انقلاب فرهنگی، ابزار بازسازی استبداد (۲) - فرید راستگو

نظرات دیگران
  
    از : حافظه تاریخ

عنوان : تبعیت تعصبگرا از بینش و مذهب انسان «خوب» را شرور و جانی میکند.
پایه گزاران جمهوری اسلامی ایران را میتوان به دودسته تقسیم نمود خوبان و بدان و یا صادقان و شیادان. نتیجه «همت» و «همیاری» آنان چیزی جز استقراراین رژیم وحشت نیست. نقل قولی بسیار زیبا و رسا از استیون واینبرگ برنده جایزه نوبل فیزیک در دست است بدین عبارت « با دین یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب می کنند و انسانهای شرور، کارهای شرارت بار. اما برای اینکه انسانهای خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است ». حالا همه آنهاییکه (خوب و شرور، با دین و بی دین، بریده از این محفل و یا آن محفل)در قوام گرفتن جمهوری اسلامی حاکم درایران دخالت مستقیم (کم و بیش) داشته اند و گرچه در جنایات امروزی این حکومت «شریک» نیستند و خود را از منجلاب تعفن حکومت استبداد دینی خلاصی داده اند، باید جوابگوی حدود شراکت (قلمی، قدمی) خود باشند و نه توجیه گر آن. «دستچین» کردن این و یا آن «شریک جرم» از جانب نویسنده این مقاله و مورد آماج حمله (صحیح و یا ناصحیح)قراردادن آنها، باعث تبریه دیگر «همراهان و همقطاران» نخواهد شد. گر امر شود که شریک «جرم» گیرند، هر آنکه در شهر هست خلاصی نباشد. البته ناگفته نماند، بررسی داده های گذشته و از جمله چگونگی پیدایش شرایط اسفناکی که سیستم آموزشی و دانشگاههای ایران دارا هستند (متأثر از «انقلاب فرهنگی»)، بسیار لازم و ضروری هست. ولی بدون نتیجه گیری و نیاموختن از خطا و خیانت دست اندرکاران گذشته و نشان ندادن راه و روش و آلترناتیو واقعی (حتی بصورت پیشنهادی) برای آینده همانند «آب در هاون کوبیدن» است و ما همچنان دوره خواهیم کردشب را و روز را و از دور نظاره گر و شاهد رویش نیلوفران مقاوم و «تن ها» اسیر دربندمرداب کهنه بیادگار مانده از کوشش انسانهای «خوب» ولی محتاج دین (زمینی و یا آسمانی) باقی خواهیم ماند.
٣۲۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : رژیم فقط برای تحکیم قدرت دانشگاه را سرکوب کرد
آغوش جنبش مردم ایران به روی هر فردی که صادقانه به منظور مبارزه با استبداد جنایتکار حاکم به صف ملت می‌پیوندد، باید باز باشد. اتهامات حقوقی را بگذاریم برای زمانی که دستگاه قضایی واقعی در میهن بلازده ما مستقر شود. این موضوع مانع از این نیست که بر تحریف وقایع چشم بست. ادعای تبدیل دانشگاه‌ها به اسلحه‌خانه از بیخ و بن غلط است. رژیم فقط برای تحکیم قدرت دانشگاه را سرکوب کرد. بهانه‌های مهمل دست‌اندرکاران این جنایت ذره‌ای واقعیت ندارد. اکبر گنجی و علوی‌تبار نباید در توجیه گذشته خود، جعل واقعیت کنند. اگر شاهدان جنایت انقلاب فرهنگی فعلا به نقش فعال بعضی از این حضرات اشاره نمی‌کنند، در جهت تمرکز مبارزه با جلادان حاکم است.
٣۲۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : در جبین این کشتی نور رستگاری نیست
تمام هم و غم ما این شده است که عاملان انقلاب های فرهنگی را سر جای خود بنشانیم بدون آنکه استحاله آنها و شک کردن آنها به منشا قرآن و سکولار خواهی آنها و مبارزه آنها اقلا با قسمت عمده ای از رژیم اهمیتی داشته باشد . اول باید خرده حساب ها پاک شود ( مقاله های راستگو و آزاد فقط در همین یک صفحه ). بعد از آن باید به سراغ کسانی رفت که در دوران جنایات ۶۷ بر سر کار بوده و تا کنون در آن باره حرفی نزده اند. بعد از آنهم خدا بزرگ و موضوع فراوان است. سر زلف تو نباشد سر و زلف دگری. آنها که گفتند ببخش ولی فراموش نکن به مقصد رسیده اند ولی ما حتی نصیحت پیران خود را معکوس میخوانیم که ما برای فصل کردن آمدیم و نتیجتا دزد سوم سالهاست خرمان را زده و برده است . امید که چهل پنجاه سال دیگر که کسی از این عاملان و همراهان را زنده نیافتیم که به دار بزنیم شاید بتوانیم برسیم به معنی ما برای وصل کردن آمدیم . آرزو به جوانان عیب نیست .
٣۲۴۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : تضاد، تعارض و تبعیض در داوری!
‫جناب راستگو، ‫باتشکر از حمایت مردمی شما از دانشجویان کشور در اوائل انقلاب، ولی نکاتی چند ضروری است:

‫۱. انقلاب و جمهوری اسلامی اساساً و نهاداً با هر نظام و فکر دموکراسی، حتی قراردادن فقط کلمه و صفت دموکراتیک بعد از جمهوری اسلامی، درتضاد و تعارض و چماق کوبی بر سرو کله مردم برآمد، که متأسفانه مورد تأیید و یا حداقل سکوت همه دینداران و دین محوران آنروز از جمله گنجی و سروش و بنی صدر و موسوی و کروبی و بسیاری دیگر متحولین دینی امروز قرار گرفت. بنظر من ناگاهی و نادانی فاکتور مهمی است که باید در نظر گرفت، ولی شما متأسفانه بشکل تبعیضی به آن نگاه میکنید. من نه طرفدار بنی صدر هستم نه گنجی، ولی شما بفرمائید چرا برعکس بنی صدر اصلاً بی گناه شما، ویا بخشوده شده شما، چرا نااگاهی گنجی و بسیاری دیگر درآن برهه و برش زمانی را در مقایسه خودتان نمیبخشید؟ علت این تبعیض و تناقض در داوری شما چیست؟

‫۲. ریشه و زمینه ذهنی و فکری و تصوری رسوخ چریکها، بتعبیر آنها: اسلحه داران و خرابکاران مارکسیست، در دانشگاه های ایران و در دانشجویان، از زمان پهلوی دوم در جامعه دینخوی ایران وجود داشته و ج.ا. هم از این زمینه و نقطه ضعف نهایت سوء استفاده ها را کرده، در حالیکه خودشان از دودمان همان کابوهای آخوندی ششلول بند، یعنی از رهبران فدائیان اسلام بودند. اکثر و یا بسیاری مردم ما دینخو و یا ایدئولوگ شده بودند و در واقع خود سد راه جنبش دموکراتیک مدرن، یعنی همان دموکراسی سکولار لیبرال بورژوایی ناپسند و رد شده از طرف نحله های مختلف اندیشه مارکسیستی، قرار گرفته بودند، که گنجی مورد نظر شما هم یکی از همین افراد تندرو بوده است، که اکنون با تغییر و ترمیم اندیشه و ایدئولوگ خود به جمع اصلاح طلبان دموکراسی خواه پیوسته. آیا شما گنجی آن دوره را، مانند بسیاری مردم دینخوی دیگر، در ردیف ناآگاهان میگذارید یا خیر؟ اگر نه به چه علت؟ و چرا بنی صدر مقام دارتر، دولتمرد تر و قدرتمدارتر و مشهورتر، در دید شما کاملاً ناآگاه از شناخت ‫و نیات واقعی جمهوری اسلامی و رهبر مذهبی اش خمینی بود، ولی گنجی، سرباز و پاسداری در رده ای بسیار پائین تر از ایشان، گیرم و فرضاً از روی ناآگاهی و نادانی ناشی از دینخویی متعصبانه، چماق دار ج.ا. هم بوده! بسیار آگاه و هشیار به ضمیر خود بوده و همه نیات و کارش به اغراض ترجمه و تفسیر میشود؟

۳. چه درصدی از مردم ما از نقطه نظر تحول فکری و مبارزه با تعصب ناشی از دینخویی خود همردیف گنجی قرار میگیرند؟ من فکر کنم، در نبود یک آمار دقیق، حداقل ۳۰ درصد مردم جامعه ما اینطور باشند، یعی جمعیتی بالای بیست میلیون! درمقابل برآورد من از همفکران و طرفداران بنی صدر در داخل ایران زیر حتی یک ملیون است. پیام شما برای این بیست ملیون چیست؟ باید همه را همچون گنجی از هر حرکت دموکرات گرایی طرد کرد ویا حتی در واکنشی انقلابی، همه آنان را بدست دادگاه های صحرایی مردم انقلابی دموکرات طلب ولی ضد اصلاح طلبان دینی سپرد؟ در راه سخت و طولانی و سنگلاخی دموکراسی بسیار دور، بالاخره با این جمعیت و واقعیت موجود چه باید کرد؟‫پیروز باشید!


٣۲۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨۹