قیصری دیگر میباید و ملتی دیگر
همن سیدی
•
در محکوم کردن اعدام شهلا جاهد، هنر زیادی نهفته نیست، هنر ان است دادگاه و حقخواهی را بدون اعدام برای احمدینژاد ها، برای قاتلان ندا و سهراب ها بخواهیم. باید از هم امروز عهد کنیم که شفافترین دادگاه ها را تدارک ببینیم، دادگاههائی سبز و دمکرات با بهترین وکیلها و منصفترین هیات منصفهها، با حضور رسانه هائی از هر کجای جهان و در پایان، در صورت محکومیت، با احکامی انسانی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٨ آذر ۱٣٨۹ -
۹ دسامبر ۲۰۱۰
حق حیات از بدیهیات حقوق بشر است، حقی که هیچ کس حق ندارد از دیگری سلب کند. تا اینجای قضیه درست، دوربین و میکروفن را جلوی هر مبارز و دلسوزی ببری، مخالف کشتن و اعدام است اما میبینیم در جامعه این حق کماکان سلب میشود و ان بخش از کشتنها دردناکتر است که ظاهرا ربطی به حکومت ندارد. در اعدام شهلا جاهد، حکومت تنها مجری امر شهروندش بود. ریشه این دوگانگی ها در چیست؟ چند درصد ما در عمل مخالف حکم اعدامیم؟ میگویند انسانها را باید در تنگناها و از روی ایدهالهایشان شناخت. ذکر دو مثال به روشنتر شدن مساله بیشتر کمک میکند: همه ما فیلم قیصر مسعود کیمیائی را دیدهایم بیش از ۴۰ سال است با ان اشنائیم، در تمام این مدت تحسینش کردهایم، چند نسل با ان زندگی کردهایم کاراکتر ها و سناریویش را میپسندیم اما قیصر چه بود؟ خونخواهی. ان هم بیش از انکه خونخواهی خواهری باشد که مورد تجاوز قرار گرفته بود، خونخواهی برادری بود که در هنگام مرگ، قیصر را فریاد زده بود، و خونخواهی هم شد، ان هم سه تن نه فقط یکی. سه برادر بدون دخالت حکومت به دست برادر مقتول کشته شدند. ما هم همه تسکین یافتیم! شاید اگر تنها ۲ از انها کشته میشدند و مثلا قبل از کشتن سومی قیصر دستگیر میشد، زیاد چنگی به دل نمیزد...
جنبش سبز در میان جنبشهای معاصر ایران بیمانند است، در میان شیوههای مدرن و مدنی مبارزه، تجربهای منحصر و یگانه است اما در همین جنبش نیز تا قافیه تنگ امد باز فریاد اشنا شنیده شد: میکشم میکشم انکه برادرم [را] کشت. صرفنظر از عنوان برادر - که به زیبائی توسط خانم شادی صدر مورد نقد قرار گرفت- تامل در مفهوم این فریاد، ما را وا میدارد که تنها اظهارات جلوی دوربینها را معیار قرار ندهیم. در تنگناها، به هنگام جوشامدن خون، باز امادهایم که این حق بدیهی، حق حیات را از کسانی سلب کنیم. تعداد کسانی که میخواهند گلوی احمدینژاد ها را بجوند یا عمامه اخوندها را دور گردنشان حلقه کنند کم نیستند. ایا میشود برای لغو اعدام، مواردی را استثنا قائل شد؟ اگر چنین میاندیشیم پس باید از همین فردا و در سالگرد حقوق بشر اعلام کنیم که ما حقوق بشر قیصری اش را میخواهیم، اگر نه، نه از فردا که از همین امروز، باید ان را تمرین کنیم. در محکوم کردن اعدام شهلا جاهد، هنر زیادی نهفته نیست، هنر ان است دادگاه و حقخواهی را بدون اعدام برای احمدینژاد ها، برای قاتلان ندا و سهراب ها بخواهیم. باید از هم امروز عهد کنیم که شفافترین دادگاه ها را تدارک ببینیم، دادگاههائی سبز و دمکرات با بهترین وکیلها و منصفترین هیات منصفهها، با حضور رسانه هائی از هر کجای جهان و در پایان، در صورت محکومیت، با احکامی انسانی تا انسانهائی را که لیاقت ازادی نداشتهاند تا ابد از ازادی و در کنار انسانهای ازاد بودن محروم کنند، ان هم در زندانهائی سبز و دمکرات با هر انچه از امکانات که لازم باشد. باید از الان فریاد براوریم که ما انها را اعدام نخواهیم کرد، ان قلبهای ناپاک هم باید بتپند تا ان زمان که خود از تپش میافتند. زندانهای انها باید زنده ترین موزه تاریخ معاصر باشد، باید انها را در بازگوئی و نوشتن اقداماتشان کمک کرد، باید مراقب سلامتیشان بود، مرگ نابهجای هر کدام از انها، مرگ بخشی از تاریخ این مملکت خواهد بود. اینده ایران به اعترافات انها و حتی به دفاعیات انها نیاز دارد. باید نسلهای اینده هم انها را بشناسند، از نزدیک ملاقاتشان کنند،، از نزدیک ببینند چه بر ما گذشته بود و چه کسانی بر ما حکم رانده بودند. از انها بیاموزند و از ما هم که حتی انها را هم اعدام نکردیم.
ما قیصرانی خواهیم بود که ریشه قتل را خشک خواهیم کرد و ملتی دیگر خواهیم ساخت
همن سیدی - لندن
|