گزارشی کوتاه از اعدام شهلا جاهد


• خانواده مقتول تا آخرین لحظه رضایت ندادند. هر کسی که آنجا بود خواست تا آنها گذشت کنند اما متاسفانه نپذیرفتند. ناصر محمدخانی هم بود و هیچ نگفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ آذر ۱٣٨۹ -  ۲ دسامبر ۲۰۱۰


مدرسه فمینیستی - شهلا فروزانفر: خانواده شهلا جاهد از ساعت دوازده شب در برابر اوین بودند... مادر پیر و خواهرها و برادر او و حتا همسایه ها و فامیل های دور و نزدیک شهلا جاهد دیشب آمدده بودند.
ساعت ۴ صبح، به جمع منتظران پشت در زندان اوین، خبرنگاران و فعالان زنان نیز افزوده شدند. خبرنگاران وقتی از راه رسیدند اعلام کردند، خبر اعدام شهلا جاهد در سایت های دولتی آمده است، این در حالی بود که آن موقع هنوز وکیل او آقای عبدالصمد خرمشاهی و اولیای دم هنوز برای اجرای حکم به داخل زندان نرفته بودند.
ساعت ۵ صبح پلیس با اسکورت خانواده لاله سحرخیزان را به داخل زندان هدایت کرد. این رفتار استثنایی بود، زیرا در موارد دیگر شاهد بودیم که اولیای دم خودشان از درب کوچک از میان مردم عبور می کردند.
اجازه ورود ماشین محمدخانی به داخل اوین واقعا بی سابقه بود...
تمام تلفنهای وکلا و قوه قضاییه قطع شد...
عبدالصمد خرمشاهی هنگامی از اجرای حکم بازگشت گفت: شهلا جاهد آرام بالای چوبه دار رفت...
او گفت مادر لاله سحرخیزان قصاص تقاضا کرد و محمد خانی نیز این خواسته را تایید کرد. هر چه وکلا تقاضای بخشش کردند محمد خانی و مادر لاله نپذیرفتند... برادر لاله صندلی را از زیر پای شهلا جاهد کشید...
از هنرمندان سینما خانم مریلا زارعی و کارگردان فیلم شهلا جاهد، مهناز افضلی در جمعی که پشت در زندان اوین جمع شده بودند، حضور داشتند... همه گریه می کردند و این اعدام را باور نداشتند...

برخی از خبرها پس از اعدام شهلا:
ناصر محمد خانی از ایران رفت: ناصر محمد خانی پس از اجرای حکم اعدام شهلا جاهد از ایران رفت.
به گزارش خبرآنلاین ناصر محمد خانی بامداد چهارشنبه در مراسم اعدام شهلا جاهد که محکوم به قتل لاله سحرخیزان بود، شرکت کرده و بعد از اجرای مراسم با پرواز از فرودگاه امام تهران را به مقصد قطر ترک نمود.

وکیل شهلا جاهد پس از اعدام: محمدخانی آنجا بود هیچ نگفت: عبدالصمد خرمشاهی وکیل شهلا جاهد که در صحنه اعدام وی حاضر بود درگفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « اصلا باورم نمی شود.حالم خوب نیست. شهلا فقط گریه می کرد هیچ حرفی نزد. رفتم جلو و بهش گفتم حرف بزن اما فقط گریه می کرد. خانواده مقتول تا آخرین لحظه رضایت ندادند. هر کسی که آنجا بود خواست تا آنها گذشت کنند اما متاسفانه نپذیرفتند. ناصر محمدخانی هم بود و هیچ نگفت.»