نامه ای خطاب به دوستان


داریوش مجلسی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ خرداد ۱٣٨۵ -  ۱ ژوئن ۲۰۰۶


مدت کوتاهی بعداز انتشار بیانیه حمایت از نشست لندن و برگزاری کنگره ملی از طرف جمعی از اعضاء و هواداران جبهه ملی ایران، اروپا (آنهم با مسئولیت فردی امضاء کنندگان) برخورد خشن و خشم آلودی از طرف عده ای از اعضاء شورای موقت جبهه ملی ایران، اروپا و دوستانی که در کنارهم فعالیت سیاسی داشتیم انجام گرفت که من حضور بیشتر خودرا در این جمع بصلاح شخصیت سیاسی و ضوابط اخلاقی خود ندیدم و تصمیم گرفتم عطای چنین جبهه ملی در خارج کشوررا به لقایش ببخشم و از این طریق استعفای خودرا از این حرکت که خود بانی آن بودم اعلام نمایم.
مدتیست باین نتیجه رسیده ام که تاسیس حزب و سازمان عقیدتی در خارج کشور نه تنها کوچکترین کمکی به رهائی ایران از فاجعه ای بنام جمهوری اسلامی نمیکند بلکه وجود چنین سازمانهای خارج کشوری دقیقا بصورت ابزارهای مخربی برای جلوگیری از اتحادهای وسیع دموکراسی خواهی درامده اند و از آنجا که ایجاد هر حرکت و جنبش وسیعی را در جهت خلاف منافع سازمانهای خود میبینند سطل لجن پاشی را که حاضر و آماده در کنار خوددارند فوری بکار میگیرند بعبارت دیگر منافع و مصالح ملی سرزمینمان در تضاد با منافع این نوع سازمانها قرار گرفته. البته فاجعه در اکثر سازمانهای خارج کشور کم و بیش بیک اندازه است ولی من فقط میتوانم درباره جبهه ملی در خارج از ایران قضاوت کنم. هر حرکتی در جهت اتحاد در همان مراحل اولیه با چنان کارشکنی و اختلافی روبرو میشد و میشود که تمام نیروی موجود، صرف رفع و رجوع اختلافات، هرز میرود و این در حالیست که مملکت در تب اختناق، تشنجات قومی، و جنگ طلبی رژیم میسوزد.
مدتی است که بهمت عده ای از جوانان و فعالین سیاسی داخل کشور، طیف وسیعی از شخصیتها و فعالین سیاسی متعلق به نحله های فکری مختلف از داخل و خارج کشور همراه با آقای رضا پهلوی (بعنوان یک شخصیت دموکرات و نه کاندیدای سلطنت) و دکتر آهی مشغول رایزنی و همکاری برای برگزاری کنگره ملی میباشند خوشبختانه بعد از پیوستن من باین جمع عده ای دیگر از همفکرانم با درک مسئولیت نسبت بشرایط وخیم مملکت نیز باین طیف پیوستند و برای اولین بار کاری را که شادروان بختیار مصمم باجرای آن بود ولی شرایط زمان اجازه آنرا نداد عده ای از شاگردانش و سایر همفکران بمرحله اجرا درآوردند. این سد کهنه و پوسیده و مرز روانی که یک فرد جبهه ملی نمیتواند در کنار رضا پهلوی بنشیند برای همیشه شکسته شد.
من مانند گذشته خودرا رهرو راه مصدق و بختیار میدانم و ۲٨ مرداد را شکست بزرگی برای دستیابی به دموکراسی. ولی دیگر اجازه نخواهم داد که این اعتقادات و وقایعی که سالهاست به دست تاریخ سپرده شده سدی درراه کنونی من برای همکاری بهدف دسترسی به دموکراسی در سرزمینم ایجاد کنند.
این برای من خلاف منطق است که حضور من در "اتحاد جمهوریخواهان" که هدف دستیابی به جمهوری را بالاتر از دستیابی به دموکراسی و ایران عاری از جمهوری اسلامی قرارداده گناه نیست ولی زمانیکه در کنار یک شخصیت مبارز و دموکرات قرار میگیرم چون اسم این فرد رضا پهلوی است مستوجب شماتت میباشم. آشکارا اعلام میکنم از حضور خود در کنار جوانان حزب دموکرات ایران و سایر جوانان در داخل کشور، و دموکراتهای چپ، ملی، جمهوریخواه و مشروطه طلب و شخص رضا پهلوی احساس راحتی میکنم و از اینکه دیگر در جبهه ملی خارج از ایران شاهد سنگ افکنی بهمدیگر و دیگران و ایجاد دردسر و مشکل برای جبهه ملی در داخل کشور نیستم احساس درد وجدان نمیکنم.
اصولا سازمانهائی در خارج کشور هستند که بمثابه یک کوزه گلی عدم وجودشان در گرو یک تلنگر است و وجود خودرا در نفی دیگران میبینند.
متاسفانه سایتهای جبهه ملی (باستثنای بلژیک)، ایران امروز، اخبار روز و گویا بخاطر تمایلات جمهوریخواهی از نشر هر مقاله ای که بوی نزدیکی به رضا پهلوی از آن بمشام برسد خودداری میکنند مانند بایکوتی که در مورد بیانیه اخیر امضاء دار ما در تایید نشست لندن بکار بردند. این بوضوح نشان داد که جمهوریخواهی لزوما دموکراسی خواهی نیست.
ما از سایتهای کورش در خارج کشور و حزب دموکرات ایران در درون کشور که با نشر بیانیه ما صدای مارا به گوش بینندگان خود رساندند سپاسگزاریم.
داریوش مجلسی،   مه ۲۰۰۶.