ضرورت سازماندهی چپ در دانشگاه
گفتگو با سایت اشتراک


بهزاد باقری


• آنچه که اکنون باید در حافظه هر فعال چپ دانشجوئی باقی بماند؛ ضرورت حرکت به سمت بازسازماندهی چپ در دانشگاه، اینبار با توجه، دقت و مراقبت بیشتر است... باید تلاش کرد و اندیشید تا جنبشی را سازمان داد که منطق تاکنونی فعالیت چپ در ایران – شکل گیری، سازماندهی، رشد سپس سرکوب و زندان و کشتار – را بر هم بزند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۶ آذر ۱٣٨۹ -  ۷ دسامبر ۲۰۱۰


- شرایط کنونی جنبش دانشجوئی و کلا فضای دانشگاه را چگونه میبینید؟

ابتدا باید گزاره ای شاید خارق عادت را مطرح کنم . چیزی به نام جنبش دانشجوئی وجود ندارد . به این معنی که یک جنبش دانشجوئی واحد نداریم . همیشه در دانشگاه جنبشها و جریانات متعارضی حضور دارند که نمیتوانند و نبایست با هم متحد باشند و یک جنبش یکدست را شکل دهند . شاید بشود گفت که تضاد طبقاتی و جنبشی جاری در جامعه ، در دانشگاه هم به همان نسبت وجود دارد – البته اگر استبداد اجازه پدیدار و آشکار شدن آن را بدهد . بنابراین وقتی به جنبش دانشجوئی اشاره میشود باید حتما خصلت چندگونی و حتی آنتاگونیستی آن را در نظر داشته باشیم .
اکنون آشکار است که سرکوبی بیرحمانه در دانشگاه در جریان است . اولین فاکتور و مولفه فضای دانشگاه وجود اختناقی فراگیر است . اختناقی که به هیچ کس و هیچ چیز اجازه ابراز وجود نمیدهد . به همین میزان تمامی امکانها و فضاها برای فعالیت سیاسی ، فرهنگی و حتی صنفی در دانشگاه کاملا بسته هستند . هزینه فعالیت سیاسی برای دانشجویان بسیار سنگین شده است . این مساله بویژه دانشجویان جدیدالورود را از بقول معروف "کار سیاسی" متشکل و یا گروهی دور نگه میدارد . از سوی دیگر در تخالف با این امر ، ما شاهد بالا رفتن پتانسیل اعتراض در دانشگاه هستیم ؛ یعنی سوای اینکه حرکات سیاسی و اعتراضی در دانشگاه کمیتا چه میزانی داشته باشند و یا اینکه طرز تفکر و دیدگاه دانشجویان چگونه است ، دانشگاه و دانشجو ناراضی تر ، معترض تر و سیاسی تر از گذشته هستند . و این نارضایتی عمومیت و شمول بیشتری یافته است و حتی در دانشگاههائی که قبلتر "بیخیال" و غیر سیاسی تلقی میشدند ، اکنون شاهد رشد فضای اعتراضی هستیم . اما صِرف وجود و گسترش این نارضایتی بمنزله رشد فضای سیاسی و یا باصطلاح فرهنگ سیاسی در دانشگاه نیست . چرا که از جانب دیگر در طول این چند سال ، شاهد حذف بسیاری از جریانات هدفدار سیاسی بوده ایم . جریاناتی که به نظر من نارضایتی سیاسی در دانشگاه به توسط و از طریق آنها میتواند بدرستی اعتراض کند و حرفش را بزند . منظور اصلی من جریان چپ در دانشگاه های ایران است . درست است که پس از خرداد ٨٨ همزمان با عروج اعتراضات در خیابانها ، شاهد اوجگیری تحرکات دانشجوئی بوده ایم ، اما این مساله لزوما به معنای این نیست که باصطلاح جنبش دانشجوئی پیشرفت داشته است . بنظر من کاملا برعکس ، تحرکات دانشگاهی دنباله رو فضای عمومی اعتراضی شدند و این مساله نگران کننده است . درست است که شاید منطق جامعه ایجاب میکند که وقتی صحنه اصلی اعتراض در جوامع استبدادی از دانشگاه به خیابان منتقل میشود ، این دانشگاه است که باید از خیابان پیروی کند ؛ اما شاید لازم باشد که این بار دانشگاه بجای دنباله روی از خط حاکم بر اعتراضات خیابانی ، بدنبال اندیشیدن و بازنگری در آن و ارائه آلترناتیو و افق سیاسی دیگری باشد . افقی مستقل از جناحهای حکومت اسلامی ، افقی مستقل از امپریالیسم و رسانه های رنگارنگش . دانشگاه باید صریحا رو به جامعه بگوید که ما تمام آزادی و تمام برابری را میخواهیم ؛ برای شکست و برای اصلاحات جزئی یا حمایت از این یا آن شخصیت مرتجع نیامده ایم. البته واضح است که این مساله بدون حضور قدرتمند چپ در دانشگاه امکانپذیر نیست .


- رابطه فضای اعتراضی و جنبشهای جاری در جامعه امروز ایران با دانشگاه را چگونه میبینید و یا فکر میکنید چگونه باید باشد ؟

    بخشی از پاسخ این سوال را در جواب قبلی مطرح کردم . اما در اینجا لازم میدانم که به نکته دیگری اشاره کنم . ما سوسیالیستها همیشه گفته ایم که اعتراضات دانشگاهی باید با اعتراضات و مطالبات طبقه کارگر و زنان گره بخورد . ممکن است این مساله برای بسیاری ملموس نباشد . اما مساله این است که این جنبشها به نوعی خود بخشی از جنبش دانشجوئی هستند . دختران و زنان دانشجو – که نصف بیشتر دانشجویان را تشکیل میدهند – خود بخشی از جنبش زنان هستند . خود بخش بزرگی از کسانی هستند که هر روزه با مردسالاری ، نابرابری و فرودستی دست و پنجه نرم میکنند . فارغ التحصیلان پرشمار دانشگاهها ، خود بخشی از صفوف طبقه کارگر و بیکاران آینده را تشکیل خواهند داد . واضح است که مساله زنان و کارگران ، مساله دانشجویان است . باید مساله دانشجویان باشد . بطور عمومی اعتراضات دانشجوئی میتوانند و باید بیان سیاسی و اجتماعی صریح و شفاف این جنبشها بوده و قادر به تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بر/از آنها باشند .


- مهمترین گرهگاه و مسئله برای پیشروی جنبش دانشجوئی را چه میدانید ؟

اول باید این مساله را مطرح کرد : پیشروی به کدام سمت ؟ به سمت ایجاد یک جنبش دانشجوئی که بی تخفیف و صریحا بدنبال آزادی و برابری و مقابله با تمامیت ارتجاع اسلامی حاکم است ، یا جنبشی که با حمایت از بخشی از رژیم و با عمل کردن بعنوان بازوی دانشجوئی آنها و یا حمایت از آلترناتیوهای دست راستی دیگرمیکوشد تا مسیر را برای یک حاکمیت سرمایه داری دیگر – اینبار با ماسک دموکراسی و حقوق بشر – هموار کند . بعقیده من قبل از هر چیز جنبش دانشجوئی باید با این مساله تعیین تکلیف کند . بویژه در شرایط کنونی و موقعیت حساس جامعه ، سمت گیری و جهت گیری دانشگاه اهمیت زیادی دارد . جنبش دانشجوئی قبل از هر چیز یک جنبش سیاسی است و به همین دلیل باید به چگونگی سیاسی بودن اش بیاندیشد و سعی در تغییر آن داشته باشد . این مساله بدین معناست که برای پیشروی به سوی آزادی و برای متحقق کردن خواستهای تاریخی اعتراضات دانشجوئی باید از دنبال کردن سیاستهای سازشکارانه و دنباله روانه پرهیز کرد ؛ سیاستهائی که حاصل عملکرد جریانهائی در دانشگاه –مانند دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی- است ، سیاستهائی که هیچ قرابتی با آزادی حقیقی و رهائی واقعی از چنگال استبداد ، ستم و نابرابری ندارند . از سوی دیگر مساله تشکل و سازمانیابی و کلا ایجاد بستر مناسب برای کار گروهی در دانشگاه وجود دارد که سالهاست یک ضرورت عینی است . بدون وجود تشکلهائی که بتوانند بطور واقعی اراده آزادیخواهانه دانشجویان را نمایندگی کنند –نه انجمنهای اسلامی که بیشتر ابزار قالب زدن اعتراضات دانشجوئی در ظرف اصلاح طلبان درون حکومتی و لیبرالیسم سازشکار و ارتجاعی هستند ، جنبش دانشجوئی قادر نخواهند بود تا نقش واقعی خود را ایفا کنند . این که چطور میتوان در شرایط اختناق و سرکوب سازمان یافته ، بطور گسترده متشکل شد ، بطور عینی به شرایط کلی جامعه گره خورده است و شاید هم اکنون امکانپذیر نباشد . اما باید این مساله را همیشه به یاد داشت که در هر فرصت مناسبی باید به سمت ایجاد تشکل رفت و از هم اکنون زمینه های آن را فراهم کرد ؛ حتی با تشکیل دادن جمع های کوچک مطالعاتی و ایجاد ارتباطات طبیعی بین فعالین دانشجوئی رادیکال .


- فکر میکنید سرکوب بلاوقفه صورت گرفته در دانشگاه در طول سالهای اخیر چه تاثیری بر دانشجویان ، فعالین دانشجوئی و نیز گروههای مختلف دانشجوئی داشته است ؟

   تاثیرات آن را هر روز در خبرهای مختلف میبینیم ؛ دهها دانشجوی زندانی ، صدها دانشجوی اخراجی و محروم از تحصیل و تبعیدی و دادگاهی . عملا همانطور که در مقدمه مصاحبه اشاره شده ، دانشگاه سیبل و نشانه اصلی سرکوب سازمان یافته جمهوری اسلامی شده است . اکنون کم تر فعال دانشجوئی را میبینیم که گذارش به بازداشتگاههای امنیتی و یا دادگاههای مختلف نیفتاده باشد . اکنون هر دانشجوئی این را میداند که محرومیت و تعلیق از تحصیل ، اخراج ، بازداشت و دادگاهی شدن جزء پیش داده اعتراض در دانشگاه است .قطعا این مساله باعث جدا شدن فعالین باتجربه و با سابقه از فضای دانشگاه و نیز افزایش ترس از فعالیت سیاسی در بین دانشجویان – بویژه دانشجویان جدید – میشود . گروههای مختلف دانشجوئی هم که طبیعتا متحمل بیشترین ضربات شدند . جریانات و تشکلهای چپ و همچنین راست متاسفانه حتی تا مرز انحلال پیش رفته اند و بنظر میرسد که تجدید سازمان آنها بسختی امکانپذیر است و موانع جدی ای را پیش رو دارد . بنظر نمیرسد که دانشجویان بتنهائی بتوانند این سرکوب سیستماتیک را خنثی کنند . شکست ارتجاع در دانشگاه بطور مستقیم تابعی است از عقب راندن ارتجاع از تمامی عرصه های جامعه . و این به عمل متحد دانشجویان و کارگران و زنان و معترضین به وضع موجود تحت پرچمی رادیکال و سازش ناپذیر گره خورده است .


- تجربه شما از برگزاری مراسمها و تجمعات ۱۶ آذر در سالهای گذشته و فعالیت در محیط دانشگاه چگونه بوده است در همین رابطه چه دیدگاهها ، تجربیات و نقطه نظراتی برای بازگو کردن به دانشجویان و فعالین دانشجوئی دارید ؟ چه نتایجی از این فعالیتها میگیرید و چه تجاربی را پیشنهاد میکنید ؟

شخصا فعالیت در دانشگاه برای من یک جنبه شادی بخش و یک جنبه ناراحت کننده داشت ؛ شادی بخش از آن لحاظ که جزء کوچکی از جنبشی بودم که توانست پس از دو دهه ، پس از آنهمه کشتار و تبعید ، بار دیگر ، حال به هر درجه ای ، پرچم سوسیالیسم را در دانشگاهها برافرازد و صراحتا و بدون تعارف از آزادی و برابری ، از حقوق کارگران ، زنان ، کودکان و مهاجران و... دفاع کند و به نقادی نظری و عملی تمامی جریانات مدافع استبداد و سرمایه داری و نابرابری بپردازد . همچنین فعالیت سیاسی در دانشگاه در رشد فردی و اجتماعی من بمانند بسیاری از دیگران تاثیر زیادی داشت و شناخت بسیار دقیق تری را از جامعه ، جنبشهای اجتماعی و پیش شرطها و راههای نیل به رهائی به ما ارزانی داشت . ناراحت کننده از آن لحاظ که این تجربه ، حال به هر دلیلی ، موفق نشد که به یک جنبش فراگیر و سراسری دانشجوئی چپ شکل بدهد . جنبشی که قادر باشد خود را با مقتضیات دانشگاه تطبیق دهد و توان بقا و تجدید سازمان را بیابد . اما مطمئنا این حرکت ، یعنی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب خواهد توانست بر شکل گیری آتی و دوباره جریان سوسیالیست و رادیکال در دانشگاههای ایران تاثیرات مثبتی داشته باشد.
بهرحال آنچه که اکنون باید در حافظه هر فعال چپ دانشجوئی باقی بماند ؛ ضرورت حرکت به سمت بازسازماندهی چپ در دانشگاه ، اینبار با توجه ، دقت و مراقبت بیشتر است . باید بتوان فعالیت سیاسی را بگونه ای برنامه ریزی و سازماندهی کرد که از تیغ تیز ارگانهای اطلاعاتی رژیم در امان بماند . باید تلاش کرد و اندیشید تا جنبشی را سازمان داد که منطق تا کنونی فعالیت چپ در ایران – شکل گیری،سازماندهی،رشد سپس سرکوب و زندان و کشتار – را بر هم بزند . چپ دانشجوئی در دوره جدید فعالیتش باید بدنبال راههائی باشد که در عین سازماندهی و آگاهگری و بالابردن توان و پتانسیل نظری-مبارزاتی فعالین رادیکال ، قادر به تضمین ادامه حیات خود بدون تحمل آسیبهای جدی و فروپاشی و قطع ارتباط با دانشگاه باشد . و باید در سبک کار فعالیت تا کنونی اش – بویژه گرایش به آکسیونیسم ، آوانتوریسم و ندیدن توازن قوای عینی موجود ، گرایش به تبلیغات سیاسی وسیع و سطحی و البته خطرساز و ... – تجدیدنظر کند . بهرحال وجود یک قطب سوسیالیستی آگاه و متشکل بویژه در شرایط کنونی جامعه ایران ضرورتی حیاتی است . بدون وجود یک جریان سوسیالیستی و چپ قدرتمند ، جامعه ایران حتی با وسیعترین اعتراضات و جانفشانی ها سهمی از آزادی ، برابری و رهائی از استبداد ، فقر و بیحقوقی نخواهد برد .

www.eshterak.info