خداوند خامنه ای:
واکسینه علیه میکرب سیاسی و یا اراده ی آزاد انسانی؟
فیروز نجومی
•
در حالیکه خداوند خامنه ای اعلام میکند همه چیز دین است، هنوز بسیاری بر آنند که مسئله دین نیست. مضاف بر این اگر توجیه برای متهم کردن گروه های چپ و حتی دمکراتها و لیبرال دمکراتها و پادشاهی خواهان به دین ستیزی وجود داشته باشد. بعید بنظر میرسد اشخاصی همچون میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را به دین ستیزی متهم نمود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ آبان ۱٣٨۹ -
۲٣ اکتبر ۲۰۱۰
سفر خداوند خامنه ای در شرایط کنونی به قم، تحلیل گران سیاسی را به بحث در باره ی انگیزه ها، معانی و مفاهیم آن سخت بخود مشغول داشته است. بعضی آنرا فرصتی برای دلجویی از علمای ناراضی و تجدید مودت با دیگر آیت الله ها و فقها در حوزه های علمیه تلقی میکنند. برخی دیگر کسب مشروعیت از دست رفته و تحکیم بنیان سنگر دین را انگیزه اصلی این سفر شناسایی مینمایند. این تحلیل گران بر آنند که وقایع ٨٨ صدمه ی بزرگی به وجاهت ولایت فقیه وارد ساخته است و در نتیجه ترمیم آن برای بقا و نگاهداری نظام، سفر ولی فقیه را به قم ضروری نموده بوده است.
بعبارت دیگر، بر حسب معمول سخنان خداوند خامنه ای و آنچه ایراد نموده است مورد غفلت قرار گرفته است. البته که بعضا بر آن باورند که مهم نیست که خداوند خامنه ای چه میگوید. زیرا که هرچه که بگوید یا مهمل است و یا نباید آنرا چندان جدی انگاشت. حال آنکه حرف اصلی و اصیل، حرف آخر و نهایی در نظام کنونی تنها از دهان ولی فقیه بیرون میآید. چرا که در نظام ولایت او جلوه ی الله است. این حقیقت تنها زمانی مورد فهم قرار میگیرد که به سخنانی که خداوند خامنه ای، بویژه در مواقع حساس و بحرانی ایراد مینماید، قدری عنایت نماییم.
اگر نیک بنگری، جلوه ی الله را میتوانی بخوبی در خطبه ای که خداوند خامنه ای خطاب به مردم قم و به طریق اولی، مردم سراسر ایران بیان نمود، مشاهده نمایی. او همچون الله فرا میخواند. راه را مینماید. اهداف را روشن میسازد و به سوی آن هدایت میکند. دشمنان را شناسائی و منویات آنان را افشا مینماید. به تجهیز و ساماندهی مردم می پردازد. پیوسته از پیروزی های خود بر "طغیان " و سرکشی سخن میراند. تهدید نموده و برای دشمنان خط و نشان میکشد. مثل الله، پیام خداوند خامنه ای نیز به یک کلام ختم میشود که لا اله الا الله.، نیست هیچکس بجز الله و یا خداوند خامنه ای.
مضاف بر این شباهت گفتاری، همچنانکه نمیتوان کلام الله را نفی و نقد نمایی، در سخنان خداوند خامنه ای نیز مجوز چون چرا نداری. چه در هر دو حالت مشرک و کافر، منافق و ضد دین بشمار آیی. بعنوان مثال، وی وقتی میگوید دین با مردم یکی و یکتا و علیرغم توطئه ها و "فتنه"های "دشمنان بیرونی" و یا "مزدور ان و نوکران بی مزد" آنها از داخل، جدا ناپذیر از یکدیگرند، بدرستی روشن نیست که آیا حقیقت را بیان میکند و یا دچار وهم گردیده است؟ چگونه میتوان خلاف آنرا ثابت نمود، بدون آنکه لبه تیز شمشیر شریعت را بر گردن خود احساس کنی؟ وی این موضوع را در خطاب به مردمی که باستقبال ش شتابانده بودند،چنین توضیح میدهد:
آماج حملات دشمنان، دو نقطهی اساسی است: یکی دین، یکی مردم و وفاداری آنها. میدانند که اگر این انقلاب، یک انقلاب دینی نبود، قدرت مقاومت نداشت؛ چون دین است که پیروان خود را از تسلیم شدن در مقابل ظلم منع میکند، به مقابلهی با ظالم تشویق میکند؛ عدالت و آزادی و معنویت و پیشرفت را به زندگی انسانها پیشنهاد میکند. این، خصوصیت دین است. پس آن نظامی که بر مبنای دین باشد، معنی ندارد که تسلیم فشار و زور دشمنان و زورگویان و زیادهطلبان بشود. اگر عنصر دین در این انقلاب نبود، ممکن بود مسئولین انقلاب و سرکردگان انقلاب با گرفتن یک امتیازی در مقابل دشمن کوتاه بیایند و راه را برای سلطهی دوبارهی دشمن باز کنند؛ اما چون دین ستون فقرات این انقلاب است، چنین چیزی تاکنون پیش نیامده است و بعد از این هم پیش نخواهد آمد.
در اینجا خداوند خامنه ای هم حقیقت را میگوید و هم از آن فاصله میگیرد. مسلم است که اگر مردم به اصل و اصول توحید و نبوت، رسالت و امامت، معصومیت و مظلومیت، جهاد و شهادت، تسلیم و اطاعت، تقلید و تبعیت، شمشیر و شریعت، باور و ایمان نداشتند، قرب و منزلتی هم برای مسجد و مکتب و مجتهد قائل نمیشدند و هرگز خود را در برابر هیچ خدایی روزانه نمی شکستند و رو به قبله، پیشانی خود بر خاک نمی ساییدند و در نهایت ترس و هراس به حقارت و خواری خود اعتراف نمیکردند. در نتیجه هرگز تن به حکومت ولایت هم نمیدادند. روشن است که وقتی خداوند خامنه میگوید این دین است که درس مقاومت و تسلیم نشدن در برابر ظلم را میدهد، از حقیقت بدور میافتد. زیرا که خود را تبلور شریعت میداند و نه شمشیر، نماد رحمت و رحمان میداند، نه کیفر و مجازت، نه سنگسار و قصاص، نه قتل و انتقام. یعنی که دین بر خلاف آنچه خداوند خامنه ای میگوید نمیتواند بدلیل ماهیت خشونت بارش با آزادی و عدالت و پیشرفت سازگاری داشته باشد. چرا که حکومت شریعت را نمیتوان با اراده آزاد آشتی داد. در واقع این سرکوب و نابودی اراده ی آزاد است که خداوند خامنه ای عدالت و پیشرفت، میخواند. او خوب میداند که اگر اراده ی آزاد حاکم گردد حکومت دین به دیار نیستی رهسپار گردد. وقایع سال ٨٨، نشانی بود از وجود اراده آزاد که در صورت ادامه نظام ولایت را به زباله دان تاریخ روانه میساخت.
اما خداوند خامنه ای بگونه ای دیگر به خروش اراده آزاد در انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ مینگرد. آنرا "فتنه" ای ساخته و پرداخته دشمنان خارجی و خدمتگزاران داخلی شان میداند. بنابراین، وقتی که میگوید "هوشیاری و پایداری مردم" نظام ولایت را علیه آنچه او "میکرب های سیاسی" میخواند "واکسینه" کرده است، بار دیگر هم حقیقت را میگوید و هم از آن فاصله میگیرد. چرا که خداوند خامنه ای، خود نیک میداند که شمشیر شریعت را چنان بر گردن مردم فرود آورد و از آنان چنان انتقامی گرفت که اراده ی آزاد باین زودیها سر از لانه ی خود بیرون نیاورد. این بیرحمی و خشم و خشونت گاردهای شورشی، لباس شخصی ها، سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی، انتظامی و امنیتی، زندانها و دادگاه ها، بازجویان و بازپرسان بودند که نظام ولایت را علیه ظهور اراده آزاد واکسینه کرده است. بنابراین خداوند خامنه ای حقیقت را میگوید وقتی که میگوید جامعه را علیه "میکرب سیاسی" و یا بزبانی دیگر ظهور اراده ی آزاد، اراده ی معطوف به قدرت برگزیدن، واکسینه کرده است. در این زمینه خداوند خامنه ای نه تنها از حقیقت فاصله میگیرد بلکه آنرا وارونه ارائه میدهد. تاریکی و خاموشی را با سرکوب اراده آزاد بر قرار ساخته است اما مدعی ست که بر "بصیرت مردم" افزوده است. در نتیجه برای خداوند خامنه ای بسیار ساده است که اسارت و بندگی، تسلیم و اطاعت، نظم و انضباط، گردن نهادن به احکام شریعت را عدالت و آزادی و معنویت و پیشرفت، بخواند. از آنجائیکه خداوند خامنه ای جلوه الله است، هرگز قادر نخواهی بود، که چهره ی کریه دین را بنمایی. شمشیر شریعت نفس را در سینه ی هر گوینده ای زندانی میکند.
مسلم است که خداوند خامنه ای از حقیقت بسیار فاصله میگیرد وقتی میگوید که دین "آماج حملات دشمنان" بوده است. زیرا که در کشور ما حتی مارکسیست لنینست های خداناشناس هم از رو در رویی با دین اجتناب نموده اند. بر آن بوده اند که دین ستیزی در سیاست و معادلات کسب قدرت نقشی ایفا نمیکند. اکثر مطبوعات اینترنتی و چاپی، از انتشار اندیشه ی دین ستیزی خود داری میکنند و همیشه سعی نموده اند احترام به دین و مقدسات را حفظ نمایند. واقعیت این است که کمتر گرایش و گروه و سازمانی پیدا میشود که دین را آماج حملات خود قرار داده باشد. گرایش های دین ستیز نیز تا شکوفایی راه بسیار طولانی در پیش روی دارد. در تحلیل ها و گزارش های سیاسی چیزیکه حضور ندارد دین است. در حالیکه خداوند خامنه ای اعلام میکند همه چیز دین است، هنوز بسیاری بر آنند که مسئله دین نیست. مضاف بر این اگر توجیه برای متهم کردن گروه های چپ و حتی دمکراتها و لیبرال دمکراتها و پادشاهی خواهان به دین ستیزی وجود داشته باشد. بعید بنظر میرسد اشخاصی همچون میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را به دین ستیزی متهم نمود.
خداوند خامنه ای تاکید دارد که دشمنان سرمایه های بسیار هزینه کرده اند که بین دین و مردم جدایی افکنند، هم از بیرون و هم از درون. اما همیشه شکست خورده اند. وی اظهار میدارد که:
«آنها خیال میکردند میتوانند مردم را از نظام اسلامی جدا کنند. روزبهروز که گذشته است، میبینید مردم پایبندیشان به مسائل دینی و ارزشهای معنوی بیشتر شده است. کِی در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوی شرکت میکردند؛ در مراسم عبادی ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشنبینی مردم در زمینهی مسائل سیاسی سابقه نداشته است.»
بار دیگر این سوال مطرح میشود که آیا خداوند خامنه ای حقیقت را بیان میکند وقتی از افرایش دلبستگی مردم به دین سخن میگوید و یا آنرا وارونه تحویل میدهد. اما چه تفاوتی دارد، هر آنچه که از دهان ولایت به بیرون بجهد، بخودی خود حجت است، درست مثل کلام الله که حقیقت نهایی است و غایی. به این دلیل است که نه نیاز به پرس و جو هست و نه جست و جو. کلام قدرت همیشه حق است و حقیقت و مظهر تاریکی و خاموشی یعنی نبود اراده ی آزاد، و آزادی اندیشه و آزادی بیان. با این وجود تا زمانیکه دین ستیزی و رهایی از احکام شریعتی به گرایش اصلی در سطح جامعه در نیامده است. باید حرف خداوند خامنه ای را پذیرا باشیم. تنها از یک طریق ناشدنی و ناممکن است که میتوان، صحت و سقم سخن ولایت را مبنی بر افزایش کرویدن به دین و شرکت در مراسم عبادی را به سنجش در آوریم و آن نیز یک همه پرسی عمومی ست تحت نظارت سازمان بین الملل. مسلم است که نمیتوان از حکومت دین انتظار داشت که به اراده ی آزاد ملت اعتماد کند و به آن تن بدهد. اما خداوند خامنه ای باید بداند که حرکت بسوی آزادی یک ضرورت تاریخی ست. هر روز که از عمر دین بر مسند حکومت میگذرد، یک روز به واژگونی دژ مستحکم دین، نظام حوزه ای، دستگاه فقاهتی و ظهور اراده آزاد نزدیکتر میشویم.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
|