جلوه های مورفولوژیکی و متارمورفوزه دراندیشه سیاسی اجتماعیِ یوهانس ولفگانگ فون گوته - ۱
ناصر پسانیده
•
به باور گوته اشکال و فرم هایِ متغیر پدیده ها، گویایِ عملکردهای سیستم های درونی و ارگانی پدیده ها هستند که از درون شکل می دهند و متحول می کنند، این ساختارِ پیوسته و متحول، انقطاع نمی شناسد. شاید از اینروست که "انقلاب"، "جنگ" و عواملی از این نوع و دسته است که به باور او نوعی ناهنجاری و" دفورماسیون" به اشکال و پدیده های زیستی ـ طبیعی و اجتماعی ـ تحمیل می کنند و اختلال در روند تکامل و تعالی عمومی را موجب می شوند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۰ آبان ۱٣٨۹ -
۱ نوامبر ۲۰۱۰
جبرِ شعورمند
اشکال مادیِ این جهانی پیوسته در حال تغییر است . فرمهای امروزی در نهاد خویش اجزاء فرمهای پَسین را دارا هستند و این متغیر" این گونه" ـ در تضاد، ولی نه نفی و طَرد ـ با "آن گونگی " امروزی نمی انجامد و این پیوسته گیِ متغیر و متحول در نهاد خویش متحد و یگانه است (گوته،اشتاینر، ویلبر)
گوته J.W. Goethe به گونه ای "دیگر" می بیند، و حس می کند، فضای خردطلبانه در پروسهء" مادی شدنِ" (عصرروشنگری) حاکم بر دوران و سرشتِ پویا و پرسشگرِ گوته، او را تحریک و وادار به پژوهش می کنند، این ایام ـ1789مصادف است با آغاز اعتراضات گستردهء مردمی در فرانسه که با گذشت زمان بیم آن می رود که خیزش های توده ایِ کشور همسایه، (فرانسه) تاثیردر روشنفکران پروس (آلمان) و به تبع آن توده ها گذاشته و گرایش به عمل مشابه را منجرشود.در آنزمان گوته مسئولیت های گوناگونی را در دستگاه حاکم عهده دار است از جمله مسئولیت وزارت فرهنگِ وایمر Weimer،واز سوی دیگر رابطه ای دوستانه و نزدیک با دوک یا اشراف زاده ایالت زاکسن ـ وایمر "کارل آگوستِ" Karl Augustدارد.گوته J.W.Goethe بوسیلهء هرسوک (کارل آگوست)، ویا در جلسات اضطراری دولت و از کانالها و بواسطه های گوناگون دیگر( محافل دانشگاهی و روشنفکران و نویسندگان و شعرا و...) از جریان و پروسهء گسترش انقلاب فرانسه مطلع می شود و آن را پی گیری می کند و در عین حال در جوارِ کارهای هنری ـ که در راءس همهء آنها تکمیلِ تراژدی فاوستFaus t ـ به پژوهش ها و تحقیقات زیست شناسی و اسکلت شناسی و... نیزادامه می دهد.روح و سرشتِ کنجکاواو با سرشت و روحِ جستجو گرانه اش، او را برای مجاب کردن در رسیدن او به پاسخی از میان و درونِ سئوال های بی پایانش، در هم آمیخته و فلسفهء نگاه اورا نه تنها در هنر(شعر، تئاتر ، نقاشی ، مقاله نویسی و...)بلکه در عرصهء زیست شناسی ، گیاه شناسی ،اسکلت شناسی وهمچنین نگاهِ سیاسی ، اجتماعی او و...را شکل می دهند. چگونگی شکل گیری اشکال و فرمها از روئیدنی ها و جانوران و شکل گیری رنگ وتا رسیدن به انسان و مناسبات بشری در باورها و فلسفهء او ، پیوسته و تجزیه ناپذیر هست.او می بیند و تجربه می کند که چگونه اجزاء در اجزاء از درون پدیده ها، بی وقفه وپیوسته می جوشند و شکل می دهند ، این جوشش و رویشِ پیوسته ـ در نگاه و باور گوته ـ انقطاع نمی شناسد . اشکال و فرمها با هم می آمیزند و در کنار هم در تنگنا و باریکه ها و در فراخ و وسعتِ امکان، گاه همبستر و گاه دوش به دوش، و چندی نیز در مقابل هم می روند و می شوند. و این پر گونه گی یا چند گونه گی ، تبدیل و تحول، اشکال و فرمهایی را با خود به ارمغان می آورند که گاه بزعم عده ای" خوش فُرم" و گاه" بد فُرم" می شوند. بدین ترتیب گوته با تجزیه و ترکیب و تحلیل اجزاء (ابتدا آزمایشگاهی و مطالعهء عینی و تجربی)، تصویری (ایده ـ Idee) کلی از جزء وجود بدست می آورد که با طرح سئوال های دیگرش در زمینهء چگونگی تغییر و تحولات "گونگی" و "چه ـ گونگی" اجزاء جزءترِ پیوسته، به باورِ "ایده" یا محرک و کنشگر فوق مادی Geist دست می یازد، مصادفت چنین پژوهش ها و باورها و بقولی "یافته "هایی با "انقلاب فرانسه (1799ـ1789) با موضع گیرهای او درمواجهه با خشونت ها و کشتارهایی هست که در طول انقلاب صورت می گیرد .گوته تغییر و تحولات ارگانی پدیده های اجتماعی ، سیاسی و...رابه گونه ای از این منظر ولی در شکلی متفاوت و فراتر می بیند.
نگاه و نگرشِ گوته کمال جو ،و "اوکولتیستی Occultistویا به بیانی دیگر از گنوتیست" Gnosticبهره می گیردکه همچنین با باورهای "علمی" و فلسفیِ کمال جویانهء Evolution او مطابقت دارد، که در نهاد خویش با تصویر یا "ایده" Ideeدر هم می آمیزد .واز این روست که او از پدیدهء جنگ و انقلاب می گریزد، باور به" تکامل و تحولِ ذاتی و طبیعی" بخصوص در انسان و مناسبات بشری باوری است که افکار و آثار او را همراهی می کنند ، همین ایام یعنی اوآخر 17و اوایل 18(...) که مصادف است با جنگهای فرانسه و آلمان (پروس) (1871ـ1870) و سپس همانطور که اشاره شد، انقلاب فرانسه (1799ـ1789) ، گوته بیشتر نظاره گرِ باورمند به نوعی به ـ اصلاح وتغییرات ـ خود جوش درون زای طبیعی است (1790ـ1794) تا انقلاب و جنگ های به اصطلاح آزادی خواهانه و تحمیلی. بعدها گوته در رابطه با انقلاب فرانسه چنین می گوید:
"من به این نتیجه رسیده ام که ،عامل و مقصرِ یک انقلاب بزرگ توده ها نیستند، بلکه حاکمان (تمامیت خواه و مطلق گرا) هستند.انقلابات ناممکن خواهد شد ، در صورتیکه حکومتگران بطور مستمر عادل وهوشیار ، متناسب با زمان در جهت بهتر شدن امور به استقبال و حمایت مردم روند و نه شرایطی فراهم آید که ضرورتها یی مردم را از پایین وادار و مجبور به مطالبه کنند."
اندیشه و باورمذکورـ در حقیقت ـ پیش ترو زمانی شکل می گیرد که او به سال 1790 در مسافرتِ تحقیقاتی خود در ونیز (Lido)وقتی با کشف و مواجهه با جمجمه ای از بُزِکوهی متوجه چگونگی ساختمانِ ساختاری جمجمه وستون مهره ای و فقرات ، می شود، و در می یابد که جمجمه روی ستون فقرات سوار نیست، و برای فهم و شناخت ستون فقرات، ضروتِ دیدن و شروع کردن از پایین به بالارا درمی یابد ،و به بسط اندیشهء بیولوزیکی و فلسفی خود دست می یازد. او توده ها و جامعه را به مثابه ستون مهرها و ستون فقرات یک مجموعه و ساختار عمومی(اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی) می بیند که در نوع انسانی و بشرگونه باید با جمجمه و سربه مثابه حاکمیت یا دولتِ گیرنده و هدایت کننده مجموعهءدرهم تنیده ، در ارتباط باشد، درصورت فقدان و یا کسستِ چنین ارتباطی، که از ضروریات "روابط و ساختارهای انسانی" هست، مجموعه بمرور از جزء به کل شروع به لرزش و اعتراض خواهد نمود.در باور گوته موجبات انقلاب فرانسه نمونهء بارز چنین گسستی است که در نهایت تلاطم ها و طوفا نهای حاصله ، بسیاری را به کام خود می کشد و نه تنها شاه "اِگزکوتیو" Execution(سر از تن جدا می شود) می شود بلکه بقولی " ...فرزندان آزادی خواه و عدالت جویش نیز به دست خود بلعیده" میشوند."
به سال 1792 بنا به تقاضایِ "هرسوک" ( کارل آگوست)وبه همراه او و به مدت 3ماه شاهد جنگ و کشتاری است میانِ پروس و فرانسه بوقوع می پیوندد، هست.
او در آثار و درام هایی که به فاصلهء سالها 1794ـ1791( چون "دِر گروس کوفتا"Die Gross-Cophta، "ژنرالِ شهروندان" Der Bürgergeneral،"....) می نگارد تلاش برآن دارد که با درک دیگرگونه اش از مفاهیمی چون "انقلاب" و "جنگ" خود رااز حوداث و طوفانهای زمان که موجبات شرایط نامطلوب را گشته و سوء استفاده ها و سوء فهم ها را فراهم آورده ـ دور نگاه دارد و مفاهیمی چون "مطلق گرایی" یا" تمامیت خواهیِ" کورکورانهء کهنه و مکانیکی را به تصویر کشد (مفهوم و معنی تمامیت خواه "آنسین رژیم"در طول انقلاب فرانسه بکار برده شد، که اشاره به حاکم وپاد شاه و...مطلقی دارد که حقوق و رای مردم جایی در ساختارش ندارد. حکومت حِرَمی) و از این روست که او گاه محکوم به عدم حمایت و حتی رودررویی با مقوله و مفاهیمی چون "آزادی" می شود.
گویی هر کسی را چنین "امکان"ـ ی نیست، که هر پدیدهء متحولِ موجود یا" اوبیکت" Object را وجود دگرگون شده ای ببیند که در نهاد خویش دیگرگونه های پَسین و بقولی" پیشین" را در شکل و نوع خودـ زنده و فعال ـ به همراه دارد(اینتگرالِ فیلسوفی /کِن ویلبر) Integrale Philsophy و این" نوع" و" شکل" و" فرم" در حدود و امکان ویانیازِ خویش از ـ" آزادی" ـ بهره می جوید و وقتی نیاز و طلب بدآن بیشتر می شود خود از درون با عوامل دیگرِ بیرونی هماهنگ شده و در یک پروسه و فرآیندی مطابق و هارمونیک ،" نیاز" و "خواسته" های خود را متناسب با" ضرورت" ها همراه با شرایط دگرگون می کند و این تغییر و دگرگونی البته یک سویه نبوده و ضرورتا چندجانبه و هارمونیک خواهدشد. و از اینروست که او با پدیده های مادیِ بیرونی با ساده نگری معمولِ عامیانه برخورد نمی کند و باور به " تکامل"در تعادل و "متامورفوزه" (دگرگونه گی و شدن) در گوته باور و تفکری است "علمی و فلسفی" که او با کنجکاوی و تلاش و سخت کوشیِ جستجوگرانه به آن رسیده .
تو گویی هستیِ زندگی، جبریDeterminism است که اینگونه گی پدیده ها از نگاه و باور گوته تحمیل به نوعیت در شکل و فرم می کند واین نزاع (داروین) و همزیستی (گوته) اجتناب ناپذیریِ دگرگونی و دگردیسی Metamorphoseرا در نهاد به همراه دارد، وچون انسان به باور اشتاینر R. Steinerخردمند و دارای هستی والای خودآگاهی فردی واندیویدیوم Individual آگاهی،اراده و انتخاب هست ،می تواند و براوست که مسیر جبری یا بقولی سرنوشت آسمانی Destinyخود را خود به دست گیرد و به نفع تکامل خویش تعیین و تغییر دهد. انسان آگاه به وجود و هستی خویش، ضمنِ دریافت و برخورد لحظه به لحظه با پیرامون خود، با خویش و خویشتن خود و پیرامونش تعیین تکلیف می کند. وبار دیگر این کنش و واکنش ـ در انسانِ متکامل ـ به باور اشتاینر یه سویه نخواهد بود (انسانِ اینتگرال )
اوآخرقرن 17واوایل قرن18که به اصطلاح با "عصر روشنگری Age of Enlightenment همراه است ، بسیاری از فلاسفه و دانشمندان وهنرمندان و... همچنان درگیرِ ، ـ در پیوند ویا در تعریف وتفسیر یا تبیین و توصیف ـ بر علیه یا لهِ پیشینیان خویش چون سقرط ،افلاطون یا ارسطو و... هستند. خِرَدگرایی علمی توام با مادی شدنِ تدریجیِ مناسبات انسانی و...، از ویژگی عصر روشنگری است و گوته برای درک و فهم، نیاز به دیدن و تولید اندیشه را دارد، در همین سالهاست (1780) که او مشغول تحصیل و تفحصِ سیستماتیک در زمینهء علوم طبیعیNatural Science مینرولوگی Mineralogy، بوتانیکBotany اوستولوگی،Osteology گئولوگی Geologyو زیست شناسی Biologyدر ارتباط با فیزیولوژی انسانی) است تا به سال 1784که کتابِ تحت عنوانِ "رمانِ زمین" رامی نویسدو مقاله ای در زمینه) Über den Granit und Planet منتشرمی کند). . تا سالهای 1790 همچنان سرگرم
تحقیق و پژوهش در عرصهء علوم طبیعی است و از اینروست که در این ایام کمتر اثر هنری از او مشاهده می شود، تااینکه به سال 1790ـ همانطور که اشاره شد ـ جهتِ پی گیری و پرژوهش های آناتومیک Anatomyو گیاه شناسی Botanyخود عازم ایتالیا می شود، که سرآغازِ پیدایش و توسعهء افکار و ایده های "زیست فلسفی" اواست. ابتدا در" لیدو" Lidoودر مواجهه و رودرویی با نوعی روئیدنی و گیاه و بعد کشف ـ همانطور که اشاره شد ـ در مواجهه با جمجمه ای از بزکوهی و تحقیقا ت در آن زمینه ، به کشفِ ایده یا "فرضیهء" ـ "دگرگونگی و دگردیسی ستونِ مهره ای به جمجمه ، در حیوانات و انسانها" ( تبدیل و تحولِ ستونِ فقرات در پروسه ای دگرگونی به جمجمه)نائل می شود و این سرانجام و آغازِ اولین قدم های اوست جهت توسعه و احیای باورهای فراگیرِ "زیستی فلسفی" و هنری او، و برای سالهای بعد که به آموزه های گسترده و فراگیرش در زمینهء "مورفولوژی" Morphology،یا " آموزه های اشکال و فرمها ـ که می توان آن را ساختار شناسانهء سیستمی نیز فرض کرد ـ (نگارنده) و به نوعی و در واقع آموزه های دگر گونه گی و تغییر اشکال هستند" شد. واین ایام مصادف است با انقلاب فرانسه و بر اساس همین باور ها و کشفیات اوست که موضع گیری های اودر مواجهه با انقلاب فرانسه باور به ـ" تکامل تدریجی و درون جوش ، ویا به اصطلاح ، ـ "اصلاح و شدن از درون و نهاد ارگانی" ـ است، تا تحمیل و القاء از بیرون، به توسط قشری خاص و یا شاید بر گزیده. (نگارنده)
به باور گوته اشکال و فرم هایِ متغیرپدیده ها، گویایِ عملکردهای سیستم های درونی و ارگانی پدیده ها هستند که از درون شکل می دهند و متحول می کنند، این ساختارِ پیوسته و متحول ، انقطاع نمی شناسد. شایداز اینروست که "انقلاب" ، "جنگ" و عواملی از این نوع و دسته است که به باور او نوعی ناهنجاری و" دفورماسیون" Deformationبه اشکال و پدیده های زیستی ـ طبیعی و اجتماعی ـ تحمیل می کنند واختلال در روند تکامل و تعالی عمومی را موجب می شوند . بدین ترتیب و با این باور، او خود را بطور اعم از "انقلاب" و به بطور خاص از "انقلاب فرانسه" دور نگاه می دارد.
ولی چه عامل و محرکهایی به این یا آن گونه گی وفرم گیری پدیده های زیستی یا اجتماعی و... منجر می شوند ؟ این عوامل و یا کنشگرها در پدیده های گوناگون چون ، روئیدنی ها ، جانوران یا حیوانات و یا انسانها چگونه است؟ در شناخت شناسی گوته از پدیده ها ، از یک نگاه، 2 جنبهء پیوسته و تفکیک ناپذیررا می توان دریافت. در نگاه اوگویی پروسهء شدن به "تعالی وتکامل" یا "انحطاط "و"اضمحلال" (پَست گونه شدن) بخصوص ـ در انسان و مناسباتش ـ بطور عام، روندی است اجتناب ناپذیر، و نوعیت و شکلیت این یا آن گونه بودنش مشروط به چه گونه گیِ پروسهء تکامل و تعالی اوست ، که این روند نیز در پژوهش ها و نتیجه گیری ها ودیده گاه ها ی عده ای از فلاسفه و محققینِ معاصر در عرصه های گوناگون مورد باز بینی و ارزیابی و "مکاشفه " قرار گرفته که قابل مراجعه و استناد هستند.
ادامه دارد
هانوفر. اول نوامبر 2010
ناصرپسانیده
این مطلب ضمن انعکاس نظرو دیدگاه نگارنده (ناصر پسانیده) نیز، متاثر از منابع ذیل می باشد:
ـ فلسفهء آزادی (از نگاه رودلف اشتاینر) DIE PHILSOPHIE DER FREIHEIT
GRÜNDZÜGE EINER MODERNEN WELTANSCHAUNG
1978 RUDOLF STEINER VERLAG/ DORNACH/ SCHWEITZ
ـ اِروس ، کوسموس، لوگوس (از کِن ویلبر) EROS ,KOSMOS, LOGOS ; EINE VISION AN DER SCHWELLE ZUM NÄCHSTEN JAHRTAUSEND ; 1996 WOLFGAN KRÜGER VERLAG FRANKFURT AM MAIN
DIE AMERIKANISCHE ORIGINALAUSGABE ERSCHIEN 1995 UNTER DEM TITEL; SEX , ECOLOGY, SPIRITUALITY IM VERLAG SHAMBHALA PUBLICATION, BOSTON 1995 KEN WILBER
ـ انقلاب فرانسه و گوته (از دانیل ویلسون) GOETHES WEIMAR UND DIE FRANZÖSISCHE REVOLUTION
GMBH &CIE; KÖLN, 2004 ; BÖHLAU VERLAG
ـ تراژدی فاوست GOETHE . FAUST : DER TRAGÄDIE ERSTER UND ZWEITER TEIL
HERAUSGEGEBEN UND KOMMENTIERT VON ERICH TRUNZ.
VERLAG C.H.BECK MÜNCHEN
ـ از مجموعه آثار و سخنرانی هایِ رودلف اشتاینر" دنیایِ متضادِ غربی و شرقی" راه های جهتِ فهم (درک) متقابل بواسطه (طریق) آنتروپوزفی. WESTLICHE UND ÖSTLICHE WELTGEGENSÄTZLICHKEIT/ WEGE ZU IHRER VERSTÄNDIGUNG DURCH ANTHROPOSOPIE/
1981/RUDOLF STEINER VERLAG/ DORNACH/ SCHWEIZ
|