از : فرامرز خاکی
عنوان : ما نمی توانیم در متن مبارزات مردم نباشیم
آقای قراگوزلو ،در این نوشته ی خود، تلاش نموده تا نقش و شخصیت مهندس موسوی، در ارتباط با عملکرد ایشان، در سالهای اول انقلاب و در پست نخست وزیری ،تبیین نمایند.
البته آقای قراگوزلو ، در همین مقاله پیش بینی نموده اند که حرفهای ایشان به «مزاق » بعضی ها خوش نمی آید و «حملات » شروع خواهد شد: «بعد از انتشار این مقاله، به رسم سال های گذشته منتظر خواهم ماند تا جبهه یی به وسعت دشنه ها و دشنام ها به رویم گشوده شود: هزار دشمن ام ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک»
البته این که مسئله ای را حل نمی کند و بحث ها همیشه طرفدار و مخالف دارد، اما می تواند با قاعده باشد :
- نویسنده ی محترم باید از توجه به نوشته ی خود استقبال نماید. هرکس بخواهد نسبت به این نوشته ی آقای قراگوزلو اظهار نظرکی تکمیلی و منطقی نماید، الزاما «دشنام » و «دشنه » محسوب نمیشود. مگر چه خبره که ایشان نباید انتظار حرفهای «نازک تر از گل » را داشته باشند ؟
- خوانندگان عزیز هوادار مهندس موسوی هم نباید هرگونه بحث و گفتگو در باره ی عملکرد عمومی حکومت اسلامی و آن قسمت که شامل مهندس موسوی میشود را به حساب «توطئه » و «تضعیف » جنبش بگذارند. مگر ادعاهای نادرست و بی پایه مطرح شود.
با این مقدمه عرض می کنم که نوشته ی آقای قراگوزلو «برشی » از حوادث بعداز انقلاب را نشان میدهد که پیوستگی خود را با «کل » حوادث دوران مورد نظر از دست داه ست . من از این برخورد آقای قراگوزلو بسیار تعجب می کنم.
فرض کنیم ، نوشته حاضر به زبانهای خارجی هم ترجمه شود. آیا واقعا از دهه هفتاد قرن بیستم ، تا امروز مملکت ما که آقای قراگوزلو در سرمایه داری وابسته بودن آن بیشتر ازهمه وسواس دارد، به همین سادگی جولانگاه شاه،خمینی،خامنه ای ،موسوی ، رفسنجانی ،خاتمی ، احمدی نژاد و چند تای دیگر بوده ؟
در سال ۵۶ بتدریج و خزنده فرار سردمداران حکومت سابق شروع شد. بسیاری از آنها، از چشم انداز سیاسی و شاید بیماری شاه خبر داشتند. البته غرب و در راس آن آمریکا فشار بر حکومت را در ظاهر رعابت منشور حقوق بشر شروع کرده بود ولی فعالیت های لابی های آمریکا ثابت میکرد که بیشتر علاقه به «تغییر در بالا» ی حکومت مطرح بود. اخیرا بعضی از ایرانی ها در آمریکا هنگامیکه جیمی کارتر قصد معرفی کتاب خود را داشته با تظاهرات و سوزاندن کتاب او نسبت به نقش او در سقوط شاه اعتراض کردند. جدا از رفتار نادرست آنها که یاد آور فالانژ های خمینی شد. ولی سرمایه داری وابسته ی ایران در بحران خود و در شرائط سال ۵۷ با هر دلیل که آقای قراگوزلو قبول داشته باشد، دیگر امکان رقابت در جهان سرمایه داری آن «دوران» را نداشت و ادعاهای «ژاپن دوم » آسیا با پشت کردن به «دروازه های تمدن بزرگ » بکلی منتفی شد. وارد این بحث نمی شوم که که چگونه رهبری سرمایه داری وابسته ی ایران از شاه به خمینی منتقل شد. ولی می توانیم صحبت کنیم که آلترناتیو های دیگر کدام بودند ؟ ولی این هم دردی را دوا نمی کند !
وقتی مرجع تقلید شیعیان آیت الله خمینی رهبر انقلاب شد ، شادروان مهندس بازرگان بارها گفت که او دسته چاقو را دارد و تیغه ی آن جای دیگری ست - همه میدانستند که منظورش خمینی بود.
خودمان را گول نزنیم، بازرگان و تمام نیروهای ملی و ملی مذهبی نمی توانستند شرائط را به سال ۵۶ برگردانند. بازهم بقول بازرگان باران میخواستیم «سیل » آمد و همه چیز را با خود برد بهترین تشبیه زمانه بود.
سرمایه داری وابسته ی زمان شاه تیکه پاره شد و هر «طائفه » بخشی از آن را «تصاحب» کردند. بنیاد مستصعفان ، صنایع ملی ، بنیاد امام ، اطاق بازرگانی ، بانک صنایع و معادن«بانک توسعه صنعتی سابق» - بنیاد ۱۵ خرداد ، بنیاد علوی «بنیاد پهلوی سابق» و..و..و..
کسی نمی داند چه غارتی از باقی مانده ی سرمایه داری وابسته در آن دوره توسط حواریون خمینی صورت گرفت - صادق طباطبائی ها ، بنی صدر ها ، قطب زاده ها ، آیت ها ، یزدی ها از این مرکز دانشکاهی به آن واحد صنعتی میرفتند تا با تعریف از اسلام «ناب محمدی» سرمایه داری وابسته را از «خطر» دانشجویان و کارگران انقلابی مصون نگاهدارند. صادق طباطبائی در پالایشگاه تهران گفت : در جامعه ی «اسلام ناب محمدی » پول برچیده میشود و در معاملات مردم با صلوات اجناس را رد وبدل خواهند کرد !
معلوم بود که تمام آنها اعم از مکلا و معمم حتی اگر تمام اختلافات و رقابت را هم نداشتند . هرگز قادر نبودند سرمایه داری وابسته ایران با تمام کج و معوجی آن را هدایت و مدیریت کنند. این اصل مطلب ست ! عقب ماند ترین لایه های اجتماعی در یک شرائط استثنائی در راس قدرت قرار گرفتند. آقای قراگوزلو باید در این زمینه صحبت کنند.
- چه آنهائیکه از ۲۲ بهمن از خمینی حمایت کردند ( حزب توده ) و چه آنهائیکه از همان ابتدا علیه حکومت اسلامی (چریکهای فدائی ) برخواستند بنوبت سر به نیست شدند.
- چه آنهائیکه از ابتدا با حکومت بودند و سپس مخالف شدند (مجاهدین ، نهضت آزادی و اصلاح طلبان حکومتی ) و یا آنهائیکه اول مخالف بودند و سپس موافق حکومت شدند ( فدائیان اکثریت) بازهم سرکوب شدند.
در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ و اشغال سفارت آمریکا و ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلی تقریبا اساس مملکت و سرمایه داری واسته از هم پاشیده بود دیگر هیچ یک از نرم های متدوال که حکومت وابسته ی شاه در حال بده بستان با غرب بود اعتباری نداشت. دیپلوماسی
و حمایت غرب از ایران به شل کن سفت کن و شکایت های مستمر سرمایه داران خارجی به دیوان داوری لاهه تبدیل شده بود. حکومت به معاملات پنهان برای گرو گان گیری / آزادی اتباع غربی در لبنان و سایر کشور روی آورده بود ، ماجرای مک فارلین و ایران گیت بعداز گروگان گیری اتباع آمریکائی در سفارت آمریکا شکل میگیرد.
در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ اعتراض نیروهای مجاهدین و همراهان آنها با وحشیانه ترین شکلی به حمام خون تبدیل میشود. اولین رئیس جمهور انتخابی «برکنار » میشود. حزب جمهوری اسلامی منفجر میشود و چند بعد کاخ ریاست جمهوری ! دومین رئیس جمهور رجائی و دومین نخست وزیر باهنر کشته میشوند. کسانی که جو آنروز ایران را بیاد میاورند اذعان خواهند نمود که حکومت نالایق و جنگ افروز در طی دو سه سال منطقه را به انبار ی از باروت تبدیل کرد. از این بهتر نمیشد تولید کنندگان اسلحه جهان را خشنود نمود. تمام زاغه های مهمات شاه که در طول ۲۵ سال به حکومت وابسته ی ایران تحمیل شده بود «دود » شد. سپاه وبسیج در برابر ارتش «علم » شده بود که معلوم نیست چه بخش از در آمد نفتی را بخود اختصاص داده بود. دادگاههای انقلاب اسلامی و در راس آن دادرسی انقلاب اسلامی که جلاد اوین اسدالله لاجوردی یا «جغد» خمینی در آن لانه داشت سیاهترین روزهای تاریخ معاصر ایران را رقم زدند.
در این شرائط ضدمردمی و جنگ زده ماشین دولتی را به مهندس سید حسین موسوی تحویل دادند. اگر کسی انتطار داشت و یا دارد که موسوی باید از باهنر یا رجائی و یا از شریف امامی یا آموزگار و هویدا کارنامه ی درخشان تری داشته باشد بسیار مضحک میشود.
فرض کنیم بهترین دولتمرد تاریخ معاصر ایران در هرج و مرج سال ۱۳۶۰ در زیر عبای خمینی قرار می گرفت .چه میتوانست بکند. این به معنی دفاع از موسوی تلقی نشود بلکه انتقاد به روش مطالعه و تحلیل آقای قراگوزلو می باشد.
لذا ارزیابی «مجرد » صدارت مهندس موسوی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ در میان یک مجموعه ی هرج و مرج طلب و مافیائی نه میتواند منطقی باشد و نه قابل ملاحظه . مملکت ما از فردای ۲۲ بهمن در تمام شئونات به قهقرا رفته و باید شجاعانه اعتراف کنیم .
اراده ای که فکر میکرد به جای شاه می توان از نیروهای مذهبی برای جلوگیری از خطر کمونیسم در ایران به کار و کسب پررونق سرمایه داری ادامه داد به تکامل تاریخی و اجتماعی ایران خیانت کرد. خود نیز متضرر شد و شرمگینانه اعتراف کرده ست .نیروهائی که معتقد به ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی هستند در مقطع ۵۶و ۵۷ به دلایل مختلفی نتوانستند حول خطر سازش غرب با خمینی پلاتفرم داشته باشند تا قبل هژمونی خمینی مردم را از آینده سیاه روشن نمایند.
امروز هم در بر همان پاشنه میچرخد ولی فرق اصلی آن با ۵۷ در این ست که این بار عقب ماند ترین جریان اجتماعی تحت فشار مبارزات میلیونی مردم ست و امکان بهتر شدن شرائط بسیار بالا ست مگرآقای قراگوزلو عکس آنرا ثابت کنند .تمام کسانی که بین اصلاحات ارضی و خمینی از خمینی حمایت کردند نیز غافل بودند. این به معنی نادید گرفتن دیکتاتوری برآمده از کودتای نظامی شاه نیست و اموز هم به معنی تمام اجرامی که حکومت از سر تا پا مرتکب شده ست. با یک کلیشه ی « سرمایه داری وابسته» نمی توان تمام مصائب این حکومت فاشیستی را با حکومت شاه مقایسه کرد. میزان استثمار و سرکوب در حکومت های سرمایه داری یکنواخت نیست.مردم از طریق مبارزات دائمی خود سنگر به سنگر سرمایه داران رنگارنگ را وادار به عقب نشینی می نمایند. در این مبارزات ست که مردم رهبران خود را پیدا می کنند . ما نمی توانیم در بطن مبارزات مردم نباشیم تا روزی روزگاری نوبت چپ کمونیستی و کارگری برسد.
٣۲۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : منصوری
عنوان : دوست لیبرال دمکرات چپ میانه من
بنظر می آید بسیار جوانید و در دوران قیام ۵۷ فعال نبوده اید. بر اساس تفکر نقد بعد از مرگ شاه و انتقاد از خمینی(موسوی در این مقطع )ضعیف کردن جنبش تلقی شدن خمینی امام خمینی شد و محصولش که بر همه معلوم کشتار و جنگ و فقر. نقد می تواند دست رهبری را بر ملا کند آیا اگر مردم می دانستند که آمدن خمینی برایشان این همه بدبختی ببار می آورد برای آوردنش از خود مایه می گذاشتند. در هر جنبشی باید مداوم رهبری را نقد کرد تا از کنترل خارج نشود این یک حقیقت علمی تاریخی است مخصوصا در ایران که جامعه در گردشی بی وقفه مشغول باز تولید دیکتاتوری است حتی در اپوزیسیون ما بزرگ دیکتاتور داریم قدری در یکی از این باشگاههای سیاسی کار کنید تا عمق این بلای خانمان سوز را دریابید.نقد علمی اقتصادی که جای خود دارد و باید که از آن بهر شکل دفاع کرد.
٣۲۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : از جنبش سبز حمایت می کنیم با پرونده موسوی آشنا هستیم و حمایت ما از او تاکتیکی است. هر کسی یقه ی احمدی نژاد و خامنه ای را رها کند و به یقه ی موسوی بچسبد به ا.ن و خامنه ای کمک کرده و می کند
از رهگذر تشکر می کنم که در عقایدش ثابت قدم و شفاف بوده است. رهگذر گرامی، من اطلاعات وسیع شما را ندارم ولی با مطالعه همه نظرات داده شده پای مقالات قراگوزلو و تجربه زندگی در ایران تا همین چند سال اخیر و آنچه از بدو تولد جنبش سبز تاکنون دیده ام با شما موافقم. کوبیدن موسوی را در این برهه زمانی غلط می دانم چون مردم برای بیرون کردن احمدی نژاد بود که به موسوی رای دادند تا فضای سیاسی را کمی باز کنند تا برداشتن قدمهای بعدی آسانتر شود. هیچکس عاشق چشم و ابروی موسوی و کروبی نبود و نیست. همه آنهایی که رای دادند همانطور که موسوی خودش گفت بین بد و بدتر را باید انتخاب می کردند. زدن موسوی بنفع احمدی نژاد و خامنه ای است و دفاع از ایندو جانی و متقلب است که به زن و مرد ما تجاوز کردند، مردم را زیر چرخ ماشین های انتظامی شان له و لورده کردند و از پلها به پایین پرتاب کردند. من به کسانیکه به موسوی چسبیده و جناح بدتر را ول کرده اند که هر غلطی می خواهند بکنند بسیار شک دارم. این بهانه ها را هم که دارند بوظیفه انسانی خود عمل می کنند تا مثل توده ای سابقه بدی از خود بجا نگذارند را هم قبول ندارم. ما همه که از جنبش سبز حمایت می کنیم با پرونده موسوی آشنا هستیم و حمایت ما از او تاکتیکی است. هر کسی یقه ی احمدی نژاد و خامنه ای را رها کند و به یقه ی موسوی بچسبد به ا.ن و خامنه ای کمک کرده و می کند حال می خواهد تحت لوای مباحث اقتصادی باشد و یا نقض حقوق بشر در ایران.
٣۲۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضاسالاری رضاسالاری
عنوان : فراتر از حیطه واقعیت موجود قدم نزنیم، از انتقاد و نقد هم نهراسیم:
جناب احمد محترم،
پیشداوری براساس فرضیات و وهمیات:
متأسفانه، روش پاره ای از مدعیان و طرفداران چپ تندرو کارگرسالاری و ویژه کارخانه ویژه آنها، همین برچسب زدن های سبک کهنه شده لنینیست−استالینیستی است که تا قافیه دیالکتیک بتنگ میآید و پای استدلالشان چوبین میشود، بمحض دیدن نقدی، بلافاصله و بدون هیچ تأمل و فکری، فقط برچسب های تدافعی شلیک میکنند، مثلاً: لیبرالی، بورژوایی، خورده بورژوایی، سرمایداری، منشویکی، ضدانقلابی، توده ای، فدایی، اصلاح طلب، و ....و. نظیر حکم جنابعالی: «تجربه جناب سالاری و رفقای توده ای شان این را می گوید» بابا من فقط مثالی از توده ای ها زدم! فراتر از حیطه واقعیت موجود قدم نزنیم!
جناب آنچه در تاریخ بشر باعث رشد و رفع نواقص نظریه ها و تفکرات علمی و عقلانی بشر شده همان تنقید و امکان نقد و انتقاد از آنها بوده است (بحث ها و تجربه های مارکس و انگلس باخود و دیگران)، نه تأیید و اجبار به تمکین و تمجید و به به و چه چه گفتن!
پس نهراسید تا مجبور شوید که بفرمائید: « اما تا مقاله ای از قره گوزلو در می آید رهگذر و سالاری انجا هستند تا مگر کسی منحرف شود!! » اگر سخن حقی گفته شده با نقد ما دچار خدشه ای نمیشود! پیروز باشید!
٣۲۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها
مصاحبه مجید خوشدل با حسن حسام از کادرهای قدیمی راه کارگر در مورد «حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها » در آدرس زیر خواندنی است:
http://www.goftogoo.net/
خوشدل در مقدمه مصاحبه بخوبی مواضع نادرست برخی از چپها را بیان کرده است. وی میگوید:
«باند احمدی نژاد با ملغمه ای از پوپولیسم سیاسی و فلسفی، و نیز عوامفریبی ویژه ی زمامداران حکومت اسلامی به«انتخابات» دوره پیشین پای گذاشت. در یک دوره چهار ماهه پیش از مضحکه انتخابات در ایران، صحبت از«عدالت اجتماعی» بود و قطع کردن دست مافیای قدرت، و نیز آوردن پول نفت بر سر سفره مستضعفان. برای اطلاع برخی از«رفقا» باید گفت: طیفی از«چپ» های داخل، این باند فاشیستی را در عرصه سیاسی و در حوزه اقتصادی تئوریزه می کردند و در ستاد«انتخاباتی» احمدی نژاد در سایه قرار داشتند. کافی است به لیست حامیان کاندیداتوری احمدی نژاد در دوره پیشین ریاست جمهوری توجه کنیم تا آه از نهادمان برآید. کار به جایی رسید که نماینده عقب افتاده ترین شکل سرمایه داری و فاشیستی ترین قرائت موجود از اسلام شیعی فقاهتی، از سوی یکی از فعالان سیاسی شناخته شده، صفت«بچه های اعماق» را دریافت می کند.
فاجعه، با سکوت چپ مترقی در خارج کشور به اوج خود می رسد تا سیکل معیوبِ فاشیسم مذهبی را کامل نماید.»
« دامنه سرکوب سیاسی و اجتماعی در شهرهای ایران خارج از تصور اغلب فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج است و آتش فاشیسم مذهبی دامن همه اقشار اجتماعی را گرفته است. طوری که دست دادن و بوسیدن مدعوین هم مصداق مخالفت علنی با حکومت را پیدا کرده. اما کماکان برای طیفی از نیروها و سازمانهای سیاسی کشورمان، خیزش اخیر ایران معادل موسوی و کروبی و خاتمی، و خواستهای حداقلی و نازل آنان است.
نیروها و گروههای مزبور خیزش ایران را سه طلاقه کرده اند و تنها زمانی که شمشیر استبداد مذهبی گردن«فرزاد» و«محمود» و «منصور»ها را نشانه می گیرد، دست به قلم برده و فریاد یا مصیبتا سر می دهند. در نزد اینان حقوق و کرامت انسانی یعنی دوغ. ایدئولوژی و پایگاه طبقاتی؟! انسان است که به وی حق حیات می دهد. »
«دولت فاشیستی- پوپولیستی همچنان با چراغ روشن در خیابانها و شاهراههای ایران از روی انسانها رد می شود و برای جنایتهایش چراغ سبز دارد؛ هم از سوی طیفی از«چپ» های وطنی- از جمله با سکوت شان- و هم از سوی همتایان آنها در خارج کشور.
« جای چپ مترقی، کنشگرا و با شهامت اخلاقی در میادین بزرگ سیاسی و نظری در ده سال گذشته خالی بوده است.
نیروهای سیاسی مترقی ایرانی«وظیفه»ای بس دشوارتر به عهده دارند، آنگاه که چهره منفور ائتلاف حجتیه- سپاه در نزد بخشی از افکار عمومی غرب، منطقه خاورمیانه و کشورهایی از قاره آفریقا به عنوان محبوب قلبها قالب می شود.»
«تجربه دهشتبار سالهای ۵۷ تا ۶۱ شمسی در ایران و ماجرای«ضد امپریالیست» کردن حکومت اسلامی به ضرب و زور فراوردهای انترناسیونال سوم در اشل بزرگتری در حال تکرار است، اما چپ مارکسیست تا کنون با مخفی شدن در محفل های خود، قافیه را باخته و میدان را به حریف واگذار کرده است. »
٣۲۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : مرتضی پناهی
عنوان : مقاله را نخواندی رهگدر نا منظر
به نظر می رسد این جناب رهگذر اصلن مقاله را نخوانده وارد بحث شده اند. لطفا یک بار عینک عداوت را کنار بگذار جناب ره گدار و بتدای مقاله را بخوان. آن جا که عملکرد دولت نهم ( احمدی نژاد )دبا آمار دقیق نقد شده. در ضمن من در جای دفاع از خامنه ای و دیگران نایستاده ام اما همین قدر می دانم که همه کاره دولت موسوی بود و رییس جمهور نقش تشریفاتی داشت. واین نخست وزیر محبوب امام بود که تصمیم می گرفت. وزیزش معین و خاتمی و ووو بودو درست به همین دلیل نیز وقتی که رفسنجانی رییس جمهور شد پست نخست وزیزی را برای تمرکز قدرت در ریاست جمهوری از قانون اساسی حذف کردوالته در مجلس موسسان
موفق باشید. در ضمن مقاله هم بسیار خوب و مدلل و دلنشین نوشته شده و تنها مقاله ای است که در این مدت عمل کرد موسوی را در حوزه اقتصاد نقد کرده. تا امروز هر کی می خواست موسوی را نقد کند فورا و بی زحمت می رفت سراغ کشتار های دههی ۶۰ حالا یک عزیزی ؛ دوستی, نویسنده ای آشنا آمده ودوتا کلمه حرف حساب زده باید به توپ بست. ما کی می خواهیم سره را از ناسره تشخیص دهیم. موفق باشید. مرتضی پناهی از فرانسه.
٣۲۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : خامنهای با هیچ کلکی نمیتواند از کشتار مردم بیگناه شانه خالی کند
سرکار خانم مرسوس، کاربرد کلمات ناشایست هوچیگری و عوامفریبی ناشی از چیست؟ جواب سئوالات بنده کاملا بر فعالین سیاسی معلوم است. چرا جناب استاد چشم بر نقش جناح غالب بازار بسته است و فقط موسوی را که «فعلا» در مقابل جنایتکاران ایستاده زیر ضرب گرفته است؟ مواضع چپهای حامی رژیم تبهکار ایران، کاریکاتور مضحکی از مواضع حزب توده در اوایل انقلاب است که چشم بر ارتجاع آشکار بستهاند و احمدینژاد را رابینهود میبینند. فعلا عبای خامنهای لای در گیر کرده و با هیچ کلکی نمیتواند از کشتار مردم بیگناه شانه خالی کند.
٣۲۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیلا مرسوس
عنوان : قراگوزلو یا موسوی؟
با سلام به دوستان
روز گذشته یکی از دوستان من جلوی چشم خودم کامنتی را گذاشت که کم و بیش مانند نظر به غایت درست آقای شهاب است. گویا دوستان قراگوزلو را با موسوی عوضی گرفته اندو قراگوزلو تحلیل گر سیاسی ست نه گوینده نا گفته. جناب موسوی باید به پرسش های شما جواب دهد و اصولا به ما بگوید حالا که بقول شما کلا از حکومت حذف شده برای چه ناگفته هایش را نمی گوید؟/ بی چاره ما.و بیچاره کسانی که هنوز به موسوی توهم دارند و به خاطر وی یقه ی قراگوزلو را جر می دهندو اصلا تمام این ناگفته ها نزد آقای ری شهری و حجاریان محفوظ است. چرا از این آقایان نمی پرسید؟ مگر قراگوزلو سخنگوی موسوی ست. ؟ از دکتر محیط بپرسید. از فرخ نگهدار.از دیگران که با موسوی حشر و نشر دارند. این قراگوزلو چه گیری کرده در میان جماعتی هوچی که سوال شان نیز مانند رفتار و کامنت شان عوامفریبانه است. نه مردم دیگر گول موسوی و خاتمی و کروبی را نمی خورند.
٣۲۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : نقش باند جنایتکار حاکم در دهه ۶۰
جناب شهاب گرامی، بنده و سایر فعالین سیاسی و قطعا جناب قراگوزلو جواب این سئوالات را میدانیم. ایشان در تحلیل وضعیت در دهه ۶۰ ذکری از جناح بازار و مدافعین آن نظیر جناح خامنهای و احمدینژاد نمیکنند. دلیل این را من نمیدانم. تمامی باندهای رژیم در بیعدالتیها و انحطاط همه جانبه جامعه ما نقش داشتهاند و قطعا در موقع مقتضی باید پاسخگوی اعمال خود در دادگاه صالحه باشند. در هر صورت گذاردن تمام تقصیرات بر گرده جناح مغلوب حکومت و عدم ذکر نقش باند جنایتکار حاکم قابل تامل است.
٣۲۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : Hadi Shahab
عنوان : رهگذرمحترم، بهتر نیست جواب سوالاتی را که شما اینجا از قراگوزلو کرده اید از آقای موسوی بخواهید.
رهگذرمحترم،
بهتر نیست جواب سوالاتی را که شما اینجا از قراگوزلو کرده اید از آقای موسوی
بخواهید. فکر نمیکنید جواب قراگوزلو فقط حدس هایش میتواند باشد یا اینکه فکر میکنید آقای موسوی در اینباره با قراگوزلو صحبت کرده !!!!
تهدیدهای آقای موسوی درماههای گذشته جهت بیان حقیقت در همان حد تهدید ماند. آقای موسوی حتا جرات گفتن حقایق را بعد از ۲۲ سال نداشت....
رهگذرمحترم آخر چه کسی بهتر از او "موسوی" می تواند سوالات شما را پا سخ بگوید:
چرا خامنهای از معرفی موسوی در سال ۶۴ برای نخستوزیری خودداری میکرد؟ اختلاف آنها چه بود؟
در دهه ۶۰ چه کسانی خواهان آزادی بدون محدودیت واردات بودند و چه کسانی از تولید ملی دفاع میکردند؟
در تخصیص بودجه جنگ ویرانگر، چه کسانی خواهان تخصیص تمام منابع ارزی در جنگ و تداوم آن بودند؟ دعوای رفیقدوست و موسوی بر سر چه بود؟
موضع خامنهای و احمدینژاد و همکاران فعلیاش درآن موقع چه بود؟
زنده باد حق جویی و حق طلبی
ما را با مصلحت از آغاز کاری نبود
هادی شهاب
٣۲۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : دلخوشی به شعار بدون عمل، شما را به هیچ وضعیت بهتری رهنمون نمیکند
در پاسخ «احمد» کامنت گذاری که به دیگران توهین میکند: جناب یا متوجه نظر من نیستید و یا چپنمایی میکنید. حکومتی ۳۰ سال است زندگی اکثریت مردم را به تباهی کشیده و عوامل رنگارنگش در صدد تخطئه هرگونه جنبشی بر علیه این جلادان ضد بشر هستند. بنای سوسیالیزم نیاز به مردمان آگاه و متشکل دارد. لطف بفرمایید بگویید در شرایط فعلی با استبداد خونریز حاکم در ایران که خودیهای سابق را هم تحمل نمیکند، گام اول در راستای سوسیالیزم چیست؟ اگر قادر نیستید ۱۰-۲۰ کارگر را در ایران سازماندهی کنید، چگونه میخواهید به جامعه آرمانی جهش کنید؟ دلخوشی به شعار بدون عمل، شما را به هیچ وضعیت بهتری رهنمون نمیکند.
٣۲۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : احمد
عنوان : از شب هنوز مانده دو دانگی
رضا سالاری گرامی- توده ای های سابق و واداده های فعلی شاغل در بانک جهانی هر روز داد می زنند که سوسیالیزم یک پروژه رویائی بود که در نهایت استالین می زاید. انسان موجودی است طماع و برتری جو و آنچه که شایسته وی است همین نظام نا برابر است. در آمریکا زحمتکشان بیکار شده نا خواسته باید گاهی با تغییر اوباما برقصند و گاه با تی پارتی برای اینکه تجربه جناب سالاری و رفقای توده ای شان این را می گوید که در این لحظه تلاش برای دنیای بهتر فقط از کانال ستایش دست آوردهای سرمایه داری می گذرد. آقای سالاری نرمالایز نشدن آمار را اشتباه غیر قابل بخشش نویسنده می خواند ولی ضرب و جرح کارگر فرانسوی را نرمالایز نمی کند تا به عمق توحش پی ببرد.
بهر روی نظر جناب سالاری این است که بر اساس اولویت ها ابتدا قره گوزلو را باید خفه کرد و حتی اگر بحثی آماری نویسنده ارائه می دهد با یک جمله باید کارش را ساخت بینش قره گوزلوئی منقرض شده است اما تا مقاله ای از قره گوزلو در می آید رهگذر و سالاری انجا هستند تا مگر کسی منحرف شود!!
مصداق آنجه که قره گوزلو می خواهد بگوید را شاملو اینگونه بیان کرده
یاوه،
خلائق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر می کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی
ور تائبید و پاک و مسلمان،
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی «!
هر گاو گند چاله دهانی
آتشفشان روشن خشمی شد:
این گول بین، که روشنی آفتاب را »
« از ما دلیل می طلبد
توفان خنده ها...
خورشید را گذاشته، -»
می خواهد
با اتکا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
«. از نیمه نیز بر نگذشته ست
توفان خنده ها...
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم
پیچید.
سرتاسر وجود مرا
گوئی
چیزی به هم فشرد
تا قطره ئی به تفتگی خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخی تمامی دریاها
٣۲۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : چند سئوال
جناب قراگوزلو، در مورد اقتصاد در دهه ۶۰ نوشتهاید. لطفا برای تدقیق مقاله، در نوشتار بعد به سئولات زیر پاسخ دهید:
وزیران طرفدار بازار سنتی (توکلی، عسگراولادی، مرتضی نبوی، ناطق نوری، رفیقدوست،... ) چرا از دولت موسوی در سال ۶۲، ۶۴و ۶۶ اخراج شدند؟
چرا خامنهای از معرفی موسوی در سال ۶۴ برای نخستوزیری خودداری میکرد؟ اختلاف آنها چه بود؟
در دهه ۶۰ چه کسانی خواهان آزادی بدون محدودیت واردات بودند و چه کسانی از تولید ملی دفاع میکردند؟
در تخصیص بودجه جنگ ویرانگر، چه کسانی خواهان تخصیص تمام منابع ارزی در جنگ و تداوم آن بودند؟ دعوای رفیقدوست و موسوی بر سر چه بود؟
موضع خامنهای و احمدینژاد و همکاران فعلیاش درآن موقع چه بود؟
سئوالات فراوان است، ولی پاسخ شما به این چند سئوال به شفافیت موضع سرکار کمک میکند.
٣۲۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : رهگذر
عنوان : ملتی اسیر دست یک حکومت فاسد و تبهکار است و جایی برای دفاع مستقیم یا تلویحی از جانیان حاکم نمیماند
مدیران محترم اخبار روز، با سلام. بنده نظری بر مقاله آقای قراگوزلو گذاشتم که درج نشده است. سئوالاتی از ایشان کرده بودم که میتوانست به شناخت بیشتر مواضع جریانهای سیاسی درون حکومت ایران در دهه ۶۰ کمک کند. اگر نظر بنده حاوی اهانتی به جناب قراگوزلو است، میتوانید با جرح و تعدیل منتشر نمایید. دوستان عزیز، ملتی اسیر دست یک حکومت فاسد و تبهکار است و جایی برای دفاع مستقیم یا تلویحی از جانیان حاکم نمیماند. لطفا به مصاحبه آقای قراگوزلو با رادیو برابری گوش بدهید. او هیچ پاسخی در مورد وظایف چپ در شرایط فعلی ایران ندارد. زدن جنبش موجود و عدم ارایه راهکار جایگزین، ترویج یأس و بیعملی و خدمت به باند جنایتکار خامنهای-سپاه است. لطفا به نوشتههای جناب قراگوزلو دقت فرمایید. ایشان تمامی مخالفین حکومت را به زیر ضرب میگیرد. او حتی به سکولارها حمله میکند. آیا ما خواهان تداوم حکومت دینی هستیم؟ چه کسانی جز حکومتگران در میهن ما از سکولاریزم نفرت دارند؟ مقالات پیدر پی آقای قراگوزلو در حمله به جنبش موجود، حاوی کدهایی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد. حتی این نکات در نظرات مدافعین ایشان در ذیل مقاله مشاهده میشود، یکی به فحاشی به احمدینژاد اشاره میکند و دیگری با سکولاریزم مخالف است. دوستان عزیز، مخالفت با جنبش موجود از موضع چپ در شرایط موجود کشور ما که امکان فعالیت چپ و ایجاد تشکیلات صنفی نیست، ترویج پاسیویسم و بیعملی است. هشیار باشیم که خطای چهرههای معروف چپ نظیر جیمز پتراس را در مورد حکومت ضد مردمی کشورمان را تکرار نکنیم.
٣۲۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : بجای سوا کردن و جنگ با مردم، با آنها بسازید
آقاسعید محترم،
بله درست است مشکل مشکل سرمایه داری جهانی است، ولی مشکلی است که راه حلش امروز و و امشب بدین شکل رویایی حل نمیشود.
اگر از درآمد سرشار نفت برای مدتی بگذرید و صرف نظر کنید، که فقط حکومتهای مختلف ایران را این چنین مستبد و گستاخ تاریخی کرده، ایران عقب تر از ترکیه که هیچ، بسیار عقب تر از همین افغانستان طالبانی می بود. اینکه حتی با همین درآمد بی حساب نفت از ترکیه امروز هم عقب تراست، مورد توافق بسیاری صاحب نظران اقتصادی است.
با هر معیار سنجش علمی که شما دوست دارید بکار برده شود، فرانسه و فرانسویان بطور معدلی از ایران و ایرانیان بسیار جلوتر و پیشرفته ترند. مطمئن باشید در یک حکومت کمونیتستی ایده آل شما هم جای کتک زدن مردم بکلی خالی نخواهد بود. همیشه به بهانه امنیت بقیه افراد کشور، و حفط تمامیت ارضی و جلوگیری از ظهور و رشد ضد انقلاب کارگری، مجوز کتک که چه عرض کنم، بفرمایید شکنجه و قتل و کشتار و دار زدن عده ای بیگناه وجود داشته و خواهد داشت. بهانه کتک زدن مردم فقط در ممالک سرمایه داری اتفاق نمی افتد!
نیم قرن پیش بسیار بهتر از نویسنده محترم و بقیه قلم زنان و چپ های تندرو امروز، توده ای های اصیل و انقلابی، منظور نظریه و تئوری پرداز های مارکسیسم اصیل و غیر وابسته، بسیار گفتند و نوشتند و تبلیغ کردند و توانستند جمعی هم بدور خود جمع کنند و همان راه حل هژمونی ناب پرولتاریایی نویسنده محترم را در رفع طبقات جامعه سرمایه داری نوید و امید برپایی دهند. اما در عمل تئوری مارکسیسم در روسیه بدست لنین و دوستانش راهی دیگر میرفت و براین مومنین اولیه و واقعی تاریخ کمونیست کشور ما فشار میاوردند که تئوری در عمل قابل اجرا نیست و احتیاج به رویزیون و تجدید نظر دارد! سخت نیست فکر و جستجو کنید چرا تئوری از همان روز اول در روسیه با تناقض مواجه شد و هیچکس نتوانست به اهداف تئوریزه شده دست یابد؟
همینطور که تکامل و تغییرات طبیعی و زیست شناختی انواع موجودات، پدیده و عملی است تدریجی، بعلت و دلیل تطبیق و سازگاری کامل با محیط زیست و جلوگیری از بروز هرنوع تضاد و تناقض و رشد عوامل ضد تکامل، تغییرات اجتماعی نیز باید تدریجی، تکاملی، پله پله، همراه با عوامل محیطی و اجتماعی بشکلی کاملاً سازگار و واقع گرا و محسوس برای عموم صورت گیرد.
همانطوری که نویسنده محترم در مورد جان و مال و قلم خویش نهایت دقت تدریجی و پله پله و محافظه کاری حساب شده ای را به خرج میدهند تا برایشان بهیچوجه دردسر شغلی و کاری و اجتماعی ایجاد نشود، تا ایشان اطمینان کامل حاصل فرمایند که در کار تداوم قلم زدن و رساندن پیامشان به شما و طرفدارانشان همواره موفق و پیروز شده اند، مردم هم دیگر برخلاف گذشته دیگر ریسک های خطرناک اعتراضی نمیکنند، یعنی آنها هم معمولاً ترجیح میدهند باکمترین هزینه و بسیار آگاهانه و تدریجی و محتاطانه حرکت کنند تا موفقیت و پیروزی در هر مرحله پیدا و قطعی باشد.
راه حل مردم بسیار قابل لمس و عملی است و همه دران شرکت دارند، حتی کارگران و زحمتکشان مورد عنایت خود شما. اما راه حل شما؟ شما که فرمودید: مشکل فعلی ایران رهبری و احمدی نژاد کاملاً شاهد و موجود نیست، بلکه مشکل فقط سرمایه داری جهانی است که بایستی از پیش پا برداشته شود!
دست مریزاد! پس کل دستگاه رهبری و حکومت را که ول کن! بگو ۲۰٪ مردم. بورژوا و لیبرال ها رو هم ول کن چون دشمن اصلی شما هستند! بگو ۱۰٪ ، خورده بورژوا ها را هم که مرتب زیگزاگ میزنند و نهایتاً میرند جانب اصلاح طلب هارو میگیرند باز ول کن! اینم بگو ۵۰ درصد، میماند ۲۰٪ کارگر و زحمتکش که نه طرفدار شماست و نه حرفهای شمارا گوش میده و یا می فهمه. حالا فرض کنیم شما همه اینهارو به راه راست خودتون هدایت کردید و طرفدار چپ تندرو ایران شدند. با این ۲۰٪، ویا هر درصد واقعی دیگری، شما میخواهید نظام سرمایه داری ایران و یا کل نظام امپریالیسم جهانی را از پیش پا بردارید؟ دست مریزاد!
٣۲۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : Hadi Shahab
عنوان : برای این عده حکومت اسلامی مشگل گرانی ، بیکاری ، و ... را نداشته اند.
برای عده ای مهم نیست که چه بلایی به سر این مردم به واسطه حکومت جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز آمده.
برای این عده این جمهوری اسلامی در دورهی "بخوان وزارت موسوی و ..." شکوفایی فراوان داشته.
برای این عده حکومت اسلامی مشگل گرانی ، بیکاری ، و ... را نداشته اند. کسانی
که امروز از موسوی و خامنه ا یی یا احمدی نژاد آگاهانه حمایت میکنند خود جز کسانی بوده اند که این مشکلات را برای
مردم زحمتکش بوجود آورده اند.
آقای قراگوزگو بدرستی سیستم اقتصادی ایران را به بررسی گرفته و بدرستی نوشته که اگر موسوی انتخاب میشد "بله از سوی رهبر همانند
۳۰ سال گذشته انتخاب میشد" هیچ تغییری برای طبقات زحمتکش بوجود نمیامد.
تجربه را تجربه کردن برای ما خطاست اما برای این عده "اصلاح طلب" که قدرتشان در حکومت اسلامی کم شده از دید خودشان تجربه را تجربه کردن
بسیار خوب نیز هاست. به همین این عده دشمنی با مقاله قراگوزگو دارند.
سر نگون باد جمهوری اسلامی
هادی شهاب
٣۲۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : سعید فولادوند
عنوان : به آقا رضا
آقا رضا سلام و خسته نباشید به خاطر این همه رشد و ارشاد. واقعا ما را مستفیض و مست فیض فرمایشات تان فرمودید. اگر مشکل شما با کنار رفتن " رهبر " کلا حل می شود بفرمایید زیر چتر اسماعیل نوری علا و سکولارها. اصلا تشریف ببرید به ترکیه و آدربایجان که نه استبداد فقیه دارند و نه احمدی نژاد و محمد رضا خاتمی هم گفته اگه موسوی می آمد ایران ترکیه می شد. اون جا کسی را شلاق نمی زنند و آب جو و کازینو کاباره هم آزاد است و آنتالیا هم دارندو خوش بگذره اما اما اما اما
دوست خوب بدان و آگاه باش که حتا در فرانسه هم که رهبر ندارند کارگران و زحمت کشان در خیابان کتک می خورند و روز به روز عرصه زندگی برایشان تنگ تر میشود. مشکل در جاکمیت سرمایه داری ست نه حکومت فلان فرد و بهمان خان یا آفا. موفق باشی.
٣۲۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : علاقه به نویسنده ای نباید استقلال بینش و نقد ما را تار و متعصب کند؟
شیمای محترم
این نویسنده معبود شماست که باید مقاله اش را چندین بار قبل از ارائه ای شتابزده بخواند تا مطمئن باشد هیچ اشتباه علمی و سهوی در آن رخ نداده باشد، نه خوانندگان!
روان شناختی و افکار و روحیات متهورانه و یا محافظه کارانه هر نویسنده ای توسط زبان و قلمش بیان می شود و هر خواننده ای حق دارد در هرجمله و یا هر کلمه ای که دوست دارد وارد شود. آل احمد با استفاده از کلمه غربزدگی دنیا و آخرت را بر خود ویران کرد.
درست است که مقاله زحمت کشیده یکسری آمار و اعداد را از منابع مختلف اخذ و یا کپی کند، ولی از نظر نقد اقتصادی بسیار ضعیف ارائه شده.
من به هیچوجه طرفدار دولت و حکومت و اقتصاد موسوی و امثال او نبوده و نخواهم بود ولی سد اول من ولایت مطلق، همان رهبری محترم جناب نویسنده محترم، است که بایستی برداشته شود.
شما خود از ارائه کردن اعدادی خام و پروسه و نرمالیزه نشده، فرضاً با شاخص های جمعیت و تورم و غیره، برای صادرات و واردات کشور در دو دوره مجزا با فاصله بیست سال زمانی چه می فهمید؟
٣۲۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : احمد عظیما
عنوان : دست کم گرفتن نیروهای بالقوه و بالفعل
چون در این نوشته آقای قراگوزگو بحث «وابسته گی » و «استقلال بورژوازی » را اساسا مهمل می دانند، تو گوئی این مبحث از جنبه نظری و عملی بر همه روشن ست یا بقول معروف «اظهر من الشمس » شده ست ،از «امثال » مسعود احمد زاده ها نیز شاهد میاورد که بورژوازی مستقل ملی یاوه ای بیش نیست.
عین فرمایش آقای قراگوزلو چنین ست:« واردات و وابسته گی
نگفته پیداست که ورود به مبحث "وابسته گی" و "استقلال بورژوازی" حالا دیگر اساساً بحث مهملی است. کما این که ۳۲ سال پیش نیز بوده است. پیشروان جنبش فدائی – امثال مسعود احمدزاده – نیز می دانستند که بورژوازی مستقلِ ملی مترقی یاوه یی بیش نیست. پس؛ غرض ما از طرح این مبحث و ارائه ی آمار مربوط، به هیچ وجه اثبات وابسته گی بورژوازی ایران – در این جا دولت موسوی – نیست. خطاب ما به جماعتی است که هنوز آرمان جنبش سوسیالیستی (لغو مالکیت + لغو کارمزدی) را با اهداف استقلال طلبانه و ناسیونالیستیِ جمال عبدالناصری و نهروئی اشتباه گرفته اند و برای انکشاف سرمایه داری، پشت سر "بورژوازی ملی" مرتجع و ضد انقلاب صف بسته اند»
یک - قبل از ۵۰ و بعداز آن ادبیات چپ در داخل و خارج از کشور مشحون از واژه های سرمایه داری وابسته ، دلال ، کمپرادور و چه و چه بود. اما مردم و زحمتکشان فقط شاه و دستگاه سرکوب او را می شناختند . چگونه روند مبارزات و تحلیل چپ در «حذف » شاه بعنوان مانع اصلی رسیدن زحمتکشان به حاکمیت تبدیل شد و در نهایت به شعار «شاه باید برود » خلاصه شد ؟
دو - آیا در آن شرائط بعداز جنگ دوم کشورهای امپریالیستی ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، انگلستان و.. مستقل بودند یا کشورهای سرمایه داری سوئد و اسپانیا مستقل ملی ؟
سه - شعار «اصلاحات آری - دیکتاتوری نه » در آن شرایط ایران درست بود یا غلط؟
قریب ۵۰ -۴۰ سال از آن زمان گذشته هنوز هم در باره ی سرمایه داری و بلیات آن با همان متدلوژی بحث می کنیم .
با همان روشی که لنین در ضعیف ترین حلقه ی «امپریالیسم جهانی آخرین مرحله ی سرمایه داری» اولین انقلاب سوسیالیستی جهان را رهبری کرد.
فرض می کنیم تمام امکانات مادی ، فنی و عینی برای تغییر مناسبت سرمایه داری در ایران فراهم ست .
هنر رهبری میخواهد که با سازمان دادن مبارزان و آگاه کردن زحمتکشان کسب قدرت نمود ولی این طور که ما می بینیم فقط پراکندن نیروها و دست کم گرفتن
نیروهای بالقوه و بالفعل مطرح ست.
٣۲۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : شیما گنابادی
عنوان : مقاله را درست بخوان بعد نظر بده
ما ایرانی چماعت عادت داریم که خود را نخود هر آش کنیم و وارد مقولاتی شویم که اصول اولیه اش را نمی دانیم. آقایی از شاخص جمعیت افاضه فرموده اما نخوانده که میزان دستمزد بر مبنای شاخص چمعیت تعیین نمی شود و نخوانده که در همین مقاله از نسبت چمعیت به پزشک و تخت بیمارستان صحبت شده. اگر مخالف از پیش و دشمن حرفه اب نویسنده هستید که خوب آن بحث دیگری اگر منتقدید که عزیز جان بخوان وبعد اگر دو واحد اقتصاد خوانده ای نظر بده.
قرار نیست همه اقتصاد دان باشد حالا یکی پیدا شده و به اعتبار آمار ثبت شده میگه ژست کارگر پناهی موسوی و مشارکت فریب بوده او را باید به باد ناسزا گرفت . دوست پروفسور ! شما بردار و در دفاع از اقتصاد موسوی مفاله بنویس کسی مانعت شده؟ چرا استالینی بر خورد می کنید؟آن یکی می گوید چرا فقط به موسوی پرداخته؟ آقا یا خانم محترم اگر شما پیش از خواندن مقاله تصمیم به نظر پراکنی نکرده باشی اگر فقط نیمی از مقاله را هم خوانده باشی می بینی که ابتدا وضع موجود به اعتبار آمار مورد نقد قرار گرفته. واقعا شرم آوذ است که انسان دشمنی با افراد را به جای نقد بگذارد و مقاله نخوانده ای را رد کند. دیگری گفته چرا ننوشته خامنه یی و نوشته رهبری.!! واقعا برادر دانشمند ضعف مقاله ای با این درجه آمار و اطلاعات همین بود اگر می خواهی به خامنه ای فحش بشنوی لطفا ۲۴ ساعت مرخصی بگیر و بشین پای تلویزیون مریم و مسعود. تا دلت بخواد خنک می شوی! آخه این هم شد نقد. دیگری گفته چرا آقای قراگوزلو گیر داده به موسویو لیبرال ها و اصلاح طلبان؟ خوب عزیز جان این ها می خواهند کشور را آباد کنند گویا و این جماعت ادعای مستضعف می کنند و در همان حال در لندن و بی بی سی لمیده اند. فحش دادن به احمدی نژاد را در کوچه ها تمرین کنید و یاد بگیرید گاهی اوقات برای خودتان هم که شده یک مقاله جدی بخوانید. می دانم سخت است
٣۲۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : نامه ی هاشمی به [رهبری] با تاکید بر خطر احمدی نژاد
مرقوم فرمودید که:
« عملاً پیوند میان رفسنجانی و موسوی به مبارکی رقم خورد. (تحلیل این موضوع بماند، برای بعد. نامه ی هاشمی به رهبری با تاکید بر خطر احمدی نژاد که در سال ۱۳۸۸ با یک "بیل" مهار شدنی بود، اما بعد معلوم نبود که حتا "پیل" نیز از پس کنترل اش برآید و تذکر نسبت به یورش احمدی نژاد به این کمپین، موید راستی تحلیل ماست. بگذریم) »
شما که خوف و خشیت محافظه کاری و بقول خودتان شاید تفکر و اخلاق بورژوازی لیبرالی نو در وجود مبارک هم، شاید در جهت حفظ منصب و امنیت شغلی و مقام و رفاه اجتماعی؟، رسوخ کرده باشد و روح و روان را چون دود و مه گرفته و محصور جو ارعاب وخشیت و مصلحت و تقیه اسلامی کرده باشد که گزیر و یا ناگزیر شدید چنین لیبرال گونه بسبک همان توده ای های مورد انتقاد خود و یا مومنین تقیه و مصلحتگرای رژیم ولایی، تصمیم بگیرید که بجای کلمه [خامنه ای] از کلمه غیرمشابه، غیر انقلابی، غیر مردمی، غیر کارگری و بیعت گونه اسلام ولایی ارتجاعی، یعنی [رهبری] استفاده فرمایید! لطفاً بفرمائید چه توجیه و دلیلی شما را برآن داشت تا این درجه محافظه کاری بخرج دهید! آیا واقعاً رژیم هرکسی را که بجای رهبری بگوید خامنه ای به شکنجه وزندان میکشد!؟ آیا کارگران و زحمتکشان طرفدار شما هم باید همینطور باشند به نظم و نظام موجود ولایی همینطور احترام بیهوده بگذارند و با عاملان اصلی قدرت کاری نداشته باشند؟
ثانیاً از نظر علمی، برای مقایسه اقتصادی دوران و زمان های مختلف آمار و ارقام بایستی قبلاً نسبت به جمعیت هر دوره و زمان مربوطه نرمالیزه شود، یعنی هر عدد آماری بر عدد جمعیت مربوطه اش تقسیم شود تا مقایسه معنی دهد.
٣۲۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : منزه طلبی، زبان تلخی، خود بزرگ بینی و توهم لیدری جامعه!
"سکتاریسم" به مفهوم مطلق کلمه! این ها صفات (و اتهامات) بسیاری از چپ های ایران است. آنچه که موجب می شود در مقایسه با رقبای راست و میانه توی ذوق مخاطبین، به ویژه مخاطبین جوان بخورد و آنها را "کت بسته" به اردوی شیرین زبانان لیبرال و محافظه کار تحویل دهد. بسیاری از چپ ها با مخاطبین نه از صندلی روبرو که از بالای منبر رفیع خطابه سخن می گویند. از فاکت های زندگی، از همان مصائب روزمره به زبانی سخن می گویند که مخاطبین درنمی یابندش، چنان که گویی از چیزهایی از ناکجاآباد سخن در میان است! از مکاشفه در امور کیهانی! بسیاری از چپ ها مرز بین دیروز و امروز و فردا، بین موجود و ممکن و محتمل را در نمی یابند. بسیاری از چپ ها ساختمان جامعه نوین را نه تقلایی مشترک با دیگران، در فرایند "گفت و گو" و تجارب مستمر و تدریجی که "به فرموده"ی خود و "اطلاعت" دیگران می فهمند! بسیاری از چپ ها اینگونه در خدمت اقتدارگرایان و دشمنان آزادی اند و تفکر و کنش سیاسی شان بیش از آنکه در خدمت آزادی از "یوغ سرمایه" باشد، ناله و نفرینی به سرمایه داران است! همین!
نامی شاکری ۱۲/آبان / ۸۹ تهران
٣۲۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : Hadi Shahab
عنوان : برای اینکه خود را با مقوله اقتصاد آشنا بکنیم. برای اینکه دیگر هیچکس در آینده نتواند من و ما را بفریبد.
با تشکر از محمد قراگوزلو بابت این مقاله،
برای اینکه امید مردم دوباره دزدیده نشود. برای اینکه در آینده گفته نشود چرا روشنفکران ما این جریان "خط سبز" را افشا نکرد.
برای اینکه در آینده گفته نشود چرا چپها پشتیبان این فرد موسوی بودند؟ (انتقاد بسیار بجا به حزب توده بجهت پشتیبانیش از خمینی در انقلاب را نباید فراموش کرد)
برای اینکه مردم و زحمتکشان برای احقاق حقوق خود وارد عمل شوند و پرچم مبارزه خود را بدست اشخاصی امسال موسوی و .. ندهند.
برای اینکه خود را با مقوله اقتصاد آشنا بکنیم. برای اینکه دیگر هیچکس در آینده نتواند من و ما را بفریبد.
برای اینکه گذشته باید چراغ راه آینده مان باشد.
برای اینکه این نظام جمهوری اسلامی همینطور خشک نمیشود و بیفتد. اگر چه رفقای فرخ نگهدار هنوز دنبال استحاله و اصلاح این نظام جمهوری اسلامی هستند.
برای اینکه خواهر و مادر ما دیگر برای سیر کردن شکم خود خود فروشی نکند. برای اینکه برادر و پدر مان مواد فروشی نکند.
پیروز باشد
هادی شهاب
٣۲۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : پیر علی مستعار
عنوان : اولویتها را تشخیص دهیم
ضمن تشکر از سایت اخبار روز و آقای قراگوزلو. می دانم آقای قراگوزلو یک سری کامنت گذار حرفه ای موافق و مخالف دارد که ظرف یکی دو روز ذیل مقاله اش را پر می کنند یا از فحش و یا از تمجید استاد. ولی از سایت اخبار روز تقاضا دارم پاسخ بدهد که از نظر این سایت اولویت اطلاع رسانی و تحلیل در چیست؟ اگر افشای ارتجاع حاکم است لطف بفرمایید توضیح دهید که چند مقاله تحلیلی در نقد سیاستهای سرمایه دارانه عملاً موجود نوشته اید و چند مقاله تحلیلی در نقد موسوی و اصلاح طلبان، منظورم در حوزه اقتصاد است؟ در این که آقای موسوی طرفدار اقتصاد بازار است و سیاستهای سرمایه داری را دنبال می کند فکر نمی کنم خود ایشان هم به رغم کلماتی که در مورد مستضعفان و غیره به کار می برد نظر دیگری داشته باشد. اما علت این حملات مکرر آقای قراگوزلو به موسوی چیست؟ اکنون اولویت جامعه امروز ما آیا حمله به موسوی و اصلاح طلبان است؟ آیا الان موسوی درصدد اجرای طرح حذف یارانه ها و اجرای توصیه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است؟ چرا سوراخ دعا را گم کرده ایم؟ فراموش کرده اید که در نظام ولایت فقیه در ایران اصلاح طلبان به کلی از ساختار قدرت بیرون انداخته شده اند؟ آقای قراگوزلو به هر دلیل اولویت خود را حمله به اپوزیسیون داخلی رژیم می داند و شاید هم برای این که حاشیه امنی برای خود فراهم سازد بتوان مقالاتش را توجیه کرد. اما سایت اخبار روز که دیگر لااقل باید اولویتهای امروز جامعه ما را تشخیص دهد. در شرایطی که احمدی نژاد و اصولگرایان نظامی قدرت را در دست دارند و با سرکوب و استقرار نیروی نظامی می خواهند شوک درمانی کنند آن وقت دیدگاه اقتصادی موسوی را نقد می کنید؟ چه اهمیتی دارد؟ مگر مثلا مدافعان موسوی معتقدند ایشان مدافع طبقه کارگر است؟ به هر حال اولویتها را تشخیص دهیم و با نوشته هایی از این دست جو ناامیدی را دامن نزنیم که در نهایت اینها همه سروته یک کرباسند پس برای چه اعتراض کنیم؟
٣۲۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : یاسر محمودی
عنوان : نثر خوب و شیوا
صرف نظر از مواضع جناب قراگوزلو که من آن ها را قبول ندارم از حق نباید گذشت که ایشان فوق العاده زیبا می نویسد. خواندن این مقاله ی ثقیل اقتصادی فقط با این نثر عالی امکان پذیر است.
٣۲۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : حمیده میرکاظمی
عنوان : حرف حساب جواب ندارد
درود به تمام دوستان و منتقدان منصف.
من در دوران دانشکده کلا ۵ واحد اقتصاد کلان و خرد پاس کرده ام و با این بحث های تخصصی چندان آشنا نیستم اما ازین بابت که سرانجام یکی پیدا شد و درست سر بزنگاه گریبان مهندس موسوی را گرفت خوشحالم. قصد من جسارت نیست اما این چپ های ما تا اسم موسوی می آمد فوری می گفتند کشتار انقلابیون در دهه ۶۰. خب دوستان این رو که همه می دانستندو زمانی که خانم زهرا رهنورد اعلام کرد که موسوی از ماجرای کشتارها بی خبر بوده منتقدین ایشان عملا دیگر حرفی برای گفتن نداشتند. حالا دکتر قراگوزلو به استناد آمار و ارقام ثابت کرده که نه! این جوری ها هم که موسوی می گفت نبود و نیست. من به سهم خود از نویسنده متشکرم.و امیدوارم که زرفداران سینه چاک آقای مهندس حرف قانع کننده یی برای پاسخ داشته باشند و مثل گذشته شنتاژ نکنند.
٣۲۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|