designed to assist these efforts.
اینکه همش اقتصاد شد
ریشه درگیری بین آلمان انگلیس و آلمان و فرانسه هم حتمأ تفاوت زبانی بود!!!! ابدأ اقتصاد در این دعوا جائی نداشت و هر کس که جنگ را ذاتی انباشت سرمایه بداند تحت تا ثیر احمدی نژاد است.لطفأ بهمان منبع مراجعه کنید.
Hitler believed that the Jews were involved with Communists in a joint conspiracy to take over the world. Hitler claimed that ۷۵ of all Communists were Jews. Hitler argued that the combination of Jews and Marxists had already been successful in Russia and now threatened the rest of Europe. He argued that the communist revolution was an act of revenge that attempted to disguise the inferiority of the Jews.

German Communist Party (۲۲۲) still had the support of the urban working class and Hitler was deprived of an overall majority in parliament.
۲۲۲ تعداد نمایندکمونیست در سال ۱۹۳۲در پارلمان المان است. آلمان یک گام با انقلاب سوسیالیستی فاصله دارد اما حملات نازی ها
Hitler gave orders that all leaders of the German Communist Party should "be hanged that very night."
Thousands of members of the Communist Party were arrested and sent to recently opened to concentration camp. They were called this because they "concentrated" the enemy into a restricted area

by the end of ۱۹۳۳ over ۱۵۰,۰۰۰ Communist were in concentration camps
The SS were instructed to wipe out all aspects of communism
اما در نهایت تا سال ۱۹۴۴ یک میلیون کمونیست المانی سلاخی شدند.
اقا طنز می نویسید جنگ آلمان روسیه تبه کارانه ترین جنایت ضد کمونیستی تاریخ بشر است ۲۰ میلیون حدود یک ونیم برابر جمعیت ایران در ان زمان کشته شد از ان میان ۲۰۰۰۰۰۰ کادر بر جسته کمونیست روس بود. ۱۹۴۵ روسیه یک ساختمان سالم ندارد کارخانه که جای خود. آمریکائی ها در این جنگ اصلأ خسارتی که ندیدند هیچ جنگ از بحران بیرونشان اورد به اقتصادشان رونق داد.روسها برای اینکه جنگ نشود کفش هیتلر را جفت کردند. بلی سرمایه تصمیم گرفته بود به حکومت شوراها(بقول شما کثافت و جنایت) پایان دهد. بروید دو صفحه تاریخ بخوانید. (جخ از مادر زاده نشدم) چنان رگهای گردنتان از خواندن یک متن مارکسیستی بیرون می زند که ادم یاد اعقابتان می افتد. اگر صبح تا شب یک بیسواد بچه آخوند مثل گنجی مهمل بنویسد ککتان نمی گزد. یک مارکسیست متنی بنویسد به یاد بدن فروشی در کوبا می افتی بچه آخوند.
یک سوسیالیست عاشق انسانهاست غم ورنج همسایه کارگرش غم شخصی وی هم هست ما همه نابرابری ها و کژروی ها من الجمه دوران استالین را قویأ محکوم می کنیم. اگر من به عنوان یک سوسیالیست مسول کردار استالین ام تو هم بالتبع با چنین منطقی مسول فجایع ۳۰۰ سال اخیر سرمایه داری هستی. مارکسیسم نوری است برای بررسی دینامیسم تاریخ .ما مارکسیست ها فکر نمیکنیم به انهای چیزی رسیده ایم تازه تلاش برای ساخت دنیائی ازاد بدور از هر نا برابری آغاز شده
دلیل رخوت طبقه کارگر کشورهای امپریالیستی احتیاج به بحث مفصل دارد .در ضمن جنتی از سنخ من نیست وی مثل شما "بازار" آزاد نا موسش می باشد وی هزاران کمونیست کشته یکی دو دانه شاید لیبرال هم بر اساس نفهمیش به اشتباه کشته باشد.
٣۱۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : خواننده

عنوان : می دانید چرا؟
می دانید چرا بعضی ها امثال محسن سازگارا ها را به عنوان رهبر یا شاخص جنبش معرفی می کنند؟
یا برای این که بتوانندحرف های حسین شریعتمداری و اژه ای و جنتی و ولی فقیه و سعید مرتضوی را در مورد آمریکایی بودن جنبش، تایید کنند.
و یا برای این که هماهنگ شدن خودشان با آن ها را که به منظور در امان بودن و بی دردسر و بدون پرداخت هزینه، «انقلابی ترین مرد جهان» شدن انجام می گیرد، با رنگ و لعاب پرولتری بپوشانند!
اینان دوستان طبقه کارگر نیستند. دوستان طبقه کارگر، طبقه کارگر را سپر بی عملی خود، و دستمایه دکان دونبش عوامفریبی (عوام روشنفکر، روشنفکر عامی) نمی کنند.
دوستان طبقه کارگر می دانند که راه طبقه کارگر ایران برای تحقق آرمان های خود، از مسیر نفی دیکتاتور و دیکتاتوری، و استقرار حداقل های دموکراسی می گذرد.
٣۱۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : سرمایه داری متحد تر از همیشه و جنبش کارگری متفرق تر ازهمیشه !
با عرض تاسف که بجای اظهار نظر در باره ی مطلب آقای قراگوزلو بحث به اصطکاک های ناخوشایند کشیده میشود.چرا درباره ی عین نوشته ی نویسنده « نقد » نکنیم و هر چه دلمان میخواهد بر «له» و «علیه» این نوشته بنویسیم.

روی سخنم با دوستانی ست که نقد «نارسائی » های نویسنده ی محترم و «کج فهمی » های من خواننده را بر نمی تابند. انتظار دارند که یا موافق نویسنده باشیم و یا مخالف آن ، سیاه یا سفید ! بحث بی بحث !
اما سئوال من ازدکتر قراگوزلو که چرا برای شرائط مشخص امروز از تئوریهای قدیمی با رهنمود های گدشته ی تاریخ استقاده می کنند؟

آقای قراگوزلو ، اول شرائط «عینی » جهان توصیف می کند و فرض را بر این می گذاریم که دقیق ست:
«در غرب هم اکنون که بحران اقتصادی، نفی دولت رفاه را با سیاست های ریاضت اقتصادی در دستور گذشته است، منادیان نئولیبرالیسم، به دولت های پارلمانی حمله می کنند و آن ها را استبداد حزبی می خوانند و خواهان استقرار دولت آژان هستند. دولت کوچکی که وظیفه اش مطلقاً حفظ امنیت و آزادی سرمایه و شرایط لازم برای این آزادی و امنیت است.

تحمیل قوانین رفاه به دموکراسی بورژوائی، از نظر هر دو جناح بورژوازی باری بر دوش ملت محسوب می شود. راست جدید با شعار "پول گرایی" و"مقررات-زدائی "ست که دولت رفاه (دولت های کینزی) را از میدان بیرون می کند، تا به مردم بقبولاند "آزادی بازار" است که به بهبود وضع مادی آن ها کومک می کند. اما آزادی بازار و آزادی سرمایه با ویران کردن سیستم رفاه، پایه ی اجتماعی همین دموکراسی محدود غربی را متلاشی می کند. تصادفی نیست که راست جدید همه جا دموکراسی و قوانین رفاه را با هم زیر ضرب می گیرد. » پایان نقل قول ********

نویسنده بعداز این جمع بندی «مورد توافق» از شرائط جهانی ، به جای اینکه در باره ی این وضعیت و نقش نیروهای مخالف سرمایه داری و توان و صف بندی نیروها و چشم انداز مبارزاتی و چه باید کردو...و.... و.....و... نقش جنبش کارگری و نقطه ضعف ها و نقاط قوت آن صحبت کند بلافاصله به مارکس مراجعه می کند !
و نظر مارکس درباره ی دموکراسی و جامعه ی مدنی را مفصل بیان می کند.

دوستان گرامی آیا این صحیح ست که برای شرائط پیچیده ی امروز و وقایعی که برای اولین بار در جهان درحال تکوین ست و بدون اغراق حیات بشریت را وحشتناکتر از همیشه تهدید می کند و بسیاری از روشنگران در سراسر جهان آنرا هشدار میدهند و به اشکال مختلف مبارزه می کنند با آموزش های مارکس که برای برهه ای از سرمایه داری اظهار و تدوین شده بود امتزاج نمائیم ؟

انتظار دارد که صاحب نظری چون آقای قراگوزلو در باره ی۲ مقوله ی اساسی امروز جهان که تا امروز بی سابقه بوده دقیق تر راهنمائی کند.
۱ - سرمایه داری جهانی بعداز سقوط «سوسیالیزم واقعا موجود» متحد تر و هماهنگ تر از همیشه و شعار عوامفریبانه « گلوبالیزاسیون» با تمام امکانات در حال سرمایه گذاری در کشورهای با نیروی کار ارزان می باشد چین ، هندوستان ، اروپای شرقی و..و.. اهداف این استراتژی عبارت است از:
- افزایش بیکاری در کشورهای صنعتی آمریکا، آلمان ، انگلیس، فرانسه ، سوئد، دانمارک ، هلند، بلژیک و بالارفتن هزینه های دولت رفاه
- کاهش در آمده های مالیاتی از سوی کارفرماها که بعداز انتقال سرمایه ها و تولید به کشورهای دستمزد پائین ، بزرگترین منبع درآمد های مالیاتی دولت رفاه را تنزل داده ست.
- فشار به دولت های رفاه برای تسهیلات مالیاتی کارفرمایان ، برای ایجاد فرصت های شغلی !!! یعنی بعلت هزینه ای بالای مالیاتی مجبور به انتقال صنایع و فعالیت ها به کشورهای با دستمزد پائین شده اند. این باج گیری هر روز در رسانه های شنیده میشود.
- افزایش نارضایتی عمومی و تضعیف هر چه بیشتر احزاب سوسیال دمکرات و میانی و بنمایش گذاردن بی لیاقتی و عدم کاردانی آنها.
۲ - واقعیتی ست که سوسیال دموکراسی و جنبش کارگری «سرمایه» ی قابل رقابت با نئولیبرالیست ها ندارند و تا بحال در برابرتمام مانورها و تاکتیک های سرمایه داری تسلیم بوده اند. از ۸ سال حکومت ژرژ دبلیو بوش چنان میراٍثی بجای مانده که که هیچ نیروئی نمی تواند آنرا راست و ریس نماید. جمهوری خواهان از هم اکنون خود را برای بازگشت آماده کرده اند .هیچوقت چنین شرائطی در آمریکا وجود نداشته ست . بلیر ۸۰۰ بیلیون پوند برای انگلستان کسری بودجه ببار آورده و دولت محافظه کار کنونی میخواهد پوست از گزده مردم انگلیس بکند !

نتیجه :
سرمایه داری متحد تر از همیشه و جنبش کارگری متفرق تر ازهمیشه !
در تمام دوران بعداز جنگ دوم جهانی محافظه کاران با تمام زیرکی با سوسیال دمکراسی برای «رنگ» و «لعاب » جامعه ی رفاه قواعد بازی دموکراسی را رعایت میکردند و سوسیال دمکرات ها «مفتخر» بودند که با تعدیل سود و مالیات در چار چوب سرمایه داری جامعه ی رفاه را در رقابت با «سوسیالیزم واقعا موجود » به پیروزی خواهند رساند.

امروز سوسیال دموکرات ها شاهدند که دستشان خالیست و سرمایه ابتکار عمل در تمام میادین دارد و هرروز آمار آرای آنها تنزل می کند.
جنبش کارگری در اتحادیه ها نیز وضع بهتر ی از سوسیال دمکرات ها ندارند. زمانی لازم ست که جنبش کارگری که در جامعه رفاه از صندوق بیمه ی بیکاری و سایر حقوق بیمه های اجتماعی برخوردار بود، بتدریج به سازمان یابی و اعتراض روی آورد.

راست ها در تمام این سالها هماهنگ به انتقال سرمایه ها به کشورهای با دستمزد پائین عمل کرده اند و در سیاست نیز توانسته اند جنگ ایجاد کنند و تا امروز سوسیال دمکراسی یا همکاری و دنباله روی کرده یا منفعل بوده و معلوم نیست با این سیاست ها در آلمان ، انگلیس ، فرانسه و بقیه کشورهای کوچکتر تا چند سال آینده چه بر سر جنبش کارگری و چپ خواهد آمد.

به نظر من آینده بسیار تاریکی در انتظار اروپا و آمریکا ست و اگر جنبش کارگری و چپ بخود نیاد سیاهترین سالهای تاریخ در افق سیاسی جهان دیده میشود.

وظیفه ی مارکسیست هاست که از آموزش های مارکس برای شناخت شرائط امروز جهان بیشتر بهره کیری کنند. ولی بدون کمک از خلاقیت های اساتید مارکسیسم امروز جهان ، تعلیمات کلیشه ای و مجرد مارکسیسم نمی تواند پاسخگوی نیاز امروز و بهمنی که در راه ست باشد.
٣۱۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : نه به ضد لیبرالیسم و نه به ضد سوسیالیزم!
تردیدی نیست که هر انسانی مالک حیات و آزادی خودش و در نتیجه محصول حیات+آزادی می باشد و هیچ فرد یا گروه یا حکومتی نمی تواند آن را از او سلب کند. این گوهر فلسفی لیبرالیسم است که پرواز آدمی را تا مرز بی نهایت ممکن می کند. خب جایی که افراد با استعدادهای متفاوت به دنیا می آیند و در حیات خود از وقت و انرژی خود به طور مساوی استفاده نمی کنند محصول حیات آن ها مساوی نخواهد بود.

از طرف دیگر هر انسانی چون دیگر موجودات زنده و غیر زنده جزو لاینفک و اینتگرال یونیورس می باشد. یعنی آزادی ما از مسیر آزادی دیگران می گذرد. اینجاست که سوسیالیزم خودش را نسان می دهد.

هیچ نظام فکری (سیاسی-اقتصادی-اجتماعی) نمی تواند دائمی باشد. چون نمی تواند متاثر از دانش انباشه شده که آن هم در طول زمان افزایش پیدا می کند نباشد.

بیایید همه چیز را به اقتصاد (کمونیستی و یا سرمایه داری) تقلیل ندهیم. گوهر حیات و آزادی را مرکز قرار دهیم در جهان به هم تنیده ای که هر روز پیکسل تار و پود آن کوچک تر می شود.

گوهر لیبرالیسم و سوسیالیزم را نمی توان منکر شد چرا که جزو ناموس حلقت است. شکل حکومت هم که با زمان رشد و تکامل پیدا خواهد کرد. فعلن که درجه سوسیالیزم به مقدار و براکت مالیات بر درآمدها استوار است!!

برای جنایاتی که کمونیست ها و لیبرال ها و مذهبی ها در تاریخ مرتکب شده اند و می شوند باید بحث های ریشه ای تر کرد. برای مثال این که چطور این انسان آزاد و هوشمند قدرتی را که با استعدادها و دانش خود کسب می کند در جهت تخریب زمین و کشتار و نابودی نسل بشر به کار نگیرد.
٣۱۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : بهمن

عنوان : خدمت جناب صبوری
جناب صبوری، بسیار متاسفم که عرایض من چنین شما را برآشفته کرده که از راه صبوریت به عصبانیت رسیده اید و چنین جنتی وار به من «بچه لیبرال» حمله میکنی و فحش و ناسزا میدهی.
آقای «محترم»، فرمایشات شما در مورد جنگ دوم جهانی و وابسته کردن مطلق آن به سرمایه داری آنقدر بی ریط و بی اساس است که نیازی به رد آن نیست. مشکل شما و دیگر همفکران شما در این است که قادر به درک این مسئله نیستید که سرمایه داری بر خلاف کمونیزم بسیار تحول پذیر است. آقای «محترم»، این من نیستم که امروز صحبت از «ناناز» بودن سرمایه داری میکنم. واقعیت این است که بنابر شواهد و مدارک موجود جامعه جهانی به موفق بودن سیستم اقتصاد آزاد (یا به قول شما ناناز بودن سرمایه داری) اعتقاد دارد. این اعتقاد را در جهش بزرگ همان ویتنامیهایی که به قول شما ۲ میلیون کشته داده اند به سوی سرمایه داری میبیند. (در ضمن آمارهای شما خیلی شبیه آمارهای احمدی نژاد است. در اندونزی چند میلیون کمونیست بود که آمریکاییها فقط یک میلیونش را کشتند :)). آقای صبوری من هیچ علاقه ای ندارم که دیدگاههای شما و یا فردی چون شما و یا این آقای نویسنده را در مورد اقتصاد آزاد عوض کنم. شما مختارید هر چه دوست دارید فکر کنید. عرض بنده این است که نه شما و نه این آقای نویسنده و نه هیچ فرد دیگری حق ندارد برای توجیه ایدئولوژی خودش واقعیات را وارونه جلوه دهد. این یک واقعیت است که همان سیاهانی که قربانیان سرمایه داری بودند امروز خود در نظامهای دموکراتیک ضامن و حافظ سرمایه داری هستند. این یک واقعیت است که نظام اقتصاد آزاد در تمامی جبهه ها شما کمونیستها را شکست داده. هیچ ملتی را در دنیا نمیبینید که در یک انتخاب آزاد کمونیزم را به اقتصاد آزاد و دموکراسی ترجیح دهد. هیچ کارگری را نمیبینید که شعارهای تو خالی کمونیزم را به واقعیات اقتصاد آزاد ترجیح دهد. ولی شاهد هستیم که مردم روسیه بعد از هفتاد سال زندگی در جهنمی که لنین و سازمان امنیتی چکا و حزب بلشویک برایش درست کرده بود (و بعدها توسط جانشین خلف لنین استالین و کا گ ب ادامه پیدا کرد) سرانجام به همراه دیگر ملل اروپای شرقی مارکسیزم لنینیزم را نابود کردند و یک نظام سرمایه داری را جایگزین آن نمودند. شکی نیست که نظام اقتصاد آزاد دارای نقائصی است. ولی از عملکرد شهروندان جامعه جهانی، از نوادگان برده داران سفید گرفته تا نوادگان بردگان سیاه، و از بازماندگان جنگهای اسپانیا گرفته تا دو جنگ جهانی، چنین بر میاید که آنها ترجیح میدهند که مشکلات خود را در چارچوب اقتصاد آزاد حل کنند تا آنکه خود را درگیر جهنم مارکسیزم لنینیزم نمایند.
آقای صبوری شما در این بحث هر کاری میکنید تا بحث را از مسیر اصلی آن منحرف نمایید. همانطور که خدمت آقای نویسنده عرض کردم بنابر شواهد و مدارک موجود شما کمونیستها دارای کوچکترین پایگاهی در بین طبقهء‌ کارگر در هیچ کجای دنیا نیستید. پس حق ندارید از قول آنها فتوا صادر نمایید و برایشان تعیین تکلیف کنید.
با امید پیروزی شما برای رسیدن به آرامش و صبوریت!
٣۱۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : به بهمن
ممنون از اینکه یادم اوردید که مارکسیسم معادل نکبت و بد بختی است و سرمایه داری خوبی است وخیر وبرکت خوشا بحال کارگران که چنین ولی نعمت هائی دارند و ممنون از شما که برای کارگران چنان فضائی درست کرده ایدکه هر شب خانواده های کارگری به شما و وال استریت دعا می کنند که یک روز بیشتر کار داشتند.
دوست من اگر تاریخ خوانده باشیدسرمایه داری هم چندان ناناز نبوده. ۲ جنگ خانمان سوز که به کشته شدن بیش از ۶۰ میلیون انسان انجامید بتوسط سرمایه داری بله آخوندوار به شما بچه آخوند تازه لیبرال شده می گویم فقط در جنگ های بین امپریالیست ها برای تقسیم بازار جهانی ۶۰ میلیون کشته شدند. این بجز کشتار ۲ میلیون در ویتنام، ۱ میلیون کمونیست در اندونزی صدها هزار کمونیست در اسپانیا ۱ میلیون در الجزایر میلیون ها سیاهپوست در آفریقا و حین حمل برده ها به جاها ی دیگر دوست من سرمایه داری دولتی روسی -چینی جنایتکار بودو است. اما باور بفرمائیدجنایات آنها یک صدم جنایات انگلیس و یک دهم آمریکا هم نبوده. بله آخوندوار به شمای بچه آخوند تازه لیبرال شده می گوئم یک بار فقط تجارت برده این حرام لقمه سرمایه را بخوان آنگاه از گذشته اکثریتی خودت چندان شرم نمیکنی که برای تقرب به لیبرال ها هر جند قدم لگدی به کمونیست ها بزنی.
خواهش دارم با دانش فراوانی که داریدمی خواهم یادتان بیاورم که در ایالات متحده مهد بازار آزاد تا سال۱۹۶۸ بله سیاهان از حقوق اجتماعی محروم بودند.
درست می گوئید روسیه در سال ۱۹۰۷-۱۹۱۷ تقریبآ شباهت به سوئد فعلی داشت. جنگ با ژاپن شایعه آخوند ها است. ناگهان در بهشت تزاری لنینی آمد و روسها را بفلاکت کشاند بله در عرض هفت سال از سال ۱۹۱۷-۱۹۲۴ چنان روسیه پیشرفته را به عقب برد که خدا هم نمی توانست. روسیه جنگ با ناپولئون که نداشت در جنگ اول که درگیر نبود با ژاپن هم که جنگی نداشت لنین که بقدرت رسید گفت جنگ جنگ تا رفع فتنه ودر عرض هفت سال ناقابل همه نعمت ها از بین برد.
بله این سرمایه داری آلمان نبود که از وسط جنگ امپریالیستی با انگلیس و فرانسه یکهو دلش هوای یخ های لنینگراد کرد تا ۲۰ میلیون کمونیست روسی را قصابی کند اینها موعظه آخوندهاست. آمریکائی ها از سال ۱۹۴۰-۱۹۴۳ قول جبهه دوم می دهند اما مشغول چپاول در آسیای شرقی هستند. وقتی روسیه المان ها را نفله کردند آنگاه با عجله می ایند تا جا نمانند سر راه هم چند میلیون زاپنی راسرمایه دارانه نفله می کنند.
دوست من نکبت سرمایه داری با یک یا ابو الفضل پیروز نشد به تاریخ فرانسه مراجعه کنید توقع نداشته باشید سوسیالیزم با یک یا لنین بهشت زاییده باشد. اگر در امریکا پس از ۲۵۰ سال تاریخ تسلط سرمایه ۴۰ سال قبل جدائی نژادی رسمأ منقرض می شود انگاه زیاد سوسول بازی در نیاورید روسیه برزنف هم در مقایسه چندان بد نبود. دیوار برلین فجیع است اما اپارتاید سرمایه انگلیسی آمریکائی در آفریقای جنوبی چندان هم نارا حتتان نمی کند. شاید یادتان رفته در بیست سال اخیر تنها سرمایه است که بمب می ریزد.تنها رژیمی که قرارداد منع استفاده از مین های ضد نفر را امضاء نمی کند رفیق عزیزتان است.
٣۱۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : Hadi Shahab

عنوان : نبرد طبقاتی عالیترین شکل مبارزه برای رسیدن به آزادی اجتماعی است.
بد نیست مسائل را نیمه بازگو نکنیم.
راستی جنبش کارگری لهستا ن در دهه ۸۰ میلادی زیر هزمونی کلیسای کاتورلیک چه ارمغانی برای کارگران آنجا به ارمغان آورد؟
اشتباه نشود من به هیچ وجه طرفدار حاکمین سابق نبوده و نیستم . اما اگر این کارگران به منافع خود آگاه بودند که دیگر مشگلی در این زمینه نبود.
آقای بهمن، برای بیان یک نظر اول باید از طریق یک طبقه انتخاب شد. اگر این اصل درست است پس چرا حضرت جنبشه همبستگی برای طبقه خود چیزه مثبتی به ارمغان نیاورد؟
انگار که طبقه کارگربه منافع آگاه است و این امکان را دارد که نمایندگان خودش را انتخاب کند پس ترس نباید داشته باشیم که طبقه کارگر به امسال محمد قراگوزلو رای نخواهد داد؟
من که قراگوزلو را از چند نوشته اش میشناسم بخوبی میدانم که این همه ترس او از کجا بر میخیزد.
یک امر برایم مسجل است ان اینکه نبرد طبقاتی عالیترین شکل مبارزه برای رسیدن به آزادی اجتماعی است.
اینهمه نظرات موافق و مخالف دل بر جالب بودن مقاله قراگوزلو دارد.

پیروز باشد

هادی شهاب
٣۱۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : بهمن

عنوان : با تشکر از آقای صبوری
از آقای صبوری گرامی بسیار سپاسگذارم که وقت گرانبهای خود را صرف توضیح دادن به «تازه واردینی» چون بنده نمودند. من نمیدانم چگونه است که رفقای عزیز تمام حرفهای بحث انگیز را به مباحث درونگروهی کمونیستها حواله میدهند. مطالبی که نه مستند است و نه دلیل و مدرکی معتبر برای آن وجود دارد.
هیچ سند و مدرکی وجود ندارد که ثابت کند نیروهای کمونیست ایرانی ضد استالین بودند. کمونیستها از توده ایها و چریکهای فدایی خلق و راه کارگر گرفته تا سازمان انقلابی و سازمان پیکار و طرفداران انورخوجه همگی به استالین به عنوان رهبر بزرگ سوسیالیزم احترام میگذاشتند. این یک واقعیتی است که جناب صبوری و همفکرانشان نمیتوانند منکر شوند.
آقای صبوری بحث بر سر عملکرد کمونیزم را به بحث در مورد عملکرد شوروی محدود میکنند. خدمت ایشان عرض میکنم که نیروهای کمونیستی در تمامی مقاطع و در هر کشوری که به حکومت رسیدند جز شکست و ناکامی و نهایتاْ فرار توده های مردم از این ایدئولوژی نتیجه ای به بار نیاوردند. من از آقای صبوری سوال میکنم از زمان به قدرت رسیدن لنین ( که نتیجه ای جز فقر و فلاکت و کشتار برای مردم روسیه نداشت) تا به امروز که رفیق فیدل و برادرش خود فروشی را به بزرگترین منبع درآمد کوبا تبدیل کرده اند، کدام دولت کمونیستی توانسته کوچکترین قدمی در جهت بهبود زندگی شهروندان خود بردارد.
آقای صبوری در مورد عدم موفقیت کمونیستها در انتخابات کشورهای دموکراتیک «روحانی وار» ‌فتوا میدهند که کارگران انتخابی جز انتخاب بین بد و بدتر ندارند. این فرمایش آقای صبوری نه تنها فاقد هر نوع منطق و استدلال است بلکه توهینی است به مردم و بویژه طبقهء کارگر. در کشورهای اروپایی احزاب کمونیست دارای سابقهء طولانی هستند. ولی شاهدیم که در انتخابات بیش از چند درصد رای نمی آورند. حال چرا باید کارگران این کشورها از انتخاب اصلح (البته به زعم آقای صبوری) خودداری کنند و بین «بد و بدتر» (مجدد به زعم آقای صبوری) یکی را انتخاب نمایند؟ آیا این تعیین تکلیف کردن آخوند مدارانه توهینی به طبقهء کارگر نیست که علی رغم ادعاهای آقای صبوری و رفقای همفکرشان همچنان از مارکسیسم دوری میجویند و طرفداران اقتصاد آزاد را برای ادارهء‌ جامعه خود بر میگزینند؟
چپ ایرانی باید یکبار برای همیشه پروندهء کمونیسم را ببندد و راهی را که متضمن اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر است برای خود برگزیند!
٣۱۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : به بهمن
شما متأسفانه تازه واردید و اطلاع چندانی از جنبش کمونیستی ندارید. مخالفت با سرمایه داری دولتی روسی بسیار پیش از اینها به ایران رسید تمامی گروه های چپ ایران به استثناء حزب توده که زائده سیاسی روسیه در ایران بود نسبت به روسیه زاویه داشتند از فدائی ها که جریان ناسیونالیستی چپ را در ایران نمایندگی می کردبا روسیه مشکل داشت تا خط سه و چهار و غیرو. جهت اطلاع بهمن بخش بزرگی از چپ ما از حواشی سال ۱۳۴۰ روسیه را امپریالیسم می خواندند بالاخص در کنفدراسیون دانشجویان گروه همگام با روسیه اقلیت مطلق بود.
در مورد استالین اینکه وی رهبران کارگری روسیه را ابتدا حذف کرد سپس کادرهای حزب من الجمله اکثریت کمیته مرکزی نشان از مقاومت کمو نیست ها و کارگران دارد. حتمأ می دانید در جنبش جهانی کمونیستی در سالهای ۳۰انشعابی ضد استالینیستی ایجاد می شود که از طرف روسها به تروتسکی منتصب می شد شما. در درون سازمان فدائی مصطفی شعائیان واضحأ استالین را جانی خطاب می کرد. تا آنجا که من اطلاع دارم گروه رهبران اولیه فدائی ها پویان واحمدزاده با استالین و روش وی مسئله داشتند . احمد شاملو از ابتدای سالهای۱۳۴۰ از پرچمداران مبارزه ضد استالین در ایران بود.
در مورد اینکه چرا کارگر ها به کمو نیست ها رأی نمی دهند یک بخش بزرگی از این کمونیست ها اساسأ خرده بورژوائی و یا لیبرال(طرفدار اقتصاد بازار- آزادی برای لیبرال آزادی استثمار است) هستند و اساسأ کارگر محور نیستند ولی نکته مهمتر این است که انتخاب در سرمایه داری عمدتأ انتخاب بین بد و بدتر است. ۷۵ در صد آمریکائی ها نه دموکرات ها را نماینده خود می دانند و نه جمهوری خواهان را ولی بر اساس تفکر انتخاب "کم بدتر" به یکی از این دو جانور رأی می دهند.
هر کس که مالکیت خصوصی بر وسائل تولید را رد می کند نا خواسته نماینده تاریخی طبقه کارگر است. بر این مبنی کمونیست ها از خواست طبقاتی کارگران دفاع می کنند. اما اینکه این پیوند در ایران هنوز ارگانیک نشده شکی نیست. مشکل اینکه کمو نیست ایرانی بهر بازی بها می دهد بجز وظیفه اصلی اش یعنی شرکت فعال در مبارزه کارگران.
٣۱۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : خ منتقد

عنوان : دموکراسی کارگری
جناب صبوری با سلام ": آقای قراگوزلو در نوشته خود مطلبی را ثابت نکرده است.ایشان در نهایت پذیرش دموکراسی کارگری را از سوی مارکس اعلام کرده است.که متاسفانه در رابطه با تمایز آن بامقوله دیکتاتوری پرولتاریا و یا زمان دست یابی به آن نیز بحثی صورت نگرفته است.در رابطه با دیکتاتوری پرولتاریا حداقل نیم قرن است که بحث های تئوریک بسیار جدی صورت گرفته و اگر انکشاف جدیدی صورت نگرفته است نیاز به تکرار نیست . دموکراسی مورد نظر مارکسیست های کلاسیک از جمله مارکس پس از اعمال دیکتاتوری پرولتاریا و محو طبقات استثمار گر از جمله سر مایه داری قابل طرح است در هنگامه مبارزه طبقه کارگر برای سلطه بر نظام اقتصادی و پیروزی بر نظام سرمایه داری دیکتاتوری پرولتاریاست که حکم میکند.ضمن آنکه تصور نمیشود حد اقل در جامعه ایران اکثریت با طبقه کار گر باشد که دموکراسی اکثریت در قالب دموکراسی کارگری محق باشد . موفق باشید .
٣۱۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : بهمن

عنوان : نمایندهء طبقهء کارگر؟
آقای محمد قراگوزلو میفرمایند که چپ های کارگری از نخستین منتقدین جنایات استالین هستند. آقای عزیز برای من با ارائهء سند و مدرک نشان دهید که این به اصطلاح چپ های کارگری لااقل در نوع وطنیش کی و کجا ابتدا به جنایات استالین انتقاد کردند. کمونیستهای ایرانی تا دههء ۹۰ میلادی همچنان از ثناگویان رفیق استالینشان بودند و این در حالی است که حتی حزب کمونیست شوروی از سال ۱۹۵۳ در نکوهش این دیکتاتور خون آشام صحبت میکرد. دلایل این عقب ماندگی چهل ساله چیزی نیست مگر علم کردن یک قربانی و تمام کاسه کوزه ها را گردن او شکستن. استالین ادامه دهندهء‌ روند سرکوب و و جنایاتی بود که قبل از او و در زمان لنین آغاز شد و در بعد از او نیز هم در شوروی و هم در دیگر کشورهای کمونیستی ادامه یافت.
آقای قراگوزلو صحبت از «چپهای کارگری» میکند. نمیدانم منظور ایشان از چپ کارگری کیست. آیا مقصود کمونیستها هستند؟ اگر چنین است چه کسی آنها را نمایندهء کارگران کرده. به عبارت دیگر چه دلیل و مدرک تاریخی وجود دارد که ثابت کند کمونیستها نمایندگان طبقهء کارگر است؟ در هیچیک از دموکراسیهای موجود شاهد نیستیم که طبقهء کارگر از احزاب کمونیست کوچکترین حمایتی بکند. این در حالی است که کمونیستها در فعالیتهای سیاسی کاملاْ آزادند و در انتخابات نیز چیزی بیشتر از چند درصد رای نمی آورند. همچنین شاهد هستیم که این طبقهء کارگر کوچکترین تمایلی به انقلاب پرولتاریا ندارد. در عوض شاهد بودیم که در لهستان طبقهء کارگر بر ضد حکومت کمونیستی قیام کرد. این قیام به سرعت در حوزهء امپراتوری کمونیستی نفوذ کرد و سرانجام منجر به سقوط آن و برقراری سیستمهای مبنتی بر اقتصاد آزاد شد. با چنین کارنامه ای چگونه آقای قراگوزلو و یا هر کمونیست دیگری خود را نمایندهء طبقهء کارگر مینامد.
٣۱۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرهاد زانیچ خواه

عنوان : چرا دموکراسی شورائی یا کارگر در نطفه خفه شد؟
آقای قراگوزلو در پاراگراف ۴ این نوشته موضوع بسیار مهمی را شروع کرده که بنظر من بسیار حائز اهمیت ست اگر در این موضوع بحث کنیم و به توافق برسیم بسیاری از مسائل بعدی تاریخ راحت تر هضم خواهد شد.

« باری در این مقاله – که به نوعی بخش دوم مقاله ی "دموکراسی نئولیبرال در بن بست" است – برآنم تا نشان دهم که دموکراسی سوسیالیستی (کارگری) به منزله ی عالی ترین مرحله ی تکامل دموکراسی از سوی مارکس تئوریزه شده و تحت عنوان دیکتاتوری پرولتاریا یا حاکمیت اکثریت (حاکمیت دولت کارگران) تدوین گردیده و از سوی بلشویک ها به نام دموکراسی شورایی یا دموکراسی کارگری نیز به کار رفته است. گیرم نوزاد آن دموکراسی به دلایل مختلف از جمله عدم انتقال طبقاتی، ناکامی در لغو مالکیت خصوصی، شکل بندی سرمایه داری دولتی (اقتصاد بازار + برنامه) بوروکراتیسم حزبی و... در نطفه خفه شده است.»

چرا دموکراسی شورائی یا کارگر در نطفه خفه شد؟
آیا «دلایل مختلف » همان ست که آقای قراگوزلو بر شمرده؟
٣۱۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : روشنگر

عنوان : باعث خوشحالی است
واقعا باعث خوشحالی است که مقالات دکتر قراگوزلو در دسترس علاقمندان بیشتری قرار گرفته است. بعد از سالها انجماد فکری در اپوزیسیون به اصطلاح چپ این مقالات بحث های جالبی را در روشنفکران و فعالین سیاسی بوجود آورده است. در اینجا از نویسنده محترم تشکر می کنم که به ارتقا فکری فعالین سیاسی کمک می کنند. در ضمن خواندن نظرات جناب صبوری نیز خیلی مفید بوده اند. خوشحال می شوم ایشان نیز نظرات خود را در صورت امکان وقت با ما در میان بگذارند. موفق باشید.
٣۱۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : اهداف دور از دسترس بدون توجه به ملزومات آن ناشی از عدم شناخت واقعیات جامعه است
حضرت قراگوزلو، شما به کمتر از وضعیت آرمانی درحال حاضر رضایت نمی‌دهید. نیل به جامعه ‌آرمانی فارغ از بهره‌کشی بر اساس خواست اکثریت جامعه ملزوماتی طلب می‌کند که آگاهی و تشکیلات در صدر آن است. شما و امثالهم اگر واقعا خواستار تغییر وضعیت موجود هستید، چه راهکاری را در ایران فعلی پیشنهاد می‌کنید؟ تنزه‌طلبی و متهم‌کردن تقریبا تمامی فعالین سیاسی به هواداری اقتصاد بازار محور، دور از واقعیت است. شما درشرایط وضعیت بسیار ضعیف تشکیلاتی کارگران، چگونه خواستار ایجاد دمکراسی کارگری هستید. بخش تولیدی اقتصاد در رقابت نفس گیر با واردات با ورشکستگی کامل مواجه است. در این شرایط، مسئله اشتغال و تامین نیازمندیهای اولیه خانواده هدف اول کارگران است. بدون تقویت اقتصاد ملی، قدرتمندی و تشکل کارگران، توهم مضحکی بیش نیست. گام اول، مبارزه با استبداد فاسد و غارتگر است. در شرایط نسبتا آزاد میتوانید از نیروهای مولد دفاع کرده و گام‌های عملی در پیشبرد برنامه عدالتخواهی خود بردارید. با فحاشی به موسوی فقط به تحکیم باند فاسد و غارتگر خامنه‌ای کمک میکنید. موسوی حداقل در دوران نخست‌وزیری نشان داد که مدافع اقتصاد ملی مولد است. هنر مبارزه، محقق کردن ممکنات با صرف هزینه لازم است. منفعت عامه مردم و زحمتکشان در امروزه روز در تزلزل حاکمیت فاسد و ضد بشر است. اهداف دور از دسترس بدون توجه به ملزومات آن ناشی از عدم شناخت واقعیات جامعه است.
٣۱۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرهاد امیر کاظمی

عنوان : گنجی و سازگارا
به نطر من ماجرا خیلی روشن است و دوستانی که تازه از راه رسیده اند کمی به خود تکان بدهند و در نت عناوینی مانند موسسه کیتو و دالاس را پیدا کنند تا به ماهیت لیبرال های محترم پی ببرند. ننیم میلیون دلار به اکبر گنجی برای پیشبرد دموکراسی و آزادی در ایران . واقعا شرم آور است . ماجرا بقدری شور شد که حتی صدای مرتضی محیط که خود را طرفدار سبزها می داند را در آورد. واقعا عضویت محسن سازگارا در موسسه دالاس چگونه تفسیر می شود . این چه مبارزه ای است که باید مورد حمایت جورج بوش جنایت کار یاشد. از سایت اخبار روز می خواهم برای روشن شدن ماجرا قضیه کیتو و دالاس را برای خوانندگان جوگیر خود روشن کند تا بدانند که این اصلاح طلبان با پول چه کسانی مشغول اصلاحات هستند. مبارک است پیوند بوش و موسوی و گنجی و سازگارا و و سروش و پوپر و هایک و فریدمن و ریکاردو و آدام اسمیت .
٣۱۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : باغ بی برگی
جای تاسف است که در یکی از کامنت ها منتقدی نیافتم که از صفحه سه به بعد مقاله نکته ای قابل نقد یافته باشد. نویسنده تاریخ تحول دموکراسی را دوره می کند رابطه دیالکتیکی دموکراسی و آزادی را توضیح می دهد وثابت می کند دموکراسی اگر اعمال سیاست اکثریت بر اقلیت باشد آنگاه دموکراسی کارگری (اغلب مخالفان مفهوم مارکسیستی کارگر را نمی فهمند و آنرا با مفهوم رایج مخدوش می کنند.) دمکراسی گروه بزرگتری از انسانها می باشد. فردی اعتراض می کند که این خیال بافی ها چیست. حتی اگر به زعم آن حضرت دموکراسی که نه از آزادی بهره جوئی و استثمارکه از آزادی برابری دفاع می کند رویائی است آیا الآن رویائی فکر کردن گناه است یا اصلآ رویائی فکر کردن محکوم است؟
اگر فردی مثل قره گوزلو معتقد است که ما به انتهای تاریخ نرسیده ایم و هنوز راه درازی داریم که طی کنیم در شگفتم چرا این مطلب جماعتی را عصبی می کند.آیا این عصبیت نشان از اثر گفته های قره گوزلو ندارد؟ ندیدم این سینه چاگان سبز توضیح دهند که آیا با برابری موافقند یا فکر می کنند فعلآ زود است از آن صحبت کرد.اگر انسان را برابر نمی دانند که من با آنها صحبتی ندارم مشتی نژادپرست هستند وبس ولی اگر به برابری انسان اعتقاد دارند اما معتقند رسیدن به این هدف زمان میبرد آنگاه واضح توضیح دهند برنامه آنها برای ایجاد جامعه برابر چیست. قره گوزلو ثابت می کند علیرغم نتایج اسفبار سرمایه داری دولتی روسیه بنام سوسیالیزم پروژه سوسیالیزم منسوخ شده نیست هر آنچه در جوامع سرمایه داری امروز ارزش انسانی دارد ما حصل جنبش سوسیالیستی و کارگری بوده. تجربه چند دهه اخیر نشان می دهد در غیاب جنبش کارگری قدرتمند سرمایه داری با حمله به دست آوردهای کارگری ماهیت وحشی ضد انسانی خود را نشان می دهند.
در مورد جنبش سبز هم قره گوزلو معتقد است اتحادی نا نوشته از نیروهای بازار محور تشکیل شده اینها قصدشان روانکاری جرخ استثمار و طولانی کردن عمر روابط سرمایه داری است. من تا کنون ندیدم حتی موسوی و کروبی و خاتمی و عمله اکله اشان در غرب و اپوزیسیون لیبرال صحبتی یا کلمه ای علیه روابط نا برابر اقتصادی بیان کرده باشند. پس وی اتهام نمی زند حقیقتی تلخ را بیان می کند بعضی چنان آشفته می شوند که گویا وی بدروغ گفته مثلآ نگهدار سوسیالیست است .
٣۱۵۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : JAHAN

عنوان : یک کار ساده
به گمان من یک صفت برژوایی به هر جنبشی که در آینده در ایران شکل خواهد گرفت بچسبانید تا خیال آقای قراگوزلو راحت شود. راستی دمکراسی کارگری چه فرقی با دمکراسی غیر کارگری دارد؟
٣۱۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : خواننده

عنوان : این حاشیه امن، مبارکتان باد آقای قراگزلو!
آیا واقعا مشکل امروز ما مبارزه با دیکتاتوری در کنار توده های حاضر در این جنبش است، یا تبلیغ «مرحله سوزانی» و برداشتن سنگ بزرگی که علامت نزدن است؟
مترادف کردن نام چند نفر که به انجام وظایف محوله در صدای آمریکا مشغولند، در هم آمیختن خشک و تر، و... و... با جنبش، و به جای دیکتاتوری، مستمرا کسانی را که در حال حاضر دارند با این دیکتاتوری می جنگند به زیر ضرب بردن، برای آقای قرگزلو که در ایران به راحتی در حال کار و انتشار کتاب و بیا و برو هستند، حاشیه امن ایجاد می کند، و کسانی که نسرین ستوده ها (از همراهان این جنبش) را در زیر شکنجه تا مرحله مرگ می برند، طبیعی است که دست و بال کسی را نبندند که او و امثال او و کل جنبشی را که علیه آن هاست در عمل به عنوان دشمن اصلی معرفی می کند. این حاشیه امن، مبارکتان باد آقای قراگزلو! مرا با شما سخنی نیست.
این را برای خوانندگان نوشته هایتان نوشتم.
٣۱۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : حیران از سردبیری سایت: کامنت را با چنین ادبیاتی تحقیر و توهین می دانند و منتشر نمی کنند اما...
حیران از سردبیری سایت اخبار روز: کامنت را با چنین ادبیاتی تحقیر و توهین می دانند و منتشر نمی کنند اما...

"...حالا دیگر اصلاح طلبان با تلفیقی از مسهل پوپر + هایک + فریدمن اجابت مزاج می کنند!)
گروه ۵ لندن و ۳ واشنگتن بر همین پروسه شکل گرفت. اعضای این ستاد قرار بود در دولت آینده ی شیخ مهدی کروبی عهده دار مناصبی شوند. از عبدالکریم سروش تا عطاءالله مهاجرانی و همسرش – که رسماً به سود کروبی تبلیغ می کردند – علی رغم اشتباهات کودکانه یی همچون تاکتیک اسب تروا؛ در مدتی کوتاه توانستند، اپوزیسیون بورژوایی قدیمی را که از دو سه دهه ی پیش در غرب جا خوش کرده بود کنار بزنند و خود معرکه دار میدان کسب یا ترمیم قدرت سیاسی شوند. طی ۱۸ ماه گذشته افراد دیگری از ایران به این کمپین اضافه شده و به سرعت یک پای ثابث VOA و BBC و غیره را ساخته اند. این جماعت با دفاع بی چون و چرا از موسوی، کروبی، خاتمی و حتا رفسنجانی خود را نماینده یا سخن گو یا اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور می خوانند. از سوی دیگر اپوزیسیون بورژواییِ افعی شده در غرب که اکنون اعتبار خود را نزد ارباب کم ارج می-بیند، ناامید از ائتلاف با سکولاریسم شبه فلسفی فقهی کدیور و سروش و گنجی و لیبرالیسم نهضتی عبدالعلی بازرگان برای اعاده ی حیثیت ضعیف شده ی خود و اثبات این ادعا که "ما حق آب و گِل داریم و تا ما هستیم اصلاح طلبان دولتیِ رانده شده کاره یی نیستند" به تدریج پرچم عقب مانده ی "جنبش سبز" را با عبارت فریب کارانه ی "جنبش دموکراسی خواهانه ی مردم ایران" عوض کرده و با بلند کردن پلاکارد ارتجاعی فدرالیسم و سکولاریسم نو و پلورالیسم و مدرنیسم و نظراتی از این قبیل سخت در تقلای احیای موقعیت بر باد رفته ی خویش هستند. "

آقاجان یه دیکتاتوری بیرحم گلوی مردم را گرفته داره همه را خفه می کنه. خب معلومه هم واکنش نشون میدن. برای درک این را که نباید انیشتن بود؟ جانم شما به دیگران چه کار داری... کار خودت را بکن.
٣۱۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : کیوان مهماندار

عنوان : چه باید کرد
جامعه ایران جامعه ای سرمایه داری ست و بورژوازی از صد سال پیش تا کنون به ندازه کافی رشد کرده و این رشد از سال ۱۳۳۲ و کودتای آمریکا - دربار شتاب گرفته و بعد از اصلاحات کشکی سال ۱۳۴۱ بورژوازی ایران تماما وابسته و ضد کارگر شده است این هشدار را دادم که دوستان به عمق مقالات آقای قراگوزلو با تامل فزونتری بیندیشند و بیخودی برای سرمایه داری کراواتی جبهه مشارکت و سکولاریستی نوری علا داد نزنند
می خواهم بدانم که در چنین شرایطی برای تحقق دموکراسی کارگری چه باید کرد؟ دوستان من را راهنمائی کنند.
٣۱۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : پیمان یزدی

عنوان : چرا سبزها؟
بودن یا نبودن ؟ مساله این است
وسوسه این نیست
بسیار خوب فرض کنیم این سبزهای طرفدار سرمایه داری نیز از کل جهان پاک شدند خب بعدش؟ به نظر من مشکل اصلی چنانکه دکتر محیط نیز در نقد نظرات دکتر قراگوزلو گفت در حال حاضر ارتجاع پیشا سرمایه داری ست و ما باید از سبزها حمایت کنیم تا به دموکراسی برسیم. دموکراسی بهتر از دیکتاتوری است هر عقل سلیمی این را می فهمد
این که چرا جناب قراگوزلو با این سماجت به سبزها چسبیده را نمی دانم.
٣۱۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : شیما روشن پژوه

عنوان : داخل و خارج و سخت و تئوریک
با سلام خدمت نویسنده محترم
من چند سوال داشتم که احتمال می دهم مانندگذشته بی پاسخ بماند
۱. مخاطب مقاله کیست و کجاست؟ اگر شما برای کارگران و زحمت کشان می نویسید{چنان که خود مدعی هستید } باید عرض کنم من که مثلا یک فرد درس خوانده در رشته جامعه شناسی هستم فقط از بخش اول و آخر مقاله سر در آوردم و بقیه را درست و حسابی نفهمیدم . برای این که بگوئید سوسیالیسم طرفدار دموکراسی است چقدر راه سختی در پیش گرفته اید
۲. بی تعارف من از قلم شما خیلی خوشم می آید . از نوع نگارش و استفاده از واژه های غیر سیاسی در یک مقاله سیاسی . مانند کلمه "انرسی " که به احتمال فراوان بیشتر خوانندگان معنای آن را نمی دانند.این امر اگرچه ادبیات سیاسی را غنی می کند اما در کنار دشواری تئوریک محتوا فهم موضوع را سخت تر می کند . از دوستان خواننده و بخصوص زنان می پرسم آیا شما معنی انرسی را می دانید؟
۳.چرا آقای دکتر با این سفت و سختی به اصلاح طلبان گیر داده. این بندگان خدا که همین جوری هم دارند مرتب کتک می خورند آیا رواست که از طرف چپ نیز به ایشان حمله شود؟ آیا چنین روشی در ادبیات یا روش های بزرگان سوسیالیسم سابقه دارد یا روش شخصی آقای قراگوزلو ست؟
۴. من هرگز دل خوشی از جماعت اصلاح طلب ندارم و در زمان حاکمیت ایشان دو نمایشنامه ام مجوز نگرفت ( آقای مهاجرانی من را می شناسد ) می خواهم بگویم که این افراد و گروههای اصلاح طلب در زمان مجلس ششم و دولتهای خاتمی هم بر ثروت خود افزودند و هم راه توسعه سیاسی و فرهنگی رابستند با این حال سوال این است حالا که این جماعت شرمنده در قدرت نیستند چرا باید مرتب توسری بخورند؟
در مجموع من با بخش اول مقاله کاملا موافقم . همین آقای مجتبی واحدی ( سر دبیر بی سواد روزنامه آفتاب یزد ) که گویا برای تحصیل به انگلستان رفته بود حالا خودش شده یک پا نوری زاده.سازگارا رفته زیر پرچم جورج بوش و گنجی با راست های کثیف آمریکا همکاری می کند این ها واقعیت است اما در داخل امثال احمد زید آبادی دارند مقاومت می کنند حال سوا من این است که رواست همه این طیف سیاسی یکچا و با یک چوب زده و رانده شوند؟
ممنون و قربان شما. شیما روشن پژوه.
٣۱۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹