روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ آبان ۱٣٨۹ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱۰


 «تغییر قواعد بازی یا جابجا شدن تیرهای دروازه؟»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که به زودی مسابقه ای آغاز خواهد شد، خبرها حاکی از آن است که غربی ها درحال جابجا کردن مکان تیرهای دروازه هستند. نمایندگان ایران و گروه ۱+۵ روز ۱۴ آذر (۵ دسامبر) احتمالا جایی در سوییس یا ترکیه ملاقات خواهند کرد. اینکه در این مذاکرات چه اتفاقی خواهد افتاد و چه نتیجه ای از آن بیرون خواهد آمد، مستقیما وابسته به این است که دو طرف با چه استراتژی وارد آن خواهند شد.
یکی از مهمترین مشغولیت های دو طرف این روزها تعقیب و تحلیل دقیق کدهایی است که از جانب طرف مقابل ارسال می شود. کدهایی که تا حالا غربی ها فرستاده اند عمیقا ناامیدکننده است چرا که همچنان در چارچوب همان استراتژی ارائه می شود که شکست آن از نظر ایران یک «پیش فرض» برای هرگونه مذاکرات آتی است.
این چارچوب استراتژیک همان چیزی است که غربی ها آن را «استراتژی دو مسیره فشار و مذاکره» می نامند و مبتنی بر این اصل است که هر گونه مذاکره باید همراه با فشار، و هر گونه فشار باید همراه با مذاکره باشد و فشار بدون مذاکره، یا مذاکره بدون فشار، بی فایده است. هیچ نشانه ای وجود ندارد که امریکا به عنوان موتور محرکه اصلی در گروه ۱+۵ تجدیدنظری در این راهبرد کرده باشد.
در حالی که مقام های ایران مکررا گفته اند تا وقتی غرب تصور کند می تواند از طریق اعمال فشار ایران را به سمت مذاکرات مطلوب خود سوق بدهد، جز اینکه ایران در پیمودن یک مسیر برعکس مصمم تر شود، هیچ نتیجه دیگری به دست نخواهد آمد، نشانه ای از تغییر راهبرد در آن سوی میز مشاهده نمی شود. حالا و حدودا ۲۰ روز مانده به مذاکرات، همه چیزی که با تحلیل کدهای ارسالی از جانب غربی ها می توان دید این است که غرب حداکثر در حال جابجا کردن مکان تیرهای دروازه است و قصد ندارد قواعد جدیدی را برای بازی بپذیرد.
۲ مسئله هست که تحلیل دقیق آنها موضوع را روشن تر می کند.
اول- آیا چیزی به نام راهبرد دو مسیره وجود دارد؟ طرف های غربی ادعا می کنند در حال آزمودن یک استراتژی هستند که تلاش می کند دائما فشارها بر ایران را افزایش بدهد و بعد از هر مرحله افزایش فشار، بسته ای از مشوق ها را به ایران عرضه کند. رابرت گیتس به عنوان یکی از طراحان اصلی این راهبرد عقیده دارد تنها به این روش است که می توان ایران را در دراز مدت به این نتیجه رساند که پی گیری برنامه هسته ای امنیت آن را به جای افزایش کاهش می دهد و وقتی ایران با نتایج این راهبرد روبرو شود آن وقت در یک محاسبه مجدد درباره هزینه ها و فایده های برنامه هسته ای به این نتیجه خواهد رسید که سرجمع در حال ضرر کردن است و لذا می پذیرد که اهداف خود را تعدیل کند. این استراتژی دو اشکال مهم دارد که طرف غربی هرگز آنها را به دقت بررسی نکرده است.
اشکال اول این است که وقتی به تاریخ واقعی ماجرا نگاه می کنیم اساسا خبری از یک راهبرد دو مسیره نیست و هر چه هست تلاش امریکا برای عمیق تر شدن مسیر فشار است بدون اینکه اراده ای جدی برای ایجاد تحول در مسیر مذاکره مشاهده شود. به عبارت ساده تر امریکایی ها در این مدت سعی کرده اند به طور جدی به ایران فشار بیاورند -که البته حالا خودشان هم می گویند شکست خورده اند- اما هیچ وقت به طور جدی مذاکره نکرده اند.
شاهد روشن این ادعا هم آن است که هر وقت یک روش مذکراتی نقد و قدرتمند برای حل مسئله ایجاد شده، آمریکایی ها در لحظه آخر به آن پشت پا زده اند و با سر و صدا راه انداختن سراغ مسیر فشار رفته اند. این دقیقا اتفاقی است که درباره بیانیه تهران رخ داد.
امریکا بیش از ٣ ماه ترکیه و برزیل را تشویق کرد که با ایران وارد تعامل شوند و وقتی آنها ریسک این کار را پذیرفتند و در عین ناباوری اوباما از تعامل ٣ کشور یک پیشنهاد کاملا منطقی بیرون آمد، به یکباره امریکا برآشفت و فریاد زد که هیچ کدام از این کارها را قبول ندارد و اصلا ترکیه و برزیل چرا با ایران توافق کرده اند(!) و... واقعا اگر امریکا به دنبال یافتن یک راه حل مذاکراتی بود، چرا اساسا وارد گفت وگو درباره بیانیه تهران نشد.
اگر حرف آن تحلیلگر امریکایی (هیلاری من لورت، عضو سابق شورای امنیت ملی امریکا) راست باشد که اوباما از ابتدا به لولا و اردوغان دروغ گفته بود و قصد پذیرش هیچ نتیجه ای را نداشت، آیا دیگر جایی برای حرف زدن از مذاکره باقی می ماند؟ اشکال دوم هم این است که امریکایی ها هنوز قادر به تحلیل صحیح این موضوع نیستند که فشار به جای اینکه مسیر مذاکره را تقویت کند، آن را مختل می کند.
فرض کنید -فرض محال که محال نیست- ایران تصمیم گرفته باشد یکی از پیشنهادهای امریکا را بپذیرد. آیا وقتی امریکایی ها ۶ ماه قبل قطعنامه ای داده اند که هیچ هدفی جز فشار آوردن به مردم ایران و به هم ریختن نظام زندگی آنها نداشته، عملی کردن چنین تصمیمی از حیث آبرو و اعتبار ملی امکانپذیر است؟ واضح است که پاسخ این سوال منفی است.
وقتی مسیر فشار فعال می شود، روحیه ایرانی -که ظاهرا غربی ها هنوز نتوانسته اند حتی یک درک ساده از آن داشته باشند- خود به خود به این سمت گرایش پیدا می کند که فشار را باید با فشار جواب داد و در اولین گام تصمیم می گیرد همه پیشنهادهایی را که غربی ها روی میز می گذارند رد کند چرا که پذیرش هر نوع پیشنهاد به معنای تسلیم شدن در مقابل فشار و در نتیجه تشدید فشارها ارزیابی خواهد شد.
اگر طرف غربی بتواند این دینامیسم را درک کند، خواهد فهمید که راهبرد اعمال فشار خود به تنهایی مطلقا قادر به تاثیرگذاری بر ایران به منظور حل مسئله از این طریق نیست و بدتر از آن، مسیر مذاکره را هم که امیدی اگر به حل مسئله باشد در آنجاست، نیست و نابود می کند. با این استدلال است که می توان نتیجه گرفت راهبرد دو مسیره فشار -مذاکره، در دل خود دارای تناقض و به اصطلاح پارادوکسیکال است و هر چه جلوتر برود ناکام تر خواهد ماند.
دوم- نکته دوم این است که وقتی غرب می گوید می خواهد محاسبات ایران را تغییر بدهد، سوالی که مطرح می شود این است که آیا اساسا درک درستی از محاسبات ایران دارد؟ گاه خبرها و تحلیل هایی از جانب منابع رسمی غربی منتشر می شود که نشان می دهد درک غربی ها از الگوی رفتار و محاسبات طرف ایرانی تا حد خنده داری غیر دقیق و ابتدایی است. یک نمونه بسیار شاخص -که مدتی است ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده- این است که غربی ها- در سطوح بسیار بالا- می گویند هدفشان از بستن حساب ها و ممنوع کردن مسافرت مقام های کلیدی دخیل در برنامه هسته ای و موشکی ایران این است که آنها را به این نتیجه برساند که تداوم برنامه هسته ای و موشکی ایران «منافع آنها» را به خطر انداخته و زندگی شان را دشوار تر می کند و در نتیجه فضایی بوجود بیاورد که در آن، این مقام ها احساس کنند بهتر است پی گیری برنامه هسته ای و موشکی متوقف شود تا بیشتر از این ضرر نکنند!! شاید باور نکنید ولی تعداد قابل توجهی از مقام های غربی مرتبط با موضوع وقتی از آنها خواسته شده توضیح بدهد که چطور عقیده دارند قرار دادن نام چند فرد در فهرست تحریم ها می تواند برنامه ای را که با هویت ملی ایرانیان گره خورده متوقف کند، دقیقا به همین شکل استدلال کرده اند! این نوع نگاه به مسئله از یک کودنی بسیار حاد و مهلک حکایت می کند.
واقعا آیا کسانی که در واشینگتن نام خود را استراتژیست گذاشته اند تصور می کنند که با ممنوع المعامله یا ممنوع المسافرت شدن مدیر پروژه UCF اصفهان او به این نتیجه می رسد که باید فتیله کار در این تاسیسات را پایین بکشد؟! یا مثلا وقتی نام ۶ سردار و مقام ایرانی را به دلیل جهادی که برای مهار فتنه ٨٨ کرده اند در فهرست به اصطلاح ناقضان حقوق بشر می گذرند، انگیزه آنها برای مهار فتنه بعدی کمتر می شود؟! وقتی حال و روز تحلیل های راهبردی و سیاست ساز امریکایی ها درباره ایران این باشد دیگر تعجبی ندارد که نتوانند محاسبات کلان ایران درباره برنامه های هسته ای و منطقه ای ایران را دریابند.
محاسبات ایران اگرچه ذهن مادی گرا و تنبل غربی نمی تواند آن را بفهمد، بسیار روشن و در عین حال عمیق و دقیق است و اگر طرف غربی نتواند تکلیف خود را با آن روشن کند ورود به هرگونه مذاکره از همین حالا بی حاصل خواهد بود.
اگر بخواهیم فقط فهرستی از این محاسبات عرضه کنیم می توان قضیه را اینطور خلاصه کرد: ایران بدون سلاح اتمی هم قدرت اول منطقه خاورمیانه است و هر گونه ثبات یا بی ثباتی در منطقه حد فاصل کرانه مدیترانه تا مرزهای هند مستقیما به اراده و تصمیم آن بستگی دارد. ایران بنای آغاز هیچ جنگی را ندارد و باور ندارد کس دیگری هم جرئت آغاز یک جنگ را با آن داشته باشد. ایران به هیچ قیمتی دست از غنی سازی برنخواهد داشت چرا که هر دولتی که در ایران این کار را بکند با یک ننگ ابدی و اتهام فروختن آینده ایران مواجه خواهد بود و دیگر هرگز قادر به بلند کردن سر خود در فضای سیاست داخلی ایران نخواهد بود.
آیا غربی ها می توانند در این ۲۰ روز تکلیف خود را با این گزاره های راهبردی روشن کنند؟

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛در این هفته جهان اسلام و ملتهای مسلمان یکی از بزرگترین اعیاد خود را گرامی داشتند. عید قربان برای مسلمانان سراسر جهان، اوج شکوه بندگی و روز یکپارچگی و همدلی است، روزی که بزرگترین فریضه جمعی اسلام در گرداگرد خانه خدا و در قالب مناسک حج برپا داشته می‌شود و یاد ایثار ابراهیمی و نجابت اسماعیلی و رهایی از دلبستگی‌های مادی در حرکتی پاک و بی آلایش به نمایش در می‌آید.
بزرگترین همایش عبادی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان در این هفته برگزار شد و میلیونها زائر از سراسر جهان با انجام فریضه حج، حرکتی عظیم و توفنده علیه شرک و کفر را متجلی کرده و انسجام و وحدت خود را به رخ جهانیان کشیدند.
هفته جاری همچنین در صحرای پررمز و راز عرفات، مراسم برائت از مشرکین نیز برگزار شد. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مسلمانان جهان در کنگره عظیم حج تصریح کردند "موسم حج میزبان دل‌های مشتاق و امیدواری است که از سراسر گیتی، به فراخوان رب جلیل پاسخ گفته و لبیک گویان به زادگاه اسلام شتافته‌اند. امت اسلامی در این مراسم می‌تواند تصویری فشرده را از گستردگی و تنوع خویش و عمق ایمانی که بر دل پیروان این دین حنیف حاکم است، با چشم فرستادگان خود که از چهار گوشه جهان در اینجا گرد آمده اند، مشاهده کند و این سرمایه عظیم و بی‌مانند را به درستی بشناسد. این بازشناسی خویش، کمک می‌کند تا ما مسلمانان به جایگاه شایسته خود در دنیای امروز و فردا پی ببریم و به سوی آن حرکت کنیم."
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند "گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید می‌دهد. از سه دهه پیش که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این خیزش پرقدرت آغاز شد، امت بزرگ ما بی وقفه پیش رفته، موانعی را از سر راه برداشته و سنگرهایی را فتح کرده است. پیچیده‌تر شدن شیوه‌های دشمنی استکبار و تلاش پرهزینه‌ای که در مقابله با اسلام می‌کند نیز به دلیل همین پیشرفت‌ها است.
تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام هراسی، تلاش شتابزده‌ای که برای ایجاد اختلاف میان فرقه‌های اسلامی و برانگیختن تعصب‌های فرقه‌ای می‌کند، دشمن تراشی‌های کاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقه افکنی میان دولت‌های مسلمان و کوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنی‌ها و معارضه‌های لاینحل، استفاده از سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنش‌های سرآسیمه گون و آشفته در برابر حرکت متین و گام‌های استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت وآزادگی است."
رهبر معظم انقلاب در این پیام با تشریح زوال و دریوزگی دشمنان اسلام فرمودند: "این اوضاع امیدبخش و حامل بشارت، باید ما ملت‌های مسلمان را از سویی مطمئن‌تر از همیشه، به سوی آینده مطلوب به پیش براند و از سوی دیگر با درس‌ها و عبرت‌های خود، هشیارتر از همیشه نگهدارد. این خطاب عمومی، بی گمان علمای دینی و رهبران سیاسی و روشنفکران و جوانان را بیش از دیگران، متعهد می‌سازد و از آنان مجاهدت و پیشگامی مطالبه می‌کند."
بدین ترتیب از هفته آینده دو میلیون زائر بیت الله الحرام پس از حضور در بزرگترین کنگره جهانی اسلام و با کوله‌باری از تقوا و بندگی، آماده بازگشت به خانه و کاشانه خویش می‌شوند. این ایام شعف انگیز، یادآور صحنه به یادماندنی و عزت‌بخش واقعه "غدیر خم" است که پیامبر مکرم اسلام در بازگشت از "حجه الوداع" به هنگام جدا شدن حجاج در مسیرهای زندگانی خود، در محل غدیر خم پیام بزرگ اتمام نبوت، اکمال دین و آغاز امامت را ابلاغ کرده و از زائران این سفر تاریخی پیمان گرفتند که پیام غدیر و تعیین ولایت امیرمومنان علی(ع) را به دیگران و آنان هم به آیندگان منتقل کنند. به همین مناسبت ملت ولایتمدار ایران پس از برپایی عید قربان خود را برای برگزاری عید بزرگ ولایت و امامت آماده می‌کند.
هفته جاری همچنین با ایام شهادت پنجمین اختر سپهر ولایت، جامع علوم ولایت، حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام مقارن بود که با انوار علمی خویش پهنه گیتی را از انوار معارف اهل بیت روشنایی بخشیدند.
این هفته در مسائل خارجی نیز شاهد تحولات تازه‌ای بودیم. در عراق، با وجود توافق‌های صورت گرفته میان گروههای سیاسی این کشور و بروز خوش بینی‌ها در این باره، هنوز موضوع تشکیل دولت جدید از ابهام خارج نشده است. درحالیکه هفته گذشته گروههای سیاسی در اجلاس اربیل و سپس در جلسه مجلس این کشور اعلام کردند بر سر چارچوب کلی تقسیم قدرت و تشکیل دولت به تفاهم رسیده‌اند اقدامات غیرمنتظره و اظهارات تفرقه افکنانه ایادعلاوی رئیس گروه "العراقیه" بار دیگر سایه ناامیدی را به اوضاع سیاسی عراق باز گردانده و امیدها را کمرنگ ساخته است. علاوی روز گذشته نیز اعلام کرد در دولت جدید مشارکت نخواهد داشت و مدعی شد دولت جدید، دولتی بی‌ثبات خواهد بود و دوام چندانی نخواهد آورد.
این اظهارات علاوی درحالی مطرح می‌شود که این گروه در نشست اربیل مفاد تفاهم نامه را پذیرفت. العراقیه خواسته‌های مبهمی را مطرح می‌کند که به نظر می‌رسد بیشتر بهانه جویی برای کارشکنی و ایجاد مانع در مسیر تشکیل دولت جدید است. علاوی، درحالی گروههای مقابل را به عدم پایبندی به توافقات متهم می‌کند که مصداق و موارد مشخصی را ذکر نمی‌نماید.
در همین رابطه یک عضو ارشد العراقیه خواستار معاف شدن همه بعثی‌ها از شمول قانون بعثی زدایی شده که پیشتر مجلس عراق آن را به تصویب رسانده است.
افزایش بهانه‌جویی‌های العراقیه با افزایش تماس مسئولان این تشکل با آمریکا، عربستان و اخیراً انگلیس همزمان بوده است. ایاد علاوی پس از دیدار از لندن، ضمن رد مشارکت خود در دولت آتی عراق، اعلام کرد که به دلیل حضور در مراسم ازدواج دخترش در لندن، در جلسه مهم روز یکشنبه آینده گروههای سیاسی شرکت نخواهد کرد که این امر مفهومی به جز به تمسخر گرفتن توافق مذکور و سرنوشت ملت عراق نمی‌تواند داشته باشد. با توجه به این مسائل، اکنون یکبار دیگر این واقعیت مورد تاکید قرار می‌گیرد که تا زمانیکه دخالت خارجی، به خصوص از جانب اشغالگران غربی و برخی دولت‌های منطقه که نگاه مغرضانه به دولت شیعه در عراق دارند ادامه یابد، حل بحران عراق و بازگشت صلح، ثبات و امنیت به این کشور بعید است.
این هفته فاش شد که آمریکایی‌ها برای ترغیب سران رژیم صهیونیستی به پذیرش توقف موقت شهرک سازی امتیازات گسترده‌ای به عنوان رشوه به تل آویو پیشنهاد کرده‌اند. بخشی از این بسته رشوه عبارت است از: تحویل پیشرفته‌ترین جنگنده‌ها به این رژیم، ادامه پشتیبانی آمریکا از فعالیت‌های اتمی نظامی تل آویو، وتوی تمامی قطعنامه‌های ضد اسرائیلی در آینده و تعهد آمریکا به تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران.
جالب است که این امتیازات برای توقف فقط سه ماه شهرک سازی رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی ارائه می‌شود و پس از آن ساخت و ساز صهیونیستها در اراضی اشغالی، از دید آمریکا بلامانع است.
آمریکایی‌ها این امتیازات را صرفاً برای آن به رژیم صهیونیستی می‌دهند که از طریق آن بتوانند دستاویزی برای فریب مجدد اعراب و کشاندن آنها به پای میز مذاکره به دست آورند، این موضوع بار دیگر سرسپردگی و وابستگی سران حکومت آمریکا به صهیونیستها را مورد تاکید قرار می‌دهد و از جانب دیگر جانبداری کامل آمریکا از مواضع توسعه طلبانه تل آویو را بیان می‌کند. این واقعیت همچنین بر نگاه تحقیرآمیز واشنگتن به طرفهای عربی نیز دلالت دارد.
دولت باراک اوباما و دمکراتهای آمریکا که در داخل آمریکا بی اعتبار شده‌اند اکنون می‌کوشند با کشاندن اعراب به پای میز مذاکره و دست و پا کردن یک پیمان سازش جدید، تحولی در وضعیت رو به وخامت دمکراتها و شخص اوباما ایجاد نمایند. به همین دلیل به شدت نیاز دارند تا دست مایه‌ای به سران عرب برای ارائه به افکار عمومی داخلی آنها فراهم سازند تا آنها را بتوانند به میز مذاکره بکشانند که توقف موقت شهرک سازی، از این موارد است.
هفته جاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا صریحاً اعتراف کرد که طالبان و القاعده دست پرورده آمریکا هستند. هیلاری کلینتون که در هند صحبت می‌کرد افزود آمریکا این گروهها را برای مقابله با نیروهای شوروی سابق در افغانستان ایجاد کرد. این اعتراف، ناخواسته اگرچه موضوع جدیدی نمی‌باشد ولی در عین حال نکات مهمی را در بردارد که لازم است مورد تامل قرار بگیرد. اکنون با این اعتراف صریح، این مطلب مورد تایید قرار می‌گیرد که "مبارزه با تروریسم"، ابزاری است تبلیغاتی که واشنگتن هر زمان که قصد انجام توطئه و تحقق اهداف مورد نظر خود را دارد به آن متوسل می‌شود.
آمریکا به اعتراف خود، یکبار در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، طالبان و القاعده را به وجود آورد، در زمان انفجارهای مشکوک نیویورک، این گروهها را مسئول دانست و با آنها به جنگ برخاست و اکنون نیز درحال مذاکره و مصالحه با این گروهها در افغانستان است. آمریکایی‌ها اکنون چه پاسخی به افکار عمومی جهان دارند که اگر این گروهها را تروریست می‌داند چرا کرزای را ترغیب به مصالحه با آنها کرده است؟
حقیقت امر چیز دیگری است. واشنگتن اساساً در پشت پرده با این گروهها مرتبط است چرا که بدون تمسک به این گروهها و تهدید قلمداد کردن آنها، توجیهی برای لشکرکشی به افغانستان نمی‌توانست داشته باشد و اکنون نیز قصد دارد این گروهها را در حکومت افغانستان سهیم کند تا منشا فتنه‌ای در منطقه برای پیگیری اهداف استعماریش باشند. در واقع آمریکا با برگ این گروهها در افغانستان و منطقه بازی می‌کند و ادعای آنها برای از بین بردن و قلع و قمع طالبان و القاعده، دروغی بیش نیست.

آرمان:ضرورت تدوین نظریه ملی خزر
«ضرورت تدوین نظریه ملی خزر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم دکتر مهدی سنایی است که در آن می‌خوانید؛ ۲۷ و ۲٨ آبان ماه، باکو میزبان سران کشورهای حاشیه دریای خزر است. محمود احمدی نژاد هم به نمایندگی از ایران در این اجلاس شرکت خواهد کرد. این نشست در حالی برگزار می‌شود که با وجود برگزاری نشست‌های پرتعداد، هنوز کشورهای حاشیه خزر درباره رژیم حقوقی حاکم بر این دریا، به توافقی دست نیافته‌اند.
دریای خزر تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دریای مشترک ایران و شوروی مطرح بوده و در زمینه نوع برخورد با خزر و بهره برداری از این دریا هم قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ بین ایران و شوروی امضا شده است؛ یکی از آن‌ها بعد از پایان جنگ جهانی اول و در سال‌های اولیه شکل‌گیری حکومت کمونیستی منعقد شده و دیگری در آستانه جنگ جهانی دوم. البته در زمان شوروی، خزر به این اندازه موضوعیت نداشت، چون در داخل محیط بسته قرار داشته و راهی به دریای آزاد نداشته است.
علاوه بر این، نه شوروی و نه ایران با توجه به اینکه هر دو دارای منابع عظیم و غنی نفت و گاز بوده‌اند، خیلی نگاه ویژه‌ای به دریای خزر نداشتند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خزر در نقشه جهان موقعیت برجسته‌تری در کنار آسیای مرکزی و قفقاز پیدا کرد و این منطقه به عنوان یکی از حوزه‌های ژئوپلیتیک دنیا تلقی شد.
در طول دو دهه گذشته، ما دو روند موازی را درباره موضوع خزر شاهد بودیم. یک روند گفت‌وگوهای رسمی‌ میان پنج کشور حاشیه خزر و نشست‌های مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر بوده است.
این نشست‌ها در ۲۷ نوبت برگزار شده و به دنبال تدوین رژیم حقوقی دریای خزر بوده است. روند دیگر، گفت‌وگو‌های دو جانبه و توافقات دوجانبه و عملیات واقعی میان کشورهای حوزه دریای خزر است که در این راستا، قراردادهایی میان روسیه – آذربایجان و قزاقستان–روسیه از سال ۹٨ به وجود آمده است و بر آن اساس اکتشاف و استخراج نفت صورت گرفته است. در کنار این‌ها، چند دهه پیش و در دوران شوروی، آذربایجان از نفت خزر بهره برداری داشته است.
بنابر این، دو روند در کنار هم طی شده است. یعنی چهار، پنج سال بعد از اینکه روشن شد توافقی درباره رژیم حقوقی دریای خزر صورت نگرفته است، کشورهایی مانند قزاقستان و آذربایجان که به نفت خزر نیاز داشتند با روسیه توافق کردند و از این منابع بهره برداری کردند. متاسفانه گفت‌وگو‌های چند جانبه درباره تدوین رژیم حقوقی دریای خزر، گفت‌وگو‌های طولانی مدت و فرسایشی شده است و زمان زیادی برده است. خزر برای ما از اهمیت بالایی برخوردار است.
خزر نه تنها بخشی از حاکمیت ملی ما است، بلکه بخشی از هویت ملی کشور ما هم تلقی می‌شود و مردم ما هم حساسیت ویژه‌ای نسبت به آن دارند و به همین دلیل هم مجلس شورای اسلامی ‌و به ویژه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، مسائل خزر را به روز دنبال می‌کند و با حساسیت پیگیری می‌کند. در حال حاضر باید دید که راه برون رفت از این موضوع چیست؟ دو نگاه به مسئله خزر وجود دارد.
دیدگاه حقوقی و دیدگاه سیاسی. دیدگاه حقوقی بر قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میان ایران و شوروی را مورد تاکید قرار می‌دهد. در حالی که دیدگاه سیاسی بیشتر به ضرورت توافق سیاسی و حل و فصل مسائل از طریق توافقات و رایزنی‌های سیاسی معتقد است. قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میان ایران و شوروی، خزر را به عنوان دریای مشترک میان ایران و شوروی معرفی می‌کند و حاکمیت برابر آن‌ها را تایید می‌کند و هیچ سندی هم معتبرتر از این دو سند وجود ندارد.
دیدگاه حقوقی، این اسناد را مبنای مذاکرات می‌داند و معتقد است این مسئله باید از این طریق حل و فصل شود و بنابراین دیدگاه حداکثری نسبت به سهم ایران در دریای خزر دارد. اما نگاه سیاسی بر این اعتقاد است که در حال حاضر تنها با ایران و شوروی مواجه نیستیم، دو دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد و پنج کشور در حاشیه خزر وجود دارند.
قراردادهایی هم میان آن‌ها درباره چگونگی بهره برداری از این دریا امضا شده است و بیشتر از منطق حقوق، منطق قدرت و سیاست است که
تعیین‌کننده است. بنابراین ایران باید با استفاده از دیپلماسی فعال و دست یافتن به توافقات دو جانبه با کشورهای حاشیه دریای خزر به حل و فصل این موضوع بپردازد.
البته این بار سنگینی بر دوش دستگاه دیپلماسی کشور است و با توجه به اطلاعاتی که من دارم، مسئولان ذیربط هم در این قسمت با جدیت مشغول تدوین برنامه‌هایی در این زمینه هستند و اقداماتی را دنبال می‌کنند.
بنده اعتقاد دارم که باید یک نظریه ملی خزر تدوین کرد؛ یعنی باید به اجماع دست یافت و استراتژی روشنی در خصوص این موضوع تدوین کرد. بعد هم ترکیبی از نگاه حقوقی و نگاه سیاسی در مقوله خزر کارساز است و باید با توجه به نگاه حقوقی و سیاسی، دست به ابتکاراتی در این زمینه زد. ضمن اینکه باید به سایر ابعاد خزر هم توجه کرد. خزر ابعاد امنیتی، زیست محیطی، اقتصادی و ... دارد. به نظر می‌رسد که این ابعاد تحت تاثیر مسائل دیگر، تا حدی مغفول مانده است.
باید تلاش کرد که ابعاد دیگر خزر هم مورد توجه قرار بگیرد و علی رغم دیدگاه‌های مختلفی که پنج کشور دارند، فکر می‌کنم که در بحث تامین امنیت خزر و رویکرد مشترک امنیتی به مسائل خزر، در اجلاس آینده سران دستاوردهای مناسبی حاصل شود.
برگزاری نشست سران خزر به خودی خود، از اهمیت برخوردار است و معمولا در این سطح، این اجلاس کمتر اتفاق می‌افتد. این بار سران کشورهای حاشیه دریای خزر بعد از دو سال در باکو گردهم می‌آیند. بیانیه‌ای هم پیش بینی شده است که در انتهای این اجلاس صادر شود.
این بیانیه بخش‌های مختلفی را در بر می‌گیرد که راهبردی در زمینه حمل و نقل و ترابری خزر، رویکردهای اقتصادی، همکاری‌های بشردوستانه اطلاعاتی، آموزشی، فرهنگی در حوزه خزر را مد نظر قرار می‌دهد. علاوه بر این اعضا را برای برداشتن گام‌های عملی برای ایجاد سازمان همکاری‌های اقتصادی خزر تشویق و ترغیب می‌کند. مسائل بیولوژیکی و امنیتی خزر هم در این نشست مورد توجه است.
بنابراین، این رویکرد جامع به مسائل خزر حائز اهمیت است و به ویژه توافقات امنیتی در حوزه خزر و تصمیم‌گیری اعضا برای تامین امنیت مشترک خزر و جلوگیری از ورود بازیگران خارجی و تعریف یک سیستم امنیت منطقه‌ای می‌تواند از مسائل مهم در این اجلاس باشد.

قدس:اقتدار ایرانی در رزمایش «آسمان ولایت ٣ »
«اقتدار ایرانی در رزمایش آسمان ولایت ٣»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛رزمایش «آسمان ولایت ٣ » در کل فضای کشور توسط یگانهای پدافند هوایی یگانهای عملیاتی، اطلاعاتی و رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی انتظامی، بسیج و نیروهای آموزش دیده مردمی، تحت فرماندهی و کنترل قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا برگزار گردید.
به باور اغلب ناظران سیاسی و استراتژیستهای نظامی جهان، پیشرفتهای ایران در حوزه تسلیحات و تجهیزات نظامی، بویژه در عرصه موشکی طی ٣۰ سال پس از پیروزی انقلاب، همچنین پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به نحوی چشمگیر و حایز اهمیت است که جمهوری اسلامی را به عنوان قدرت بزرگ منطقه، مطرح ساخته است.
جمهوری اسلامی ایران از بدو استقرار به دلیل داشتن دشمنان و تهدیدهای متعدد از سوی بیگانگان، باید برای دفع عربده کشیهای جبهه خصم، دکترین دفاعی خود را در راستای صیانت از مرزهای کشور تعیین نماید که برای دستیابی به این هدف، کشور نیازمند تنوع در تسلیحات نظامی به فراخور تهدیدهای منطقه ای و فرامنطقه ای دشمن است. تحمیل جنگ ٨ ساله، تحریم گسترده و تمدید آن از سوی جبهه استکبار، ایجاد انواع محدودیت برای ایران با وجود چشم پوشی از اقدامهای خلاف عرف حقوق بین المللی از سوی حلقه دوستان، همگی سبب گردید تهران در تدوین مکانیسم دفاعی، به توانمندیهای بومی متکی باشد تا در هنگامه خطر پاسخگوی نیاز دفاعی خویش باشد.
«بزرگترین و پیشرفته ترین سلاحها و تجهیزات نظامی در داخل ایران تولید می شود.» این کلیدی ترین جمله ای بود که ۱۰ سال پس از پایان جنگ تحمیلی در گزارش کمیته دفاعی سنای آمریکا خطاب به رئیس جمهور وقت این کشور آمده بود. این جمله بیانگر نگرانی عمیق دولتمردان آمریکایی است که انتظار داشتند با گسترش دامنه تحریمها، ایران به یک بازیگر مفلوک و ضعیف تبدیل گردد که از حداقل امکانات دفاعی نیز برخوردار نباشد، ولی نمایش اقتدار جمهوری اسلامی در مانورهای گوناگون، این واقعیت را برای کارشناسان نظامی و تحلیلگران سیاسی غرب آشکار نمود که جمهوری اسلامی توانسته با بی اعتنایی به استفاده ابزاری آنها از موسسات حقوقی، مسیر پیشرفت و توسعه را با شتاب بیشتری ادامه دهد که دستیابی به توانمندیهای نظامی نیز بخشی از مولفه های پیشرفت ایران به شمار می رود. گفتنی است، دستاوردهای نظامی ایران با رویکرد تدافعی است و به هیچ عنوان برای کشورهای منطقه تهدید محسوب نمی شود، زیرا جمهوری اسلامی تاکنون ثابت کرده دولتی پاسخگو در عرصه مناسبات بین المللی است.
به نظر می رسد، پیام مهم این مانور به روسهاست که تحت تأثیر برخی قدرتهای جهانی با زیر پا نهادن تعهدهای خویش در تحویل سامانه موشکی اس ٣۰۰ ، تلاش نمودند در راستای همسویی با دشمنان ملت ایران، جمهوری اسلامی را در تنگنای امنیتی و نظامی قرار دهند و از این منظر خواسته های نامشروع سیاسی خود را به ایران تحمیل کنند. اما آنان اکنون توانمندی بومی دیگری را از فرزندان این مرز و بوم می بینند که با به صحنه آوردن تولیدات بومی، خود اتکایی را به رخ دیگران می کشند و از این رهگذر به بدخواهان اعلام می کنند که آنان نمی توانند با خلف وعده، ایران را منزوی کنند، بلکه ایران قادر است با اتکا به توانمندیهای بومی، قابلیتهای دفاعی خود را بر اساس نیازمندیهایش ارتقا دهد، به نحوی که برخی خبرها حاکی از آن است که ایران بزودی سامانه برد بلند توانمندتر از اس ٣۰۰ را تولید خواهد کرد.
کسانی که هدفهای رزمایش را تهدید برای دیگران معرفی می کنند، بدانند پیام این مانور صلح و دوستی برای همسایگان و کشورهای منطقه است، همان گونه که تاکنون برخی از کشورهای همسایه در مانورهای ایران به عنوان ناظر جهت استفاده از تلاشهای ایران حضور فعال داشته اند.
این رزمایش، پیام واضحی را به کشورها و رژیم نامشروع صهیونیستی که ایران را تهدید می دانند، ارسال می کند که «اگر برخی بر تعدی به حقوق اساسی ایران پافشاری کنند» تهران آماده است تا با هر تجاوز احتمالی مقابله کند. گفتنی است، در روزهای اخیر نتانیاهو و برخی سناتورهای جمهوریخواه با تکرار سخنان تهدیدآمیز گذشته، بر انتخاب گزینه قهری تأکید کرده بودند.
در آستانه نشست ۱ + ۵ و تعلل طرف مذاکره کننده و تأکید بر خواسته های غیرمعقول، آنها باید بدانند جمهوری اسلامی از خواسته های مشروع هسته ای خویش که اکنون به یک مطالبه عمومی تبدیل گردیده است، کوتاه نخواهد آمد. به عبارت دیگر، ضمن احترام به مقررات آژانس، بر حق غنی سازی خویش اصرار می ورزد و حتی انتظار می رود دولتمردان تعلیق قطعنامه را پیش شرط مذاکرات اعلام کنند.
با عنایت به تبلیغات رسانه های رژیم اشغالگر قدس و برخی رسانه های فرامنطقه ای مبنی بر تهدیدآمیز بودن توان نظامی ایران، باید اذعان نمود توانمندیهای نظامی ایران جنبه بازدارندگی دارد و تهدید برای هیچ کشوری محسوب نمی شود، همان گونه که تاکنون در مصاحبه های متعدد دولتمردان بر این موضوع اذعان کرده اند؛ ضمن آنکه رفتار جمهوری اسلامی موید این ادعاست. از سوی دیگر، سرانه بودجه نظامی ایران از بسیاری از کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس همواره کمتر بوده است.
رزمایش «آسمان ولایت ٣ » همچون دیگر مانورها، این واقعیت را اثبات کرد که نیروهای نظامی ایران برای بالا بردن توان خویش، حفظ آمادگی با عنایت به شرایط سیال منطقه، ضمن احترام به تمامیت ارضی کشورهای همسایه و در چارچوب مشی همزیستی مسالمت آمیز با دیگر بازیگران، بر حفظ و ارتقای آمادگی رزمی و عملیاتی خویش اصرار می ورزند و ارتقای توانمندی آنها تهدیدی برای دیگران نیست.

منبع: جام جم آنلاین