رسانه های اینترنتی و سانسور اخلاقی (۱)
نیما آشوری
•
همه دیکتاتورها قلم شکنی هایشان را به بهانه حفظ "حرمت قلم و قواعد مطبوعاتی" و مبارزه با "بی ضابطه گی" قاعده مند و توجیه کرده اند. تفکری که فرمان فیلترکردن افکار دیگران و حذف قلم هایی که نمی پسندد صادر می کند, نمی تواند تفکری مدرن و دموکراتیک باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ آبان ۱٣٨۹ -
۲ نوامبر ۲۰۱۰
هنگامی که موازین اخلاقی را نه افکار عمومی و بنیان های تفکر و رفتار دموکراتیک و انسانی ,بلکه ذهنیتی خود حق پندار و نخبه گرا تبیین و به ایدئولوژی سیاسی بدل کند, "اخلاق" به فیلتر کننده ی افکار دیگران و مولد اختناق تبدیل خواهد شد. این نوع اخلاق گرایی, علیرغم وام گیری های به جا و بی جا از مفاهیم فلسفی و ادبی و هنری, نوعی اخلاق گرائی خرده بورژوایی , و از جنس فرهنگ مذهبی و ایدئولوژیک است.
درنظام نظری نویسنده محترم آقای ناصر کاخساز اخلاق چنین مختصاتی دارد. توجه به نوشته اخیر آقای کاخساز با وضوح بیشتری این نوع اخلاق گرائی خودحق مدارانه و نحبه پنداری های مایه گرفته از فرهنگ مذهبی و ایدئولوژیک را برابرمان قرار می دهد.
مقاله آقای کاخساز با تیتر "اغتشاش رسانه ای دموکراسی و ایماری" در سایت ایران امروز منتشر شده است.(2)
اگر حشو و اطناب های مقاله را- ... - کنار بگذاریم, اصل مطلب آقای کاخساز از این قرار خواهد شد:
" ... رسانههای اینترنتی ایرانی پهنهی تازشها و تک و پوی ِ عواطف توفانی، بجای تاملات اندیشمندانه شده است... هرکس خوابنما میشود و قلم بر کاغذ یله میکند و یِلخی مینویسد. تعهد ادبی و زبانی که شرط دیرین فعالیت قلمی و مطبوعاتی در جوامع فرهیخته و در «جوامع متأمل» است، مکان درست خود را در اِعرابِ نوشتن از دست داده است... زیر نام آزادیِ نظر، نه تنها حرمت قلم و قواعد مطبوعاتی به زبونی افتاده، که حرمت اندیشمندان نیز دستخوش یک شِبهادبیاتِ بهبار نیامده و تربیتنشده در مدارج سلوک ادبی، شده است. برخی سادهاندیشانه فکر میکنند که این بیضابطهگی، همان پلورالیسم است. و با این تصور مشتبَه، هیچ سطح و حد معقولی برای نوشتههای مستدل باقی نمانده است. آنها که با اخلاق مطبوعاتی آشنایی ندارند، مطبوعات را میچرخانند و شرط اخلاقی اهل قلم بودن را سانسور میدانند... در جایی که همه قلم به دست بگیرند، ارزش نوشتن زدوده میشود و این یک سندرم جامعهی بیمار است. جامعهای که تنها آغالیدن میداند، و نه اندیشیدن... این اینترنتِ سرشار از آغالش و تحریک، می تواند در شرایطی که امکان حداقلی برای پلورالیزم سیاسی به هستی بیاید، به اغتشاش و ناامنی دامن زند و جامعهی ایرانی را از روند دموکراسی مایوس کند..." (3)
و آقای کاخساز برای جلو گیری از مایوس شدن جامعه ایرانی از روند دموکراسی, فرمان "فیلتر کردن" افکار و حذف قلم صادر می کنند:
"...تازش بلرفون بر اسب پگاسوس فراتر از حدی معین مجاز نیست... نهاد تفاهم ارتباطی, به قدرتی منضبط نیاز دارد... نظام واکنشی رسانه ای... به سبب آنارشی اش ناتوان از فیلتر کردن آنارشی ادبیات سیاسی است... رسانه ها باید ناقل تفاهم ارتباطی, فرهنگ التزامی و زبان پیچیده ی انتقادی – نه مکالمه های موهن و ارزان آغالش گرانه – باشند... به این فناتیسم حقیقت خواهی در رسانه ها باید پایان داد..." (4)
آقای کاخساز ,که در همین مقاله نیز خود را مبشر "تعادل گرایی و مبالغه زدایی" نشان می دهد از همان آغاز همه ی نویسندگان و کامنت نویس ها و سایت ها و گردانندگان سایت ها را غیرمنصفانه یک کاسه می کند و با تفرعنی آزار دهنده همه را بی سواد و نا آگاه و بی اخلاق می خواند. آقای کاخساز از خود نمی پرسند اینترنت و سایت ها و جامعه ای که فقط در حال آغالیدن است و در آنها "هیچ سطح و حد معقولی برای نوشتههای مستدل باقی نمانده است" چگونه قادر به درک و فهم مطالب ایشان که "به بار آمده و تربیت شده در مدارج سلوک ادبی اند" هستند و آن ها را به مانند پاورقی های هفتگی منتشر می کنند. و یا بنده از ایشان می پرسم که چرا ایشان مقاله هایشان را برای انتشار به این آغالشگران بی سواد و بی اخلاق می سپارد؟
آقای کاخساز در شرایطی تعلیمی سرزنش و تقبیح سایت ها, نویسندگان و کامنت نویس های این سایت ها زیر بغل زده است که رسانه های اینترنتی ایرانی , گام های ارزشمندی به سوی حرفه ای شدن و دموکراتیزه شدن برداشته اند, سایت هایی که اکثر آنان را روزنامه نگاران و یا فعالان فرهنگی و سیاسی مجرب و آگاه به امور رسانه ای اداره می کنند.
ایشان برای اینکه فیلتراسیون اخلاقی مورد نظرشان را تئوریزه کند چنان فضای اینترنتی را تیره و تار و ترسناک و بی ضابطه و آنارشیک جلوه می دهد, و چنان این فضا را به امر دموکراسی در ایران پیوند می زند که هر کس نقش اینترنت های ایرانی و جامعه ایران را نشناسد فکر خواهد کرد بندناف دموکراسی در ایران به اینترنت و این چند سایت و مقاله نویس و کامنت نویس به بارنیامده و تربیت نشده در "مدارج سلوک ادبی" بسته است.
آنچه اسف بارتر است فرمان سانسور اخلاقی از سوی کسی ست که خود را کباده کش جنبش ملی و روشنفکری در ایران می پندارد. ایشان برای اینکه جامعه ایرانی (که در نظر ایشان همه در حال آغالیدن هستند) از روند دموکراسی مایوس نشود صلاح را در فیلتر کردن "نا مجاز"ها اعلام می کند.
اقای کاخساز در بخشی از این مقاله, پس از اعوجاج ها و اطناب هایی که لابد نشان از "تعهد زبانی و ادبی" و آگاهی ایشان به "زبان پیچیده ی انتقادی" دارد با تزی مشعشعانه, میل نوشتن را به فرهنگ مذهبی گونه خرده بورژوازی ارتباط می دهد تا راحت تر بتوانند فیلتر کردن و سانسور افکار و قلم دیگران را توجیه و تئوریزه کند؟
"این عامیانه کردنِ نوشتن، این میلِ به نوشتن، بدون التزام به مطالعه، (که مسلما قلمرو آن بیرون از سایتهای مرسوم اینترنتی باید باشد) از کجا میآید؟ این تمایل به قلمزدن، بازتاب میل به عدالت، بدون التزامهای مادی آن است. و این همانند قلم به دست گرفتن بدون پشتوانهی زبانی و تعهد ادبی است. این تقسیمِ قلم، تجلی روانی تقسیم عدالت بین همه است. و نشاندهندهی عقدهی برخاسته از ناتوانی در تقسیم عدالت است که مانند "ساس" به گفته ی ان نمایشنامه نویس روس در کتابی به همین نام, در فرهنگ مذهبیگونهی خردهبورژوازی قایم شده است و در پی موقعیت مناسب برای تجلی است. «ساسِ» خردهبورژواییِ میل به تساوی، مسلما در حق طبیعی هر فرد برای نوشتن نهفته نیست. این «ساسِ» تساویطلب در نسوج نظام واکنشیِ رسانهای نهفته است که به سبب آنارشیاش ناتوان از فیلتر کردن آنارشی ادبیات سیاسی است. چرا که خود ریشه در همین تساوی طلبی خردهبورژوایی دارد." (5)
و برای اینکه پشتوانه محکمی برای تزهای خود ارائه داده باشد پای مطبوعات در جوامع دموکراتیک را پیش می کشد و آنها را هم اهل فیلتر کردن اخلاقی معرفی می کند.
"مطبوعات در جامعهی دموکراتیک ضوابط حرفهای و اخلاقی محکمی دارند. در صدر این ضوابط پاسداشتن حرمت شخصی است. و نگهبانی از سطح استدلال در جامعهی دموکراتیک است..." (6)
این برداشت نشان دهنده درکی سطحی و فهمی نادرست از ضوابط حرفه ای و اخلاقی مطبوعات در جوامع فرهیخته و «متأمل» است. در جوامع فرهیخته و «متأمل» برای آزادی افکار, بیان و قلم حصر و محدودیت وجود ندارد, برای نمونه در سایت ها و مطبوعات متنوع و رنگارنگ این جوامع همه ی انواع نوشته ها و کامنت ها, و در سطوح مختلف وجود دارند. هر کس هر آنچه می پسندد انتخاب می کند, می بیند و می خواند. این یعنی الفبای دموکراسی که متاسفانه آقای کاخساز متوجه آن نیست. در این جوامع فیلتراسیون و سانسور, حتی نوع " اخلاق" ای که آقای کاخساز توصیه می کند ضداخلاقی و نقض آزادی اندیشه, بیان و قلم تعریف می شود. بدون شک تفاوت است میان سانسور اخلاقی و به گزینی, و به گزینی برخی نشریات و سایت های عمومی از میان انبوهی مطلب دریافتی, حذف و سانسور تعریف نخواهد شد. در جوامع فرهیخته و "متأمل" چنانچه نسبت به هر نوع اثری, البته پس از انتشار شکایتی مطرح شود و یا مغایر قانون تشخیص داده شود, قانون پا پیش می گذارد و مساله را مورد بررسی و پیگرد قرار می دهد. در این جوامع سایت ها و نشریه های "موهن و آغالش گرانه" نیز آزادانه انتشار می یابند بدون اینکه مورد سانسور اخلاقی قرار بگیرند. جامعه فرهیخته و "متأمل" جامعه ای است که می فهمد موهن و زشت و ادب و نزاکت و مفاهیمی از این دست در نگاه انسان ها تعریف ها و مشخصه های متفاوت دارند و آغاز فیلتراسیون و سانسور به این دلیل که برخی افراد مطالب یا مکالمه هایی را "موهن و ارزان آغالش گرانه" تشخیص می دهند, آغاز پایان آزادی بیان و قلم خواهد بود.
آقای کاخساز از ترویج فرهنگ تعادل به عنوان اصلی ترین شرط دموکراسی سخن می گوید اما در عمل خواستار اجرای فرهنگ حذف است. تعادلی که با خذف دیگران بوجود آید تعادلی ضددموکراتیک و غیراخلاقی خواهد بود. "فناتیسم حقیقت خواهی" بنمایه تفکری است که فیلتراسیون و سانسور اخلاقی را توصیه می کند و امروز مذهبیون قشری در جهان پرچمدار چنین تفکری هستند. تفکر آقای کاخساز متاسفانه از چنین فناتیسمی تأثیر گرفته است.
نیما آشوری (دانشجوی علوم اجتماعی)
آبان ماه 1389
Nima601@hotmail.com
*********
1- ابتدا این مقاله برای سایت ایران امروز که ناشر افکار آقای کاخساز است فرستاده شد. نامجاز تشخیص داده شد و آن سایت منتشر نکرد.
2,3,4,5,6
politic.iran-emrooz.net
|