روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ آذر ۱٣٨۹ -  ٣۰ نوامبر ۲۰۱۰


 «افشاگران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛زلزله ای در دنیای دیپلماسی آمده است و پس لرزه های آن خواب را از چشمان سیاستمداران و رهبران کشورهای مختلف به ویژه آمریکا ربوده است.
ویکی لیکس یقه آمریکا را گرفته و ماجرا را خاتمه نمی دهد و پس از آمریکا، عزم آن کرده سراغ کشورهای دیگر همپیمان آمریکا هم برود. برخی ناظران عدم انتشار اسنادی جدی درباره فساد رژیم صهیونیستی را مشکوک می دانند اما اقدام آسانژ نشان داد روابط بین المللی تا چه حد مسموم است و لبخند ها و حمایت های سران جهان تا چه حدی زهرآگین است.
اخلا ق، حلقه مفقودی است در دنیای دیپلماسی که تنش ها را دوچندان می کند و فضای جنگ پشت پرده را تغذیه می کند.
اقدامات ویکی لیکس صرفنظر از صحت و سقم آن- که البته مطالبی که مرتبط با ایران بوده با واکنش جدی مقامات کشورمان مواجه شده و تردید جدی در مورد آن وجود دارد- یک موضوع را به رخ رسانه ها کشید و آن هم بحث روزنامه نگاری افشاگرانه است. خبر که دراصل یک خدمت اجتماعی است برای بسیاری از فعالا ن عرصه رسانه متاعی است برای ترقی و پیشرفت اقتصادی.
گویی رسانه ها فراموش کردند وظیفه اصلی آنها اطلا ع رسانی صحیح، جامع و کامل است و آنها نباید با وجه المصالحه قرار دادن رویکرد خود به جامعه خیانت کنند. روزنامه نگاری افشاگرانه در واقع ابزاری برای آگاهی و حکومت مردم برمردم است. اواخر قرن نوزدهم درآمریکا و بریتانیا شاهد ظهور روزنامه نگاران افشاگر بودیم ودر آن زمان خبرنگاران در مواردی که در دستگاه های دولتی سو» استفاده و فسادی رخ داده بود گزارش های مفصلی تهیه و منتشر می کردند.
گرچه این نوع فعالیت رسانه ای با گذشت زمان و نفوذ لا بی های قدرت به رسانه ها در غرب دچار تغییر شد و افشاگران خریده شدند یا از رسانه ها طرد شدند اما گه گاه درگوشه و کنار برخی اقدام به افشای اطلا عات می کنند که ماجرای واترگیت در اوایل دهه هفتاد و عواقب سیاسی آن نمونه بارز آن است. مشکل وقتی آغاز شد که روزنامه نگاران و رسانه ها به عنوان یک بازوی تبلیغاتی و کارتل اقتصادی مورد سو» استفاده قرار گرفتند، نه به عنوان نماینده مردم در نظارت مستقل برعملکرد ارگان های حکومتی.
درغرب، جایی که با منافع کمپانی های اقتصادی و لا بی های قدرت در تضاد باشد به هر قیمتی، یا خریداری می شود یا حذف.
روزنامه نگاران افشاگر در واقع با کشف رابطه های فاسد، خود را به کام مرگ یا زندگی در سایه رعب و وحشت می فرستند. آسانژ با افشای اسناد محرمانه آمریکا در آینده نه چندان دور شاهد اتهامات جدی در دادگاه های برخی کشورهای هم پیمان آمریکا خواهد شد.کشورهای مختلفی در دنیا حقوق روزنامه نگاران را به شدت ضایع می کنند.
رژیم صیهونیستی، کره شمالی، چین، مصر، میانمار و عربستان کشورهایی هستند که با خشونت هرگونه تحقیق را مختومه می کنند و در کشورهای غربی نیز روش های دیگری در پیش گرفته می شود. اما در این بین روسیه متفاوت از همه، همیشه مورد توجه بوده است. اولگ کاشین دو هفته پیشترتیتر یک بسیاری از رسانه ها بود. روزنامه نگاری که تک تک انگشت هایش را شکستند و فکش را خرد کردند.
خردشدگی یکی از زانوها و جمجمه وی مشهود بود; این که بندبند انگشتان یک خبرنگار جدا شد یعنی نوشتن ممنوع! خبرنگاران در سرزمین تزارها اگر به تهدیدها توجه نکنند کشته می شوند; یادگاری از زمان حکومت کمونیستی برروسیه. دیمیتری خولوف، روزنامه نگاری بود که در سال ۹۴ براثربمب گذاری در کیف دستی اش کشته شد.
آن هم به دلیل بررسی پرونده ای درباره فساد ارتش روسیه و فروش غیرقانونی اسلحه. ولا دیسلا و لسیتوف، مجری مشهور تلویزیون درماه مارس ۹۵ یک ماه پس از تصدی یک شبکه تلویزیونی با شلیک گلوله از فاصله نزدیک به سر کشته شد. قتل جنجالی آناپولیتکو وسکایا که درباره نقض حقوق بشر در چچن و مسلمانان این سرزمین در سال ۲۰۰۶ به رگبار بسته شد یا ناتالیا استیمروا محبوب مردم چچن که به ضرب چندین گلوله کشته شد; نمونه های کوچکی از قتل و ارعاب روزنامه نگاران روس است.
با تمام خطراتی که متوجه جان روزنامه نگاران است آنها هنوز هم دست به افشا علیه دولتمردان فاسد می زنند; برلوسکنی در ایتالیا، سارکوزی در فرانسه، نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی و فلسطین نمونه بارز استمرار این افشاگری هاست. جامعه جهانی برای پیشرفت و عبور از بده بستان های حکومتداران فاسد نیاز به افشاگرانی دارد تا با استفاده از مدارک آنها، از ریشه دواندن باندهای مافیایی و جنایات دولتی جلوگیری شود.

کیهان:فراتر از عقلانیت
«فراتر از عقلانیت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛رهبرمعظم انقلاب در جمع هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور به تبیین نقش بسیج در تفکر راهبردی انقلاب اسلامی پرداختند و با اشاره به ارکان بسیج فرمودند:«اخلاص و بصیرت این دو عنصر تعیین کننده، دارای هم افزایی متقابلند به گونه ای که هر قدر بصیرت فرد بیشتر شود اخلاص او افزون تر خواهد شد و هر اندازه کسی مخلص تر باشد، خداوند نور بصیرت را در او بیشتر می کند.»
حقیقت آن است که امروز «بصیرت» گمشده خیلی هاست، حتی برای خواصی که نامشان با انقلاب گره خورده و همه حیثیت خود را از نظام و انقلاب دارند.

در تاریخ اسلام تنها هوی و هوس ها مایه کاستی ها و انحراف ها نشده است. اگرچه به فرمایش حضرت علی(ع) هواپرستی بستر اصلی بوده، اما گاه انحرافات و سقوط ها ناشی از فقدان بصیرت است. حضرت دراین باره می فرمایند: «فقد البصر اهون من فقد البصیره» اگر بصیرت باشد، حتی چشم نابینای ظاهری هم، شرایط را به روشنی می بیند و با آگاهی بخشی به انسان او را از ورود به تاریکی و خطرات باز می دارد.
شاید برای روزهای جنگ سخت که دشمن بعثی با پشتیبانی قدرتهای جهانی به قصد براندازی نظام اسلامی وارد کارزار جنگ تحمیلی علیه کشورمان شد، صرف عنصر «عقلانیت» برای تشخیص حق از باطل کفایت می کرد. آن روز اگر کسی عناد و دشمنی با اسلام و انقلاب نداشت و اگر کمی قوه «تعقل» خود را به کار می انداخت به سادگی جبهه حق را شناسایی می کرد و خود را در صف مجاهدان قرار می داد. اما امروز و در شرایط فتنه و جنگ نرم که مرزهای حق و باطل در غبار فتنه گریها گم شده و تشخیص را مشکل کرده علاوه بر عقلانیت و بالاتر از آن به عنصری به نام «بصیرت» نیز نیاز است تا بتوان دوست را از دشمن شناخت.
اخلاص و بصیرت لازم و ملزوم یکدیگرند. نمی شود سوار بر اسب هوی و هوس و حب جاه و مقام تاخت و از بصیرت دم زد. شاید امروز یک نوجوان بسیجی بپرسد؛ چرا من نوجوان که تازه به بلوغ فکری و اجتماعی رسیده ام می توانم حق را بشناسم و مرزهای دشمن را تشخیص دهم و مقابل آن بایستم، اما برخی کسانی که موی سر و روی خود را در مبارزه و انقلاب و جنگ و مسئولیت های عدیده حکومتی و اجتماعی سفید کرده اند، قادر به این تشخیص نیستند و یا می فهمند و کاری نمی کنند؟!
پاسخ به این سوال تأمل برانگیز را از فرمایشات رهبرمعظم انقلاب در جمع بسیجیان وام می گیرم؛ «در حوادث سال گذشته، فتنه گرانی برای دست یافتن به قدرت، مصلحت کشور را نادیده گرفتند و به حقانیت روشن یک راه، پشت کردند، به گونه ای که دشمنان درجه یک ملت از اقدامات آنان به هیجان و شوق آمدند و از آنان حمایت کردند، اما عده ای این حقایق روشن را ندیدند و نمی بینند. البته برخی هم با وجود اینکه این حقایق را درک و فهم می کنند اما به علت ظلمت دل و هواهای نفسانی حاضر نیستند به این فهم خود ترتیب اثر دهند.» همان شیخی که در بحبوحه مبارزات انقلابی خود، هنگامی که عوامل سفاک ساواک وی را دوره کرده بودند تا دستگیرش کنند، جلوی همه آنها فریاد می زد؛ والله العلی العظیم امروز خمینی حجت خدا روی زمین برای بشر است، چند سال بعد در بحبوحه جنگ تحمیلی صدایش از رادیو بغداد به گوش می رسید که؛ والله العلی العظیم خمینی-العیاذبالله- دین ندارد! بعضی ها نمی دانند و گمراهند و برخی می فهمند و باز پای در مسیر تباهی و تاریکی گذاشته و مصداق یخرجونهم من النور الی الظلمات می شوند و این نیست جز غلبه هوی و شهوت.
«اخلاص» آن نوجوان بسیجی است که او را به سوی «نور هدایت» رهنمون می کند. خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که می فرمود: «من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خداوند می خواهم در صحرای محشر من را با بسیجیانم محشور گرداند... در این دنیا افتخارم این است که خود یک بسیجی ام.»
اخلاص، یعنی راه و حرکت انسان فقط به سوی «خدا» باشد. در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که چکیده و ثمره قرنها اسلام خواهی، آزادی طلبی و مبارزه برای حاکمیت اسلام و ان شاءالله زمینه ساز و مقدمه حکومت جهانی حضرت حجت(عج) است، این موضوع اهمیت وثیقی دارد. واقعیت تلخی است، اما اینکه امروز بعد از گذشت سه دهه از عمر انقلاب، برخی که خود زمانی از مسئولان رده اول نظام بوده، از دایره یاران انقلاب جدا می شوند و در صف معاندان و دشمنان قرار می گیرند، ریشه در همین نکته دارد که خود را از مسیر الهی دور کرده و بر توسن هواهای نفسانی سوار شده اند.
تاریخ اسلام سرشار از الگوهای اخلاص و بصیرت است. امام سجاد(ع) در وصف حضرت ابوالفضل(ع) می فرماید: «کان عمنا العباس نافذ البصیره» عموی ما عباس(ع) نافذ البصیره بود و بصیرت بالایی داشت. می دانست کجا آمده و می خواهد چه بکند. وقتی هم در میدان نبرد رجز می خواند می فرمود؛ به خدا قسم اگر دستان مرا از بدنم جدا کنید هرگز از حمایت دین و امام زمانم دست برنمی دارم. یاد کنیم از مرحوم آیت الله اراکی(ره) که درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی اعتقاد داشت؛ اگر کسی تخیل کند یعنی در خیال کسی بگذرد که قیام امام ]خمینی[ از روی هوای نفس و شهرت طلبی بوده باید از تخیل خود استغفار کند دیگر چه رسد تفّوه کند به این کلمه.
حضرت امام(ره) با اخلاصی که داشت آماده همه چیز بود. از تبعید و زندان گرفته تا شهادت. با بصیرت به کار خود عقیده داشت و سرانجام حکومتی تشکیل داد که خواسته همه انبیاء و اولیاء الهی در طول تاریخ بوده و علیرغم ٣۰ سال توطئه و دشمنی نه فقط کمترین آسیبی ندیده بلکه اقتداری پرشتاب نیز داشته است. مردم ایران اسلامی هم بصیرت خود را در کنار بصیرت امام یافتند که در وقت جنگ و شب حمله گوی سبقت را از هم می ربایند و علیه کفر می شورند و در هنگامه فتنه نیز سلحشورانه پای در میدان دفاع از آرمانهای امام و رهبرگذاشته و تا پای جان از نظام اسلامی خود محافظت می کنند.
رهبرمعظم انقلاب همچنین «عمل به موقع» را یکی از خصوصیات بارز بسیجیان دانسته و به آن سفارش می نمایند. «عمل» مطلوب، کارساز، اثرگذار و درخور تحسین زمانی است که در وقت خود و به موقع صورت پذیرد. بزرگترین و بهترین کارها اگر در وقت خودش انجام نشود آن اثر لازم را نداشته و چه بسا اثر معکوس بگذارد.
در این دوران که مهلکه آخرالزمان است برای عبور از گردنه ها و پرتگاهها همه ما به این سه عنصر یعنی اخلاص، بصیرت و عمل به موقع نیاز داریم. اتفاقاً دشمن هم در جنگ نرم این سه عنصر کارساز را مورد هدف حمله های خود قرار می دهد.
اگر هوشیار نباشیم و از ستون ولایت که خیمه انقلاب را برافراشته نگاه داشته، دور شویم همان می شود که یا قرآنهای بر سر نیزه فریبمان می دهد و یا جرینگ جرینگ سکه های معاویه های زمان.

ابتکار:مشایی پتانسیل جذب آرای اصلاح طلبان را دارد!
«مشایی پتانسیل جذب آرای اصلاح طلبان را دارد!»عنوان سرمقالهی روزنامه ی ابتکار به قلم غلامرضا کمالی‌پناه است که در آن می‌خوانید؛این سخن در مدح یا ذم آقای رحیم مشایی است؟ اصلاح طلبان خوبند یا بد؟ نظام دنبال جذب آرای اصلاح طلبان هست یا نه؟ این ها اهم سوالاتی است که از اظهارنظر یکی از اصولگرایان نزدیک به رئیس جمهور – از نظر خویشاوندی نه سلیقه ای – به ذهن می رسد.
واقعیت این است که اصلاح طلبان بخش قابل توجهی از آرای مردم ایران را به خود اختصاص داده اند. بنابراین نمی توان نسبت به آنها بی اعتنا بود. نظام اسلامی که همواره پرچمدار مردم سالاری دینی بوده و از آن به عنوان وجه تمایز برجسته خود نسبت به سایر کشورها، از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس، می بالیده و افتخارش شرکت درصد بالایی از مردم در انتخابات بوده است که تازه ترین حماسه آفرینی ها در این زمینه به یکسال و چند ماه پیش برمی گردد.
قطعا برای حفظ آبروی خویش و ترمیم خشه‌های وارد شده به چهره نظام، باید راهکارها و چاره گری های مفید و صواب و اصولی برای گرم نمودن تنور انتخابات – چه مجلس چه ریاست جمهوری – دست و پا کند. چشم بستن بر اتفاقات سالهای اخیر و دم نزدن از آن ها، هیچ کمکی نمی کند: زخم صورت گرفته خیلی عمیق است. پنجه هایی که بر صورت نظام خراش انداخته، بیشتر از سوء مدیریت ها در کنترل اوضاع بوده است. طبعا مخالفان و معترضان کار خود را می کنند، اما آنچه خوراک تبلیغاتی برای رسانه های سودجو فراهم آورده، ندانم کاریها بوده است که آتش بیار معرکه شده است. از سخنانی که بوی توهین از آن ها به مشام می رسد، گرفته تا رفتارهای غیرقانونی و آزار دهنده. در برخی بازداشتگاه ها، شرایطی را فراهم آورده که به هتک حرمت نظام انجامیده است.
از یک طرف رسانه های غالبا خارجی – که مخاطبان آن ها در پس این حوادث زیادتر شده – روز به روز با تحلیل ها و اخبارجهت دار خویش به ترسیم یک فضای آکنده از ناامیدی و دلزدگی سیاسی می پردازند و از طرف دیگر مدیریت ناصواب رسانه ملی در جذب مخاطبان همچنان کم توان است. برنامه های کم مایه ای که تحت عنوان مناظرات میان سلایق گوناگون سیاسی ترتیب داده شد و کم کم خودشان به ناکارآمدی آن ها پی بردند و فتیله را یواشکی پایین کشیدند، از سردرگمی و کم لیاقتی صدا و سیما و ضعف برنامه سازی در این زمینه حکایت دارد.به عنوان نمونه به ناکارآمدی برنامه «دیروز، امروز، فردا»، می توان اشاره کرد که طرفین مناظرات همواره از یک سلیقه و در تائید هم حرف می زدند، که صدای خود آنها را نیز درآورد. اگر چه رهبر انقلاب در تمدید حکم انتصاب آقای ضرغامی تاکید نمودند که آثار مفید عملکرد این رسانه در پایان سال باید مشخص باشد، - نقل به مضمون – مع هذا، کدام عملکرد شاخص این رسانه ملی از طرف این رسانه مشهود است؟ آیا فرمان حاکم جدی گرفته نشده یا آن که توان از این بیشتر نیست؟
ما در واقع در شرایط خاصی به سر می بریم و در این حال و هوا باز مباحث انتخاباتی مطرح می شود. طرح این موضوع بسیار زود و برای توسعه کشور آن هم در این شرایط، اصلا به صلاح نیست و زیان بار خواهد بود. اما واقعیت این است که طراحان و پیشگامان به فکر خارج کردن بخش زیادی از مردم از حالت انفعال هستند و همه در این فکرند که چه باید کرد؟
موضوع فعالیت زودرس انتخابات از طرف چهره های شاخص اصولگرایان مهر تایید خورده است. هم باهنر و هم بادامچیان و سایر چهره ها این موضوع را طبیعی و لازم شمرده اند. اگرچه باهنر گفته: اینکه فضای کشور همواره فضای انتخاباتی باشد به نفع کشور نیست. اما ادامه داده که: اصولگرایان یک سری فعالیت هایی را آغاز کرده اند که صرفا برای مجلس نهم نیست. بنابراین از این گفته و سخنان چهره های این جناح حاکم می توان دریافت که دورنمای این فعالیتها چیست؟
تردیدی نیست که هنوز پس لرزه‌های انتخابات سال گذشته فرو ننشسته، پیش لرزه‌های انتخابات ریاست جمهوری بعدی شروع شده است. در این میان چهره هایی چون قالیباف، محسن رضایی، ولایتی، حداد عادل، و مشایی که همگی از اصولگرایان ولی با سلایق متفاوتی هستند، برای نامزدی و فتح کرسی ریاست دولت یازدهم خیز برداشته اند. اصلاح طلبان در کما به سر می برند و همچنان دلمردگی و سرخوردگی و سردرگمی بر این جناج سایه انداخته است.گویی سر و تنه این فیل بزرگ از هم جدا شده است.
تن نیمه جان و پیل گونه اش اکنون برخی را به هوس انداخته تا از فرصت بی حس و بی سری استفاده کنند و به هر میزان که مقدور باشد از گوشت و پوست و استخوانش به نفع خویش بهره ببرند و اما در این میان یکی از اصولگرایان مخالف” مشایی” چنین استنباط می‌کند که ایشان - رئیس دفتر ریاست جمهوری – قدرت و پتانسیل جذب و بهره‌برداری از تنه اصلاح طلبان را بیشتر از دیگران دارد.
بی‌شک جناب مشایی مواضعی از جمله طرح مکتب ایرانی ، احیای نام و منشور کوروش ، تکیه بر عناصر ملی به جای عناصر مذهبی، انسان محوری، بحث از کرامت انسانی و ... داشته که خیلی به مذاق غالب اصولگرایان خوش نیامده و به همین جهت برخی مراجع، مجلسیان، کیهان و ... مواضع شدیدی علیه این چهره جنجالی دولت به خرج داده اند که البته تاکنون با حمایت تمام قد رئیس جمهور وفادار راه به جایی نبرده اند.
نمی توان انکار کرد که بسیاری از حرف ها و مواضع اصلاح طلبان از زبان آقای مشایی جاری شده است و شجاعت این دولت مرد در شناگری برخلاف جریان آب تند امروزی قابل تحسین است. اما گفتار، رفتار و کردار به چه میزان همخوان است نیاز به تامل بیشتری دارد.

جمهوری اسلامی:ترور دانشمندان و مسئولیت ما
«ترور دانشمندان و مسئولیت ما»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛عوامل آمریکا و رژیم صهیونیستی دیروز دو استاد فیزیک دانشگاههای تهران را ترور کردند. هر دوی این اساتید با یک شیوه، اما در محل‌های جداگانه و در حوالی ساعت ۴۵/۷ دقیقه ترور شدند. چگونگی اقدام به این شکل بود که تروریستها سوار بر موتور، نزدیک خودروی حامل فرد مورد نظر شده و با چسباندن بمب به خودرو، از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر کردند. دکتر مجید شهریاری در جا، پس از انفجار خودرو به شهادت رسید و دکترفریدون عباسی دوانی نیز به همراه همسرش پس از انفجار به بیمارستان منتقل شدند.
این حرکت شوم تروریستی از چند جنبه قابل تحلیل است:
۱ - حادثه دیروز و تعرض به ساحت اندیشه‌ورزان و عالمان عرصه دانشگاه، اولین حرکت تروریستی دشمنان انقلاب نبود بلکه در دی ماه سال گذشته نیز دکتر مسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران به شیوه مشابهی به شهادت رسید. این اقدام نفرت انگیز نشان می‌دهد که دشمنان انقلاب، محیط‌های علمی کشور را نشانه گرفته و این بار قلب دانشگاه را هدف قرار داده‌اند.
۲ - این ترور، از لحظات اولیه وقوع به سوژه بسیاری از رسانه‌های غربی تبدیل شد و آنها تلاش خود را براین موضوع متمرکز کردند که این اقدام توسط عناصر داخلی که هنوز هویت آنها مشخص نشده انجام پذیرفته است. توسل بیگانگان به این قبیل تبلیغات درحالی صورت می‌گیرد که نه تنها برای کارشناسان بلکه برای افراد عادی نیز کاملاً مشخص شده که این پوشش تبلیغاتی به منظور انکار نقش دستگاههای اطلاعاتی صهیونیستی و آمریکا و پنهان کردن دست‌های پشت پرده این جنایت انجام می‌شود.
٣ - سابقه طولانی آمریکا و رژیم صهیونیستی در ترور دانشمندان و ربودن اندیشمندان کشورهای مختلف پس از جنگ دوم جهانی هنوز در خاطره‌ها و در متون برخی نوشته‌های نه چندان محرمانه حکایت از این امر دارد که آنها همچنان از این روش به عنوان شیوه‌ای برای ضربه زدن به پیشرفت علمی دیگر کشورها استفاده می‌کنند.
۴ - طراحان این توطئه، در انتخاب افرادی که ترور می‌شوند، منافع ملی و حرکت پرشتاب علمی ملت ایران را هدف قرار داده‌اند. افرادی که دیروز هدف حمله تروریستی قرار گرفتند از گلهای معطر عرصه خودباوری در عرصه علمی کشور در زمینه فیزیک نوین ودانشمندان جوان ایرانی بودند. دشمنان این انقلاب و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی بخوبی می‌دانند که حرکت پرشتاب علمی ایران در دستیابی به علوم و فناوریهای نوین با استفاده از توان داخلی، رقم زننده آینده‌ای درخشان برای ملت ایران است و یکی از روشهائی که آنها فکر می‌کنند می‌تواند به مانعی بر سر این راه تبدیل شود و به جهاد علمی دانشمندان جوان ایرانی در رسیدن به افق‌های جدید علمی لطمه وارد کند، ترور و از سر راه برداشتن این دانشمندان غیور است. این عملیات تروریستی، حاصل توطئه کسانی است که دشمن خودکفایی و خودباوری و ایمان ملی دانشمندان جوان و غیرتمند ایرانی بوده و جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی ایران را هدف گرفته اند. چنین مشخصاتی در خصومت با ملت ایران عمدتاً در مثلث شوم آمریکا، رژیم صهیونیستی و عوامل اجیر شده داخلی مشاهده می‌شود که به انحاء مختلف به دنبال ایجاد مانع بر سر راه توسعه علمی و هسته‌ای کشور هستند.
۵ - این قبیل اقدامات تروریستی در راستای حرکتهای تخریبی و ایذایی کشورهایی قابل تحلیل است که در سالهای اخیر در شکل‌های گوناگون از قبیل گزارش‌های خلاف واقع، صدور قطعنامه، برخوردهای خصمانه، انواع تهمت‌ها و تحریم‌ها در صدر مانع تراشی و ایجاد اخلال در مسیر دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای و طرحهای استراتژیک ملی بوده و طبعاً توسل به روشهای تروریستی در زنجیره این حرکات تخریبی قابل ارزیابی است.
۶ - آنچه قدرت‌های شیطانی و دشمنان بشریت نمی‌دانند اینست که این قبیل اقدامات ذلیلانه و مشمئز کننده نه تنها مشعل فروزان رشد و شکوفایی علمی ایرانیان را تضعیف نخواهد کرد بلکه باعث شتاب بیشتر حرکت علمی کشور خواهد شد. تلاشهای مذبوحانه‌ای از این دست، تنها نشان دهنده ضعف دشمن در عرصه تحمیل زیاده خواهی‌ها و ناکام ماندن ایادی آنان در رسیدن به مقاصد شوم شان بوده و به تعبیر دیگر، نوعی انتقام گیری به خاطر شکست غربی‌ها از ملت ایران می‌باشد که بدون تردید موجب تقویت همت دانشمندان ایرانی و منشاء قدرت نمایی‌های دیگر ایرانیان در عرصه خودکفایی خواهد شد.
۷ - آمریکا، رژیم صهیونیستی و سایر زیاده خواهان، با انجام این حرکت تروریستی عملاً به صورت غیرمستقیم پذیرفته‌اند که در مقابله مستقیم و رویارویی با ملت ایران درمانده شده و با این باصطلاح تسویه حساب‌ها فقط قصد دارند بر ضعف و زبونی خویش سرپوش بگذارند درحالیکه برملا شدن دستهای پشت پرده و محرکان این صحنه به ملتهای جهان نشان خواهد داد هیچ حرکتی قادر به متوقف کردن ماشین رشد علمی ایرانیان و تخریب فناوریهای نوین آنان نیست.
٨ - حرکت تروریستی دیروز نشان داد دستهایی درصدد ناامن کردن جامعه و ایجاد ترس و ارعاب در میان مردم هستند، ولی مسئولان اطلاعاتی و امنیتی باید با دقت مضاعف و رصد دقیق توطئه ها، اقدام شوم دشمنان را خنثی کرده و با عمل به مسئولیت‌های خود، جامعه را در برابر این توطئه بیمه کنند و دشمنان و بدخواهان را ناکام نمایند.
۹ - نکته پایانی آنکه هر چند شهادت و صدمه وارد شدن به این دانشمندان و اساتید نخبه دانشگاهی، برای عموم مردم ایران دردناک است، ولی خون این فرهیختگان قطعاً موجب شکوفایی دانشمندان و رویش علمی کشور شده و هرگونه توطئه برای ایجاد خلل در مسیر رسیدن به توانائی‌های ذاتی دانشمندان ایران را نقش بر آب می کند، هر چند این امر نباید ذره‌ای از مسئولیت مراقبت‌های ویژه‌ای که نیروهای امنیتی باید در قبال حفاظت و حراست از این ثمره‌های علمی انقلاب انجام دهند، بکاهد.

رسالت:لیست تحریم یا ترور؟!
«لیست تحریم یا ترور؟!» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛بامداد دیروز دو استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی هدف یک عملیات تروریستی کور قرار گرفتند. دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی از اعضای برجسته دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی در دو نقطه متفاوت ولی به شکلی کاملا مشابه مورد رصد جنایت تروریست‌ها بودند. متاسفانه دکتر مجید شهریاری به شهادت رسید و دکتر عباسی از این ترور جان سالم به در برد.
دکتر مسعود علیمحمدی از اساتید برجسته دانشگاه تهران نیز در دی ماه سال گذشته با فجیع‌ترین شکل ممکن مورد هدف تروریست‌ها قرار گرفت و به شهادت رسید.
با توجه به اینکه نام دکتر فریدون عباسی در فهرست قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت آمده است این سئوال در وهله اول به ذهن می‌رسد لیست منتشره در قطعنامه شورای امنیت، لیست تحریم است یا لیست ترور؟!
چندی پیش رئیس سرویس امنیت خارجی انگلیس صریحا گفته بود؛ دیپلماسی برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران کافی نیست. باید به فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی برای مقابله با ایران ادامه داد!
ترور دیروز دو استاد دانشگاه شهید بهشتی ثابت کرد که فعالیت سرویس امنیتی (ام- آی- ۶) در تهران فراتر از فعالیت جاسوسی و اطلاعاتی به ترور روی آورده‌ است.
حمایت اتحادیه اروپا از منافقین و تامین مالی آنها و نیز درخواست برخی نمایندگان پارلمان اروپا از آمریکا مبنی بر حذف منافقین از فهرست تروریست‌ها نشان می‌دهد که غرب در پی یک کشتار تروریستی در ایران است و این کشتار فقط در حوزه دانشگاه و اساتید برجسته آن است.
غرب از تحریم و تهدید طرفی نبسته است و اکنون به «ترور» رو آورده است. ترور آخرین گزینه برای جلوگیری از جهش‌های علمی ونهضت نرم افزاری در ایران است.
اکنون در زیر سقف کلاس‌های درس دانشگاه‌ها و آزمایشگاه‌ها و پژوهشکده‌های مراکز آموزش عالی یک جهاد عظیم علمی در جریان است. غرب برای توقف این روند رو به رشد و برای مقابله با گفتمان پیشرفت، خدمت و عدالت به تروردانشمندان ایرانی روی آورده است.
لذا بخشی از بودجه‌های نجومی مصوب کنگره آمریکا برای نبرد «نرم» با ملت ایران به نبرد «سخت» اختصاص یافته است. منافقین و سرویس‌های ترور رژیم صهیونیستی نامزد اجرای چنین امر شومی هستند.
این بار نه مردم عادی کوچه و بازار بلکه دانشمندان ما در دانشگاه‌ها باید هزینه شرارت غرب علیه ملت را بپردازند.
آمریکا باید بداند جهاد علمی ملت ایران با ترور متوقف نمی‌شود. شورای عالی امنیت ملی باید در خصوص حفاظت از جان دانشمندان مسلمان و متعهد چاره‌ای بیندیشد.
اکنون که مثل روز روشن است فهرست شهروندان ایرانی مندرج در قطعنامه ۱۷۴۷ یک فهرست ترور است، باید با دقت و سرعت نسبت به حفاظت از جان این عزیزان اقدام شود.
مردم ایران، آمریکا و باند تبهکار ۱+۵ را مسئول این ترورها می‌دانند و در وقت خود نسبت به آن واکنش نشان خواهند داد.

قدس: ترور ؛ خشونتی سازماندهی شده
«ترور ؛ خشونتی سازماندهی شده»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم مجید صفاتاج است که در آن می‌خوانید؛در چند روز گذشته اقدام اخیر اتحادیه اروپا برای خارج کردن گروهک منافقین از فهرست گروه های تروریستی در حالی صورت گرفت که جمهوری اسلامی ایران تقریباً در تمام طول سالهای پس از انقلاب یکی از قربانیان جدی تروریست بوده که آخرین نمونه آن ترور دو استاد برجسته ایرانی است. کاملاً پیداست که این اقدامات با تحریک کشورهای خاص و به وسیله عوامل فریب خورده آنان مانند گروهک منافقین و دیگر همتایان آنها صورت می گیرد .
استکبار جهانی به خوبی دریافته است ایران اسلامی از طریق اقدامهای نظامی گسترده، قابل حذف نیست . در موضوع جنگ نرم نیز آنها حداکثر قدرت خود را در فتنه سال ٨٨ آزمایش کردند، لذا اکنون تنها راه باقیمانده انجام اقدامهای تروریستی کور برای ایجاد نگرانی در میان مردم به قصد کوچ دانشمندان ایرانی و جلوگیری از سرعت روزافزون پیشرفت علمی ایران است .
استکبار می داند که ایران به پشتوانه نخبگان و اندیشمندان خود، در حوزه های مختلف سرآمد بسیاری از کشورهای در حال توسعه است . این روند، نگرانی بسیاری را برای دشمنان انقلاب به وجود آورده است و آنها نگران نفوذ گسترده انقلاب اسلامی در افکار جهانیان هستند . حقیقت تفکر انقلاب اسلامی به نحو چشمگیری در میان مردم جهان و حتی دولتمردان کشورهای مختلف در حال رشد و بالندگی است .
اگر تا چندی پیش افکار عمومی جهان از سیاستهای عدالت گرایانه جمهوری اسلامی ایران حمایت می کرد، اکنون حتی دولتمردان کشورهای مختلف نیز از این سیاستها حمایت می کنند . دایره نفوذ تفکر انقلاب اسلامی تا کنار مرزهای ایالات متحده گسترش یافته است . در ٣۰ ساله گذشته، رژیم اشغالگر قدس که روزی سودای سرزمین بزرگ «نیل تا فرات» را در سر می پروراند، نه تنها به گوشه ای از این رویای خام نیز دست نیافته است، بلکه بخشی از سرزمینهای اشغال شده را هم به مردم آن بازگردانده و در سرزمینهای اشغالی محدود شده است. عدالت خواهی، مبارزه با استکبار، استقلال و برابری، تفکر غالب کشورهای ستمدیده است .
ایران که زمانی تنها ژاندارم آمریکا در منطقه خاورمیانه بود، امروز با اتکا به جوانان و نیروهای بومی و دانشمندان خود در حوزه های مختلف اقتصادی، نظامی، علمی و اجتماعی، به قدرت بزرگ منطقه تبدیل شده است. همه این دستاوردها در سایه اسلام، ولایت فقیه و همت جوانان ایرانی به دست آمده است و به جرأت می توان گفت بخش مهمی از این دستاوردها بر دوش دانشمندان جوان ایرانی است که نه تنها در کشور، بلکه در میادین بین المللی نیز به ستاره ای درخشان تبدیل شده اند.
استکبار به خوبی این موضوع را فهمیده است اگرچه نمی تواند مانع رشد مردم کشورمان شود، می کوشد تا با اقدامهای مقطعی و کور، سیاست بازان و تصمیم سازان خود را قانع کند.
ترور روز گذشته دو تن از دانشمندان ایرانی را در همین راستا باید ارزیابی کرد.
حتی می توان آن را با هواپیما ربایی اخیر مرتبط دانست . همچنین، احتمال ارتباط این اقدامها را با سفر سعد حریری به ایران نباید نادیده گرفت، زیرا دشمنان انقلاب نگران گسترش مناسبات ایران با کشورهایی همچون لبنان، سوریه و عراق و حتی همسایگان عرب ما در حوزه خلیج فارس می باشند . به همین دلیل، تلاش می کنند با استفاده از برخی از فریب خوردگان داخلی، شرایط داخل کشور را ناامن جلوه دهند.
البته، این نکته را باید در نظر داشت که اقدامهای تروریستی نمی تواند برای مدت طولانی ادامه یابد و چنین تجربیاتی در کشورهای دیگر با شکست مواجه شده است . لذا بدون تردید، ظرف مدت کوتاهی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران که از قدرت بالایی برخوردارند، با این گروهکها برخورد جدی خواهند داشت .
متأسفانه دشمنان با وعده پول و استفاده از ابزار فریبنده دیگر، برخی نیروهای خود را برای چنین عملیاتی آموزش داده و هدایت میکنند که بدون تردید عاقبت بدی را برای فریب خوردگان در پی خواهد داشت. لذا توصیه ما به همه کسانی که در دام دشمنان انقلاب گرفتار شده اند این است که هرچه سریع تر از ادامه راه در پیش گرفته بازگردند و تجربیات تروریستهای پیش از خود را در ایران و حتی سایر کشورهای جهان به یاد بیاورند که عاقبتی جز مرگ و بی آبرویی و نفرت عمومی در پی نداشته است.

آفرینش: بانوان و موفقیت‌های گوانگجو
«بانوان و موفقیت‌های گوانگجو»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم مهدی شکری است که در آن می‌خوانید؛پرونده ورزش ایران با حضور ۲٨۴ ورزشکار مرد و٨۶ ورزشکار زن در ٣۱ رشته ورزشی با کسب ۲۰ مدال طلا، ۱۴ مدال نقره و ۲۵ مدال برنز در بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو بسته شد.
چهار سال پیش در جریان پانزدهمین دوره بازی های آسیایی در دوحه، کاروان ورزشی ایران با کسب ۱۱ مدال طلا، ۱۵ مدال نقره و ۲۲ مدال برنز در جایگاه ششم این رقابت ها ایستاد. حال پس از چهار سال کاروان ورزشی کشورمان در بازی های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو با کسب۲۰ مدال طلا، ۱۴ مدال نقره و ۲۵مدال برنز با مجموع ۵۹ مدال عنوان چهارمی را کسب کرد . حال سوالی که مطرح می شود این است.
در طی این چهار سال چه اتفاقی در ورزش ایران رخ داد که منجر به این موفقیت شد ؟
در ابتدا و قبل از پاسخ به این سوال باید به این نکته اشاره کرد که درورزش کشور ما به توجه به نیروی جوانی جامعه ، استعداد ها و پتانسیل بسیاری وجود دارد که هرگاه از این نیروی عظیم به درستی استفاده شود ، کسب موفقیت ها دور از انتظار نیست.
از سوی دیگر کسب این عنوان در بازیهای آسیایی گوانگجو به خوبی نشان می دهد که برنامه ریزی، توجه به تمامی پتانسیل های کشور، برقراری عدالت اجتماعی در انتخاب ملی پوشان و جلوگیری از رابطه بازی ها در ورزش، باعث گردیده تا جایگاه ایران در این بازی ها نسبت به سالیان گذشته ارتقاء یابد.
البته باید به یک نکته مهم و اساسی نیز اشاره کرد ، که رسیدن به این موفقیت جز با مدیریت صحیح به ویژه در چند عامل مهم از جمله توجه به ورزش بانوان، استعدادیابی در سایر استانها و شهرستانها، استفاده از امکانات و تجهیزات استاندارد و استفاده از تجربه کارشناسان و مدیران موفق دست یافتنی نخواهد بود.
اما یکی از شاخص موفقیت کاروان ورزشی ایران در بازیهای گوانگجو عملکرد درخشان بانوان مسلمان ایرانی می باشد که با توجه به این درخشش سرمایه گذاری روی بانوان در رده پایه باید ادامه یابد . افتخار آفرینی بانوان ایران در شانزدهمین دوره بازی های آسیایی گوانگجو نیز به یقین به نگاه مسوولان به ورزش بانوان بر می گردد که نشانگر توجه بیش از پیش به این قشر از جامعه است.
بانوان افتخار آفرین ایران در جریان این بازیها موفق به کسب ۱۴ مدال شدند که در مقایسه با دوره گذشته در دوحه رشد چشمگیری را نشان می دهد، از اینروباید مسوولان نهاد های ورزشی ایران نیز با تعامل و هماهنگی بیشتر با نهادهای بین المللی ورزش، امکان حضور بانوان ورزشکار ایرانی با پوشش اسلامی در مسابقات جهانی را بیشتر فراهم کنند، تا علاوه بر ایجاد انگیزه در بانوان ورزشکار، توانایی بالای آنان نیز در میادین بزرگ مشخص شود.
بانوان ایرانی با درخشش در سطح آسیا به درستی نشان داده اند که پوشش اسلامی محدودیتی را برای زنان مسلمان برای حضور در میدانهای بین المللی فراهم نمی کند. اما نکته ای که باید به آن توجه ویژه داشت این است.
برای اینکه این موفقیت موقتی و گذرا نباشد چه باید کرد ؟
در پاسخ به این سوال باید گفت :
از حالا باید به فکر ۴ سال آینده بود و برای آن مسابقات برنامه ریزی کرد.
از امروز باید با یک سیستم نظارتی قوی ، تک تک رشته ها را ارزیابی کرد.
باید روی رشته های مدال آور سرمایه گذاری و تاکید شود.
باید توسعه ورزش بانوان در درجه اول اولویت قرار گیرد.
باید از ظرفیت و پتانسیل موجود برای تعامل بیشتر با آموزش و پرورش سود برد تا در آینده شاهد موفقیت های بیشتر باشیم.

جهان صنعت:اندر حکایت آمار‌ بیکاری‌
«اندر حکایت آمار‌ بیکاری‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم مهرداد میهن‌دوست‌ است که در آن می‌خوانید؛ آماری که به صلاح نباشد منتشر نمی‌شود، این مضمون سخنان مسوولانی است که متولی اعلام آمار در مورد شاخص‌های مهم اقتصادی کشور هستند. حتی همین چندی پیش بود که احمدی‌نژاد توصیه کرد آماری که احساس بدبختی بدهد، منتشر نشود.
اگرچه اولین بار نیست که دولت احمدی‌نژاد از ارایه آمار مربوط به شاخص‌های مهم اقتصاد کشور خود‌داری می‌کند اما با توجه به آخرین مواضع وی پیرامون منتشر نشدن آمار نرخ بیکاری در تابستان سال‌جاری با گذشت بیش از دو ماه از پاییز می‌تواند سوال‌برانگیز باشد.آیا آمار بیکاری هم به سرنوشت نرخ رشد اقتصادی دچار می‌شود و دولت بنا دارد فعلا از ارایه این آمارها به افکار عمومی خودداری کند؟
و سوال مهم‌تر اینکه آیا می‌توان این‌گونه برداشت کرد که منتشر نشدن آمار نرخ بیکاری در تابستان دلیلی ندارد جز اینکه انتشارش ممکن است احساس ناخوشایندی به مردم بدهد؟   

منبع: جام جم آنلاین