طبقه متوسط اقتصادی پیش نیاز دمکراسی


کوروش بزرگ



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ آبان ۱٣٨۹ -  ۱۱ نوامبر ۲۰۱۰


پس از گذشت بیش از صد سال از نهضت مشروطیت و خواست عدالت و آزادی،همچنان شاهد اقتدار گرایی و حاکمیت خود کامه در ایران هستیم،سقوط حکومت پهلوی تنها سبب شد حکومت مذهبی شبه توتالیتر جمهوری اسلامی جانشین حاکمیت سکولار و نیمه مدرن پهلوی شود و آنچه به ظاهر در دوره جمهوری اسلامی رخ داد جنبه کاملا"فرمی"دمکراسی یعنی انتخابات غیر آزاد را جلوه گر ساخت،اما ترتیبات قدرت به گونه ای است که ولی فقیه این امکان را دارد که قانون و حقوق شهروندی را زیر پا گذارد و جنبه های محتوایی دمکراسی را کاملا تهی سازد،این سوال که چرا ما ایرانی ها نمی توانیم از زیر دست دیکتاتوری رها شویم را باید در بطن ویژگیهای فرهنگی و تاریخی خودمان جستجو کنیم نه در لندن و واشنگتن و مسکو،انقلاب اسلامی سال ۵۷ تنها به استبداد کهنسال ایرانیان ماهیتی مذهبی و ایدئولوژیک داد و کار را خراب تر ساخت،ایران به لحاظ ذخایر انرژی از منابع گسترده ای برخوردار است به همین دلیل صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی بر پایه فروش منابع نفتی ودر شکل پیشرفته تر پتروشیمی ،نیازی به مالیات مردم ندارند و در متن چنین اقتصادی فضای چالش فکری و اندیشه های مطالبه محور وآزادی خواهانه مسدود می گردد و حکومت با در دست داشتن ثروت عمومی جایگاه و مقام گروه ها و افراد را بر مبنای نزدیکی یا دوری شان به قدرت شکل می دهد،به دلیل فقدان یک اقتصاد تولیدی پویا و فقدان طبقه سرمایه دار صنعتی مستقل از دولت، طبقه بورژوا که موتور محرک رفاه و تضعیف قدرت مطلقه در اروپا شد در ایران شکل نمی گیرد،حکومت مسئول توزیع ثروت است و هر گروه اجتماعی که نقش وسیعتری در حفظ دیکتاتوری آن داشته باشد از میزان بیشتری از منابع و ثروت جامعه برخوردار می شود در حالی که در غرب این جایگاه بر اساس میزان "تولید" ثروت "مستقل" از حکومت تعیین می شود،مردم ایران برای ادامه حیات کاملا وابسته به حکومت هستند چون ثروت در اختیار حکومت است در حالی که در غرب ثروت در اختیار تولید کنندگان است، فرهنگ ایران نیز به دلایل متعدد فرد محور و استبدادی است و دولت هم به دلیل داشتن منابع "زیر زمینی" نیازی نمی بیند "به روی زمین" اهمیت دهد و در چنین فضایی "خلاقیت" و "صنعت مدرن و جهانی" و مفهوم "شهروندی" به وجود نمی آید،حکومت منشاء قدرت را مردم نمی داند زیرا این جامعه نیست که خرج دولت را می دهد بلکه این حکومت است که حقوق مردم را تقسیم می کند،خامنه ای نیازی نمی بیند در ذیل چنین فرهنگ سیاسی و اقتصادی به خواست های اجتماعی و سیاسی مردم توجه کند،الگوهای اقتصادی و تاریخی ایران ضرورتا شکل خاصی از حکومت را به کشور ما تحمیل کرده که "ذاتا" دیکتاتورمنش و فاقد پایگاه اجتماعی است و حکومتی که ریشه مردمی و طبقاتی نداشته باشد به آزادی بیان و شکل گیری نهاد های مدنی اجازه ظهور و بروز نخواهد داد،ایران کماکان در تک صدایی زیست می کند زیرا ظرفیت های تاریخی ، الزامات ساختاری و عمق نهاد های مستقل از دولت آن در کمترین حد خود است و انحطاط فرهنگی اش هنوز مورد پرسش و نقد فلسفی قرار نگرفته و تحت عناوینی مانند "ملت با هوش ایران و ملت فرهیخته ایران" و مانند آن فقط نقد درونی مان به تاخیر افتاده،یکی از مهمترین پیش نیاز های تاسیس یک دمکراسی پایدار وجود یک "طبقه متوسط اقتصادی" و مستقل از حاکمیت است (برخی صاحب نظران وجود طبقه متوسط فرهنگی را کافی می دانند که تحلیل دقیقی نیست) که متاسفانه چنین طبقه ای زیر نفوذ اقتصاد غیر تولیدی و نفتی ما هنوز به وجود نیامده،به قول برینگتون مور"بورژوازی نباشد دمکراسی نیست"

کوروش/تهران