علل عدم موفقیت ما در کارهای جمعی
طاهره شیخ الاسلام
•
موفقیت در یک گار گروهی مستلزم دارا بودن ویژگی هائی است که از آن جمله می توان از "تحمل انتقاد و نظر مخالف" ، "پذیرفتن اشتباهات خویش"، "قبول حضور دیگری و احترام به نظرات او"، "احساس مسئولیت و وظیفه شناسی"، "رعایت قوانین و مقررات"، "ارجح دانستن منافع جمع بر منافع شخصی" و... نام برد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۱ خرداد ۱٣٨۵ -
۱ ژوئن ۲۰۰۶
علل عدم موفقیت ما در کارهای جمعی
موفقیت در یک گار گروهی مستلزم دارا بودن ویژگی هائی است که از آن جمله می توان از "تحمل انتقاد و نظر مخالف" ، "پذیرفتن اشتباهات خویش"، "قبول حضور دیگری و احترام به نظرات او"، "احساس مسئولیت و وظیفه شناسی"، "رعایت قوانین و مقررات"، "ارجح دانستن منافع جمع بر منافع شخصی" و... نام برد.
طاهره شیخ الاسلام
"با ایرانی جماعت نمی شود کار کرد" جمله ایست که به کرات از زبان هموطنان مقیم خارج شنیده می شود. اما براستی چرا ما نمی توانیم با یکدیگر کار کنیم؟
موفقیت در یک گار گروهی مستلزم دارا بودن ویژگی هائی است که از آن جمله می توان از "تحمل انتقاد و نظر مخالف" ، "پذیرفتن اشتباهات خویش"، "قبول حضور دیگری و احترام به نظرات او"، "احساس مسئولیت و وظیفه شناسی"، "رعایت قوانین و مقررات"، "ارجح دانستن منافع جمع بر منافع شخصی" و... نام برد.
عدم وجود این ویژگیها، بانضمام وجود خصوصیات دیگری هم چون: "عدم صراحت بیان"، "برحق دیدن خود"، "رفیق بازی و گروه بندی"، "در هم آمیختن احساس و عقیده"، "نیاز مبرم به مطرح شدن"، "حسادت" و... مانع از آن می شود که ما بتوانیم در کارهای جمعی از هر نوع آن، چه فرهنگی و سیاسی و یا اجتماعی و حتی ورزشی به موفقیتی که باید دست یابیم.
علت تعدد گروههای سیاسی و فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور را می توان به وجود همین خصوصیات منتسب دانست. خصوصیاتی که باعث می شود مدت کوتاهی پس از شروع یک کار گروهی اختلافات آغاز گردد و کس یا کسانی از گروه جدا شوند. این افراد یا به تنهائی و یا با چند تن دیگر دست به تشکیل گروهی جدید می زنند. دیرپاترین گروهها معمولا آنهایی هستند که از یک و حداکثر دو نفر تشکیل می شوند! که یکی در سمت رئیس و دیگری در سمت نایب رئیس و یا منشی انجام وظیفه می نمایند. بروشنی پیداست که این همان الگوئی است که در طول تاریخ بر ما حاکم بوده و وجود خود را به نوعی در ما تثبیت کرده است.
بدیهی است نشریات سیاسی، فرهنگی، ادبی و اجتماعی و تلویزیونهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
در این میان کسانی که بیشتر در پی اهداف فرهنگی هستند و بنا به دلایلی کمتر آلوده به ویژگی های مانع شونده کار جمعی می باشند، یا باید با تساهل و تسامح؛ یعنی خون دل خوردن به کار با گروه ادامه دهند و یا اینکه اندرز نیچه فیلسوف نابغه آلمانی در قرن نوزدهم که گفته بود "بگریز، به تنهاییت بگریز، ای بسا بناهای سرفراز که از چکه های باران و از رویش گیاهان هرزه از پای در آمده اند" را به کار گیرند و قبل از فرسودگی کامل به گوشه انزوا پناه ببرند و به این نتیجه برسند که در تنهایی بهتر میتوان کار کرد و مثمرثمر بود.
اما باید گفت که این پدیده نه به نژاد و رنگ و ملیت ما، بلکه به شرایطی بستگی دارد که ما در آن پرورش یافته ایم و تنها منحصر به ما ایرانیان نیز نیست بلکه گریبانگیر تمامی مردمانی است که در شرایطی مشابه شرایط حاکم بر جامعه ما یعنی غیردموکراتیک، غیرقانونمند و فاقد عدالت اجتماعی زندگی کرده و می کنند.
هر چند تاثیر ارث و خانواده را در تشدید و یا تعدیل این خصوصیات نمی توان نادیده گرفت، اما چون اکثریت قریب به اتفاق ما بخش عمده ای از زندگی خود را در جامعه خویش گذرانیده ایم، از آثار سوء شرایط حاکم در امان نبوده ایم. به بیان دیگر ایرانی بودن مستلزم داشتن تعداد کم یا زیاد و یا تمامی این ویژگی هاست. هر چند قبول این مسئله نیز برای ما آسان نیست و این خود ویژگی فرهنگی دیگری در بین ماست که در نوشتارهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
دلیل این مدعا اینست که تعداد معدودی مهاجر - که اکثرا نیز تحصیلکرده و کتابخوان و باصطلاح فرهنگی و سیاسی هستند و سالهاست در بطن کشورهای دموکراتیک و آزاد، آنهم بدون داشتن مشکلات معیشتی و سیاسی و ... زندگی می کنند و احتمالا داعیه نجات وطن را نیز دارند- نمی توانند یک کار ساده گروهی را که حتی نفع مادی نیز در آن نیست به انجام رسانند. و با این حساب چگونه می توان انتظار داشت هفتاد میلیون جمعیت کشور که علاوه بر داشتن همین ویژگی ها با بیشمار مشکلات اقتصادی و اجتماعی، آنهم هر روزه دست و پنجه نرم می کنند، بتوانند کارهای مملکت را به سر و سامان برسانند.
بسهولت می توان دید ویژگی هائی که معلول عقب ماندگی ما بوده اند، اکنون خود به یکی از بزرگترین عوامل عقب ماندگی ما تبدیل شده اند و فاجعه از این نقطه آغاز می گردد.
با توجه به این واقعیت علمی که رشد مطلوب در محیط سالم امکان پذیر است، می توان به جرات ادعا کرد که در چنین بستر فرهنگی آلوده ای نه شعر و ادبیات می تواند به رشد درخوری برسد و نه اقتصاد و سیاست و نه ورزش و نه هیچ چیز دیگر.
بدون شک ما به یک خانه تکانی و یا رستاخیز فرهنگی احتیاج داریم و این امر ممکن نخواهد شد مگر اینکه اسارتمان را در تار و پود این عادات و ویژگی های مخرب، با تمام گوشت و پوست و استخوان خود لمس کنیم و این مهم جز با نگاه دقیق به رفتارها و گفتارهایمان در هر لحظه از زندگی حاصل نخواهد شد.
و افراد دست اندرکار نشریات، روزنامه ها و یا رادیو و تلویزیون؛ که همه به نوعی نام فرهنگ را در خود و یا با خود حمل می کنند، تا به این ویژگیهای اخلاقی در خود بعنوان مهمترین عامل باز دارنده کارهای گروهی توجه نکنند و سعی در تعدیل و اصلاح آنها در خود ننمایند، هر کار دیگری جز اتلاف انرژی و وقت حاصلی نخواهد داشت کما اینکه تا کنون نداشته است.
tshey47@yahoo.com.au
|