وقتی دریاچه زیبای من «ارومیه» خشک می شود
یونس زارعیون
•
۳ سال است که دریاچه زیبای آذربایجان به نفس نفس افتاده و دقایق پایانی عمر خود را طی می کند. شاید نسل ما آخرین نسلی باشد که به یاد می آورد که چنین دریاچه ای بوده و زمانی در آن شنا کرده ایم و شوری دریاچه اورمیه را با چشمان و دهانمان تجربه کرده ایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ آبان ۱٣٨۹ -
۶ نوامبر ۲۰۱۰
٣ سال است که دریاچه زیبای آذربایجان به نفس نفس افتاده و دقایق پایانی عمر خود را طی می کند. شاید نسل ما آخرین نسلی باشد که به یاد می آورد که چنین دریاچه ای بوده و زمانی در آن شنا کرده ایم و شوری دریاچه اورمیه را با چشمان و دهانمان تجربه کرده ایم.
شاید برای نسل بعد فقط ما تعریف کننده زیبائی دریاچه شوری باشیم که از زلالی آبش ته دریا را می توانستیم ببینیم و وقتی در ساحل با بدنی پر از نمک می نشستیم انعکاس نور خورشید در دریا و سفیدی محصور کننده اش که از نمک دریا بود چشم و روح هر بیننده ای را محصور زیبائی خودش می کرد.
اما اکنون این دریاچه زیبا در حال مرگ است. دریاچه ای که لحظه های شادیمان در کنار سواحلش بخشی از عمر و زندگیمان بود. اما چرا هیچ کس متوجه نیست و کاری نمی خواهد و یا نمی تواند بکند؟!!
امسال جمعی از فعالین مدنی آذربایجان تحت لوای هواداران تراختور روز ۱٣ فروردین را روز اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه نامیدند. فعالین حرکت ملی آذربایجان با نامیدن این روز و تحت نام هواداران تیم فوتبال تراختور سعی داشتند تا قضیه ارومیه سیاسی نشده و مسئولین کشور را متوجه فاجعه زیست محیطی که گریبان این دریاچه زیبا را گرفته است، بکنند. اما تلاش فعالین در غیر سیاسی جلوه دادن تجمع ارومیه بی نتیجه ماند و هنگام حضور در کنار قبر دریاچه برای تشییع جنازه دریاچه ارومیه متوجه حضور جمع کثیری از نیروهای ضد شورش و مامورین نیروی انتظامی در کنار خود شدند. گروههای مردمی اولین سوالی که به ذهنشان می آمد این بود که زره پوشان برای چه آمده اند؟!! آیا در کنار دریاچه ارومیه بانک، مغازه یا ساختمان های دولتی وجود دارد که مثل همیشه اراذل اوباش بخواهند شیشه های آنرا بشکنند؟!!
شاید بهترین پاسخ به این پرسش جمله ایلیا ارنبورگ نویسنده دوران اتحاد جماهیر شوروی باشد که گفته بود: «در کشور ما رویش یک گل رویداد سیاسی به حساب می آید»
اما کنش مردم آذربایجان به محیط زیست خود را می توان در خصوصیتهای انسان پست مدرنیزم معاصر جستجو کرد. چرا که حرکت دموکراتیک ملت آذربایجان را نیز جز در قالبهای دنیای معاصر نمی توان نه تحلیل کرد و نه در مورد آن توضیح داد.
خصوصیتهای انسان سنتی، مدرن و پست مدرن
انسان سنتی یعنی انسان قبل از انقلاب صنعتی و دوران روشنگری را انسانی با طبیعت می دانند یعنی انسانی که خود را جزئی از طبیعت حساب کرده و توانائی و قدرت دخل و تصرف در طبیعت را نداشته و این انسان بلایا و رویدادهای طبیعی را رویدادی از جانب خدا دانسته و مهار آن را تحت قدرت نیروی انسانی خویش نمی داند.
اما انسان مدرن انسانی است که در طبیعت دخل و تصرف کرده و نیروهای طبیعی را در جهت بهتر زیستن خود به خدمت گرفته است. انسان مدرن انسانی بر ضد طبیعت است. انسانی که با مهار آب رودخانه ها از آن جهت استفاده کشاورزی و تولید برق بهره می برد.
اما انسان دوره پست مدرن انسانی است که از دخل و تصرف و زیاده روی در طبیعت تا جائی که اکوسیستم خود را به خطر اندازد مخالف است. انسان دوره پست مدرن مخالف شکار حیوانات به طور وسیع و از بین بردن جنگلها برای استفاده کشاورزی و تولید چوب و شکار والها و نهنگ ها برای استفاده غذایی و آرایشی است. در این دوره است که گروههای طرفدار محیط زیست بیشترین تعداد را در دنیا روز به روز کسب کرده و حتی سیاستمداران نیز برای کسب رای شعارهائی جهت حفظ محیط زیست و عدم تولید زباله های اتمی در برنامه های انتخاباتی خود می گنجانند.
اما مساله دریاچه ارومیه
آقای عباسپور در تازه ترین مصاحبه خود با بی.بی.سی از بحرانی سخن گفته که در صورت خشک شدن دریاچه ارومیه، تمامی باغ های انگور اطراف دریاچه و زمین های کشاورزی را به نابودی خواهد کشاند و دامنه بحران تا کشورهای ترکیه و عراق نیز خواهد کشید. ضمن انتقاد از کم شدن بودجه از عدم کارائی کمیته نجات دریاچه ارومیه سخن رانده است.
اما چرا درخواست مردم آذربایجان چه از طرف دولت و چه از طرف گروههای اپوزیسیون داخلی و خارجی سیاسی تلقی می شود؟ سبزها که ناراحت از عدم حمایت مردم آذربایجان از جنبش آنها بودند با بایکوت تجمع کنار دریاچه و گه گاه نیز موضع مخالف بر علیه آن سعی بر پنهان نمودن این مساله داشتند که چرا مردمی که می تواند برای یک دریاچه بدون در دست داشتن وسائل ارتباط جمعی آنچنانی که در دست گروههای حامی سبز است اینچنین تجمعی را بیافرینند اما برای آنچه که از طرف سبزها تقلب در انتخابات بود، هیچ کس عکس العملی نشان ندهد؟!! پاسخ واضح است، آذربایجان قدرت تجمع و اعتراض را دارد اما برای خود و برای حقوق خود نه برای کسان دیگری که موجودیتمان را حتی به مسخره می گیرند.
اپوزیسیون خارجی کمیته نجات پاسارگاد اطلاعیه رسمی تجمع دریاچه را کار جمهوری اسلامی ایران دانسته و آنرا به حاکمیت نسبت داده بود. آنها بدون اشاره به بحران زیست محیطی و هم دستگیری تجمع کنندگان در کنار دریاچه که برخی تا کنون نیز آزاد نشده اند تجمع دریاچه ارومیه را به عوامل حکومتی نسبت داده و از توهین به تجمع کنندگان دریغ نورزیدند. حال آنکه در تئوری اسلام ایرانیٍ آقای مشائی و بحث مطرح نمودن کوروش این کمیته هیچ گونه عکس العملی را نشان نداده است.
بهترین پاسخ به گروههای اینچنینی تفسیر آقای احمدی نژاد از برخی از روشنفکران است که می گوید: «قدر یک بزغاله از مسائل سر در نمی آورند، آنوقت ادای روشنفکری را در می آورند.» گروهی که قدرت تمیز بین اعتراض به خشک شدن دریاچه ای که با زیست بوم آنجا ارتباط دارد را با کار حکومتی نداشته باشد، بهتر از آن تحلیل نخواهد کرد.
اما در مورد عوامل حکومتی، مردم آذربایجان علاقمند به حضور نمایندگان و مسئولین در این مراسم بودند که برخی از نمایندگان نیز با اعلام حضور نه تنها حضور پیدا نکردند که در سایت رسمی خود نیز اعلام حضور را شایعه عنوان نمودند!! نماینده دیگری از شهر ارومیه در یک اظهار نظر جالب گفته بود که دریاچه ارومیه بزرگ است ما آنرا کوچک می کنیم تا بتوانیم مدیریت کنیم. در پاسخ به این نماینده محترم باید گفت که مواظب باشند تا دریاچه ای که روز به روز کوچک می شود محو نشود تا برای مدیریت آن دنبال ذره بین بگردیم.
خواننده و مسئولین و روشنفکران محترم خود با دیده منطق و انصاف بنگرند که آیا نتیجه خشک شدن این دریاچه و تجمع مسالمت آمیز خانواده های آذربایجانی سزاوار اینگونه تحلیل ها و اعلام نظرها و برخوردهاست؟!!
یک پیشنهاد غیر کارشناسی از سر دلسوزی و علاقه به سرزمینم:
شهر یکان در حد فاصل دریاچه ارومیه و رود آراز قرار گرفته است. در کنار این شهر دشت وسیعی قرار گرفته که مساحتش تقریبا با مغان برابری می کند. دشت فوق با خاکی حاصلخیز به علت نبود آب بایر بوده و هیچ کشتی در آن انجام نمی گیرد. ایجاد کانالی از رود آراز ( که در ثانیه ۴۵۰۰ متر مکعب آب در آن هدر می رود. ) به طرف دشت یکان و از آنجا به سواحل شمالی دریاچه ارومیه هم دشت یکان را به مغان دوم آذربایجان و ایران تبدیل نموده موجبات رونق کشاورزی و تولید محصولات آبی، گندم، جو و ... فراهم می نماید و ضمن ایجاد اشتغال در یک عرصه وسیع (به طور مستقیم و غیر مستقیم ) آب مورد نیاز دریاچه را نیز تامین خواهد کرد.
طرح فوق اگر درست برنامه ریزی و کارشناسی شود به نظر بنده در ردیف بهترین و کم هزینه ترین و در عین حال پر سودترین طرح های نجات این دریاچه زیبا خواهد بود. چرا که درصورت تامین آب دشت تشنه و بایر یکان اولا کشاورزی منطقه رشد کره و شکوفا می شود و برای خیل عظیم بیکاران شغل ایجاد خواهد شد. کشاورزی در زمین های یکان، ایجاد صنایع بسته بندی، تقاضا برای ماشین آلات کشاورزی، ایجاد سیلوهای ذخیره گندم تولید شده در این منطقه و هم تامین آب دریاچه از مزایای این طرح می تواند باشد.
به امید بازگش آب به دریاچه تشنه ارومیه، دریاچه ای
که در آن شنا کردیم، با آن زندگی کردیم و با آن شادیهایمان
را تقسیم کردیم.
|