آسیب شناسی مبانی تاکتیکی چپ انقلابی - اسماعیل سپهر

نظرات دیگران
  
    از : اسماعیل سپهر

عنوان : با سلام
از اسماعیل سپهر

وارطان عزیز
با تشکر از شما، در رابطه با موارد مطرح شده از جانب شما، لازم می دانم نکاتی چند را خاطر نشان سازم.

گفته اید که کسانی که "خواهان عبور از رژیم" و " تحمیل انتخابات آزاد بر رژیم" هستند، با تمایل به "باوری شبه ایدئولوژیک" در رابطه با امکان استحاله در این رژیم، به نوعی "به ترسیم خط قرمز دیگری برای جنبش اعتراضی مبادرت" میکنند. برداشت من از نوشته شما اینستکه شما معتقدید که مقاله من نیز، حداقل در کلیت خود، تقویت چنین گرایشی را هدف خود دارد. من، اما فکر نمی کنم نوشته من به تقویت چنین گرایش "شبه ایذئولوژیکی" و رفرمیستی یاری رسانده باشد من به روشنی بیان داشتم که اهداف بزرگ و انقلابی چپ رادیکال نوین، تنها از گذز یک انقلاب تمام عیار ( چه مسالمت آمیز و چه قهر آمیز ) دست یافتنی است. من در عین حال به روشنی بر محدودیت های بینش رفرمیستی تاکید ورزیدم و اغراق و بزرگ نمایی در ظرفیت های رفرم، چشم فرو بستن به ظرفیت های بی بدیل انقلاب برایی رهایی کارگران و از زحمتکشان از شر و نکبت سرمایه داری، مشاطه گری جریانات بورژوایی و نظام سرمایه داری و رویارویی اجتناب ناپذیر با انقلاب و انقلابیون را بعنوان مشخصه های بارز بیینش رفرمیستی برشمردم.

با اینهمه، من فکر نمی کنم که تعلق خاطر به انقلاب و درک ضرورت و اهمیت انقلاب برای پایان بخشی به برده گی و از خود بیگانگی کارگران و زحمتکشان - و به موازات آن، مرزبندی آشکار با رفرمیسم و خط و مشی رفرمیستی - اغراق در پتانسیل اعتراضی جنبشهای مردمی، نسبت دادن هرگونه جنبش اعتراضی به ظهور شرایط انقلابی و مهمتر از آن، چشم فرو بستن به خطرات ناشی از شکل گیری و پیروزی یک انقلاب ارتجاعی و دوزخی از نوع انقلاب اسلامی سال ۵۷ را، موجه و قابل درک سازد. من در این مختصر، البته قصد ندارم مشخصات "شرایط انقلابی" را به تمامی بازشکافم. من در عین حال انکار نمی کنم که هر جنبش اعتراضی عمومی می تواند به ساده گی به " شکل گیری یک شرایط انقلابی ادامه دار" راه برد. من ، اما قویاً معتقدم که "شکل گیری یک شرایط انقلابی ادامه دار" نمی تواند با شکل گیری تعادل قدرتی ای که سرنگونی نظام سیاسی حاکم را به یک شق اصلی روند تحولات سیاسی آتی تبدیل نماید، همراه نباشد. این در حالیست که به باور من "در ایران پس از انقلاب ۵۷، شرایط سیاسی – اجتماعی هیچگاه به گونه ای رقم نخورده است که چشم انداز تحولات چند ماه بعد به نحو جدی با سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی تداعی شود". این البته به هیچ وجه نه امکان ظهور یک انقلاب تمام عیار در آینده دور و نزدیک را منتفی می سازد و نه امکان استحاله مسالمت آمیز رژیم اسلامی به یک نظام سیاسی کم تر سرکوبگر، کم تر آزادی ستیز و کم تر دمکراسی ستیز را به یکی از احتمالات اصلی روند تحولات سیاسی ایران مبدل می سازد. به باور من، در شرایط کنونی متاسفانه هم شق استحاله رژیم و هم شق سرنگونی انقلابی آن در شمار شقوق احتمالی ضعیف ترند. این در حالیستکه نشانه های بسیار بیشتری بر شق ماندگاری رژیم و یا بر شق دخالت مستقیم نیروهای خارجی در روند تحولات سیاسی ایران حکایت دارد.
نکته مهمتر در نوشته من، اما نا ظر است بر ارزیابی من از نتایج پیروزی یک انقلاب سیاسی در ایران امروز و مقایسه نتایج چنین انقلابی با نتایج حاصل از سازش احتمالی جناح اقتدارگرای رژیم با جناح اصلاح طلب آن. به نظر من " در صورت تکوین یک انقلاب تمام عیار علیه رژیم اسلامی و حتی پیروزی چنین انقلابی، تعادل قوای سیاسی در فردای انقلاب ضرورتاً شرایط اجتماعی – سیاسی نوید بخش تری از شکل گیری سازش سیاسی بین جناح اقتدارگرا و اصلاح طلب رژیم و انجام برخی از رفرم های کوچک و بزرگ در چهارچوب جمهوری اسلامی را به ارمغان نخواهد آورد." من نمی دانم شما با این ارزیابی من از تعادل قوای سیاسی در ایران امروز و با چنین ارزیابی از چشم انداز روند تحولات سیاسی در فردای سرنگونی انقلابی رژیم موافقید یا نه.
من، اما با ارزیابی شما دایر بر اینکه تحلیل من به نوعی "به ترسیم خط قرمز دیگری برای جنبش اعتراضی " راه می برد، موافق نیستم. کاملاً برعکس، من فکر می کنم نوع نزدیکی و دیدگاه من در رابطه با خوب و بد رفرم و انقلاب نشان می دهد که چنین تحلیلی از چشم انداز و نتایج رفرم و انقلاب در ایران امروز، ضرورتاً با پافشاری بر اهداف و آماج های انقلابی، با اصرار برمشی انقلابی و با ترد و انکار رفرمیسم و مشی رفرمیستی منافاتی ندارد. از نظر من اینهمه، البته آن هنگام ممکن است که از بینش و مشی چپ رادیکال سنتی فاصله بگیریم و پاسخگویی به نیازها و الزامات بر پایی خود حکومتی توده ها و ایجاد دمکراسی و سوسیالیم مشارکتی را مبنای ترسیم و طراحی راهبردها و راهکارهای سیاسی خود قرار دهیم.
٣۲۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

دوست عزیز

در اینکه استحاله رژیم همواره یکی از احتمالات است شکی نیست. با این وجود بحث من با دیدگاهی بود و هست که نه خواهان استحاله بلکه خواهان عبور از رژیم است و این را از طریق تحمیل انتخابات آزاد بر رژیم میبیند. این دیدگاه بخاطر باوری شبه ایدئولوژیک خود به گذار مسالمت آمیز به ترسیم خط قرمز دیگری برای جنبش اعتراضی مبادرت میکند. یکی از مشگلات جنبش اعتراضی همین خط قرمزهاست که به باور من در از نفس افتادن جنبش اعتراضی موثر است. جنبش نه تنها مجبور است که در مقابل رژیم جنایتکار بایستد بلکه به لحاظ ذهنی مدام با این خط قرمزها درگیر باشد. "اعتراض کنید ولی رادیکال نباشید." ، "اعتراض کنید ولی در چهارچوبه نظام."، "تغییر نمیخواهیم بلکه اجرای قانون اساسی را میخواهیم." آش کشک خاله "نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر"... و حالا "اعتراض کنید ولی تا آستانه پذیرش انتخابات آزاد توسط رژیم و بعد میدان را به ما بسپارید تا سیاست ورزی کنیم." در حالی که آنچه میتواند یک انتخابات آزاد را که به عبور از نظام منتهی شود به رژیم تحمیل کند چیز کمتر از یک زمین لرزه عظیم سیاسی نیست و این زمین لرزه را در نیمه راه نمیتوان متوقف کرد. آنکه اینگونه میپندارد به باور من واقعبین نیست و تنها در جهت ترسیم خط قرمز دیگری یاری میرساند. اگر از آقای خمینی چیزی را باید یاد گرفت همین پیام ساده و همه فهم او "شاه باید برود." است.

متأسفانه در تبین استراتژی از گمانه زنی گریزی نیست. ولی این گمانه زنی به هیچ روی طالع بینی اسطرلابی نیست بلکه دقت در ادامه روندها، رجوع به تجربیات جنبشهای مشابه و از آن مهم تر تجربیات مردم کشور خودمان است چرا که مردم در وهله اول بر حسب تجربیات خود عمل میکنند. به باور من راهکارهای استراتژیک باید به روی محتملترین احتمالات بنا شود ولی به گونه‌ای که سد راه احتمالات دیگر نیز نباشد. یقیناً استحاله به عنوان یک احتمال همواره وجود دارد ولی تجربه ۳۲ سال گذشته نشان می‌دهد که احتمال ضعیف تر است. در عالم احتمالات، آقا میتواند امشب خواب نما شود و فردا انتخابات آزاد فرا خواند ولی بنا نهادن راهکارهای استراتژیک به روی چنین احتمالی مضحک خواهد بود. البته احتمال استحاله با احتمال خواب نما شدن آقا به یک اندازه نیست ولی من مثالی را برگزیدم که منظور مشخص شود.

نکته شما در مورد حضور هژمونیک اقشار میانی مدرن دراین جنبش اعتراضی قبول، ولی شما ارزیابی مشخصی در مورد ظرفیتهای این اقشار ارائه نداده اید. اقشار میانی میتوانند با اتکا به ایدئولوژیهای مختلف در مقاطعی انقلابی عمل کنند بطور مثال مذهب در انقلاب ۵۷، ناسیونالیسم در مصر ناصر، جنبش ضد استبدادی در فیلیپین و... چه چیزی اقشار میانی مدرن ایران را تافته ای جدا بافته میکند؟

شکل گیری یک شرایط انقلابی ادامه دار شاخ و دم ندارد. ادامه منطقی اعتراضاتی که در عاشورای ۸۸ بوقوع پیوست می توانست و هنوز هم میتواند به پیدایش چنین شرایطی منتهی شود. من هیچ دلیل قابل اتکایی در رد این نظر در مطلب شما ندیدم.
٣۲۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨۹