از : علی کبیری
عنوان : شخصیت متناقضی به نام گنجی
اکبرگنجی همچون پیچکی است که باپیچیدن به گِرد درختان دیگر، کوشش بر سر پا ایستادن دارد. تقریباً در بیشتر نوشته هایش، با توسل به گفتار دیگران به عنوان مبتداء، سعی در نتیجه گیریهائی دارد، بدون آنکه سندیت گفتار دیگران به اثبات رسیده یا خود وی آنها را اثبات نماید. این طرز سخنگوئی برمبنای گفته های دیگران حاکی ازآنست که سخنگو هنوز دوران طفولیت خودرا طی میکند و به زمان نسبتاً درازی برای ایستادن بر روی پاهای خود، نیازدارد. به همین سبب هم سخن گنجی را ازنظر فلسفی نویسی، نباید جدی گرفت. اگر او قبلاً متوسل به گفتارهای فیلسوفان میشده، تنها برای فیلسوف جلوه دادن خود وی بوده است وبس. از این نظر، من گنجی را شخصی "خودنما" به شمار میآورم.
پس از عدم موفقیت در فیلسوف نمائی از راه توسل به گفتار فیلسوفان ونمایش عکسهائی مبنی بر ایستادن درکنار فیلسوفان، گنجی در هیأت عارفان مدرن درآمده و دست به تناقض گوئی میزند. بدین ترتیب که مسلمانان را دعوت میکند به اثبات ادعائی تا ثابت کنند که سوره های قرآن از جانب خدا ونه از جانب رسول گرامی اسلام میباشد. خب، طرح همچه سوالی از نظر منطقی، مقوله سهل وممتنع است. بر این اساس که اگر به قول آقای گنجی، محمد رسول گرامی اسلام میباشد، پس ایشان پیغمبری محمد رااز قبل ثابت کرده است. پس رسول گرامی اسلام میتواند ادعا کند که از طریق وحی با خدای خودش درارتباط بوده است. ولی هنگامی که گنجی از مسلمانان یا فقهاء دعوت میکند به اینکه ثابت کنند که سوره های قرآن سخن خود محمد ونه نازل شده ازسوی خدایش میباشند، بنابراین گنجی متوجه این مطلب نشده است که خود وی قبلاً تصریح کرده است که محمد رسول گرامی اسلام بوده است. این طرز استدلال را در منطق، تناقض گوئی مینامند. حالا فرض کنیم که گنجی از قبل محمد را رسول گرامی اسلام هم به شمار نیاورده بود. پس مقوله بحث این آقا مشابه با مقوله کلاسیک " بیائید ثابت کنید که اول مرغ وجود داشته یا تخم مرغ؟" اینرا در منطق بهش مقوله سهل وممتنع میگویند. به این معنی که آقای گنجی عده ای را سرکار میگذارد تا مثل اسب عصاری دور خودشان بچرخند تا ایشان روغن کنجد عارفانه ای نصیبشان شود.
بعد از همه این حرفها، ایشان از وقتی که به خارج مشرف شده اند، از دمکراسی دَم میزنند وحقوق بشر وازاین جورحرفها. منتها در آن دعوت کذائی از "روشنفکران!" به اعتصاب غذا درمقابل سازمان ملل درنیویورک، دُم خروس ضد دمکراسی بودنشان از زیر قبای حضرتشان بیرون زده و با مخالفت باآوردن پرچم های متفاوت با پرچم دلخواه ایشان، ذات خودشان را بروز میدهند. مضافاً به اینکه ایشان ضمن دعوت از روشنفکران، بطور ضمنی خودشان را هم جزء آنها بشمارآورده اند. البته دراین میان عده ای که سالهاست به کابوس روشنفکرنمائی دچارشده بودند، راهی نیویورک شدند تا عِرض وجود روشنفکریشان از جماعت ایرانی پنهان نماند.
حالا که چندین سال از محضر جناب گنجی مستفیض شده ایم، تازه دوزاریمان افتاده که بابا این شخص نه اهل دمکراسیست ونه اهل آزادیخواهی. پس این آقا حرف حسابش چیست؟ سوال بجائیست. ایشان میفرمایند «سلطان خامنه ای باید برود.» اگر باور ندارید، مسیر حرکات سیاسی ایشان را یکبار از اول بررسی کنید تا جوهر کلام ایشان بارها وبارها برشمامحرزشود. ایشان فقط با خامنه ای دعوا دارد وبس. از نظر ایشان، حکومت اسلامی باید همینطور باقی بماند تا ایشان ورفقای اصلاح طلبشان دوباره برخوان یغمای ملت ایران بنشینند. اگر سخنی نابجا برزبان آورده ام یااگر اشتباهی مرتکب شده ام، لطفاً بنده را ارشادفرمائید. متشکرم.
٣۲۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨۹
|