به بهانه قتل شهلا جاهد


سعید صارمی


• همانطور که انتظار می‌‌رفت، خانم شهلا جاهد در زندان اوین اعدام شد. به عنوان یک انسان که با اعدام مخالف هستم، وارد این قضیه نمیشوم که او گناهکار بود یا نه. و آیا او در قتل لاله سحرخیزان دخالتی داشته و یا خیر. اعدام یک انسان محکوم است، چه گناهکار باشد یا نباشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ آذر ۱٣٨۹ -  ۲ دسامبر ۲۰۱۰


همانطور که انتظار می‌‌رفت، خانم شهلا جاهد در زندان اوین اعدام شد. به عنوان یک انسان که با اعدام مخالف هستم، وارد این قضیه نمیشوم که او گناهکار بود یا نه. و آیا او در قتل لاله سحرخیزان دخالتی داشته و یا خیر. اعدام یک انسان محکوم است، چه گناهکار باشد یا نباشد. این، نکته مهم قضیه است، و لاغیر. من با مجازات اعدام مخالف هستم چه در مورد شهلا باشد، یا در مورد سکینه، زیرا که این گونه "مجازات ها" خود، باعث اوج گیری "خشونت" می‌‌شوند و هم در بطن خود غیرانسانی‌ هستند. حتی برای من مهم نیست که چه کسی‌ با چه نیتی اعدام میشود و یا اعدام می‌کند. اعدام غلط است، غیرانسانی‌ است. حتی در مورد جنایتکاران. اعدام، یعنی بازتولید "جنایت". مهم نیست، که قاضی آخوند‌ باشد و یا نباشد. نفس این عمل (اعدام)، خود به تنهایی‌، عملی‌ نفرت انگیز و غیرانسانی‌ است. شهلا سیاسی نبود، نه طرز گفتارش و نه اتهام او، هیچکدام دال بر سیاسی بودن او نداشتند. اما در حکومت‌های غیردموکراتیک و سرکوبگری مانند ج.ا، هر موضوعی، می‌ تواند به سیاسی شدن اتمسفر موجود، کمک کند. و داستان شهلا جاهد نیز، یکی‌ از این موضوعات بود ."شهلا" می‌‌خواست زنده بماند. و این، حق او بود که زنده بماند. و این حق هر انسانی‌ است که زنده بماند. اما گناه نابخشودنی او این بود که اولا، یک زن است. دوم این که طرف مقابل یک آدم مشهور مانند "ناصر محمدخانی‌" بود، که یک قهرمان ملی‌ در ایران ج.ا به شمار می‌‌رود. در این حکومت، آدمهای مشهور و پولدار اعدام نمی‌‌شوند. اجرای عدالت، تنها در مورد بدبخت‌ها اجرا میشود (به خصوص اگر حکم قاضی‌ اعدام باشد)!
    اعدام و یا حتی محاکمه "ناصر محمدخانی‌"، به مصلحت رژیم نبود. ناصر حزب‌اللهی نبود، اما در ج.ا آخوندی، قهرمانان همه حزب‌اللهی هستند، (چه بخواهند یا نخواهند) و این تصویری است که حکومت به مردم نشان می‌‌دهد. به خصوص آن‌هایی‌ که از نیمچه محبوبیتی نیز برخوردار هستند. ج.ا. آخوندی، بسیار مصلحت گرا است. این‌ها در لجن مال کردن افراد و پرونده سازی، همان قدر استاد هستند، که در قداست سازی. قهرمان بی‌ بو و خاصیتی مثل ناصر محمدخانی‌ را کشتن، چه سودی برای دستگاه دارد؟ محمدخانی‌ تختی نبود. اما مردم او را میشناختند، و رسانه‌های رژیم نیز در معروف کردن او نقش بازی‌ کرده بودند. چگونه می‌‌توانستند قهرمان حزب‌اللهی را (که در واقع حزب‌اللهی نبود)، لجن مال کنند؟ پس زنی‌ را پیدا می‌‌کنند، تا سناریو تکمیل شود. برای این دستگاه، مهم نیست، که آیا "شهلا جاهد"، واقعا در قتل لاله دست داشته یا خیر. چون در هر صورت، مصلحت رژیم در کشتن شهلا تامین می‌‌شود، و نه ناصر یا کس دیگری. نه، باور کنید که من نمی خواهم، ناصر را به کشتن لاله و یا دست داشتن در این قتل متهم کنم. آنچه می‌‌خواهم بگویم، این است که رژیم حتی اگر می‌دانست که ناصر، در این قتل دست داشته، باز هم از محاکمه او خودداری می‌‌کرد. قهرمانی را که خودش به مردم معرفی‌ کرده بود، محاکمه نمی کند. محاکمه قهرمان، محاکمه قداست خود اوست. رژیمی که رئیس جمهور آن، با وقاحت اعلام می‌‌کند، که در تمام ایران ج.ا.، حتی یک همجنس باز وجود ندارد، به وجود یک قهرمان قاتل اعتراف نخواهد کرد.
    آدمهایی که با دستگاه، حشر و نشری دارند، نه متهم میشوند، و نه مجرم. (نمونه بارز آن آقای جلال الدین فارسی است که فردی را با شلیک گلوله کشت، و حالا دارد راست راست برای خودش شکار می‌‌کند)! و یا "سعید عسگر"، که در دوران به اصطلاح محکومیت خویش؛ در دانشگاه دیده می‌‌شود، آن هم تحت عنوان ادامه تحصیل یک "دانشجوی بسیجی‌". همین چند روز پیش بود، که یک بسکتبالیست معروف ایرانی‌ که عضو تیم ملی‌ ج.ا نیز هست و در آمریکا نیز در لیگ حرفه‌ای این کشور بازی‌ می‌‌کند، از سوی پلیس آمریکا به جرم کتک کاری با دوست دخترش، دستگیر می‌شود. اما در مطبوعات ج.ا، دوست دختر نامبرده؛ "نامزد" این بسکتبالیست، معرفی‌ می‌‌شود. زیرا طرح این قضیه که "دختر مورد نظر"، دوست دختر این ملی‌ پوش بسکتبال است، به بیضه ولی‌ فقیه فشار می‌‌آورد. و ممکن است که او را به باد فتق دچار نماید.
    اعدام "شهلا جاهد"، نه اولین اعدام بود و نه آخرین آن خواهد بود.
    در اینجا انتقادی نیز به خانم "مینا احدی" دارم، که فکر می‌‌کنم به جا باشد. خانم احدی، از سوی شما (و یا اگر اشتباه نکرده باشم، از سوی "کمیته بین المللی لغو مجازات اعدام" که گویا شما مسئولیت آن را بر عهده دارید)، در روز سه شنبه ۳۰ نوامبر (که یک روز قبل از اعدام شهلا جاهد بود)؛ مطلبی را روی سایت "روزنه" دیدم، که برای فردی مثل شما، که آن همه سابقه فعالیت سیاسی دارید، و سالهاست که از حقوق انسانی‌ زن‌ها و زندانیان، دفاع می‌‌کنید، زیبنده نبود. در مطلب مورد نظر، اعلام کردید که ، که خانم "شهلا جاهد"، از زندان اوین! با شما تماس تلفنی برقرار کرده، و شما در این تماس تلفنی آگاه شدید، که روز چهارشنبه، قرار است خانم "شهلا جاهد" در زندان اوین بدار آویخته شود. سوال من از خانم "مینا احدی" این است، که شما به عنوان یک چهره شناخته شده "ضد رژیم"، که هم شما می‌‌دانید و هم من و هم همگان می‌‌دانند که "شهلا جاهد"، سیاسی نبود، نه جرم او سیاسی بود و نه کسی‌ او را سیاسی می‌‌دانست، اما با وجود "سیاسی نبودن"، هم زیر حکم اعدام بود. آیا فکر نمی‌‌کنید که در آن شرایط بحرانی، ابراز این موضوع، (تماس تلفنی یک موجود بی‌ پناه زیر حکم اعدام، با یک چهره شناخته شده ضدّ رژیم)، از بی تچربگی شما بود؟ آیا لزومی داشت که همگان بدانند که " شهلا جاهد" با شما تماس تلفنی برقرار کرده است؟ از طرح این موضوع، (یک روز قبل از اعدام شهلا) چه سودی می‌‌بردید؟ چه لزومی داشت که همگان بدانند که شما و شهلا جاهد، تماس مستقیم تلفنی برقرار کرده اید؟ آیا جانوران وزارت اطلاعات، و جانوران قضایی‌ ج.ا را نمیشناسید؟ آیا در این موضوع، که این جانوران، حتی بدون داشتن مدرک هم قصد داشتند که "شهلا جاهد" را بکشند، تردیدی داشتید؟ براستی "حزب شما" از این استفاده‌های ژورنالیستی، که رمانتیسم مبتذلی هم با آن قاطی‌ کرده اید بدنبال چه هستید؟
    من هم مانند بسیاری دیگر از قتل "شهلا جاهد" به دست عوامل ج.ا گریستم. شهلا، نه اولین قربانی این سیستم جهنمی است؛ و نه آخرین خواهد بود؛ تا این رژیم بر اریکه قدرت سوار است؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
    با امید با سرنگونی هر چه سریع تر حکومت فاشیستی ج.ا بر ایران

    زنده باد سوسیالیسم، زنده باد آزادی
    سعید صارمی ۱ دسامبر ۲۰۱۰

saidazad84@yahoo.se