فکر می کردم رای می آورم...
ناگفته های هاشمی رفسنجانی از انتخابات ریاست جمهوری


• مطمئن بودم که اگر شکایت کنم، نتیجه درستی از آن به دست نمی آید. چون آنهایی که باید به شکایت رسیدگی کنند، خودشان مقصرند و در تخلفات شریک بودند که بحث جداگانه ای است...من نمی خواهم به انقلاب آسیب برسد، من آمده ام که به انقلاب آسیب نرسد، و اگر الان بخواهم مسائل انتخابات را افشاگری کنم، درست بر ضد هدفی که وارد انتخابات شدم، نتیجه می گیرم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ خرداد ۱٣٨۵ -  ٣۰ می ۲۰۰۶


سایت آفتاب بخشی هایی از کتاب «سوم تیر، واکنش ها به نهمین انتخابات ریاست جمهوری» را که گفتگویی است از سوی خانم ربابه باستانی با هاشمی رفسنجانی نقل کرده است. در این بخش از گفتگوها، هاشمی رفسنجانی بار دیگر روند و نتیجه ی انتخابات نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری را که به پیروزی محمود احمدی نژاد انجامید، مورد پرسش قرار داده است:
    
آقای هاشمی رفسنجانی، جناب عالی بعنوان ذخیره انقلاب، یار همیشگی امام راحل و رهبر معظم انقلاب که حداقل ۵۰ سال سابقه مبارزه در راه پیروزی و خدمت به انقلاب دارید، کاندیداتوری خود را برای نهمین دوره ریاست جمهوری با جمله «باید داروی تلخ نامزدی را بخورم» اعلام فرمودید، چه عواملی باعث شد که حضور خود را در انتخابات بعنوان نوشیدن داروی تلخ تلقی فرمایید؟ الان را چگونه می بینید؟
 
در مورد انتخابات ریاست جمهوری واقعا فکر می کردم که نباید بیایم، فکر می کردم آدم های خوب در کشور کم نیستند و نوبت آنهاست و ما باید کمک کنیم.
اصرار زیاد نخبگان جامعه بود که شما خودتان بخشی از آن را دیدید. حدود هفت تا هشت ماه گرفتار درخواست ها بودم و تقریبا هر روز در اینجا برنامه های جمعی داشتیم و فشار می آوردند. فکر می کردیم باید صبر کنیم و ببینیم نامزدهای انتخابات چه کسانی هستند. آیا انتخابات خوبی خواهیم داشت؟ آیا نتیجه انتخابات آنچه ما بعنوان مسئولان علاقه داریم، خواهد بود؟
در روزهای آخر به این نتیجه رسیدم که آن چیزی که انتظار داشتم، نیست. نه رقابت جدی خواهد بود و نه نتیجه معلوم است. البته آنهایی که مطرح بودند، از مدیران کشور بودند و ما با اینها کار کرده بودیم و در حدی که کار می کردیم، آنها را صالح می دانستیم، ولی بحث ریاست جمهوری آن هم در یک زمان خاص بحث دیگری است. به هر حال من قانع شدم که اگر بیایم، انتخابات را جدی تر می کنم و شاید انتخابات پرشوری برگزار شود. البته آن موقع فکر می کردم که رای می آوردم.
عقیده ام این بود که رای خواهم آورد و فکر می کردم امسال و سال های آینده دوره سختی در پیش داریم. به رغم درآمد بالای نفت، می دیدم که چیزهای زیادی کم است، به هر دلیل به این نتیجه رسیدم که بیایم. روزهای ‌آخر تصمیم گرفتم. می دانستم برنامه ریزی برای تاثیر گذاری روی انتخابات صورت گرفته است. چون با خیلی از جاها آشنا هستم، ولی فکر نمی کردم در برابر من همچنین وضعی پیش بیاید.
الان آقای احمدی نژاد رئیس جمهور است و با ایشان همکاری می کنم و ما باید نتیجه انتخابات را بپذیرم و سعی کنیم با کسانی که در این دولت مسئولیت می پذیرند، همکاری و به آنها کمک کنیم تا کشور را از این مرحله عبور دهیم.
 
جناب عالی در اولین روز بعد از سوم تیرماه در پیامی اعلام فرمودید: «بنا ندارم که در مورد انتخابات شکایت به داورانی که نشان دادند نمی خواهند یا نمی توانند کاری بکنند، ببرم و شکایت خود را همانند مورد قبل فقط در دادگاه عدل الهی مطرح می کنم». جناب عالی با این مطلب روا ندانستید برای دفاع از خود شکایت از افراد، دستگاه و سازمانی را مطرح فرمایید، آیا در آینده نیز مصلحت نمی دانید این سکوت را پایان دهید؟
 
بنده صلاح نمی دانم در این شرایط که دشمنان ایران تلاش دارند حاکمیت و مسئولان نظام را نامشروع جلوه دهند، برگی به آن اضافه کنم. چون اگر آنچه را می دانم مطرح کنم، آنها بیشتر سوء استفاده می کنند. البته مطمئن بودم که اگر شکایت کنم، نتیجه درستی از آن به دست نمی آید. چون آنهایی که باید به شکایت رسیدگی کنند، خودشان مقصرند و در تخلفات شریک بودند که بحث جداگانه ای است. ممکن است عده ای فکر کنند که نتیجه هر چه باشد، خوب است که مردم بیشتر بدانند.
ولی من نمی خواهم به انقلاب آسیب برسد، من آمده ام که به انقلاب آسیب نرسد، و اگر الان بخواهم مسائل انتخابات را افشاگری کنم، درست بر ضد هدفی که وارد انتخابات شدم، نتیجه می گیرم. آنها هم می دانستند که من این کار را نمی کنم. همان مقدار که می شد در همان بیانیه که خواندید و شنیدید، آمده است و در این شرایط هم که تهدیدات جدی تر شده، قطعا چیزی بیان نمی کنم.
 
یکی از ویژگی‌های نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تخریب در کنار تبلیغات بود و ما شاهد بودیم گروه هایی نیز برای تضعیف شما در صحنه انتخابات با هزینه های میلیاردی، بستگان شما را ظالمانه تخریب کردند که شنیده شد جلسه ای برای رسیدگی به آن در شعبات دستگاه قضایی برگزار خواهد شد. آیا شما آنان را می شناسید و می دانید چه کسانی بوده اند؟ آیا نمی خواهید مردم آنان را بشناسند؟
 
قانون می گوید در تبلیغات نمی توان از نقاط ضعف گفت و باید چیزهای مثبت را بیان کرد. ولی در این دوره وضعی که پیش ‌آمده، از صدا و سیما آغاز شده بود که از یک سال پیش تقریبا همه دستاوردهای انقلاب را زیر سوال برد.
نتیجه تبلیغات آنها این بود که در گذشته همیشه اشکال بوده و هر کسی در گذشته مسئول بود، باید جوابگو باشد که من بودم. چون بقیه نامزدها مدعی بودند، صدا و سیما این موارد را با یکجانبه نگری بیان می کرد، من هم می دیدم این کار جفا به انقلاب و مردم است که کسی از گذشته و مبارزات و کارهای انجام شده دفاع نکند، اما من یک نفر بودم و ‌آنها تعداد کثیری بودند که دستشان باز بود، ولی به آنها تعرضی نمی کردم.
نمی خواستم انقلاب آسیب ببیند و می خواستم از انقلاب دفاع کنم که میدان سختی بود. باب دیگری هم که باز نکردند و شما به آن اشاره کردید، مساله تخریب بود، سابقه آن را در مجلس ششم دیده بودیم. در آنجا هم خیلی ناجوانمردانه عمل کردند. هم پول زیاد و هم وقت زیاد خرج کردند و در همه جای ایران مکررا بیانیه و CD پخش کردند و به هر شکلی که می شد، به همه خانواده ها رساندند. من هم می دانستم که چه کسی این کارها را می کند و به آنجایی که باید بگویم، می گفتم.
فکر می کردم که آنها باید جلوگیری کنند که نکردند و راه دیگری هم نبود. افراد مشخصی سردمدار بودند و عده زیادی هم برای این کار استخدام شده بودند. به هر حال تبلیغات انتخابات بشدت خلاف قانون بود که جای بحث نیست. قوه قضاییه، شورای نگهبان و وزارت کشور می توانستند جلوی آن را بگیرند و مقاومت کنند که کاری نکردند.
 
جناب عالی قبلا عنوان فرمودید که بعضی افراد نبایستی در ستادهای انتخاباتی فعالیت کنند و در نخستین نماز جمعه بعد از انتخابات هم به پاره ای مشکلات تحت عنوان «سربسته می گویم» اشاره فرمودید، آیا همواره مصلحت را رعایت می فرمایید و از آنان اسم نمی برید؟
 
موقع انتخابات تخلفات زیاد بود. گزارشی که ناظران ما در ستادها و مراکز رای گیری از تخلفاتی که انجام شد، به من گفتند، به صورت زنجیره ادامه دارد و هر روز اطلاعات مختلفی به من می دهند و هیچ روزی نیست که افراد متعدد از تخلفات گوناگون نگویند. این موارد جمع می شود و بالاخره روزی این موارد باید بیان شود.
 
آقای خاتمی، قبل از انجام انتخابات مرحله دوم از دخالت نیروهای نظامی و شبه نظامی در مراحل مختلف انتخابات به هر شکل و عنوان هشدار داده بود، آیا مصلحت نمی دانید در این باره نیز مطلبی بفرمایید؟
 
آقای خاتمی گزارشی به رهبری، قوه قضاییه و من دادند و از اشکالات انتخابات گفتند. ایشان اشکالات را تقسیم کردند، بخشی مربوط به قبل از انتخابات است که در ‌آن قسمت، بخشی از حقایق را گفتند که جزء تخلف های تبلیغاتی است، مستدل است و دستگاه قضایی باید رسیدگی کند. در مورد متن انتخابات و دخالت در رای گیری که مسئولیت خود ایشان بیشتر بوده، به نظر من، هم ایشان و هم وزارت کشور کوتاهی کردند. شورای نگهبان که حاضر نیست بپذیرد اشکالی بوده است.
آنها خودشان می دانند که چقدر اشکال بوده و ایشان به هر دلیل نخواسته این موارد را بگوید و من هم به ایشان اعتراض نمی کنم. چون همین طور که از دیگران حمایت می کنم از ایشان که هشت سال زحمت کشیدند، حمایت می کنم و مایل نبودم که ختم کارهای ایشان با یک انتخابات ضعیف پایان یابد، خودشان گفتند که «من می خواهم آخرین کارم یک انتخابات خوب باشد» و جزء برنامه های جدی دولت قلمداد شده بود که شما هم در میدان بودید و موارد را حس کردید. باید با پرسش از آقای خاتمی و موسوی لاری آنها را بنویسید.  
 
جناب آقای هاشمی رفسنجانی،‌مردم نه اینکه هر روز شما را می بینید،‌ بلکه با شناختی که از جناب عالی دارند، آمده بودند تا با تشکیل ستاد و اطلاعیه و بیانیه به شما رای دهند و در مرحله دوم تمام نیروهای اصلاح طلب روشنفکر، اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، شخصیت های مذهبی و محافظه کاران سنتی یکپارچه و یک دل نه تنها با تشکیل یک ستاد بلکه به عنوان ضرورت تاریخی حول و حوش نامزدی جناب عالی سخن گفتند. به طوری که در فرصت چند روز مانده به سوم تیر ماه مجالی برای درج و انتشار بیانیه ها نیز نبود و حتی آنان که خواستار پاسداری از رای شما بودند، موفق به دریافت کارت بازرسی در پای صندوق های رای نشدند، آنان در حالی که اسم شما را فریاد می زدند، شاهد بودند که فرد دیگری انتخاب شد،‌ ولی شما پژواک صدای آنان را شنیدید و از آن به عنوان «وفاق ملی» یاد فرمودید. آیا به همین خاطر مصمم هستید جبهه اعتدال را متشکل از میلیون ها نفری که به شما رای دادند و برنامه شما را به عنوان اصلاح طلب قبول داشتند و ریاست جمهوری شما را می پسندیدند، تشکیل دهید؟ لطفا در این باره بفرمایید.
 
هیچ کس نباید نسبت به نتیجه انتخابات احساس ناراحتی کند. چون اقدام برای انجام وظیفه ملی خود پیروزی است. تفکر اعتدال را نیز از پیش از انقلاب در ذهن داشتم. افرادی را که به صورت افراطی مبارزه می کردند،‌ به اعتدال دعوت می کردیم.
با تندروی های بعضی از اسلامی ها و مارکسیست ها مواجه بودیم. بعد از انقلاب هم اینگونه بود. در دو جریان چپ و راست کشور حالات افراط بود و فکر می کردم که می توان این دو جریان را با روحیه اعتدال به هم پیوند داد. همیشه در شورای انقلاب، مجلس و دولت همین نقش را داشتم و سعی می کردم نیروهای معتدل از دو جریان را همراه خودم داشته باشم در حزب جمهوری هم همین مسائل را داشت.
عنوان اعتدال برای من چیز جدیدی نیست. ولی در این انتخابات کمی جدی شد. جریان های موجود نامزدهای خودشان را داشتند و نیروهای معتدل دنبال من بودند و با من کار می کردند که احزاب، انجمن ها و نهادها از جمله آن هستند.
بحث جبهه اعتدال هم از اینجا پیدا شد که در ایام انتخابات یک شب به شورای سیاستگذاری ستادها رفتم که دکتر حبیبی آن را اداره می کردند. جلسه آنها در دفتر مجمع متخصصین برگزار شده بود. سالن بزرگی بود و جمعیت قابل توجهی جمع شده بودند. شخصیت هایی را که در طول دوران انقلاب دیده بودیم، ‌در آنجا جمع بودند و چشم انسان را حسابی پر می کرد. همه آنها برای خودشان شخصیت بالایی داشتند، ولی در انتخابات به جهت ضرورتی که احساس کرده بودند، با هم جمع شده بودند.
یکی از حرف های آنها این بود که ترکیب خوبی درست شده و نباید بگذاریم بعد از انتخابات متفرق شوند و من هم آن را تأکید کردم. حرف من این بود که می توانم کمک کنم تا آنها بمانند. در بین آنها از همه گروه ها و جناح ها بودند. مدیر بازنشسته، فرهنگی ها، صنعتگران و تمام اقشار را در آنجا دیدم به آنها گفتم که شما خودتان به فکر باشید که این جمعیت را حفظ کنید و من هم حمایت می کنم.
این مسأله گذشت تا موقع رای گیری مرحله دوم که رفتم رای بدهم، آنجا از من پرسیدند در مرحله اول علایمی پیدا شده بود که نمی گذارند در مرحله دوم پیروز شوم و صاحبنظران فهمیده بودند و خبرنگاران حساس هم می دانستند، آنان می پرسیدند اگر رئیس جمهور نشدید، چگار خواهید کرد؟ آیا کنار می روید یا در صحنه می مانید؟ گفتم می مانم، چه رئیس جمهور بشوم و چه نشوم، یکی از کارهایم این است که نگذارم نیروهای معتدل دچار تشتت شوند و از آنان حمایت می کنم. بعد از اینکه وضع روشن شد، جلسه ای شبیه جلسه قبلی در مرکز تحقیقات استراتژیک برگزار شده بود و مسئولان ستادها جمع شده بودند، به آنجا رفتم و صحبت کردم.
گویا قبل از اینکه من وارد جلسه شوم، آنها وارد بحث شده بودند که جبهه اعتدال را راه اندازی کنیم. من هم صحبت کردم و گفتم این مسأله را جدی بگیرید. منتها با تجربه ای که از حزب جمهوری و... داشتم،‌ نکاتی را به آنها گفتم که اولا از نقطه مطمئن شروع کنید، ثانیا اساسنامه ای بنویسید که محکم باشد و راه های اختلاف و درگیری و تشتت را ببندد. ثالثا مواضعی را مشخص کنید که روی چه چیزی متحد شدید. این سه موضوع را به آنها گفتم که آماده کنند، ‌من هم حمایت خواهم کرد. هنوز منتظرم اساسنامه و مواضع و مواردی را که در قدم اول نیاز است، تهیه و مشخص کنند. فکر می کنم الان تشکیل این جبهه ضروری است.