محمود اعتماد زاده (م. به‌آذین) درگذشت


• محمود اعتماد زاده (به آذین) از بزرگترین مترجمان ایران، روز چهارشنبه ۱۰ خرداد بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آزاد تهران گذشت. به آذین در جریان سرکوب های سال ۶۲ دستگیر و به دلیل اعتقادات سیآسی خود، به شدت شکنجه شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ خرداد ۱٣٨۵ -  ٣۱ می ۲۰۰۶


محمود اعتمادزاده (م. به‌آذین) - مترجم پیشکسوت - امروز، دهم خردادماه ٨۵، درگذشت.
فرزند وی با تایید این خبر به خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: پدرم امروز پیش‌ازظهر بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.
وی با اشاره به این‌که او پس از حدود سه روز بستری بودن دوباره در بیمارستان درگذشته است، اضافه کرد: برنامه‌ی مراسم تشییع و خاکسپاری او هنوز مشخص نیست.
محمود اعتمادزاده (به‌آذین) در سال ۱۲۹٣ خورشیدی در شهر رشت به دنیا آمد و آموزش ابتدایی و متوسطه را در شهرهای رشت و مشهد و سپس در تهران ادامه داد. او در سال ۱٣۱۱ جزو دانشجویان اعزامی ایران به فرانسه رفت و تا دی‌ماه ۱٣۱۷ در فرانسه ماند و از دانشکده مهندسی دریایی بِرِست ( Berest ) و دانشکده مهندسی ساختمان دریایی در پاریس گواهینامه گرفت.
او درباره عنوان «به‌آذین» در جایی گفته است: «به‌آذین» را من در سال ۱٣۲۲ هنگامی بر خود پسندیدم که هنوز افسر نیروی دریایی بودم و نمی‌توانستم آشکارا در مطبوعات قلم بزنم. انضباط ارتشی مجازش نمی‌شمرد. این نام نخستین‌بار در روزنامه «مردان کار» به‌کار رفت که مهندس احمد زیرک‌زاده به راه انداخته بود، و او دو سالی می شد که با درجه سرگردی ارتش را ترک کرده بود. باری روزنامه دوام نیاورد، ولی نام «به آذین» در فعالیت سیاسی و ادبی‌ام برجا ماند. این نام را من خود سکه زده‌ام. الگوی من در این نام‌گذاری واژه «به‌دین» بود که برآن زردشتیان شناخته می‌شوند، آذین همان آیین است به معنای دین، «به‌آذین» نیز همتای «به‌دین». اما پذیرش این نام به هیچ رو از سر ایمان به دین آریایی زردشت نبود، هرچند که تعهدی آرمان‌خواهانه، با خود داشت. آیا من در زندگی دراز خود توانسته‌ام بدان وفادار باشم؟ نمی دانم. قضاوت با مردم است.
 
به آذین با چاپ داستان‌های بی‌شمار و ترجمه‌های باارزشی از آثار مشهور جهانی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات معاصرمان محسوب می‌شود. در این‌باره به بابا گوریو، زنبق دره، رم ساغری، دختر عمو بت از اونوره دو بالزاک، اتللو و هاملت از شکسپیر، ژان کریستف و جان شیفته از رومن رولان، دن آرام و زمین نوآباد از میخائیل شولوخوف، استثنا و قاعده از برتولت برشت و... می‌توان اشاره کرد.
 
علاوه بر ترجمه، آثار متعددی ازجمله داستان، پژوهش و نقد را هم تالیف کرده است که ازآن جمله به کمدی انسانی نوشته‌ی بالزاک، درباره ترجمه، پیش از عمل، خاطراتی درباره مایاکوفسکی، واسکا، دانش ژنتیک و مساله زندگی، امتحان (داستان)، من و تو، راه‌ها، آنها برای میهن جنگیدند، پراکنده، به‌سوی مردم، دختر رعیت، نقش پرند، مهره مار، شهر خدا، از آن‌سوی دیوار، خانواده امین‌زادگان (رمان ناتمام)، معراج پیام نوین، منتخب داستان‌ها، از هر دری سخنی که سه مجلد آن تاکنون چاپ شده، بر دریاکنار، قالی ایران، گفتار در آزادی و مقاله‌هایی در زمینه نقد ادبی و تاریخی در مجله‌های صدف، کتاب هفته و پیام نوین اشاره کرد. به‌گزارش ایسنا او در عرصه روزنامه نگاری نیز فعال بوده و مدتی سردبیر پیام نوین و کتاب هفته (مربوط به سال‌های پیش از انقلاب) بوده است.
 
به‌آذین به همراه جلال آل احمد در سال ۱٣۴۷ بنیان کانون نویسندگان ایران را بنا نهاد. وی در نخستین بیانیه کانون با تصویر شرایط خفقان حاکم بر فضای سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی کشور توسط رژیم ستم‌شاهی به جنگ با آن پرداخت و وظیفه انسانی هر ایرانی را مبازه برای آزادی دانست. بخشی از نخستین بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران را نیز او در آن دوران خفقان نوشته است: «منی که به سانسور اندیشه و گفتار خود تن می‌دهم، منی که به بهانه‌ی ترس، از یک طرف، و قدرت قاهر از طرف دیگر در امور شهر و کشور خود دخالت نمی‌کنم، رای نمی‌دهم، انتخاب نمی‌کنم و انتخاب نمی شوم، تجاوز را می بینم و دم نمی زنم، منی که باید بروم و در برابر میزی بنشینم و حساب عقیده‌ی خود را و ایمان خود را، حساب دوستی‌های خود را و دشمنی‌های خود را، حساب دیروز و امروز و فردای خود را به بیگانه‌ی سمجی که نماینده‌ی قدرت قاهر روز است پس بدهم، اهانت ببینم و زیر ورقه‌ی اهانت را به‌دست خود امضا کنم، من شاید آزادی را بفهمم، ولی جرات آزادی ندارم. نقصی، علتی در شخصیت انسانی من است که اگر بر آن آگاهم، هرچه زودتر باید به جبران آن برخیزم؛ وگرنه شایسته‌ی نام انسان نیستم.»
 
این مترجم به‌عنوان یکی از سازمان‌دهندگان برگزاری ده شب شعر و سخنرانی در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (انستیتو گوته) در مهرماه سال ۱٣۵۶ مطرح بوده است.
 
به‌آذین درباره وظیفه‌ی هنر و ادبیات گفته است: «... که می‌توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در برابر مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسوول هستند...»
 
به آذین که فعالیت های سیاسی خود را در ارتباط با حزب توده ی ایران انجام می داد، در سال ۶۲ در جریان دستگیری های گسترده ی اعضای این حزب دستگیر شد و در زندان تحت شکنجه های سختی قرار گرفت. او بعد از آزادی از زندان، همواره از عوارض دوران بازداشت و شکنجه های سخت رنج می برد.